از گذشته پرهزینه خود و دیگران چه آموختهایم؟ | مسعود نیلی
سخنرانی دکتر مسعود نیلی در کنفرانس فارغ التحصیلان دوره نهم دانشگاه صنعتی شریف را به نقل از کانال تلگرامی این اقتصاددان میخوانید:
این جلسه به عنوان گردهمایی فارغ التحصیلان، برای یک یک ما که 44 سال پیش، از مرحله دانش آموزی، اکثرا مانند من از شهرستانها و تعدادی هم از تهران وارد این دانشگاه شدیم، شیرین و دوست داشتنی است. مجموعه ما متولدین اواسط دهه 1330 هستیم و امروز در دهه هفتم زندگی خود به سر می بریم. مسلما با لحاظ تفاوتهایی که به خصوصیات شخصی هرکدام مربوط می شود، در مقایسه با 44 سال پیش، افرادی پخته تر و در اصطلاح آبدیده محسوب می شویم. برای هر اتفاق شخصی جدیدی که برای ما در این سنین می افتد، بطور معمول جمعبندی دهها اتفاق مشابه که قبلا برای خودمان یا برای دیگران اتفاق افتاده، در ذهنمان یادآوری می کند که چکار کنیم و چکار نکنیم تا اشتباهات گذشته برایمان تکرار نشود. بر همین اساس، علی الاصول کمتر اشتباه می کنیم و خطاهای گذشته برایمان هزینه یادگیری محسوب می شود.
حال سوال اینست که آیا نسل ما هم، مانند یک یک افرادمان، نسلی پخته وآبدیده است و در مواجهه با وقایع مشابه در حوزه عمومی، به حافظه تاریخی خود مراجعه کرده و در نتیجه، رفتار جمعی ما هم منعکس کننده یادگیری جمعی است؟ به عبارت دیگر، دنیای فردی 44 سال پیش ما بطور اساسی متفاوت از دنیای امروز ما بوده و این تفاوت، همانطور که در خطوط ظاهری چهره هایمان نمایان است، علی الاصول، در درون ما و درکیفیت تصمیم گیری های شخصیمان هم انعکاس دارد. حال می توان بطور مشابه ذکر کرد که دنیای بیرونی و جمعی ما هم، امروز از اساس متفاوت با دنیای پر مساله و بسیار متنوع 44 سال پیش است و لذا آیا تحولات متراکم و بی نظیر تاریخی در این فاصله، در کیفیت تصمیمات جمعی ما هم انعکاس پیدا کرده است؟ مسلما این سوال از اهمیتی زیاد برخوردار است و پاسخ آن می تواند گره از اسرار زیادی باز کند. یک بعد از اهمیت این سوال را می توان در توجه به این موضوع جستجو کرد که بسیاری از ما در همان بدو ورود به دانشگاه و بسیاری دیگر به فاصله کوتاه از ورود به دانشگاه، به یکباره از افرادی با دنیایی ساده و ابتدایی و بسیار کوچک، به افرادی تبدیل شدیم که روند های جهانی را زیر سوال برده و نه تنها در مقیاس کشور بلکه در مقیاس جهانی، آرمانهایی بزرگ را در جهت تحولات بنیادین، شکل دادیم. اهمیت این سوال آنگاه بیشتر می شود که به این واقعیت توجه کنیم که نسل ما درطول بیش از چهار دهه گذشته، با تراکمی بی سابقه در مقیاس جهانی و کم سابقه در مقیاس داخلی از وقایع بسیار مواجه بوده و لذا، یادگیریِ هم نسلی های ما در دیگر نقاط جهان، بطور شگرفی بیشتر و موثرتر از نسل های گذشته بوده است.
قبل از ورود به بحث لازم می دانم چند واژه را که نقش مهمی در صحبتهایم ایفا می کنند معرفی کنم. اولین مجموعه از این واژه ها، سلسله مراتبی از مفاهیم را معرفی می کند که به چگونگی تحقق اهداف نظام تصمیم گیری مربوط می شود. این سلسله مراتب، 6 لایه را در بر می گیرد که در بالاترین سطح، مفاهیم محوری قرار می گیرند. مفاهیمی مانند منافع ملی، استقلال، بخش خصوصی، آزادی، بازار، ارزش پول ملی، سودجویی و … در این سطح قرار می گیرند. فرهنگ واژگان متفاوت از این مفاهیم، پیامدهای کاملا متفاوتی را نیز در پی خواهد داشت. سطح دوم سطح اهداف است که می تواند صرفا آرمانی یا برعکس دقیق و مشخص باشد. سطح سوم اصول یا خطوط راهبردی را شامل می شود و این سطحی است که بسیار تعیین کننده است.ممکن است یک راهبرد در کاهش تورم، برخوردهای اداری و قضایی و پلیسی باشد و راهبرد دیگر، دادن استقلال به بانک مرکزی و سیاستگذاری پولی مناسب در جهت کاهش تورم. ممکن است یک راهبرد در مواجهه با کسری ترازپرداختها، جایگزین کردن تولید داخلی با محصول وارداتی باشد و راهبرد دیگر در برخورد با همان مساله، افزایش صادرات و راهبرد دیگر مشارکت در زنجیره جهانی تولید. اصلی ترین جایی که کشورهای مختلف از هم متمایز می شوند همین خطوط راهبردی است. خطوط راهبردی به لحاظ تعداد، بسیار محدود و انگشت شمارند و در مقابل، لایه چهارم که لایه سیاستگذاری است گزینه های متعددی را ذیل یک راهبرد مشخص در بر می گیرد. سطح پنجم سطح اجرایی و بالاخره آخرین سطح، سطح عملیاتی است. ذکر این نکته ضروری است که یک راهبرد نادرست و نامناسب، بطور قطع به نتیجه نامناسب در لایه پایانی یعنی سطح عملیاتی منتهی می شود اما یک راهبرد درست و مناسب، لزوما به نتیجه مطلوب ختم نخواهد شد. درست شبیه به آنکه، آبی که در سرچشمه آلوده است حتما در انتهای مسیر نیز آلوده به دست مصرف کننده خواهد رسید.
انتهای پیام