کوچک زاده: آقایان نماینده پول مسکن را چه کردهاند؟
مهدی کوچک زاده نمایندهی مجلس در دورههای هفتم، هشتم و نهم، در بخش دوم گفتوگو با انصاف نیوز ضمن ارائهی توضیحاتی دربارهی 12 سال حضور خود در مجلس میگوید که فعالیتهای فراوانی برای مبارزه با فساد داشته است.
او در این مورد به نمونههایی در درون مجلس اشاره میکند و از مبالغی که میان نمایندگان به عنوان پول خانه یا دفتر و ماشین تقسیم میشود انتقاد میکند.
او همچنین با اشاره به لزوم همراهی مردم برای بهبود وضعیت کشور، این مشارکت را تنها در صورتی قابل تحقق میداند که مردم ببینند تمام مسوولان هم مانند خودشان زندگی کرده و در تحمل مشکلات معیشتی فاصلهی زیادی با آنها ندارند.
بخش پایانی گفتوگوی انصاف نیوز با مهدی کوچک زاده را در ادامه بخوانید:
1 میلیارد دریافتی مجلس را به صاحبان اصلیاش بازگرداندم
شما 12 سال در مجلس بودید، برای برخورد با رانت و فساد چه کردید؟
خیلی کارها کردم. یک تحولی در همین برههی بودن و نبودن ما در مسوولیت نمایندگی در عرصهی رسانه اتفاق افتاد و آن هم گسترش پیامرسانها در فصای مجازی بود. این تحول برای همین چند سال اخیر است. همین چند سالی که ما دیگر در مجلس نیستیم و البته تا حدود کمی قبل از اتمام دورهی ما.
ما از همان سالهای آخر مجلس و آشنایی با این امکان تا حدودی موفق شدیم حرف و صدایمان را که در مجلس برخلاف حق بسته و خاموش میشد در جامعه هر چند اندک مطرح کنیم؛ در مجلس کوچک زاده هروقت میخواست حرف بزند و بگوید که «آقای لاریجانی! به چه دلیل فلان مقدار پول ریخت و پاش میکنید؟! تریبونش بسته و یا با بیتوجهی مواجه میشد!
بنده خاطرم هست که جایی صریح گفتم که «مردم بدانید در بودجهی امسال 40 میلیارد در اختیار آقای لاریجانی است، ما نمیدانیم که ایشان اینها را چکار کرده، از ما نپرسید.» این موضوع هیچجا منعکس نشد، چرا؟! چون کانونهای قدرت و ثروت که اکثر رسانهها نوکر آنها هستند آقای لاریجانی را دوست دارند. یکی نمیگوید که «آقای لاریجانی! دفترچهی بودجه را بیاور، در اطلاعات مربوط به سال 90 یا 91، نوشته شده کمک به اشخاص حقیقی و حقوقی مجلس 40 میلیارد تومان. این را چکارش کردی؟»
شما از من میپرسید که چه کردی؟ آن موقع من ابزاری نداشتم که آنجا اطلاعرسانی کنم تا اقلا افرادی که دنبال کنندهام هستند آن را بخوانند. روزنامهی شرق هم که خودش حامی این فسادها است. سایت آفتاب و اینها هم که تمام روسایشان همین فراریهای خارج از کشور بودند. چه کسی بود که روزنامهی آفتاب یزد را اداره میکرد و حالا در آمریکا تندترین حرفها را میزند؟ مجتبی واحدی! من نسبت به او هم پرهیز دارم که مسایلی را که برای خودم یقین است اما اثبات قضایی نشده است را بگویم.
او یکی از کسانی بود که در روزنامهاش کاری جز توهین و تهمت نمیکرد؛ و اتفاقا همین ایراد را به من داشت که «چرا فریاد میزند؟»
شما از من میپرسید که در مجلس چه کردم، یک مساله را مصداقی بازگو میکنم. به مدیریت مجلس، چه زمان آقای حداد و چه زمان آقای لاریجانی، که زمان آقای لاریجانی بشدت پول نقد دادن به نمایندهها تشدید شد، من گفتم که «این کارها درست نیست؛ شما میخواهید به نماینده خانه بدهید، چرا پولش را میدهید؟!» مجلس به تعداد نمایندگان در بهارستان خانه ساخته بود، خانههای خیلی خوب. بغیر از بهارستان در محلههای دیگری مثل سعادت آباد هم خانه ساخته بودند. یک حرف من این بود که «هرکس نماینده میشود بگویید امکان اینکه خانه بدهیم هست، چرا پول میدهید؟ 300 میلیون تومان اول دوره به عنوان ودیعه میدهید، ماهی چند میلیون هم جدا میدهید!»
حتی بسیاری از نمایندگان خانه دارند! خیلی از نمایندگان شهرستانها، اصلا تهران بدنیا آمدهاند و بزرگ شدهاند و اینجا زندگی دارند، اما چون نماینده جای دیگری است چنین امکانی دارند.
مثلا آقای پزشکیان! آقای پزشکیان نمایندهی تبریز است ایشان آیا در تهران خانه ندارد؟ من چون این مثال شاخص است و کسی نمیتواند انکار کند میگویم، اگر نه اکثرا همینطور هستند.
یا مثلا آقای کواکبیان… بگذارید مثالی هم از جناح مقابلشان بزنم… البته من بسیاری از جناح مقابل اینها را هم از خودم نمیدانم، آدمهایی که ممکن است شما با من در یک جناح تعریف کنید.
مثلا چه توجیحی دارد که به آقای عباسپور یا زاکانی و به طور کلی همه نمایندگان تهران که بنده هم جزو آنان هستم هزینه خانه پرداخت شود؟ اینها که در تهران ساکنند و خانه دارند.
آقایان پول مسکن را چه کردهاند. من که در همان مجلس اعلام کردم که این پول را چه کردم. این چیزها نباید باشد.
چرا به اینها هزینهی خانه داده میشود؟ حالا میدهید! چرا دیگر پول دفتر میدهید؟! چرا مجلس هم در اختیار اینها ماشین میگذارد و هم وام میدهد که ماشین بخرند؟! یک ماشینی در اختیارشان میگذارند و آخر دوره هم ماشینی را که متعلق به مجلس است و 50 یا 100 میلیون قیمت دارد میگویند «با 5 میلیون با همدیگر صلح میکنند؟!» اینها کثافتکاری است. ما فریاد میزدیم.
این مواردی که اشاره کردم مربوط به داخل مجلس است. اما یکروز معاون وزیر کشور آمد و در جلسهی غیرعلنی گزارشی از ناهنجاریهای اجتماعی داد که فلان قدر در جامعه معتادند و فلان قدر به فحشا کشیده شدهاند و… فردای آن روز به من خبر رسید و با بررسیهای خودم برایم یقین شد و حتی در تلویزیون هم دیدم که تعاونی روستایی فارس اعلام کرد هزار و چندصد تن سیبزمینی را برای عدم کاهش قیمت دفن کردند. من گفتم «کدام بیشرفی به خودش اجازه میدهد درحالیکه خودتان گزارش دادید که زنها از زور نداری به فحشا کشیده می شوند، غذای مردم را برای تنظیم بازار و پایین نیامدن قیمت از بین ببرد؟!» تریبون من را خاموش کردند، که من آنجا استعفا هم دادم.
پس من آن روز حرف زدم، منتها چون ابزار رسانهای آنروز به این گستردگی نبود و ما هم آشنایی نداشتیم خیلی شنیده نمیشد.
من در نطق آخرم در مجلس با ارائهی صورتحساب مجلس نشان دادم که در طی این 12 سال، مجلس 1 میلیارد و 43 میلیون تومان به من پول داده است! در نطقم اعلام کردم که تمام این 1 میلیارد و خردهای را واگذار کردم به خانوادهی شهدای حرم. تمام رسانهها بلااستثنا فقط قسمت اول را نوشتند که کوچکزاده در 12 سال مجلس 1 میلیارد پول گرفته است! یکیشان آنقدر به شرافت پایبند نبود که بگوید کوچکزاده 1 میلیارد دریافتی مجلس را به صاحبان اصلیاش بازگرداند.
ممکن است شما نپسندید اما من استفاده از آن پول را حق خودم نمیدانستم.
در طی این 12 سال من از دانشگاه 93 میلیون تومان حقالتدریس دریافت کردم، تمام این را هم بخشیدم که رسیدش موجود است. چون من حقوقم کافیام بود. فقط شنبهها میآمدم دانشگاه که آن هم توصیهی آقا بود که دانشگاه را رها نکنید.
دیگر من باید چکار کنم، کاری بیش از اینها بلد نبودم. ممکن است بگویید با یک گل بهار نمیشود، اما حداقلش این است که انسان در درون خودش احساس بهاری بودن میکند. من این کار را میتوانستم انجام دهم و دادم.
نمیگویم که با این پولها مشکلات برطرف میشود، اما مشکلات جمهوری اسلامی بواسطهی اهداف و ماهیتش به قدری وسیع و عمیق است که جز با مشارکت اقشار مردم قابل رفع نیست. همه بیایند، مثل فضایی که در جنگ بود و همه شرکت میکردند و این مشارکت تنها وقتی تحصیل میشود که مردم ببینند رییس جمهور و مدیرانشان و نمایندگانشان هم مانند خودشان زندگی کرده و در تحمل مشکلات معیشتی از آنها خیلی فاصله ندارند. نمیشود آقای حسن روحانی در بهترین شرایط هرروز سه بار ریشش را درست کند و بعد بگوید «من هر روز قیمتها را چک میکنم»!
نه اینکه من دق شخصی با او داشته باشم ولی مردم همین که ظاهر او را ببینند همراهی نمیکنند.
بعد ایراد به رییس جمهور قبلی میگرفتند که چرا با کاپشن میآید! چه ربطی به کاپشن دارد، او میخواست کار کند، نمیخواست افاده و پز برای مردم بیاید. اگر ما اصرار داریم مسوولین در ردهی اول برخورداران از نعمتهای کشور نباشند به این خاطر است که همراهی مردم را داشته باشیم.
در جبههها همینطور بود؛ چون مردم میدیدند که بندهای که پاسدار هستم مثل خودشان با یک موتورسیکلت میروم و میآیم. امروز این را کاملا غیرشرافتمندانه به یک ضدارزش تبدیل کردند که «اینها نفاق و دورویی است یا وقتی آدم چیز خوبی دارد باید استفاده کند.» یعنی چه؟ از کجای اخلاق چنین چیزی برمیآید؟ از کجا برمیآید که حتی در مورد اموال مشروع نحوهی استفاده به شکلی باشد که مردم ببینند و حسرت ببرند؟ قدیمها شما وقتی خرید میکردید پاکتهای کاغذی یا سیاه بود که اگر کسی نداشت متحمل فشار مضاعفی نشود و آهش درنیاید.
خدا پدرم را رحمت کند، میگفت «از تو راضی نیستم اگر در عروسی فرزندانت سر و صدا در خیابان راه بیاندازی» چیزی که همه انجام میدهند، ایشان میگفت: کافی است یک دختر یتیمی بگوید “آه، کاش من جای او بودم”، زندگی همهتان نابود میشود.»
این حرف قشنگ و عاشقانه و انسانی است، اما چرا این بیشرفهای مدعی انساندوستی و انسانمداری میخواهند به اسم اینکه اینها دورویی و نفاق است، تمام این رفتارها به فراموشی سپرده شود؟ همدردی از این بالاتر که من اگر نمیتوانم به تو کمک کنم حداقل دل تو را نسوزانم. این رفتارها کلا توسط افرادی منکوب شد، آنهم به بهانهی مخالفت با ریاکاری!
از این تفکر این درمیآید که 60 میلیون گرفتهاند و حقشان بوده و ذخائر نظام هستند. این آقای ذخیرهی نظام هم دانشگاهی من بوده و من دقیقا میشناسمش. او یک آدمی متعلق به مناطق محروم کشور بود، در این جمهوری اسلامی با استفاده از بورس دکتری گرفت، به کانادا فرستادند، در این مملکت استاندارش کردند و پستهای عالی به او دادند، وزیرش کردند، رییس صندوقش کردند، بعد بگوید من طلب دارم؟! تو باید کت و شلوارت را هم در بیاوری و بگویی قربان جمهوری اسلامی هم بروم که من را از ته آن روستا آورد و چنین آقایی کرد برای خودم! اینها چطور قابل تحلیل است؟
لعنت به من اگر از حب اصولگرایی و بغض اصلاح طلبی چنین بگویم. اما به اسم اینکه انسانها آزادند رفتارهای غیرشرافتمندانه را تئوریزه کردهاند؛ این آزادی حدش کجاست؟ این آزادی برمبنای چه اصول و اعتقاداتی تعریف میشود؟ همهی اینها را بهم ریختهاند؛ چه کسانی؟ همین ذخائر نظام.
آقا مردم ندارند نان شب بخورند آن وقت شما فرزندان خود را با حمایت خودتان به خارج از کشور میفرستید که تبعه شوند؟ حالا هرکه میخواهد باشد، نوه یا دورترین شخص به فلان شخصیت حتی اگر دوستش باشد و نسبت خونی هم با او نداشته باشد، اگر با حمایت او این کار را کرده باشد غیر شرافتمندانه است.
اصلا استفاده غیر متعارف از امکانات این ملت باتوجه به شرایط معیشتی مردم برای مسوولین اگر نگوییم حرام است اما بالاترین مکروه است.
برای مثال فلان آقای سیاستمدار زمینه را درست میکند تا آن یکی تکرار شود، او از امکانات استفاده میکند و تکرار میکند، اینها جنایت است بنظر من.
پس هرنوع استفادهی غیر حق از منابع محدود این مردم زجر کشیده غیر شرافتمندانه است. منظور اینکه این موضوعات را باید از منظر حق و ناحق نگاه کرد و نه پدرو فرزندی. این استفاده چه در راستای تحصیل و موقعیت فرزندان باشد و چه در راستای کارخانهدار شدن هم حزبیها تفاوتی نمیکند.
مردم نان شب ندارند، شما فرزندانتان را به خارج میفرستید؟
یعنی از نظر شما در اصلاح طلبان فرد پاکدستی وجود ندارد؟
مگر من چنین چیزی گفتم…
کاری کردهاند نتوان خارج از اصلاح طلبی و اصولگرایی دنیا را دید
اینکه اصولگرایی نیست، این عسگراولادیگرایی است
وقتی تمام مثالهای شما در این مورد به اصلاح طلبان اشاره دارد چنین تداعی میکند.
نه! اما من چکار کنم؟ شاید واقعا اینگونه است.
یادم هست که یکبار در دانشگاه فردوسی مشهد یک دانشجویی فحاشی کرد. به محسن هاشمی گفت دزد است و…
همانطور صریح گفتم: «پدرت دزد است!» گفت « چرا این حرف را میزنی؟!» گفتم «به همان دلیل که تومیگویی؟ تو سند داری؟ اگر قرار بر بی سند حرف زدند است من هم میگویم پدر تو دزد است.»
واقعا دفاع کردم؛ البته من شخصیت ایشان را هم علیرغم تفاوت زیاد در دیدگاهها و مواضع آدم اهل عقل و منطقی میدانم.
جدا از اینها من این رویهی نسبت دادنهای بی سند را غلط میدانم و شما هیچجا از من نخواهید دید. تندترین چیزها را مینویسم. حتی در فضای مجازی همین اواخر راجع به آمدن وزیر انگلیس به ایران و دودستی دست دادن آقای ظریف نوشتم این لجن مالیدن به عزت ایران است که وزیر خارجه روباه پیر بیاید اینجا و برای قوه قضاییه ما خط و نشان بکشد و وزیر ما عکس العمل مناسب نداشته باشد. نه گفتم ظریف برده و نه خورده، بلکه تحلیل کردم. من این حرفها را تند و محکم میزنم اما نشده که حتی در صورت اثبات به کسی نسبتی دهم. اگر چنین چیزی دیدید از همان روز سیاست را میبوسم و کنار میگذارم، از نظر من این رویه یعنی اصولی و اصولگرا بودن.
اصولگرایی به این نیست که «ما همه تابع آقای فلان مثلا مرحوم عسگراولادی باشیم!» اینکه اصولگرایی نیست، این عسگراولادیگرایی است. یا ما همه تابع آیت الله مهدوی کنی و یا مصباح باشیم! ارادت ما به این اعزه نیز از سر شناختی است که از ارادت آنان به اصول و آرمانها داریم.
نه اینها اصولگرایی نیست؛ اصول یعنی یک آدمی که پایبند به اصولی غیر از آنچه خودش میپسندد و در آن نفعی دارد است. شاید منِ نوعی دوست دارم مالک تمام ثروتها و زیباییها باشم. اما اصول من به من میگوید که چشمت را درویش کن، در جیبت را محکم نگاهدار، این کثافتکاریها متعلق به کسانی است که به اینها پایبند نیستند، میخواهد اسمشان اصولگرا باشد یا اصلاح طلب.
متاسفانه کانونهای قدرت و ثروت با تبلیغات رسانهای کاری کردهاند که اصلا نتوان خارج از اصلاح طلبی و اصولگرایی دنیا را دید و تفسیر کرد! و به جای همه معیارها و ملاکهای اصیل و خداپسندانه، وابستگی و سرسپردگی به یکی از این دو پرچم که برای عدهای تنها پرچم فریب مردم است جایگزین شده است
انتهای پیام