محمدرضا بهشتی: مگر نگفتند حسین (ع) خارجی بود و دیگران را به فتنه انداخته؟
دکتر سیدمحمدرضا بهشتی رییس دفتر سیاسی حزب جمهوری در نخستین سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی گفت: بسیار تلاش شد که چهره ی این قیام مخدوش شود. مگر نگفتند حسین (ع) خارجی بود؟ مگر نگفتند دیگران را به فتنه انداخته؟ مگر نگفتند حسین (ع) می خواست قدرت را در دست بگیرد؟ مگر نگفتند آدم ساده دل و ساده بینی بود و به رغم آن که سابقه ی پدر و برادرش را می دانست، فریب مردم را خورد و این اتفاق ثمره ی این ساده دلی بود؟ چرا به رغم این همه تلاش برای خاموش کردن این شعله، بر پا ماند و روشن تر شد؟
به گزارش انصاف نیوز به نقل از جماران، دکتر سید محمد رضا بهشتی استاد فلسفه دانشگاه تهران و فرزند دکتر بهشتی در مراسم شب تاسوعای حسینی مجمع دینی احیای فضیلت که در مدرسه رشد چیذر برگزار شد؛ گفت: در یک کار پژوهشی که با مجموعه ای از دوستان انجام می دادیم مطالعاتی در زمینه ی تاریخ و کلام اسلامی در 3 قرن نخست داشتم و با نهضت های اسلامی در سده های نخست آشنایی پیدا کردم. وقایع بزرگی که از تأثیرات قابل توجهی برخوردار بودند. در این 3 قرن ده ها قیام کامیاب و ناکامیاب با جمعیت های بزرگ شکل گرفته، قیام هایی با یا جمعیت های بزرگ و علیه ستم پیشگان که گاهی هم با حوادث خونین دلخراشی همراه بوده است. تنها کسانی ممکن است به این رخدادها توجه کنند که در کاوش های تاریخی آن را دنبال می کنند. برای من جای شگفتی بود؛ این قیام ها ابعاد عظیمی که داشتند – گاهی بیش از 100 هزار نفر آن ها حضور داشتند و در گستره ی وسیعی اتفاق می افتاد – اما عجیب است که جز برای پژوهشگران تاریخی چیزی باقی نگداشتند. و عجیب تر آن که حادثه ی کربلا که شاید به لحاظ کمی قابل قیاس با آن ها نبوده و بلکه یک برخورد نظامی بین جمعی بزرگ با جمعی کوچک بوده، با این ابعاد این چنین ماندگار شده است.
فرزند آیت الله شهید دکتر بهشتی با طرح این پرسش که چه ویژگی در قیام عاشورا نهفته که اینگونه آن را ممتاز کرده است؟ گفت: طوری که این قیام محدوده های زمانی و جغرافیایی را درنوردیده و خودش را به این زمان و این جمع رسانده است. هر چه قیاس کنید می بینید خیلی چیزها در قیام های دیگر هم بوده است مانند افراد حق طلب، شریف و بزرگ که علاوه بر از دست دادن جان خود، بستگان و یارانشان را از دست دادند و بعضا هم به نحو فجیعی این اتفاق افتاده است. با این حال آن ها از صفحه ی روزگار محو شده اند یا لااقل در افکار عمومی جامعه ی اسلامی از خود اثر ماندگاری به جا نگذاشته اند. آن ها در دایره ی جغرافیایی خاص خود محدود ماندند و در سایر مناظق بازتابی پیدا نکردند؛ آن هم با حوزه ی فرهنگی محدود. در کل عالم اسلامی زمان خودشان هم نتوانستند دامن گستر شوند و با این که به نسبت کربلا عظیم بودند اما محدود ماندند. عجیب است کربلا در محدوده ی خود محصور نمی ماند؛ اولا در کل عالم اسلام فراگیر می شود و ثانیا می تواند پا را فراتر از جغرافیای اسلامی بگذارد و توجه کسانی را جلب کند که بیرون از این دایره ی فرهنگی هستند.
استاد فلسفه ی دانشگاه تهران ادامه داد: به لحاظ زمانی هم این قیام همین گونه است، انگار خصوصیتی دارد که قیام های دیگر ندارند؛ خود را نو به نو در زمان نگه می دارد. گویی زایشی جدید دارد. هر سال در تقویم به یک روز می رسیم که به نام یک واقعه ای است. بازگشت ها علی القاعده تکرار گذشته هستند از چیزی که سپری شده است. اما این جا فراتر از عود ما با یک اعاده روبروییم. اعاده تکرار نیست، من و شما در آن حضور داریم و با ماست که اعاده می شود. جالب است با گذر زمان اعاده شدن ها به تناسب زمانه، فرهنگ و فضایی که در آن اعاده می شود، زایشی متفاوت با گذشته دارد. محرم امسال با گذشته فرق دارد به شرطی که فقط عود نباشد و اعاده باشد؛ این چنین با حضور من و شما زنده می شود. تکرار، تکرار ملال آور نیست و اعاده ها غیر از عودها هستند. در عید هم همین طور است؛ از این جهت که اعاده می شود. با حضور من و شماست که عید، عید می شود. چون این وقایع اعاده می شوند، تجربه ی زیسته ی من و شما هستند.
فرزند آیت الله بهشتی با طرح این مثال که که در مورد نماز تعابیر در زبان های مختلف متفاوت است؛ چنان که در فارسی از اصطلاح نماز خواندن و در قرآن تعبیر اقامه کردن استفاده می شود؛ توضیح داد: اقامه کردن یعنی برپا داشتن و این ورای خواندن است. واقعه ی نماز اتفاق می افتد، نماز من و شما اتفاق می افتد، نماز با ما برپا می شود، صلاة است که پا می گیرد. چقدر تعبیر در این جا بلند است. در جماعت فارغ از این که جمع چه جمعی است و کسی که پیش افتاده کیست، بنظر من آن چه که باید ما ارزشش را دریابیم این است که با حضور ما نماز اقامه می شود و اقامه ی خود نماز مهم تر از این است که با چه کسانی اقامه می شود یا چه کسی جلو ایستاده است.
رییس دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی در نخستین سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داد: من و شمایی که اعاده می کنیم در حال دگرگونی هستیم؛ پس هر اعاده ای یک نو شدن و یک از نو احیا شدن است. ما در تار و پود این اعاده تنیده شدیم. عاشورا واقعه ای نیست که پیش چشم من و شما به نمایش بگذارند و ما از بیرون تماشاگر آن باشیم؛ این نیست بلکه ما در تار و پود عاشورا تنیده شدیم. عاشورا برای ما اعاده ای است که در آن حیات را می یابیم. شمایید که با شما حادثه ی کربلا حادث می شود و نو به نو رخ می دهد. این واقعه با حضور ما و حضور نسل ها و عصرها خود را زنده می دارد. برد این حادثه عجیب است، چرا که می تواند محدوده های مکانی و زمانی را در نوردد.آن چه که این قیام را متمایز می کند، به نظرم خلوصی است که در این قیام است. ما با یک جور ناب بودن در این حرکت مواجهیم، این حرکت شفاف است. طوری که می تواند حجاب ها را درنوردد و پیام خود را به آیندگان برساند.
این پژوهشگر اندیشه اسلامی افزود: بسیار تلاش شد که چهره ی این قیام مخدوش شود. مگر نگفتند حسین (ع) خارجی بود؟ مگر نگفتند دیگران را به فتنه انداخته؟ مگر نگفتند حسین (ع) می خواست قدرت را در دست بگیرد؟ مگر نگفتند آدم ساده دل و ساده بینی بود و به رغم آن که سابقه ی پدر و برادرش را می دانست، فریب مردم را خورد و این اتفاق ثمره ی این ساده دلی بود؟ مگر در زمان حرکت و پیش از آن نبودند عده ای که برخی از آن خیرخواه هم بودند و می خواستند حسین (ع) را از این حرکت منصرف کنند؟ مگر نگفتند حسین (ع) آدم لجوجی بود؟ چرا این همه تلاش برای مخدوش کردن چهره ی این قیام کارگر نیفتاد؟ چرا به رغم این همه تلاش برای خاموش کردن این شعله، بر پا ماند و روشن تر شد؟ چون ناب بود.
بهشتی گفت: این دعوت، دعوتی به سمت حیات بود. حیات از فرو روفتن در روزمرگی و دلمردگی. حیاتی که بیدار کننده و زنده است و این قیام پاسخی به این ندا بود. نه فقط آن چه که به زبان و ظاهر گفته شود یا در ظاهر عبادات بازتاب پیدا کند. کسانی که در این قیام حضور پیدا کردند، با تمام وجودشان به این ندا پاسخ گفتند. آن که می خواهد با تمام وجود لبیک بگوید، ممکن است زبان او نچرخد. لبیک را کسی باید بگوید که پاک و خالص است. کسانی که در قیام مشارکت کردند، یا تمام وجود حضور پیدا کردند. از آسایششان گذشتند. امام حسین (ع) املاک و امکانات داشت، مهم تر از آن احترام داشت اما آسایش خود ار پشت سر گذاشت و آمد، مالش را گذاشت و آمد، جانش را در کف دست گذاشت و آمد. پاک بازی که می گویند این است. چقدر امام حسین (ع) تلاش کرد خلوص این حرکت تا لحظه ی آخر باقی بماند. حتی عصبیت قبیله ای اعراب آن زمان اجازه نمی داد حسین (ع) با عده ای کمی برود و شهید شود اما حضرت نمی خواست با قبیله برود چرا که آن زمان حرکت قبیله ای می شد. حسین (ع) تلاشش بر این بود که این حرکت به نزاع بین بنی امیه و بنی هاشم تبدیل نشود. این مهاجرت الی الله است و آدم خالص و ناب می خواهد. این انتخابی آگاهانه است؛ امام حسین (ع) این قیام را از قبیله گرایی، مال و مقام تهی کرد.
او در بخش پایانی سخنانش توضیح داد: این جا سبقت در ایمان است، نه مال و مقام. هدف وسیله را توجیه نمی کند. متعجبم از کسانی که به اسم دین و برای رسیدن به یک هدف مقدس از وسیله ای استفاده می کنند که با روح دین در تناقض است. با نردبان خلاف نمی توان به پشت بام حقیقت رسید. اگر خلاف اول انجام شد برای اصلاح آن هزار خلاف دیگر انجام می شود و حسین (ع) به این سمت قدم برنمی دارد. پالایش نهایی در شب آخر است. می گوید هر کس که می خواهد برود، این ها با من کار دارند، نه شما. ای بسا اگر بروید به شما جایزه هم بدهند. در تاریخ داریم کسی که آن شب می رود و حتی کسی که بعد از نماز ظهر عاشورا می رود. حسین (ع) بیعتش را بر می دارد. نزدیک بودن، آشنا، دوست و فامیل بودن و… هیچ کدام از این ها نیست. این حرکت از تمام شائبه ها پاک می شود. افراد باید پاک شوند تا بتوانند چنین تأثیری در تاریخ بگذارند؛ به تعبیر شاعر “زین باده می خواهی برو اول تنک چون شیشه شو”.
بهشتی در انتها بیان داشت: اولین چیزی که این جا برداشته می شود، حزن است. حجاب های ظلمانی را بردرید. “لا معبودا سواک” کداممان جرأت داریم چنین حرفی بزنیم؟ اما واقعه ی کربلا هر سال با آمدنش به ما مجال می دهد که خود را در زلال زمزم این رخداد عظیم شست و شو دهیم، و دل و جان خود را صفایی دوباره ببخشیم.
انتهای پیام