آنچه نمیخواستند
امیر هاشمی مقدم، پژوهشگر فرهنگی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی دربارهی انقلاب 57 نوشت:
در فرهنگ ما بختیاریها در گذشته (همانند بسیاری از دیگر فرهنگها) فرزند پسر بیشتر مورد توجه بود. بنابراین اگر فرزند نخست خانوادهای دختر میشد، چشم به راه فرزند دوم میشدند و اگر او هم دختر میشد، امیدشان به سومی بود. اما اگر فرزند سوم هم دختر میشد، نامهایی همچون «خدابس»، «دختر بس»، «گلبس» و… میگذاشتند که شیوهای درخواست از خدا بود برای اینکه دیگر به آنها فرزند دختر نداده و به جایش پسر بدهد. گاهی که این نامگذاری هم سودمند نمیافتاد و فرزند بعدی هم دختر میشد، نام «نخواسته» برایش میگذاشتند. یعنی دختری که نمیخواستندش، اما آمد (البته این ترتیب نامگذاریها میتوانست خیلی متفاوت باشد و مثلا خانوادهای نام نخستین دخترش را گلبس، دومی را دختربس و سومی را نخواسته بگذارد).
جمهوری اسلامی برای بسیاری، حکم همان «نخواسته» را دارد؛ فرزندی که ماهها و سالها چشم به راهش هستند، اما وقتی به دنیا میآید میبینند آن چیزی نیست که میخواستند. یعنی همچنان عزیز است و از آن مراقبت میکنند، اما همیشه آرزو میکنند ایکاش به جای این (دختر)، یکی دیگر (پسر) میبود (البته که در مثل مناقشه نیست).
بگذارید بیشتر شرح بدهم. چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هم به پایان رسید و جمهوری اسلامی، وارد چهل و یکمین سال زندگیاش شد.
اما چه موافقان و سینهچاکان جمهوری اسلامی، چه مخالفان آن و چه منتقدانش (که هم ممکن است موافقش باشند، هم مخالفش) در یک چیز با یکدیگر همباورند و آن، تحریف انقلاب اسلامی است.
1. موافقان جمهوری اسلامی (بهویژه اصولگرایان سینهچاک و تندرو) عموما با استناد به این سخن بنیانگذار جمهوری اسلامی که «من چه در میان شما باشم و چه نباشم، نگذارید این انقلاب به دست نا اهلان و نامحرمان بیفتد»، حضور بسیاری از افراد (عموما اصلاحطلب) در جایگاههای حساس کشور را مصداق زیر پا گذاشتن این سفارش بنیانگذار انقلاب دانسته و چنین مدیران و مسوولان را مایه اصلی تجملگرایی، گسترش فقر، سازش گاه و بیگاه با استکبار، تضعیف جایگاه دین در جامعه و… میدانند؛ مواردی که قرار نبود پس از انقلاب اسلامی رخ بدهد.
2. مخالفان جمهوری اسلامی از همان پیش از انقلاب تلاش داشتند نشان بدهند که مردم دارند فریب میخورند و پس از انقلاب هم با هر رویداد و بهانهای، صدای «دیدید گفتیم»شان دوباره بلند میشود. هرچند بهانههای زیادی هم برای این ادعایشان فراهم میشود.
منتقدان جمهوری اسلامی که تلاش دارند نشان دهند انقلاب اسلامی آن چیزی نبود که معترضان و مردمی که به خیابانها آمده بودند، میخواستند. به جز دو دستهی بالا (که چه موافق باشند و چه مخالف، انتقادهایی به جمهوری اسلامی دارند) دو گروه دیگر را هم در بر میگیرد: گروه نخست:
3. منتقدانی که خودشان در آغاز بخشی از نیروهای انقلابی بودند که پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی، کمکم با آن فاصله گرفته و دست آخر به مخالفت با آن برخاستند. راهپیمایی زنانی که مخالف حجاب اجباری بودند (با فاصلهی اندکی پس از انقلاب)؛ احزاب و گروههایی که در پیروزی انقلاب سهم بزرگی داشتند، اما پس از مدت کوتاهی از قطار انقلاب پیاده شده یا بیرون رانده شدند (و برخیشان مبارزهی مسلحانه علیه انقلاب را در دستور کار خویش قرار دادند)؛ مسوولان وابسته یا نزدیک به حزب جمهوری اسلامی که کمکم برکنار یا بعضا اعدام شدند؛ و همهی آن کسانی که به قول بازنشستگان اصفهانیای که سال پیش به خیابان آمده و شعار میدادند، باور داشته یا دارند که: «ما اشتباه کردیم، که انقلاب کردیم».
4. گروه دوم از منتقدان هم کسانی هستند که گمان میکنند همچنان میتوان جمهوری اسلامی را بهروز رسانی کرده و از پیامدهای منفی و آسیبهایش کاست (بخش عمدهای از این افراد را میتوان همان نیروهای اصلاحطلب دانست).
5. در کنار اینها میتوان به دستهی دیگری از منتقدان هم اشاره کرد که اگرچه از ابتدا نه بخشی از بدنهی فعال انقلاب بودند و نه مخالف سرسخت آن، اما گاهی در جایگاه اهالی رسانه، استاد دانشگاه، نویسنده و… (چه درون و چه بیرون از کشور) به انتقاد از برخی رویکردهای جمهوری اسلامی میپردازند.
اگر رو راست بخواهیم نقطهی اشتراک همهی این گروهها (که گاهی صد و هشتاد درجه با یکدیگر اختلاف دیدگاه داشته و حتی دشمن یکدیگر به شمار میآیند) را بیان کنیم، انقلاب اسلامی در رسیدن به دستاوردهایش چندان کامیاب نبود. هرچند هر گروه از این منتقدان، مصداقهایی که برای این ناکامی (یا کامیابی نه چندان چشمگیر) میآورد، متفاوت است. اگر مسوولین بخواهند رو راست باشند، باید ببینند چه شد آن انقلاب آرمانی به جایی رسیده که دوست و دشمنش میگویند آن چیزی نبوده که میخواسته یا ادعا داشته. چه شده که خیلی از آنانی که همه آرزوهایشان را در انقلاب متجلی میدیدند، به جایی رسیدند که بگویند: «چه میخواستیم، چه شد!». همین «خواستهها»، یکی از دلایل نگاه انتقادی به جمهوری اسلامی است.
پیش از انقلاب، انقلابیون هدف مشترک داشتند (سرنگونی شاه)؛ اما مانند بسیاری از انقلابهای دیگر، آیندهی آرمانی پیش رویشان تعریف نشده بود. پس از انقلاب اما تفاوت «خواستهها» خود را نشان داد. تفاوتهایی که چهل سال است همچنان به رسمیت شناخته نشده. شاید بد نباشد مسوولان اندک اندک به خواستههای انقلابیونِ کنار نهادهشده نیز نیمنگاهی انداخته و بفهمند که بسیاری از انقلابیون، انتظار چه چیزهایی را برای فردای انقلاب [نِ]داشتند.
شخصا بهعنوان کسی که بیشتر فعالیتهایم در زمینه فرهنگی است، مطمئنم اگر پیش از انقلاب میبودم، هرگز انتظار اینکه با کنسرت موسیقی مخالفت شده یا اجازهی اجرای بانوان یا نمایش ساز در تلویزیون را ندهند؛ به کتمان تاریخ و تمدن ایران باستان بپردازند؛ اجازهی ساخت فیلم و سریال دربارهی ایران باستان ندهند؛ به بانوان اجازهی حضور در ورزشگاهها یا دوچرخهسواری ندهند؛ و… را نداشتم. بسیاری افراد دیگر هم موارد دیگری بود که انتظارش را در دورهی آرمانی پس از انقلاب نداشتند. اما جمهوری اسلامی این انتظارات را به هر دلیلی تاکنون نادیده گرفته است.
چهل سالگی را سن پختگی میدانند. جمهوری اسلامی تاکنون جوان بوده و جوانان بسیاری از مسایل و اختلافاتشان با دیگران را از راههایی به جز گفتگو حل و فصل میکنند. اما انسانهای پا به سن گذاشته و پخته به سراغ گفتگو میروند. یکی از نشانههای پختگی این انقلاب میتواند همین گفتگویش با صداهای حاشیهای و کسانی که انتظار برخی چیزها را از انقلاب داشتند/نداشتند باشد.
انتهای پیام
خدا قوت…
کدام گفتگو ، ظاهرا منظور نویسنده گفتگو در سلولهای دانشگاه اوین است ؟!
بنظرم آینده انقلاب از گذشته انقلاب و اعمالی که از شهریور ۲۰ تا بهمن ۵۷ انجام شد .قابل بیش بینی بود منتها عده ای خود را خیلی دست بالا می پنداشتند و فکر می کردند خیلی چیزها را می توانند کنترل کنند که دست آخر استعفا دادند . این بود سرگذشت خوش خیالی یک …