خرید تور نوروزی

برای فهم سیاست، هری پاتر را فراموش کنید

جهانِ جادوییِ رولینگ جایی تیره و ترسناک نیست، بلکه همان‌جایی است که آرزویش را داشتیم

یادداشت آر. جی. کویین درباره‌ی تاثیر هری پاتر در ژاکوبن را با ترجمه‌ی سایت ترجمان در زیر می‌خوانید:

جهانِ هری پاتر، در عین پیچیدگی‌هایش، بسیار ساده است. عصای جادویی همۀ کارها را انجام می‌دهد و کافی است مثل هری شاگرد زبر و زرنگی باشید تا قدرتِ آن را برای ازبین‌بردن آدم‌بدها به کار بگیرید. از طرف دیگر، استفاده از این عصای جادویی هیچ سازمان‌دهی، برنامه‌ریزی، یا فداکاریِ خاصی نیاز ندارد. بله، این الگو دقیقاً همان چیزی است که ما به‌اشتباه از دنیای سیاست توقع داریم: صحنه‌ای از آدم‌های خوب و بد، که هیچ‌یک خاکستری نیستند و می‌توانند با اجی‌مجی دنیایمان را تغییر دهند.

لیبرال‌ها هری پاتر را دوست دارند، چون نشان‌دهندۀ جهانی است که آن‌ها نومیدانه آرزو می‌کنند واقعی می‌بود، جهانی که در آن جادوی عقل، فکت‌ها، و تحصیلات عالی برای زدودن دردهای جامعه کافی است.

تردیدی نیست که لیبرال‌های طبقۀ متوسط هری پاتر را، به‌عنوان نوعی نظریۀ سیاسی، دوست دارند. شرم‌آور است و ناامیدکننده که ببینیم بزرگ‌سالانِ بالغ تجربۀ سردرگمی‌شان در دوران کنونی را با این پرسش سپری می‌کنند که آیا «دامبلدور»نامی پیدا می‌شود یا نه. اما این دل‌بستگیِ خاص به هری پاتر ژرف‌تر از طرفداری محض است، چراکه داستان هری پاتر -با آن مفهومی از جادو و جهان جادوگری که آغازگاه داستان است- بر پیرنگی بنا شده که چیزی نیست جز غایت هستی‌شناسی سیاسی لیبرالیسم.

لوری پنی در مقاله‌ای که در سال ۲۰۱۶ در مجلۀ بفلر منتشر کرد و در آن به شیفتگی لیبرال‌ها به هری پاتر پرداخت، می‌پرسد: «جادو در بستر این جهان‌های مشترک چه معنایی دارد؟ جادو یعنی قدرت، و برتری». او هری پاتر را همچون ارضای خیال‌پردازی‌های ضدِّخودکامگی نوجوانانی می‌بیند که از واپس‌گرایی به ستوه آمده‌اند.

در یک معنا حق با اوست، اما جهان هری پاتری همچنین به‌طور خاص دربرگیرندۀ خیال‌پردازی خودکامگیِ نئولیبرالی نیز هست. «جادو»، آن‌گونه که در دنیای هری پاتر مطرح می‌شود، نیرویی است که به دارنده‌اش اجازه می‌دهد تأثیری عمیق و سنجش‌پذیر بگذارد، آن هم بدون آنکه چیزی را سازمان‌دهی کند یا فدا کند یا اصولاً کار چندانی انجام دهد. جی.‌کی. رولینگ خوانندگانش را به جهانی رؤیایی می‌برد که در آن اگر «مشق‌هایتان را خوب بنویسید»، تبدیل به ابرقهرمانی راستین خواهید شد.

برخلاف شیفتگی بریتانیای دوران ویکتوریا به جادوی پلید، و به‌رغم قربانی‌کردن و ازخودبیگانه‌سازیِ روح برای کسب قدرت‌های مرگ‌آور، جهانِ جادویی نئولیبرالِ رولینگ جایی تیره و ترسناک نیست، بلکه گوشۀ دنج آسوده‌ای است که در آن، چیزهایی که مدت‌ها اساطیری پنداشته شده بودند دیگر نه اسطوره، که نیروهای سامان‌دهندۀ واقعیت‌اند، مانند شایسته‌سالاری، تضمین آیندۀ تحصیلات عالی، قدرت اغواکنندۀ فکت‌ها و برحق‌بودن. در دنیای هری پاتر ارتباطی خطی وجود دارد میان بچه‌درس‌خوان‌بودن با میزان قدرت واقعی و دنیوی شما.

چنین پنداره‌ای درواقع به مذاق آن نسلی خوش می‌آید که بدان‌ها وعده داده شده بود، اگر معدل بالایی داشته باشند، دنیا را فتح خواهند کرد. اما شیفتگی برخی افراد به نیروهای آن‌جهانی چه معنایی برای دنیای ما دارد؟

مارکس سرشار از جادو است و برای اثبات این مدعا آموزۀ بُت‌انگاریِ کالا کافی است. زمانی که به یک میز نگاه می‌کنیم، چنین می‌پنداریم که انگار نوعی ارزش ذاتی در میز بودن آن وجود دارد، و همین ارزش ذاتی شرایط مبنای تولید را معین می‌کند (برای نمونه میزان حقوقی که به کارگران داده می‌شود). اما یک میز، به‌عنوان یک کالای مبادله‌ای چه ارزش ذاتی‌ای دارد؟ اگر کاری را که صرف ساختن میز شده است کنار بگذاریم، ‌چیزی که باقی می‌ماند یک تکه چوب است. خب، پس ارزشِ ورای کار کجا رفت؟ بت‌انگاری -تفکر جادویی- چیزی است که این ناممکن را ممکن کرده است، همان چیزی که به ما می‌قبولاند ارزش مبادله‌ایِ ذاتیِ خود میز است که مبنای رابطۀ میان سازندۀ میز و سرمایه‌دار را رقم می‌زند، و نه سلطۀ اجتماعی.

اگر جادو را در یک جامعۀ واقعی پیدا کنید، دیگر به‌دنبال مبهم‌سازی، انکار، و استثمار نمی‌گردید. گذشته از همه‌چیز، مگر امضای قرارداد کار چیست جز مناسکی که به ما امکان می‌دهد رابطۀ کارگر-کارفرما را همچون مبادله‌ای آزاد و برابر ببینیم که حاصل «چیزی» به نام «بازار کار» است؟ بت‌انگاریِ قرارداد سبب می‌شود روابط سلطه با تبدیل شدن به روابط مبادله مخدوش گردد. همگی ما می‌دانیم کارگران و سرمایه‌دارها قدرت‌هایی نابرابر دارند، پس چه دلیل دارد خودمان را با مناسک بی‌معنای قرارداد به زحمت ‌اندازیم؟ برخلاف نظر لوری پنی، جادو صرفاً به معنای قدرت نیست، بلکه منشأِ قدرت موجود را مبهم می‌کند.

بدین ترتیب، با دل‌بستگی به دنیای هری پاتری منشأِ چه چیزی مبهم می‌شود؟ طرفداران هری پاتر لزوماً احمق نیستند (چون معدل‌های بالایی دارند!) و از قرار معلوم فکر هم نمی‌کنند جایی در دنیا عصایی جادویی وجود داشته باشد. اما هری پاتر دنیا را آن‌گونه به خوانندگانش می‌نمایاند که خواهانش هستند؛ یعنی جهانی که در آن دوباره سلسله‌مراتبی برحق و شایسته مستقرشده است. این جهان نهایتِ «انتقام بچه‌درس‌خوان‌ها»ست؛ جایی که می‌توان کشیش‌مآبیِ کارشناسان، تکنوکرات‌ها، و سخت‌کوش‌ها را به یک جهان خیالیِ پُر زلم‌زیمبو و لوس عقب نشاند، کشیش‌مآبیِ همان‌هایی که عناصر دموکراتیکِ جوامعشان سبب شد منفور و آزرده‌خاطر شوند. آنجا جایی است که تبار هارواردی، آکسفوردی و کمبریجیِ آنان برای تک‌تک قوانین فیزیک توجیه و تبیین فراهم می‌کند.

جهان هری پاتر جایی است که در آن تمامی دنیا را می‌شود تقلیل داد به مجموعه‌ای از مسائل که منتظر راه‌حل‌اند. گرسنگیْ معضل است، اما تنها پیش از آنکه یک آدمِ به‌اندازۀ کافی درس‌خوان بفهمد چگونه می‌توان از بادِ هوا غذا درست کرد. بی‌خانمانیْ بیماری اجتماعی به شمار می‌رود، اما تنها قبل از آنکه درمانش، به‌کمک بحث‌های منطقی و تفکر عمیق، در جایی همین دور و اطراف پیدا شود. در جهان فن‌سالارانۀ هری پاتر، تعداد خوبی از رأی‌دهندگان، که به‌کمک خبره‌ها به تعادل رسیده‌اند، می‌توانند کاری کنند تا مالیات‌دهندگان، بدون هیچ‌گونه تردید و نگرانی برای بی‌غذاماندن دیگران، کم‌ترین سهم را از کمک‌هزینه‌های حمایتی تقبل کنند. آن‌ها می‌توانند، به‌جای رفتن زیر تیغ جراحی، از اپلیکیشن‌های هوشمند پزشکی بهره ببرند که عوارضی ندارد، یا به خودروهای مزخرف ایلان ماسک کمک مالی کنند تا مشکلات گرمایش جهانی را حل کنند، بی‌آنکه نیاز باشد به شرکت نفتی شِل بتازند.

هرچند، حقیقت آشکار این است که جوامع ما با مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کنند که برای حل‌شدن نیاز به فداکاری قدرتمندترین افراد دارند، فداکاری‌هایی که به‌راحتی زیر بارش نخواهند رفت. فن‌سالارانِ لیبرال گفتمان اجتماعی را همچون نوعی طلسم جادویی طرح می‌کنند و قدرت را در لوای اجماع پنهان و مبهم می‌سازند.

تفکر جادویی به تقدس فن‌سالاری محدود نیست. برای مثال، چه کسی جز یک واپس‌گرای ناتوان و ازخودبیگانه، برای گذاشتن تأثیری واقعی بر جهان، «چوب در لانۀ لیبرال‌ها می‌کند»۱؟ زمانی که پل جوزف واتسون۲ و پیروانش سوشی‌شان را در شیر فرومی‌کنند، یا درون سطل‌های زباله‌ بزرگ شهر دراز می‌کشند، از قرار معلوم دلیلش این است که به گمانشان چنین کارهایی باعث می‌شود لیبرال‌هایی که ذائقۀ‌ غذایی حسّاسی دارند یا برای محیط‌زیست نگران‌اند، از خشم به رعشه بیفتند. به‌راستی این چیست مگر نفرینی مدرن که به دست افرادی انجام می‌شود که عطشی سیری‌ناپذیر برای تبدیل‌شدن به جادوگرانی آنلاین دارند؟

بابابزرگ‌های مغز فندقی‌ که با چوب گلف به جان قهوه‌سازهایشان می‌افتند۳، درواقع می‌کوشند تا دیگ جوشان خشم سفیدپوستانه‌شان را به زبانِ چیزی مادی و قابل‌سنجش بگویند. اگر نتوانند به طریقی معنادار این کار را انجام دهند، آنگاه روی به مناسک می‌آورند. روی‌آوردن به بازنماییِ چیزی اساسِ بت‌انگاری است: یعنی جایگزین‌شدن یک شیءِ واقعی با نمادی از آن. خوردن قلب یک گاو وحشی برای به‌دست‌آوردن قدرتش چیزی نیست جز نسخه‌ای باستانی از سوزاندن تصویر کیتی گریفین۴ به‌دلیل رفتار رذیلانه با رییس‌جمهور. تفکر جادوییْ نیاز به احیای خصایص نیاکانی‌مان را، به‌شکلی خارق‌العاده، به مجرایی بازنمایی‌شده و بی‌خطر و، در مورد امروزی ما، صادقانه هدایت می‌کند و بدین ترتیب منشأِ آن را مبهم و پنهان می‌سازد.

درنهایت، آنچه جادو پیش می‌نهد -که به همان اندازه حقیقی است که در زمان مارکس بود- فداکردن است. مشکلات پیچیدۀ شما ساده می‌شوند و تنها بهایش هم فداکردن توانایی‌تان برای اثرگذاری مادی بر آن‌هاست. توانایی‌تان را از دست می‌دهید، اما در عوض داستان خوبی نصیبتان می‌شود.

تهدیدهایی که دموکراسی‌های لیبرال از جانب نیروهای واپس‌گرا با آن‌ها مواجه‌اند پیچیده و خودکرده

و صعب‌العلاج‌اند. این تهدیدها با امضای طومارهای بامزۀ اعتراضی، رهبران کاریزماتیک، یا سحر و جادو از میان نمی‌روند. ساده است که دونالد ترامپ و رأی‌دهندگانش را، همچون یک لُرد ولدمورت، اجتماعی اشتراکی بدانیم، یعنی اهریمنی حلول‌کرده در آدم‌ها، که هیچ راه شکستی ندارند، مگر با ظهور قهرمانی برحق. از سوی دیگر، این هم ساده است که بپنداریم منزل شما به این دلیل مصادره شد که حزب دموکرات و جورج سوروس با شیطان معامله کرده‌اند، و بنابراین باید با بازگشت به قدرت مردمی آمریکا با آن‌ها مبارزه کرد. هر دو داستان‌هایی ساده‌اند که به ذهن فراخوانده‌ایم تا از یک‌سو از مواجهه با کلاف سردرگم واقعیت اجتناب کنیم و، از سوی دیگر، برای سرزنش‌کردن لیبرال‌های تکنوکرات و نخبه به کار ببریمشان که، با اجی‌مجی، ما را به این دردسر انداختند.

چطور ممکن است قبول کنید تمام چیزهایی که فکر می‌کردید دربارۀ بازار مسکن می‌دانید دروغی بیش نبوده و اکنون در یک خودرو زندگی می‌کنید؟ چه واکنشی به بحران‌های جاودانه‌ای نشان می‌دهید که مردمِ بیشتر و بیشتری را درمی‌نوردند، آن هم در زمانه‌ای که بحران‌هایی جاودانه در اقتصاد ما تنیده شده‌اند؟ داستان‌های خیالی‌ای که ما برای خودمان می‌گوییم به‌طرزی اغواکننده ساده هستند، و هرچه بیشتر به قدرت جعلی چنگ بزنیم، قدرتمندان امنیت بیشتری خواهند داشت.

چرا به‌طور خاص به نمادهای هری پاتر چسبیده‌ایم؟ جی.‌کی. رولینگ جهانی خیالی ساخته است، جهانی که در آن یک خیال‌پردازیِ هماهنگ و لیبرال را -که پذیرشش برای ما سهل‌تر است- برمی‌گیرد و به جهانی بسطش می‌دهد که، در آن، سخن نخبگانِ بی‌مایه در حکمِ قانونی طبیعت است.


پی‌نوشت‌ها:
• این مطلب را آر. جی. کویین نوشته است و در تاریخ ۴ ژانویۀ ۲۰۱۹ با عنوان «Politics Is Not Harry Potter» در وب‌سایت ژاکوبن منتشر شده است. وب‌سایت ترجمان آن را در تاریخ ۱۰ بهمن ۱۳۹۷ با عنوان«برای فهم سیاست، هری پاتر را فراموش کنید» و ترجمۀ آرش رضاپور منتشر کرده است.
•• آر. جی. کویین (RJ Quinn) نویسنده و کمدین ساکن لندن است.

[۱] Triggering the libs: اصطلاحاً به کاری گفته می‌شود که دموکرات‌ها را از کوره به در کند و انجام‌دهنده‌اش از عصبانیت آن‌ها لذت ببرد [مترجم].
[۲] Paul Joseph Watson: یکی از چهره‌های نژادپرست راست افراطی در بریتانیا که به دلیل فعالیت‌هایش ، به‌ویژه در یوتیوب، در راستای زیرسؤال‌بردن نژاد سفید مشهور است [مترجم].
[۳] اشاره به چالشی با هشتگ ‌boycottkeurig# برای تحریم و ازبین‌بردن قهوه‌سازهای کریگ، که طرفداران شون هنیتی -مجری فاکس‌نیوز و هوادار ترامپ- در توییتر به راه انداختند. این چالش بعد از آن به راه افتاد که کمپانی کریگ، و سپس چند کمپانی دیگر، اعلام کردند، به‌دلیل ماهیت توهین‌آمیز برنامه‌های هنیتی، پخش تبلیغاتشان را در تمامی برنامه‌هایی که او اجرا می‌کند متوقف خواهند کرد [مترجم].
[۴] اشاره به تصویری جنجال‌برانگیز که کیتی گریفین، کمدین آمریکایی، منتشر کرد. در این تصویر گریفین لباس نظامی به تن دارد و سرِ خونینِ ترامپ را در دست گرفته است [مترجم].

انتهای پیام

بانک صادرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا