انتخاب مجمع روحانیون مبارز؛ هاشمی یا خوئینی؟!
مجتبی رحیمی در “سازندگی” نوشت: اظهارات اخیر سیدمحمد موسوی خوئینی عضو ارشد مجمع روحانیون مبارز دربارهی هاشمی رفسنجانی و بعد از آن دربارهی مصطفی چمران و امام موسی صدر، اگرچه سیاستمداران را به واکنش واداشت اما در این میان ورود برخی از اعضای مجمع روحانیون مبارز و رفع و رجوع کردن آن اظهارات در نوع خود جالب بود.
چه آنکه امام جمارانی این اظهارات را موضع مجمع روحانیون ندانست، چه دیگر عضو مهم مجمع در برخی از محافل خصوصی از بیان این اظهارات ابراز ناراحتی کرده و آنها را به صلاح ندانسته بود. با این حال مجمع روحانیون مبارز در وضعیت پارادوکسیکالی قرار گرفتند. باید از اظهارات عضو قدیمی و مهم خود حمایت کنند یا جانب هاشمی را بگیرند و آن اظهارات را رد کنند؟
سایه هاشمی رفسنجانی بر تاریخ انقلاب آنقدر سنگین بود که هیچ کدام از منتقدین او در زمان حیاتش روایتهای او را از تاریخ زیر سوال نبردند و این امر را به بعد از فوت آیتالله موکول کردند. آیتالله موسوی خوئینی هم از جمله چهرههایی بود که سعی کرد بازخوانی و نقد هاشمی از تاریخ را بعد از فوت او دنبال کند. حالا پس از دو سال از فراق هاشمی، پدرخوانده چپهای اسلامی دهه شصت تاریخ را ورق زده و مواردی را درباره هاشمی مطرح کرده است. تاریخی که این بار در غیاب آیتالله ورق زده شد.
مصاحبه بلند خوئینی آن قدر جنجال آفرید که اختلاف بر سر محتوای آن حتی به کهنترین تشکل چپهای اسلامی هم کشیده شد. مجمع روحانیون مبارز که پیش از فوت امام با انشعاب از جامعه روحانیت مبارز تاسیس شده بود، سعی کرد رابطهاش را با هاشمی به عنوان حد وسط راست و چپ حفظ کند. اما حالا پس از گذشت ۳۰ سال زخمهای کهنه سر باز کرده است و این اختلافات بر سر روایت تاریخ باعث موضعگیری اعضای مجمع روحانیون در مقابل یکدیگر شده است. باید دید دامنه این مباحث تا کجا گسترش خواهد یافت آیا آنها سعی خواهند کرد اختلافات را حل کنند؟ یا اختلافات برجا میماند؟
اولین برخورد پدرخواندهها
پس از رحلت امام، هاشمی به ریاست جمهوری رسید و چپهای اسلامی که در اکثر سالهای دهه شصت قدرت را در اختیار داشتند به گوشهای رانده شدند. اما آنها با آغاز دهه هفتاد به رقیب راست «سلام» دادند. سلامی که موسوی خوئینی، پدرخوانده آنها، به پیشنهاد سیداحمد خمینی آن را منتشر کرد و خطمشی روزنامه را در مقابل راستهای نزدیک به هاشمی مشخص کرد. با پایان دوره هاشمی رفسنجانی و آغاز دوم خرداد، چپهای اسلامی که کم کم در شکل جدید اصلاح طلب فعالیت خود را آغاز کرده بودند، هاشمی را پدرخوانده راست خواندند و موسوی خوئینی هم همچنان پدرخوانده آنها باقی ماند. آنها که از هاشمی دلخور و کینهای بس بلند داشتند، در انتخابات مجلس ششم در سال ۷۸، برای اینکه هاشمی نتواند به مجلس راه یابد، تا توانستند علیه هاشمی نوشتند. او را عالیجناب سرخ پوش لقب دادند و تمام اشتباهات ۲۰ ساله انقلاب را به پای او نوشتند. هاشمی از مجلس بازماند و اختلافات عمیقتر شد.
با تحولات سالهای دهه ۸۰ هم تغییر چشمگیری در این صفبندی ایجاد نشد و تنها پس از سال ۸۴ بود که چپها نقد گذشته خود را کنار گذاشتند و در عرض یک هفته چرخشی از خود نشان دادند. در میانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ مجمع روحانیون مبارز که پدر معنوی احزاب اصلاح طلب بود، رسما از کاندیداتوری مصطفی معین حمایت کرد.
این درحالی بود که مهدی کروبی عضو این مجمع، کاندیدا شده بود اما اعضای مجمع که رهبری آن در اختیار آیتالله موسوی خوئینی بود، حاضر به حمایت از کروبی نشدند و از معین حمایت کردند. دیگر کاندیدای انتخابات هاشمی رفسنجانی بود که در دور اول، هاشمی به اتفاق احمدینژاد به دور دوم رفتند. در این مقطع، مجمع از هاشمی رفسنجانی حمایت کرد و حتی عضو بلندپایه، مجید انصاری، در حمایت از هاشمی سخن گفت. در این وضعیت نهتنها مجمع روحانیون که دیگر اصلاح طلبان نیز به هاشمی نزدیک شدند و بزرگترین ائتلاف را در پایان دهه هشتاد ایجاد کردند. ائتلافی که از سویی به خاتمی میرسید و از سوی دیگر حسن روحانی پشتیبان آن بود. دو چهره از دو جناح. هرچند عدم حضور هاشمی در آن سالها در جلسات جامعه روحانیت نشان میداد که او هم سعی دارد به طیف مقابل نزدیک شود.
اما در مجموع دو طرف به این نتیجه رسیده بودند که تاریخ را به روایتگران آن بسپارند و چشم به آینده داشته باشند. اما با انتشار بخشی از خاطرات آیتالله هاشمی از رویدادهای اواخر دهه شصت باز هم آتش زیر خاکستر زبانه کشید و برخورد پدرخواندهها آغاز شد. روایت آیتالله که در زمان حیاتش منتشر شد درباره علاقه موسوی خوئینی به ریاست قوه قضائیه پس از فوت امام بود. هاشمی در بخشی از روزنوشتهای خود در سال ۶۸ نوشته بود: «به جلسۀ رسمی برای تحلیف رفتیم. آقای موسوی اردبیلی و موسوی خوئینیها هم بودند. به نظر میرسد از جایگزینیِ آقای یزدی ناراحتاند…آقای موسوی خوئینیها آمد؛ خودم ایشان را خواستم… از رهبری رنجیده، به خاطر اینکه ایشان را رئیس قوۀ قضائیه نکرده است».
این بخش از خاطرات هاشمی گرچه به پدرخوانده کمحرف چپها گران آمد؛ اما او ترجیح داد به آن واکنش نشان ندهد و یک سال پس از فوت هاشمی با رد این بخش از خاطرات او در کانال تلگرامیاش نوشت: «خدا رحمت کند مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی را؛ با همۀ زحمتهایی که برای پیروزی انقلاب و پس از آن برای کشور و نظام کشید و با همۀ رنجهایی که در این راه متحمل شد، یک چیزهایی هم داشت که البته منحصر به او هم نبود، همه کموبیش دارند که گفتهاند گل بیخار خداست. در هر دو مورد، ایشان را تخطئه میکنم. اگرچه توصیه شده است که «أُذکروا موتاکم بالخیر» (از مردههایتان به نیکی یاد کنید)، همین اندازه میگویم که اگر دیگر خاطرات ایشان تا این اندازه بیدقت باشد، در استفاده از آنها همواره باید جانب احتیاط را در پیش گرفت». این اولین مواجهه خوئینی با روایتهای تاریخی هاشمی بود؛ اما پایان آن نبود و یک سال پس از آن او در مصاحبهای بلند با ایرنا پلاس نشان داد که سینهاش پر از اسرار است.
هرچند اسرار او درباره هاشمی در زمان حیات آیتالله منتشر نشد تا پاسخ هاشمی به آن را هم در پی داشته باشد. اما تا همین جا هم مصاحبه او با واکنشهای بسیاری مواجه شده است.
واکنش اعضای مجمع روحانیون
صحبتهای موسوی خوئینی درباره هاشمی همزمان شد با انتشار سخنان مصطفی تاجزاده در حمایت از هاشمی. تاجزاده از اعضای چپ اسلامی در دهه شصت بود که در دهه ۷۰ نقدهای فراوانی به هاشمی نوشته بود. او اکنون پس از انتشار مصاحبه خوئینی، سخنان قدیمی خود را که در حمایت از هاشمی بود و با مهرنامه میان گذاشته بود، بعد از ۲ سال بازنشر کرد و تاکید داشت که نقد آیتالله هاشمی اشتباه بود.
او با بیان این اعتقاد که برخورد علیه هاشمی نه از سوی اصلاحطلبان بلکه از جناح راست آغاز شد، گفت: «در مجلس چهارم چنان علیه آقای هاشمی سمپاشی کرده بود که تقریباً آقای هاشمی در مجلس گریه کرد و از وضعیت زندگی، خانواده، سابقه و شرایط خود گفت.»…تاجزاده در عین حال سکوت اصلاحطلبان در قبال نقد هاشمی بعد از دوم خرداد از سوی طیف تندرو این جریان را برخلاف مصلحت و اشتباه دانست و افزود: «ما باید این موضعگیری را میکردیم تا معلوم شود در این قضیه، اصلاحطلبان (جناح چپ) دو دیدگاه دارند. او در ادامه هاشمی را فردی بسیار نزدیک به امام، حامی هر دو جناح، تسلیم رأی مردم و قائل به محوریت توسعه در حکومت توصیف کرد».
اما واکنش برادر آیتالله هم به صحبتهای خوئینی انتقادی بود و محمد هاشمی با طرح سوال ابهامآمیزی گفت: «سخنان آقای موسوی خوئینیها علاوه بر تعجب آور بودن مغرضانه بود. تخریب مرحوم هاشمی از زبان فردی که از نزدیکی آقای هاشمی با امام اطلاع دارند، بعید است. اگر سخنان آقای خوئینیها درباره مرحوم هاشمی درست است، چرا ایشان چنین موضوعاتی را در زمان حیات آن مرحوم اظهار نکردند؟ تخریب مرحوم هاشمی به میزانی بالا گرفته است که حتی بدیهیترین مسائل نیز درباره ایشان زیر سؤال میرود».
اظهارات موسوی خوئینی آنقدر مهم بود که رسانههای اصولگرا هم به آن واکنش نشان دادند. «هاشمی رادیکال یا هاشمی معتدل؟! بازی تازه برای فرار از بنبست» تیتر نخست روزنامه کیهان بود که در بخشی از آن آمده: «مدعیان اصلاحات در طول بیش از دو دهه گذشته سیاستهای گوناگونی را نسبت به مرحوم هاشمی رفسنجانی در پیش گرفتهاند، روزگاری او را عالیجناب سرخپوش و ناکام انتخابات مجلس ششم میخواندند، در دوره دیگر هاشمی پدر معنوی اصلاحطلبان شد و امروز در حالی که روحانی آن مرحوم را در یک سخنرانی به عرش رساند، خبرگزاری دولتی در مصاحبهای با موسویخوئینیها اتهامات فراوان ولی تکراری را به وی منتسب میسازد تا مشخص شود مثلث اعتدال، کارگزاران و اصلاحات امروز به بنبست رسیده و تکلیف خود را با آنچه به بار آورده نمیداند! آنچه از سوی مدعیان اصلاحات و اعتدال بر مرحوم هاشمی رانده شد، درسی برای رجال سیاست است. نه به سوت و کف این جماعت منفعتطلب میتوان دل بست و نه از هیاهو و جنجال و حملات آنان باید هراس داشت».
هرچند برخی دیگر از چهرههای سیاسی از باز شدن نقد چهرههای تاثیرگذار انقلاب استقبال کردند، اما واکنش اعضای مجمع روحانیون مبارز که خوئینی دبیرکلی آن را برعهده دارد مناقشهبرانگیز شد. اولین و تندترین واکنش به امام جمارانی تعلق داشت که رابطه بسیار خوبی با هاشمی داشت. در پی انتشار مصاحبه سیدمحمد موسوی خوئینی و طرح انتقاداتی به مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی، دیشب سیدمهدی امام جمارانی با انتشار سخنانی اعلام کرد سخنان موسوی خوئینی نظر شخصی ایشان است و قاعدتا ربطی به مجمع روحانیون مبارز ندارد.
او با تاکید بر اینکه مصاحبه خوئینی «مطلوب» نبوده است، افزود: «گمان نمیکنم مجمع روحانیون مبارز و اعضای آن با شناختی که اینجانب از ایشان دارم، دارای چنین نظراتی باشند و حتما این مصاحبه و انتقادات مطرح شده در آن، نظرات شخص آیتالله موسوی خوئینیها است که متاسفانه باید عرض کنم به هیچ عنوان مصلحت نبود در این شرایط و اوضاع و احوال کشور و آن هم در فقدان آیتالله هاشمی رفسنجانی چنین سخنانی درباره ایشان مطرح شود. اگرچه ممکن است که انتقاداتی در مورد عملکرد آقای هاشمی رفسنجانی داشته باشیم که از نظر ما صحیح هم باشد اما باید این نکته را مدنظر داشت که مرحوم آیتالله هاشمی در طول دوران نهضت امام و پس از پیروزی انقلاب، در کنار مقام معظم رهبری همواره مورد توجه، اعتماد و عنایت خاص امام بودند و بعد از وفات امام نیز در مقاطع مختلف، کشور را هدایت و مدیریت کردهاند. بر کسی پوشیده نیست که سلامت و بقای نظام اسلامی و انقلاب مرهون مجاهدتهای همین دو شخصیت بوده است که باید قدردان چنین بزرگانی باشیم».
این صحبتها نشاندهنده اختلافات درباره اظهارات آقای موسوی خوئینی درباره آیتالله هاشمی بود که به مجمع روحانیون مبارز هم کشیده شده است و آنگونه که سازندگی مطلع شده برخی دیگر از چهرههای صاحب نفوذ مجمع از طرح آن ناراحت شدهاند. هرچند در کنار جمارانی، محمدعلی ابطحی، از اعضای دیگر مجمع از مصاحبه خوئینی استقبال کرد و یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: «نگاه آیتالله خوئینی صرفا تاریخی بود. نه مداحی بود و نه تخریب. مصاحبهای بود که در ژانر صرفا تاریخی قرار داشت. این نظرات میتواند مورد قبول تاریخی افرادی نباشد. برای پاسخگویی تاریخی باید جواب تاریخی داد. کسانی که اطلاعات تاریخی یا مستندات تاریخی دارند به عنوان یک رسالت باید مستندات خود را ارائه نمایند».
او با سیاسی دانستن واکنشها به مصاحبه خوئینی افزود: «در این چند روزه به جای پاسخگویی تاریخی به آیهالله خوئینی مصاحبههای سیاسی فراوانی تولید شده است که عمدتا پاسخها سیاسی و مصلتجویانه است».
سید سراجالدین موسوی دیگر عضو مجمع روحانیون مبارز بود که به مصاحبه خوئینی واکنش نشان داد و طی یادداشتی اگرچه از صحبتهای خوئینی دفاع کرد، اما تاکید کرد: «متأسفانه این مصاحبه در زمانی بد انتشار یافت. آقای موسوی این سخنان را به عنوان یک مصاحبه مطبوعاتی مطرح نکرده بودند بلکه در تصور ایشان این مطالب برای یک پروژه تحقیقاتی و در راستای یک مجموعه مطالب که قرار است بعدها مورد بازبینی قرار گیرد، بوده است. طبیعی است که در فضایی برای شناخت یک جریان، سخنان از آنچه ممکن است در فضای بزرگداشت کسی ابراز شود متفاوت است. ضمن اینکه باید توجه داشت که این مصاحبه بنا به درخواست نزدیکان آقای هاشمی و جهت انجام یک پروژه مطالعاتی -و نه یک مصاحبه مطبوعاتی- انجام شد».
مجمع روحانیون؛ از انتهای چپ تا اصلاحطلبی
پیش از آغاز مجلس سوم، برخی از اعضای جامعه روحانیت مبارز که با دولت موسوی همراه بودند و نظریات چپگرایانهای در اقتصاد و سیاست داشتند، در پی اختلافات درونی با طیف راست جامعه با اجازه امام از آن جدا شدند. جمع ۳۰ نفرهای که کسانی چون کروبی و خوئینی عضو آن بودند و پایهگذار مجمع روحانیون مبارز بودند. آنها در مجلس سوم اکثر کرسیها را از آن خود کردند و برخی از تندترین طرحهای مجلس در دهه شصت را کلید زدند که با مخالفت شورای نگهبان به تصویب نرسید. آنها پس از مجلس چهارم سالهای پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشتند و پس از دوم خرداد دوباره به صحنه قدرت بازگشتند.
اما این بار از طرحهای چپ خبری نبود و آنها با شعار جامعه مدنی و توسعه سیاسی، مجلس ششم را هم به دست آوردند. در همه این سالها مشهور است که موسوی خوئینی بیشترین تاثیر را در تصمیمگیریهای آنها داشته و شاید به همین دلیل است که او سعی میکند سایهنشین قدرت باشد. آنها از اواسط سالهای ۸۰ از نقد هاشمی عبور کردند و با تغییرات سیاسی راست که حالا دیگر بخشی از آنها مدرن شده بودند، ائتلافی از نیروهای سیاسی را تشکیل دادند که بزرگترین دستاوردشان در دهه ۹۰ بود.
ائتلاف بزرگان مجمع روحانیون و راستهای مدرن پیروزیهای پیاپی در ریاستجمهوری، مجلس و شورای شهر را برای آنها به ارمغان آورد. اما با پایان سال ۹۶ به نظر میرسد صحنه سیاستورزی در ایران دیگر آنچنان به پدرخواندهها وابسته نیست. مجمع روحانیون مبارز، راست مدرن، اصلاحطلبان و بسیاری از نیروهایی که در این ائتلاف قرار میگیرند، در شرایط موجود نمیتوانند جماعتی را همراه خود کنند و نه قدرت چانهزنی برای تغییر را ندارند. از این منظر میتوان گفت که جدلهای تاریخی تنها جایی است که میتواند دیده شود. جدلهایی که هرچند در عمل سیاسی تاثیر چندانش نداشته باشد، اما میتواند بخشی از چراغ راه آیندگان باشد.
انتهای پیام