خرید تور نوروزی

پاسخ جلایی پور به پرسش‌های دانشجویان دانشگاه شریف

محمدرضا جلایی پور در کانال تلگرامی خود نوشت: پاره‌ای از نکاتی که در پاسخ به سوالات دانشجویان در مراسم سه‌ساعته‌ی بزرگداشت ۱۶ آذر در دانشگاه صنعتی شریف به میزبانی انجمن اسلامی دانشجویان این دانشگاه گفتم:

بر اساس نظرسنجی‌ها ناامیدان از اصلاح‌ و بریدگان از نظام سیاسی به حدود چهل درصد رسیده‌اند (دو برابر سال گذشته) و اصلاح‌طلبان برای جبران این ریزش قابل توجه باید برای تقویت بنیه‌ی نهادی و گرفتن نمایندگی گروه‌های اجتماعی، فوریتِ اصلاح راهبردها و تشکیلاتشان را جدی بگیرند.

برای گرفتن نمایندگی گروه‌های اجتماعی، ضروری‌است که اصلاح‌طلبان تقویت نهادهای نمایندگی این گروه‌ها (از جمله معلمان، کارگران، دانشگاهیان و فعالان محیط زیست و حقوق زنان) و ارتباط بیشتر با متنفذان این گروه‌ها را برای مطلع شدن از مطالباتشان و نمایندگی این مطالبات در الویت قرار دهند.

چنان‌که ریمون آرون در یکی از جملات عمیق‌اش می‌گوید در سیاست ما دشمن‌مان را می‌توانیم انتخاب کنیم، اما متحدان و موتلفان‌مان را نه. در انتخابات ۹۲ و ۹۶ ضرورت عادی‌سازی و عقب‌راندن راست افراطی، اصلاح‌طلبان را به درستی به ائتلاف با میانه‌روها و حمایت از روحانی کشاند، اما نقدی که به اصلاح‌طلبان وارد است این است که به آداب ائتلاف با حفظ پرنسیب‌ها (که با ادغام متفاوت است) ملتزم نبودند. باید در ازای حمایت‌شان شروطی برای روحانی می‌گذاشتند (در راستای بسط عدالت، کارآمدی حکمرانی، دموکراسی و آزادی‌ها) و بعد از انتخابات هم با رایزنی و فشار موثر بیشتری روحانی را به پایبندی به آن شروط و پیگیری مجدانه‌ی آن سیاست‌ها سوق می‌دادند.

اصلاحِ اصلاح‌طلبان پیش‌نیاز اصلاحِ نظام است. اصلاح‌طلبانی که از پس ‌دموکراتیک‌، شمولگرا، شفاف و کاراتر کردن کردن احزاب‌شان و شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان برنیایند، به طریق اولی توان دموکراتیک و شفاف و کارآتر کردن نهادهای حکمرانی را نخواهند داشت. جریان‌های مدنی و دانشجویی باید برای اصلاحِ اصلاح‌طلبان که لازمه‌ی اصلاح نظام است به اصلاح‌طلبان فشار بیشتری بیاورند.

در سال گذشته انواع نارضایتی افزایش چشمگیر و پایگاه اجتماعی همه‌ی جریان‌های اصلی سیاسی داخل کشور ریزش داشته است. در ماه‌های گذشته هم در پی افشاگری‌های رسانه‌های معتبر جهانی درباره‌ی وابستگی اقتصادی پاره‌ای از گروه‌ها و رسانه‌های اپوزیسیون اصلاحات‌ستیز و برانداز به پول بن‌سلمان، سعودالقحطانی، ترامپ و نتانیاهو میزان اعتماد عمومی به این گروه‌ها و رسانه‌ها هم کاهش یافته است. بخش قابل توجهی از شهروندان اخبار بیست و سیِ صداوسیما و اخبار ایران‌اینترنشنال و من و تو و صدای آمریکا ‌‌را می‌بینند ولی اعتماد کامل به آن ندارند و هر دو را با احتیاط و تردید (بیشتر از گذشته) دنبال می‌کنند.

در این فضا یک اصلاح‌طلبیِ درون‌زا، کارآمدتر، راسخ‌تر، سالم‌تر و عدالت‌جویانه‌تر می‌تواند ببالد و پایگاه اجتماعی قوی‌تری پیدا کند. گرچه‌ جوانه‌های ظهور چنین اصلاح‌گری‌ای در حال شکل‌گیری است، ولی هنوز مرئی و تاثیرگذار نشده است.

با این ارزیابی جناب محمدرضا خاتمی مخالفم که حضور نمایندگان اصلاح‌طلبان در حاکمیت کارآمدی نظام را کاهش می‌دهد. کارآترین حکمرانی‌های ‌بعد از انقلاب (از جمله در دو دولت خاتمی) در دوره‌های حضور اصلاح‌طلبان در نهادهای حکمرانی بوده است و بدون این حضور بحران‌های اقتصادی و تهدیدهای نظامی بسیار بیشتر می‌بود. راه افزایش کارآمدی نظام و اعتبار اجتماعی اصلاح‌طلبان کناره‌گیری از قدرت نیست، بلکه جدی‌تر گرفتن اصلاح نظام تدبیر و افزایش ظرفیت‌های خط‌مشی‌گذاری دولت و اصلاح‌طلبان، قوی‌تر عمل کردن اصلاح‌جویان در اصلاح‌ نهادهای سیاسی‌شان، تقویت گفتگو و رابطه با گروه‌های اجتماعی متکثر جامعه‌ی ایران و نمایندگی موثرتر مطالباتشان، راه‌اندازی و تقویت نهادهای تغذیه‌کننده‌ی سیاست‌گذاری (از جمله اندیشکده‌ها) و کمک‌کننده به تحقق سیاست‌ها (از جمله نهادهای ادوُکسی و حمایتگری و رسانه‌های با مخاطب میلیونی) و رصدکننده‌ی عملکرد نمایندگان در دولت و مجلس و شوراهاست. و البته این کارها و گام‌ها سخت‌تر از کناره‌گیری از سیاست است و اگر اصلاح‌طلبان در سیاست‌ورزیِ معطوف به بسط خیر همگانی صادق و جدی‌اند، گریزی از این گام‌ها نیست.

علی‌رغم همه‌ی نقدهای پرشماری که به دولت روحانی وارد است و این‌که به انتظاراتی که در انتخابات ۹۶ ایجاد کرد پاسخ کافی نداد، نباید فراموش کنیم که بدون حضور حامیان اصلاح در انتخابات ۹۲ و ۹۶ و بدون روحانی و ظریف برجام حاصل نمی‌شد و در دوره‌ی ترامپ با تهدید نظامی و تورم‌های چندصددرصدی و ابربحران‌های ایران‌سوز مواجه می‌شدیم. این سخن جناب زیدآبادی را قبول ندارم که برجام بدون روحانی و ظریف و رای ۹۲ هم حاصل می‌شد و بدون رای ۹۶ حفظ می‌شد. با امثال جلیلی و رئيسی و قالیباف، حتی اگر نظام تصمیم به امضای برجام می‌گرفت، توان حصول آن را نداشت و قدرت‌های جهانی و جان کری هم برای حصول چنین برجامی چنین جدیتی نشان نمی‌دادند.

اصولا یکی از نقدهایی که به جناب زیدآبادی عزیز دارم این است که در تحلیل‌هایشان گویی آمریکا و رهبران نهادهای انتصابی فعال مایشاء اند و در مقابل جامعه‌ی ایران، مجموع نیروهای حامی اصلاح و انواع مداخله‌ی انتخاباتی و غیرانتخاباتی‌شان هیچ نقش تعیین‌کننده‌ای ندارد. لذا می‌گویند اصلاح‌طلبان از سال ۷۶ نباید وارد حاکمیت می‌شدند و امروز هم بهتر است از هر گونه حضور در عرصه‌ی رسمی سیاست کناره بگیرند. به نظرم اگر اصلاح‌طلبان به این توصیه عمل می‌کردند در چند دهه‌ی گذشته ایران با جنگ یا لااقل تهدیدهای نظامی پرهزینه‌تر، بحران‌های اقتصادی کمرشکن‌تر، فقر شدید بیشتر، پیشرفت بیشتر اقتدارگرایان نظامی در همه‌ی عرصه‌ها، فرصت تحرک و تنفس کمتر نیروهای جامعه‌ی مدنی و فروبستگی‌های بیشتر در عرصه‌ی فرهنگ و سیاست مواجه می‌بود. ضعف‌های اصلاح‌طلبان باید ما را به تلاش برای کاهش این ضعف‌ها و تقویت نمایندگان و عملکردشان سوق بدهد، نه دعوت‌شان به کناره‌گیری از سیاست و واگذاری کامل میدان به حامیان اندک‌سالاری که نتایج سهمگین و بعضا جبران‌ناپذیرش ‌را در دولت‌های احمدی‌نژاد دیدیم.

دولت ایران چنان بزرگ شده و بر فرهنگ، جامعه، اقتصاد و حتی شرایط زندگی خصوصی ایرانیان موثر است که بدون داشتن نمایندگان اصلاح‌جو در حاکمیت، حتی در جامعه‌ی مدنی هم امکان کار و تاثیرگذاری و تنفس کمتر می‌شود. به همین دلیل بیشترین بالندگی نهادهای مدنی هم در دوره‌های بوده است که دولت‌های اصلاح‌جوتر و کم‌آزارتری بر سر کار بوده‌اند. کما این‌که در دولت احمدی‌نژاد تقریبا همه‌ی تشکل‌های سیاسی دانشجویی موثر تعطیل شدند و چنین نشست‌هایی هم مجوز نمی‌گرفت. امروز هم شرایط اصلا رضایت‌بخش نیست و باید برای گشایش بیشتر مطالبه‌گری و اصلاح‌گری کرد، اما روشن است که در همه‌ی عرصه‌ها هزینه‌ی فعالیت در جامعه‌ی مدنی کمتر از دوره‌ی احمدی‌نژاد یا دولت فرضی ابراهیم رئیسی است.

ایراد اصلاح‌طلبان این نیست که در انتخابات شرکت کردند و روحانی را به رئیسی و لیست امید را به امثال کوچک‌زاده و رسایی ترجیح دادند،‌ بلکه این است که سیاست‌ورزی‌های جامعه‌محور و غیرانتخاباتی و اصلاح فرآیندهای پیشاانتخاباتی (به ویژه فرآیندهای گزینش نامزدها و تدوین برنامه‌هایشان) و پساانتخاباتی (به ویژه رصد عملکرد نمایندگان و تغذیه‌ی آن‌ها و حفظ ارتباط با رای‌دهندگان و جدیت در تحقق برنامه‌ها) را به قدر کافی جدی نگرفته‌اند.

متاسفانه اغلب گروه‌ها و احزاب اصلاح‌طلب دچار «سندرم جلسه» شده‌اند که مهم‌ترین خروجی‌اش «سیاست‌ورزی بیانیه‌محور» شده است که عملا در راستای اقتضائات عملی تقویت پایگاه اجتماعی و بنیه‌ی نهادی اصلاح‌طلبان گام موثر برنمی‌دارد. گویی همچون حضرت حافظ فکر می‌کنند «دولت آن است که بی‌خون دل آید به کنار/ ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست»، در حالی‌که توفیق در سیاست هم خون‌ دل‌‌خوری دارد و هم سعی و عمل مدام (از جمله در زمینه‌های غیرانتخاباتی) می‌طلبد و صدور بیانیه و موعظه‌ی اصولگرایان کافی نیست و عقب راندن حامیان اندک‌سالاری مستلزم افزایش توان نهادهای اصلاح‌طلب و قدرت اجتماعی است.

حتی در بسیاری از زمینه‌هایی که سیاست‌ورزیِ موثر ممکن و کم‌هزینه است هم اغلب نهادها و چهره‌های اصلاح‌طلب کم‌تحرک‌اند. مثلا مهم‌ترین گام حقوقی برای کاهش زمینه‌های فساد ساختاری تصویب قوانین تعارض منافع و شفافیت است. ماه‌هاست که پیش‌نویس هر دو لایحه‌ی تعارض منافع و شفافیت برای نظرخواهی از صاحب‌نظران و نیروهای سیاسی روی سایت دولت قرار گرفته است، اما تاکنون حتی یک حزب و نهاد اصلاح‌طلب یا تشکل دانشجویی نشستی برای نقد و اصلاح این پیش‌نویس‌ها برگزار نکرده است. یا مثلا طرح شفافیت آراء پارلمانی نقش قابل توجهی در افزایش کارایی مجلس خواهد داشت ولی هیچ حزب و چهره‌ی موثر اصلاح‌طلب برای حمایت از آن گام جدی برنداشته است و در این زمینه اصولگرایان فعال‌تر بوده‌اند. در ماه‌های گذشته اصلاح‌طلبان در حمایت از مطالبات معلمان،‌ کارگران و فعالان محیط زیست هم کم‌کاری قابل توجهی داشته‌اند.

[توضیح در ساعت 12 سه‌شنبه 20 آذرماه: با عرض پوزش از مخاطبان، این متن به اشتباه به عنوان گفته‌های آقای حمیدرضا جلایی پور، پدر آقای محمدرضا جلایی پور در سایت بازنشر شده بود که اصلاح شد]

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا