خرید تور تابستان

فاجعه‌ی حضور مجید توکلی در شورای شهر!

احمد زیدآبادی، روزنامه‌نگار، در یادداشتی تلگرامی درباره‌ی حضور مجید توکلی در جلسه‌ای در یکی از کمیسیون‌های شورای شهر تهران [لینک] نوشت:

این تندروهای جناح اصطلاحاً اصولگرا عجب افراد بانمکی هستند! شب و روز در رسانه‌های مجازی و غیرمجازی با غیظ و حرص مطلب می‌نویسند و کامنت می‌گذارند که حرف و حدیث‌های مربوط به ناباوری‌شان به هر نوع حقوق انسانی و شهروندی را به توطئه‌ی جن و انس نسبت دهند و خود را از این جنس اتهام‌ها مبرا دارند، اما با یک اتفاق ساده، به ناگاه همه‌ی ادعاهای خود را فراموش می‌کنند و با نوع موضعگیری خود، حرف منتقدان‌شان را به اثبات می‌رسانند!

نمونه‌اش همین جنجال شرم‌آوری است که بر سر حضور مجید توکلی در یکی از نشست‌های تخصصی شورای شهر تهران در باره‌ی آلودگی هوا به راه افتاده و سر از صفحه‌ی اول کیهان هم در آورده است.

مجید را ابتدا در 20 سالگی دستگیر کردند. در مدت دستگیری او را چنان آزار و اذیت کردند که حتی مسئول دفتر نمایندگی دانشگاهشان نیز شنیدن آنها را تاب نیاور و سخت متأثر شد. بعد برای بار سوم او را در سال 88 دستگیر کردند و از دستگیری او چنان داستان مضحکی ساختند و پرداختند که مدت‌ها سوژه‌ی رسانه‌ها شد. سپس او را به بیش از هشت سال حبس محکوم و به زندان رجایی شهر تبعید کردند.

در آنجا بود که من مجید را برای نخستین بار از نزدیک دیدم. جوانی با هوش و بی‌نهایت سختکوش! در باره‌ی انرژی و فعالیت شیرازی‌ها طنزهای بسیاری گفته‌اند، اما اگر فقط یکصدم شیرازی‌ها به اندازه‌ی مجید فعال و اهل کار باشند و 99 درصد بقیه، تمام وقت خود را به استراحت بگذرانند، بدون شک میانگین فعالیت آنان از حد نصاب فعالیت ایرانی‌ها بالا خواهد زد!

مجید در زندان واقعاً با استراحت و بیکاری بیگانه بود. هر نقطه‌ای را می‌جست تا کاری را کشف و آن را انجام دهد. دقت و جدیت و پشتکار و پیگیری و نظم و انضباط‌اش مثل و مانند نداشت. طبعاً این ویژگی‌ها برخی را هم می‌آزرد، اما برای من مایه‌ی دلگرمی و امید بود.

من و مجید حدود پنج سال را در یک سلول گذراندیم. متوجه شدم که علاوه بر استعداد فنی و ریاضی، در سایر زمینه‌ها نیز مستعد است. او را به مطالعه‌ی فلسفه تشویق کردم. با سماجتی باورنکردنی در مدتی کوتاه چند اثر فلسفی سنگین از جمله نقد خرد نابِ آمانوئل کانت، فلسفه‌ی حق و چند اثر دیگر از هگل و هستی و زمان اثر هایدگر را چندین بار دوره کرد. پس از آن دوره‌ای مطالعات گسترده در حوزه‌های دین‌شناسی و جامعه‌شناسی را در پیش گرفت. تفسیر المیزان و تمام آثار مهندس بازرگان را بی‌وقفه مطالعه کرد. آثار دکتر سروش را قبل از زندان تماماً خوانده بود و از آثار دکتر شریعتی هم آنچه در زندان یافت شد، پی در پی خواند…. دو نفری بیش از 80 درصد از مدخل‌های دائره المعارف بزرگ اسلامی را دوره کردیم.

خلاصه کنم. مجید پس از پایان دوره‌ی محکومیت‌اش، نیازمند شغلی بود. من او را به دوستی معرفی کردم تا در شرکت کوچکش به کار گیرد. در آنجا مجید در کار تحقیقاتی چنان درخشید که کارفرمایش باور نمی‌کرد. بعد از آن، او را به ازدواج تشویق کردم. او پذیرفت و عجیب اینکه همه‌ی زمینه‌های انجام آن هم به طرزی غریب فراهم آمد و به سرعت انجام شد! در عین حال من مجید را ترغیب کردم که از کار سیاسی به معنای متداول و مزخرفش در ایران فاصله بگیرد و بیشتر به تخصص علمی و تقویت بنیان‌های معرفتی و نظری خود در این شرایط خاص بپردازد که آن را هم پذیرفت.

مجید از ادامه تحصیل محروم است. هیچکس هم برای بازگشت او به دانشگاه کاری نکرد. اوهم سر و صدایی در این مورد به راه نیانداخت و کوشید تا خارج از چارچوب دانشگاه به تخصص لازم دست پیدا کند. در واقع همین تخصص سبب شده که یک کمیسیون شورای شهر تهران برای بحث در باره‌ی آلودگی هوای از او دعوت به عمل آورد.

حال گویا برای برخی فاجعه‌ای رخ داده است! گویی از نظر آنان مجید توکلی و امثال او هیچ حق و حقوقی در کشور خود ندارند و باید کلاً از هستی ساقط شوند تا عده‌ای بی‌صلاحیت با خیال خوش و راحت، علاوه بر همه‌ی حقوق، از مزایای بی‌شمار و بی‌دلیل هم بهره مند شوند. آنوقت از این شکایت دارند که چرا عده‌ای از نبود انصاف و عدالت در این کشور سخن می‌گویند! مگر لازم است کسی در این باره سخن بگوید؟ شما خود، خودتان را رسوا می‌کنید!

انتقاد «فارس» از حضور مجید توکلی در شورای شهر

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا