سوسن شریعتی: انسان ایرانی استعداد “حیرت کردن” را از دست داده
سوسن شریعتی میگوید: انسان ایرانی استعداد تعجب کردن ، شوکه شدن و حیرت کردن را ظاهرا از دست داده و به یک «حالا که چی»، «همین که هست» دچار شده است. در نتیجه، چنین تخیل پرملال یا ملالزدهای آیا میتواند خالق ادبیاتی باشد که بتواند نقش آینه را بازی کند؟
به گزارش ایسنا، این استاد دانشگاه در آئین افتتاحیه مجموعه فرهنگی نشر چشمه دلشدگان در مشهد اظهار کرد: به این دلیل حضور در این جلسه را پذیرفتم که قرار نیست در مورد شریعتی صحبت کنیم و این جزء نادر دفعاتی است که چنین اتفاقی رخ میدهد. دلیل دوم این است که به طور کلی ما باید به دنبال چنین فرصتهایی باشیم. هرگونه دعوت به خروج از خانه را باید غنیمت بشماریم؛ یعنی هر فضایی که اسمش تقویت عرصه عمومی و خلق فضاهایی است که همنشینی در آن ممکن باشد.
او در پاسخ به این پرسش که چرا کافه کتاب خوب است، تصریح کرد: ما در جامعهای زندگی می کنیم که به هزاران دلیلی که جامعهشناسی و روانشناسی به آن پرداخته و سیاست در مورد آن صحبت میکند، جامعهای دستخوش چندپارگی هستیم. به اصطلاح جامعه دچار نوعی تنهایی و پراکندگی و در حقیقت اتمیزاسیون است. در چنین شرایطی عمدهترین جایی که دچار نوعی خطر میشود عرصه عمومی است که خلوت شده و امکان همنشینی در آن ناممکن میشود و ما دوباره به تنهایی محکوم میشویم. خلق چنین فضاهایی ما را دعوت میکند بیاییم کنار هم بنشینیم و بفهمیم همه شکل هم نیستیم اما میتوانیم یک مایی را بسازیم که محصول منهای متکثر است. به این ما میتوان اعتماد کرد، مایی که محصول همنشینی متضادها یا متفاوتهاست و اینگونه است که میفهمیم همه چیز قرار نیست شبیه ما شود، تا ممکن شود. شاید نام شریعتی بتواند برای این شهر کمک کند و این دعوت به خروج از خانه و این فضاها غنیمت است.
شریعتی در ادامه گفت: دلیل دیگر، خود ادبیات است و اعتمادی که ادبیات برمیانگیزد. در جامعهای هستیم که به انسان انتزاعی مجردی که دین یا فلسفه و علوم انسانی از آن صحبت میکند بیاعتمادیم. ادبیات به انسانِ هم اکنون و همینجا کار دارد و به ما نشان میدهد که راههای بودن یا انسان بودن متکثر است و این منِ انضمامی ادبیات است که به من به مثابه منِ ناظر بر منِ انتزاعی، راههای شدنِ انسان را کنترل، نقد و متکثر میکند. ادبیات است که به ما یاد میدهد مدام خودمان را به مثابه دیگری نگاه کنیم یا دیگری را به جای خود بگیریم. این خود را بهجای دیگری گرفتن یا دیگری را با خود یکی گرفتن، یک منِ درحال رفتوآمد خلق میکند. منِ ادبیات، من درحال معاشرت با دیگری و به خود به مثابه بیگانه نگاه کردن است. این تمرین دموکراسی و تساهل از دل ادبیات بیرون میآید.
او افزود: در این جهان که غیبت اعتماد به کلمه یا به سیاست وجود دارد، باز هم ادبیات است که میتواند ما را دومرتبه دعوت کند که کنار هم بنشینیم، به یکدیگر بیندیشیم و به تعبیر شریعتی همدیگری را تجربه کنیم. بنابراین منِ ناظر ادبیاتی قابل اعتماد است و به یمن این تیپ فضاهاست که میتوانیم با اسمها آشنا شویم.
این پژوهشگر خاطرنشان کرد: بحثی است بر سر اینکه ادبیات به مثابه منِ انضمامیِ ناظر بر منِ انتزاعی علوم انسانی میتواند کنترلکننده یا تذکردهنده خوبی باشد، اما تا کجا ادبیات ایرانی آیینهای است برای ما و با خواندن ادبیات و داستان ایرانی میتوانیم تصویری از خودمان را به دست بیاوریم؟ اصلا معلوم نیست ادبیات ایرانی در شأن منِ انسان ایرانی یا منعکسکننده من ایرانی باشد و اگر هم باشد تصویری کج و کوله از من میدهد.
او با اشاره به اینکه امروزه صحبت از تخیل فسرده انسان ایرانی است، تصریح کرد: تخیل فسرده در حوزه ادبیات، سیاست و اجتماع خود را نشان داده و انسان ایرانی انسانی است که افسونزداییشده از یک «خب حالا که چی» است. انسان ایرانی استعداد تعجب کردن ، شوکه شدن و حیرت کردن را ظاهرا از دست داده و به یک «حالا که چی»، «همین که هست» دچار شده است. در نتیجه، چنین تخیل پرملال یا ملالزدهای آیا میتواند خالق ادبیاتی باشد که بتواند نقش آینه را بازی کند؟
سوسن شریعتی با بیان اینکه سال گذشته نشر چشمه کمپین «چرا باید ادبیات داستان ایرانی خواند» را راه انداخت، گفت: معتقدم حتی اگر ادبیات ایرانی تصویر کج و کولهای از ما میدهد حداقل بضاعت ما را روشن میکند و برای این خودآگاهی، خواندن ادبیات ضروری است و شاید در ذیل آن ما از خودمان حداقل خجالت بکشیم و به ابداع جور دیگری بودن امیدوار شویم.
انتهای پیام