آیتالله هاشمی رفسنجانی؛ الگوی مدیریت استراتژیک
سیدرضا صالحی امیری به بهانهی سالگرد آیتالله هاشمی در روزنامهی ایران نوشت: شاخصههای مدیریت و برنامهریزی استراتژیک عبارت است از: تمرکز بر مسائل و اقدامات اساسی، آگاهی از محیط در حال تغییر، توان بالقوه، شناسایی فرصتها و تهدیدات، آمادگی برای ایجاد تغییرات، تعیین واقعبینانه اهداف، دسترسی به اطلاعات، توسعه ارتباطات، ترسیم نقشه راه و انسجام در فعالیتها. یک مدیر استراتژیست وظیفه تعیین اقدامهایی را دارد که احتمال دستیابی به اهداف پیشبینی شده در زمانهای مقرر را میسر میسازد.
از این منظر با تعمق در آرا، عقاید، رفتار، گفتار و عملکرد مدیریتی آیتالله هاشمی میتوان دریافت که ایشان الگوی تمامعیار مدیریت استراتژیک در ایران معاصر بودهاند. آیتالله هاشمی آگاهی عمیق به تحولات داخلی، منطقهای و بینالمللی داشت، در داخل برای تقویت قدرت ملی نظام همواره اجماعساز و اجماعآفرین بود هرگز بر طبل شکاف و انشقاق در کشور نکوبید، به گفتوگو بهعنوان محور اساسی حرکتهای سیاسی، اجتماعی اعتقاد راسخ داشت و در برابر تندترین انتقادات و حتی تخریبها از مسیر عقلانی و اعتدالی خود خارج نشد. مدیریت استراتژیک آیتالله هاشمی همواره و در تمامی مقاطع به انسجام، کارآمدی و اثربخشی میان اجزای نظام منجر میشد. وی میان آرمانها و چشمانداز با نهادهای سیاستگذاری، برنامهریزی، تعادل ایجاد میکرد و آنها را بهصورت اندامی ارگانیک و هارمونیک در جهت اهداف و آرمانهای نظام سوق میداد. درحقیقت، میتوان ادعا کرد الگوی مدیریت استراتژیک ایشان با دارا بودن سه بعد اصلی الف) آینده نگری، ب) کلاننگری و ج) تفکراعتدالی، منجر به طراحی نقشهای جامع و الگویی مناسب از توسعه در کشور شد:
الف) آیندهنگری
در توصیف این مهم بادو مقطع مهم تاریخی مواجه هستیم: ایشان در مقطع پیش از پیروزی انقلاب بهعنوان یکی از چهرههای بسیار مؤثر درهدایت وسازماندهی ونهایتاً پیروزی انقلاب عمل کردند و در دوران پس از انقلاب که مقاطع حساس تاریخی بسیار مهمی داشت (از جمله چالشهای اولیه انقلاب، ماجرای ترورهای منافقین، عزل بنیصدر، فرماندهی جنگ، ماجرای مکفارلین، پدیده کودتای نوژه، دوره رحلت حضرت امام، مدیریت انتخاب رهبری جدید نظام، توسعه فضای سازندگی و توسعه) همواره حضور فعال، مؤثر و تعیینکنندهای داشتند.
نگاه استراتژیک را در تصمیمات مهم آیتالله هاشمی بویژه آتش بس در زمان جنگ بهترین تصمیم برای آینده کشور بود. در شرایطی که تندرویها ممکن بود نظام را با مشکل اساسی مواجه کنند تدابیر هاشمی و ویژگیهای بارز ایشان مانند جسارت و قدرت تصمیمگیری در سختترین شرایط، در نهایت منجر به پایان جنگ تحمیلی شد. بسیاری از تحلیلگران، این امر را از نمونههای بارز نفوذ و تأثیرگذاری وسیع ایشان میدانند که به مدد اعتماد و اعتقاد کامل بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی(ره) به بصیرت، فراست، دوراندیشی، خیرخواهی و نگاه ژرف ایشان به منافع ملی و به مسیری معقول و عزتمندانه برای پایان پیروزمندانه جنگ منتهی گشت. آیتالله هاشمی رفسنجانی در زمانی که کشور درگیر جنگ، تحریم، کمبودها و انواع توطئهها بود آرامش روانی را در جامعه ایجاد میکرد و در زمان رحلت امام(ره) برای آینده انقلاب بدرستی تصمیم گرفت. در این خصوص میتوان به نقش هاشمی پس از رحلت امام(ره) و تعیین مقام رهبری نظام اشاره کرد. این در شرایطی بود که دشمنان انقلاب اسلامی با توجه به ویژگی کاریزماتیک امام خمینی(ره) بر این تصور بودند که با رحلت امام خمینی(ره) انقلاب اسلامی به پایان حیات خود میرسد. از منظری دیگری و در توسعه ملی، یا در اوج جنگ تحمیلی (سال 1361) و ناامیدی و فشار روانی حاکم بر جامعه، ایشان سنگبنای تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی را گذاشتند و فضای علمی و پژوهشی کشور را رونقی دوچندان و دوباره بخشیدند.
پایهگذاری مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال 1368 نیز یکی از ابتکارات بنیادین و بیبدیل اوست که با هدف ایجاد پل ارتباطی میان دستگاههای اجرایی و بدنه دانشگاهی کشور صورت پذیرفت.
ب) کلاننگری
کلاننگری در آرا، دیدگاهها و رفتار آیتالله هاشمی با فراجناحی بودن معنا مییابد. ایشان همواره کلیت نظام را میدیدند و حفظ کیان نظام برای ایشان مهم بود و دقیقاً به همین دلیل وارد مناقشات سیاسی چپ و راست نمیشدند و همواره در میان جناحها بهعنوان چهرهای قدرتمندشناخته شده و عمل میکردند.
وحدتگرایی و دوری از مناقشهگرایی یکی دیگر از شاخصههای اصلی این رویکرد به شمار میرود، بهنحوی که در درگیریها و اختلافات سیاسی داخلی نقش میانجی را میان جناحهای سیاسی ایفا میکردند. بررسی خاطرات آیتالله هاشمی و روایت مسئولان وقت بویژه در دهه 60 بخوبی نشان میدهد که ایشان نقش توازندهنده دو گروه سیاسی در کشور را بهخوبی ایفا میکردهاند.
اخلاقگرایی ایشان نیز در این قالب قابل تبیین و تشریح است. از ویژگیهای بارز ایشان عدم تخریب مخالفان و پرهیز از افشاگری نسبت به آنان ـ حتی در بدترین شرایط ـ بود.
ج)اعتدال گرایی/ میانهروی و اعتدال منش آیتالله هاشمیرفسنجانی بود، به نحوی که همه نحلههای فکری و جریانهای سیاسی میتوانستند با آقای هاشمی همراهی و همکاری داشته باشند از این منظر آقای هاشمی را میتوان «پدر اعتدالگرایی در ایران» نامید؛ چراکه استفاده از تمام ظرفیتهای سیاسی را در دستور کار خود قرار داده بود.اساساً آقای هاشمی خود را فارغ از هرگونه دستهبندی و جناحبندیهای سیاسی میدانست؛ چنانکه در گفتوگویی که خرداد سال 94 با خبرگزاری ایسنا داشت، بیان کرد که خصلت اعتدالی خود را از قرآن گرفته و با تدبر در قرآن به این نظر و عقیده رسیده است.اگر خواسته باشیم شاخصههای ابعاد سهگانه الگوی مدیریت استراتژیک در نظر آیتالله هاشمی رفسنجانی را بهصورت خلاصه و تیتروار مرور کنیم، شاید بتوان چنین تصویری به دست داد:
الف) آیندهنگری/ 1. جسارت و قدرت تصمیمگیری برای اتمام جنگ. 2. مدیریت مسأله جانشینی بعد از امام(ره) و استقرار ثبات و آرامش3. نهادسازی وکادرسازی4. آگاهی عمیق نسبت به تحولات منطقهای و بینالمللی 5. اجماعسازی میان نیروهای انقلاب 6. توجه اساسی به آموزش در فرآیند توسعه ملی
– در بعد آموزش: تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی
– در بعد پژوهش: تأسیس مرکز تحقیقات استراتژیک
ب) کلاننگری: 1. فراجناحی بودن 2. وحدتگرایی 3. دوری از سلیقهگرایی 4. میانجیگری 5. اخلاقگرایی (عدم تخریب و افشاگری) 6. ترجیح منافع ملی بر منافع فردی 7. نفی افراطیگری
ج) اعتدالگرایی/ 1. استفاده از جناح های مختلف در دولت سازندگی 2. ملاک قراردادن اعتدال درشعار وعمل3. قدرت ارتباط با مردم و نخبگان 5. انعطاف در رفتار و گفتار 6. منطقی بودن و قدرت اقناع سازی
درشرایط کنونی که ایران در معرض تهدیدات روزافزونی از طرف دشمنان قرار دارد، مدیران و مسئولان کشور با بازخوانی و تدبر در آرای آن بزرگوار، نسخهای رهاییبخش برای تداوم عزت و اعتلای میهن اسلامی بیابند و بدان عمل کنند. روحش شاد
انتهای پیام