خرید تور تابستان

از مصرف مواد تا کمک به ترک مواد | گزارش

ماجرای مردی که گذشته‌ی تلخش باعث اعتماد بسیاری از معتادان برای پاکی است

نسترن فرخه، خبرنگار انصاف نیوز: محسن مرد چهل ساله با قدی نسبتا بلند و خوش برخورد است، روی صندلی در کنار ما نشسته و با حوصله از خاطرات درگیری با اعتیاد و ایدز تا ترک و خدمت‌رسانی برای پاکی معتادان می‌گوید. از سن کم شروع به مصرف مواد کرده و در نهایت به دلیل تزریق‌های آلوده درگیر ویروس «اچ آی وی» شده است. این مرد جوان بعد از گذر از چالش‌های سخت اعتیاد حالا تمام زندگی‌اش را صرف ترک معتادان می‌کند و زیر نظر وزارت بهداشت در حال خدمت رسانی است. با چهره‌ای پر انرژی و لبخندی بر صورت می‌گوید: «می‌گفتند هرکس این ویروس را بگیرد پنچ سال بیشتر عمر نمی‌کند، به خودم می‌گفتم من که حبس ابد دارم و تا پنچ سال آینده هم که قرار است بمیرم؛ پس با خیال راحت به مصرف مواد ادامه دادم.»

اگر فرد درگیر ویروس مراحل درمان را مرتب انجام دهد «وایرال لود» خونش به صفر می‌رسد که در اینصورت ویروس حتی دیگر انتقال پیدا نمی‌کند. محسن یکی از افرادی است که «وایرال لود» خونش همیشه روی صفر است و همین مساله دلیل اعتماد بسیاری از بیماران اچ‌آی‌وی به کمک‌های محسن است.

خبرنگار انصاف نیوز راهی شهریار شد تا از مردی که بعد از گذر از روزهای سخت اعتیاد حالا الگوی بسیاری از معتادان برای ترک شده است گزارش تهیه کند.

سنم کم بود که با مخدر آشنا شدم

با حشیش شروع کردم و در سربازی با مورفین آشنا شدم

محسن درباره‌ی ماجرای درگیری با اعتیادش به خبرنگار انصاف نیوز گفت: «سنم خیلی کم بود، شاید چهارده-پانزده سال داشتم که با مواد مخدر آشنا شدم، حشیش مصرف می‌کردم، تا آنکه در 18 سالگی به خدمت سربازی رفتم و آنجا به مورفین آلوده شدم. اعتیاد باعث شد در سربازی از من راضی نباشند و مشکل ایجاد کنم، در آخر هم وقتی بالای بیست ماه خدمت داشتم فرار کردم و دیگر به خدمت بازنگشتم.

بعد از آن شروع به کار کردم، خیاط بودم و برشکاری می‌کردم، درآمدم هم خوب بود، اما همه را صرف مواد می‌کردم و اگر برای مواد پول کم می‌آوردم دست به هر کاری می‌زدم. تا اینکه در اوایل 26 سالگی من را با مقداری هرویین گرفتند و به زندان رفتم، آن زمان بالای سی گرم حکم اعدام می‌دادند اما چون من سابقه نداشتم و سن و سالم کم بود حدود دو سال زیر حکم اعدادم بودم و بعد با یک درجه تخفیف محکوم به حبس ابد شدم. بعد از دوازده سال بودن در زندان‌های رجایی شهر و قزل ‌حصار در 38 سالگی آزاد شدم.»

در زندان به دلیل تزریق درگیر «اچ آی وی» شدم

این مرد جوان که در زندان به «اچ آی وی» مبتلا شده است، در توضیح علت آن گفت: «چون در زندان مواد کم بود و من هم مشکل مالی داشتم به تزریق مواد روی آوردم، همین باعث شد تا درگیر بیماری «اج آی وی» شوم. سال 81 حالم بد شد و آزمایش‌ها نشان داد که مبتلا هستم. آن زمان تب و لرزهای شدید داشتم، کاهش وزن پیدا کرده بودم و ریه‌ام آب آورده بود. چند سالی که آنجا بودم داروهای «اچ آی وی» را مصرف می‌کردم، یعنی از وقتی متوجه بیماری شدم شروع به مصرف دارو کردم، ولی در کنارش مواد  هم مصرف می‌کردم.

یک روز پزشک زندان من و پنچاه نفر دیگر را صدا زد و به ما پیشنهاد طرح متادون را داد که این روش تازه شروع شده بود، از من قول گرفتند که در زمان درمان دیگر مواد مصرف نکنم ولی من هوش و حواس فهم این ماجرا را نداشتم.»

ناامیدی از زنده ماندن

محسن با تاکید بر اینکه بعد از درگیری با بیماری دیگر امید به زندگی را از دست داده بوده و قصد داشته تنها سال‌های پایانی عمرش را به مصرف مواد بگذراند، گفت: «وقتی درگیر بیماری شدم می‌گفتند مبتلایان به این بیماری بیشتر از پنچ سال زنده نمی‌مانند، من هم به خودم می‌گفتم تا آخر عمر در زندان می‌مانم و حبس ابد دارم، تا پنچ سال آینده هم که قرار است بمیرم، پس چه چیز بهتر از اینکه با خیال راحت مواد مصرف کنم. اما پنچ سال گذشت و به ده سال رسید و من زنده مانده بودم.

در دوره‌ی درمان متادون بودم، دیگر تزریق نمی‌کردم و حتی مواد هم استفاده نمی‌کردم، اما سختی زیادی به دلیل بیماری کشیدم. حتی یک‌بار بخاطر آسیب‌پذیری بدنم درگیر بیماری سل شدم.»

حکم اعدام به آزادی رسید

محسن درباره‌ی آزادی‌اش از زندان توضیح داد: «سال 87 در کمال ناباوری به دلیل عفو قوه قضاییه آزاد شدم.

پس از آزادی متادون مصرف می‌کردم. آن موقع حدود هشت سال بود که درگیر بیماری بودم، بعد از آزادی دوباره در چرخه‌ی مصرف مواد افتادم و بسیار می‌شنیدم که فرد درگیر «اچ آی وی» ده سال بیشتر عمر نمی‌کند. ده سال هم که گذشت و دیدم نمردم و هنوز زنده هستم. دیگر به آن مرحله رسیده بودم که قطع مصرف کنم اما به شدت نحیف و ضعیف شده بودم و توان جسمی آن را نداشتم.»

ترک کردم

این مرد جوان می‌گوید: «با آنکه با کمپ رفتن معتادان مخالف هستم ولی دلیل خوبی برای ترک کردن من شد. شبی من را گرفتند و به یک کمپ ترک اعتیاد بردند، ده روزی در آنجا ماندم اما دیدند خیلی اذیت می‌کنم؛ آنقدر سرم را به در و دیوار زده بودم که در را باز کردند و گفتند برو هر کاری که می‌خواهی انجام بده.

از دوره‌ی بیست و یک روزه، فقط ده روز آنجا بودم، اما قدر این ده روز را دانستم، چون بعد از اخراجم از کمپ دیدم بعد از این همه سال توانستم چند روز مواد مصرف نکنم و این باعث قوت قلبم شده بود و دیگر مصرف نکردم. برای ترک کردن روزهای بسیار سختی را تحمل کردم، به یاد دارم که تا 18 ماه پاکی حتی نمی‌توانستم درست راه بروم و بعد از پنچاه قدم راه رفتن خسته می‌شدم‌.

دوست قدیمی داشتم که سال‌های قبل با هم مواد مصرف می‌کردیم ولی هفت سالی پاک بود. دیدم او توانسته ترک کند، فکر کردم که پس من هم می‌توانم، برای همین به او پناه بردم و او بود که من را به جلسات «ان ای» وصل کرد. آن زمان اصلا نمی‌دانستم این جلسات چه چیزی است، چون جلسات ان ای و کمپ‌ها به این شکل چندان رایج نبود.»

به من در شبکه‌ی بهداشت پیشنهاد کار شد

محسن از چگونگی جذب خود در وزارت بهداشت گفت: «من با جلسات ان ای پیش رفتم و همزمان بعد از آزادی از زندان داروهای اچ آی وی را هم از شهریار می‌گرفتم، تا اینکه برای ترک معتادان پیشنهاد کار شد و  شبکه بهداشت من را جذب کرد و با من قرار داد بستند. در حال حاضر در مجموعه‌ی ایدز و موسسه‌های کاهش آسیب کار می‌کنم که زیر نظر دانشگاه علوم پزشکی ایران است که آن هم زیر نظر وزارت بهداشت است.

من همه‌ی زندگی‌ام را درگیر کار هستم، مثلا همین امروز در کمپ بودم، هر فرصتی که پیدا کنم کنار بچه‌هایی می‌روم که درگیر آسیب هستند.»

آیا معتاد درکی از شرمندگی دارد؟

محسن در پاسخ به این سوال که آیا در زمان اعتیاد حس شرمندگی داشتی یا نه، گفت: «اعتیاد گرد و غباری روی مغز و قلب آدم می‌نشاند که اصلا به حس شرمندگی در برابر خودت یا اطرافیانت فکر هم نمی‌کنی. مثل اینکه یک معتاد را که در خیابان می‌بینی در حال حرکات زننده است و باعث حال بد تو می‌شود، اگر همان آدم را در زمان پاکی ببینید هرگز این کار را نمی‌کند؛ پس رفتارهای عجیب‌اش را باید به پای بیماری او گذاشت که اصلا در حال خودش نیست که بفهمد چه کار می‌کند. ذهن معتاد بسته است و اصلا نمی‌تواند فکر کند.

من آدم مغروری هستم برای همین وقتی درگیر اعتیاد شدم خودم از خانواده فاصله گرفتم، وقتی از زندان آزاد شدم برای اینکه نه مزاحم خانواده باشم و نه در خیابان ول باشم یک مغازه گرفتم که در آن یک بالکن داشت، دوتا چرخ خیاطی هم تهیه کردم و آنجا کار می‌کردم، در بالکن مغازه  مواد مصرف می‌کردم، دو سه روز یک‌بار هم به مادرم سر می‌زدم، برای همین مزاحمتی برای آنها نداشتم که بخاطر من خجالت بکشند.»

معتاد اگر بخواهد ترک می‌کند

محسن براین باور است که فرد درگیر اعتیاد اگر بخواهد ترک می‌کند حتی اگر مشکلات بسیاری سر راهش باشد. او در این‌باره گفت: «بعد از ترک مواد حس خیلی خوبی داشتم. بعد از ترک باور آدم‌ها تغییر می‌کند و این اتفاق خود به خودی می‌افتد، امکان ندارد فردی ترک کند و باورهایش تغییر نکند.

بسیاری از معتادها که من با آنها صحبت می‌کنم از خانواده‌هایشان گله دارند که با ما رفتار درستی ندارند، اما من می‌گویم باید به خانواده‌ها زمان داد. مثلا بیست سال به خانواده آسیب رساندی حالا انتظار داری یک ماه که مصرف نکردی برایت اسفند دود کنند؟ اگر در پاکی بمانی به مرور زمان تو را باور می‌کنند.

فرد معتاد اگر بخواهد ترک کند، ترک می‌کند، حتی شده باشد سینه‌خیز می‌رود تا راهی برای ترک کردن پیدا کند.»

خاطره‌ی تاثیرگذار

محسن خاطره‌ای تعریف کرد که به گفته‌ی خودش تاثیر خوبی روی بسیاری از معتادان داشته است: «حدود چهار سال پیش گرم خانه‌ای در منطقه‌ی چهارده دست من بود که شب‌ها به آنجا می‌رفتم، یک شب گشت 137 خدمات اجتماعی بهزیستی پسری را آورد که دولا دولا راه می‌رفت، از او پرسیدم چرا دولا راه می‌روی گفت عمل کردم و بعد از آنکه کنارش نشستم تعریف کرد یک روز خانمش طلا‌هایش را درآورده تا حمام کند ولی او طلاها را برداشته و از آستارا به تهران آمده، طلاها را دو میلیون تومان فروخته بود. این فرد کارتن خواب شده بود و در شوش می‌خوابید؛ نکته‌ی جالب اینجا بود که وسط همان کارتن خواب‌ها ترک کرده بود. پانزده روز آنجا خوابیده بود و بعد حالش بد شده بود که به اورژانس زنگ زده بودند، آنجا عملی کرده بود و بعد از آن آورده بودندش پیش من؛ تا هشت ماه پاکی پیش من بود، برایش کار خیاطی پیدا کردم که صبح می‌رفت سرکار و شب برمی‌گشت گرم خانه، برای همین بنظرم معتاد اگر بخواهد ترک کند در خیابان هم ترک می‌کند.»

پنچ سال و سه ماه و ده روز است که پاکم

این مرد جوان درباره‌ی مدت زمان پاکی خود گفت: «پنچ سال و سه ماه و ده روز است که پاک هستم، همزمان با ترک مواد، قطع نیکوتین هم کرده‌ام. زمانی که ترک کردم اصلا حال خوبی نداشتم، مریض بودم؛ دوازده سال زندان بودم و تغذیه‌ی درستی نداشتم. سال 86 در زندان به این دلیل که درگیری با اچ آی وی ایمنی بدنم را پایین آورده بود سل گرفتم.

آن زمان که من درگیر بیماری اچ آی وی شدم فقط یک دارو وجود داشت ولی حالا چند مدل دارو برای این بیماری داریم که به فراخور حال بیمار پزشک تجویز می‌کند، ولی چون بدن من به همان داروهای قدیمی ساخته همان‌ها را مصرف می‌کنم.»

اکثر کمپ‌ها جای خوبی نیست

محسن در آخر با انتقاد از بعضی کمپ‌ها گفت: «کمک به معتاد برای دل باشد قشنگ است، اما در کمپ‌ها گاهی با معتاد بد رفتاری می‌کنند. حتی در خیلی از موارد معتاد را کتک می‌زنند.

در اکثر کمپ‌ها فقط پول می‌گیرند و بخاطر هزینه‌ی کمتر معتاد را رها می‌کنند و یا اگر بدانند فرد معتاد وضع مالی خوبی دارد از او تا می‌توانند پول می‌گیرند. با رفتارهای بد در کمپ گاهی باعث رنجش معتاد می‌شوند و خدا نکند که معتاد برنجد، در این شرایط مثلث رنجش کینه و انتقام به سراغ آدم می‌آید که باعث آسیب بیشتر به معتاد می‌شود.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا