سخنی با دلواپسان: حداقل حرمت رهبری را نگه دارید!
هادی یاسمنی، بخش تحلیلی انصافنیوز: طیفی فعال چه در بین سیاسیون و چه در بین مردم هستند که از همان روز اول سر کار آمدن دولت یازدهم و آغاز رویکرد جدید، به ویژه در حوزه ی سیاست خارجی و تا به امروز، مدام و یکسره ابراز مخالفت و دلواپسی کرده اند. قطع به یقین که این طیف در اقلیت محض قرار دارند و حتی نمی توان آن را به تمام اصولگرایان نیز تعمیم داد.
به طور مشخص پایگاه مردمی و سیاسی این طیف را میتوان در همان 4 میلیون طرفدار سعید جلیلی در انتخابات 92 خلاصه کرد که حتی بیشتر اصولگرایان نامزد آن رقابت هم به مخالفت رویکرد وی به خصوص در مدیریتش بر پروندهی هستهای پرداختند.
همچنین امروز شکی در این مساله نمیتوان وارد کرد که بخش مهمی از عقبهی تبلیغاتی حامی این رویکرد تنها نفع عظیم مالی و سیاسی خود را در نظر داشته و دارند که وضعیت تحریم، برایشان منفعتزا و منافع ملی و خواستهی مردم از نظرشان بی اهمیت بوده و هست که تنها یک نمونهی کوچک آن، ماجرای بابک زنجانی بود که شرح مفصل را از مجمل، نشان میداد. همچنین نفوذ زیادی که در قدرت و به واسطهاش، توان بسته نگه داشتن فضا را حتی برای بیان نقدی کوچک داشتند، خود نشانی است که البته سد شکن آن خفقان، دکتر ولایتی مشاور رهبری در مناظره ی سوم انتخابات 92 بود که مصداقی کوچک از برکات فضای انتخابات را نمایش داد.
اما به هر حال نمیتوان تمامی هواخواهان این جریان را بی سواد و کاسب تحریم دانست و بخشی از آنان در چهارچوب نظریات خود به نظر دغدغهی استقلال کشور را هم دارند.
ایراد اصلی به ایشان شاید این باشد که استقلال کشور را منحصر به همین مسالهی هستهای کرده اند و برای مثال وابستگیهای خفت بار و عمدتا به شرقیها، فلاکت های کمر مردم شکن و گسترش فساد اقتصادی داخلی که سالیان دراز هم نمی توان امیدی به ترمیمیش داشت، ایجاد موانع متعدد بر سر راه پیشرفت کشور، انزوای نظام در عرصه بین المللی و موارد متعدد دیگر که ناشی از همان سیاست کورکورانه و خطابه گوی سابق بود را نمی بینند و دخیل در استقلال و اقتدار کشور نمی دانند.
اصلا فرض بر این گذاشته شود که نظریات آنان حداقل در این حوزه درست است. سوالی که به وجود میآید آن است که چرا تمکین به رای اکثریت تا به این اندازه برایشان دشوار است و چرا با این حرارت در کار دولت منتخبی که هنوز در نیمهی اول دورهی چهار ساله است، کارشکنی و سنگ اندازی میکنند؟! اگر رای مردم و دولت منتخبشان هم نادیده انگاشته شود، چرا برای این مدعیان ولایتمداری، گران میآید که حداقل در این مساله به نظر رهبری احترام بگذارند که بی سابقه و متواتر از تیم هسته ای حمایت کرده و روند تحت مدیریتشان را تایید کرده اند؟! و این اندازه مخالفت علنی و عملی با رهبر انقلاب نداشته باشند؟! آیا تنها نظر رهبری موقعی مناسب است که هم رای آنان و بهانهای باشد بر تحت فشار قرار دادن دیگرانی که متفاوت میاندیشند؟!
حال که غیر آنان در داخل بر سر کار است، اساسا چه نتیجهای از مذاکرات حاصل می شد که ایشان ابراز رضایت که نه لااقل سکوت میکردند؟! اگر توافقی صورت میگرفت که طبیعتا خارج از خط قرمزهای بالادست هم نبود چرا که فراتر از کلیات مذاکرات هم به استماع و تایید بزرگان نظام میرسد، آیا همین دلواپسان فریاد سر نمیدادند که حرف زور پذیرفته شد و جام زهری نو پدید آمد؟!
اگر توافق هم صورت نمیگرفت و مذاکرات پایان میپذیرفت، آیا ایشان ادعا نمیکردند که از همان ابتدا مشخص بود که این سبک مذاکره هم فایدهای نداشته و همان راه سابق ما بهتر بود؟! امروز هم که مذاکرات به تعبیر رهبری با ایستادگی و عدم پذیرش حرف زور از طرف هیات مذاکره کننده ی ایرانی تمدید شد، دلواپسان بر ادامه ی مدار ایرادگیری خود اصرار دارند و به تخریب دولت می پردازند! این که هر چه حاصل میشد، این گروه به دلیل قرار نداشتن در این بخش از قدرت به مخالفت مخرب خود ادامه میدادند، خود نشان از قبیله گرایی محض شان ندارد؟!
به هر حال مسلم است که بر اصل نقد به روند فعلی مذاکرات و سیاست خارجی امروز ایرادی وارد نیست که فضای آزاد فعلی هم برای بیان انتقاد به این مساله پر واضح که نسبت به گذشته بی سابقه است؛ اما اگر بنا بر تبدیل نقد به لجن پراکنی علیه دولت منتخب مردم و مورد حمایت رهبری گذاشته شود و در بیان انتقاد به روند فعلی، توجه و یادآوری روند فلاکت آفرین و مخرب گذشته وجود نداشته باشد، منتقدان به نظر اگر نگوییم با غرض که تنها به آلت دست همان باند قبیله گرای قدرت و ثروتی تبدیل شده اند که منفعت عظیم خود را در تقویت نظام تحریم ها و انزوا و از همه لحاظ، تخریب بیشتر اوضاع مملکت میبیند.
انتهای پیام