خرید تور تابستان

خطابه ای در ستایش جنبش دانشجویی

امیر ابتهاج، در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
1- ” جنبش های اجتماعی را می توان کوشش جمعی برای پیشبرد منافع مشترک یا تامین هدفی مشترک از طریق عمل جمعی خارج از حوزه نهادهای رسمی تعریف کرد”. با توجه به تعریفی که گیدنز از جنبش های اجتماعی دارد و مصداق های دانشجویی آن ( می 1968 در فرانسه ، میدان تیان آن من چین ، و جنبش های دهه 1940 – 50 آمریکا در اوج مک کارتیسم ) در واقع آنچه جنبش ها را به حرکت در می آورد، ناکامی نهادها از پاسخ گویی به چالش های حول محور اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. از این رو شاید بتوان گفت فصل مشترک جنبش ها برآمده از درد مشترکی است که منافع مشترک شان را به مخاطره انداخته است و نهادهای موجود از پاسخ گویی به این چالش ها درمانده اند.
2- ” دانشجویی” به معنایی عام کلمه مترادف است با دوستداری دانش و فرزانگی و نه تصاحب آن. به این معنا دانشگاه، جایگاه پرسش و پژوهش است و محل فراغ عقلانیتی انتقادی و خود بنیاد. بر اساس این تعریف و منطق از دانشجویی و دانشگاه است که مفهومی به نام جنبش دانشجویی شکل می گیرد. جنبش دانشجویی به عنوان جنبشی چپ گرایانه و مردمی که برخاسته از فکر و اندیشه و نشات گرفته از آرمانهای بلند انسانی و ضد استبدادی قشر روشنفکر و روشنگر جامعه و مظهر پیشروی حرکت های آزادی خواهی و عدالت طلبی از بدو تاسیس تا واقعه ی دردناک 18 تیر در کشور بوده است، بر هیچکس نقش تعیین کننده این جنبش در به ثمر رسیدن انقلاب و سالهای بعد از آن پوشیده نیست.
جنبش دانشجویی در ایران، بیش از نیم قرن سابقه دارد و در تمامی این سالها در قالب تشکل های دانشجویی نقش تعیین کننده ای در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران بر عهده داشته اند، چه تحولات پیش از انقلاب که عمدتا در قالب گروههای چپ گرایانه به مبارزه علیه استبداد رژیم پهلوی می پرداختند و چه پس از انقلاب و در جبهه های جنگ و پس از آن هم در وقایع و تحولات گوناگون. البته جنبش دانشجویی پس از انقلاب اسلامی به سمت رکود تدریجی می رود که آن هم علل مختلفی دارد. در حقیقت بند ناف دانشگاه پس از انقلاب فرهنگی با بودجه ی نفتی بریده شد و در این میان تمام نهادهای نو تاسیس و بعضا کهنه ی دانشگاه با این منبع لایزال پیوند خوردند. رهاورد پول نفت برای دانشگاه هم خوش یمن نبود و آن را تبدیل به ابزاری در دست دولت هایی کرد که بیش از پیش بر سیطره شان بر این نهاد مقدس می افزودند و در مواردی نیز تبدیل به محل برخورداری از رانت شد و… 
پول نفت، کرختی اش را به دانشگاه آورد و به صورت بودجه ی حاضر و آماده، دانشجو را از درک عینی مسایل و دردهای اجتماعی بازداشت، این عامل که به حق می توان آن را ظلمی بزرگ در حق مقام دانشجو و جنبش دانشجویی دانست، در پیوند با حضور اندیشه هایی که روح تفرد را در دانشگاه می دمیدند، موجب غیر اجتماعی شدن دانشگاه، ضربه به جنبش دانشجویی و دوری جنبش از مردم شد.
3- دوران دانشجویی شورانگیز است، سرشار از احساسات و غلبه ی هیجانات بر عقلانیت. میل به شورش علیه استبداد، استعمار و استثمار در آن موج می زند. “دانشجویی” یک طبقه ی اجتماعی یا ایدئولوژی سیاسی نیست، یک موقعیت گذار است. دانشجویان قرار نیست رهبری جامعه را بدست گیرند، قرار نیست هدایت مردم را در اختیار گیرند، دولت اداره کنند و جمهوری دانشجویی را تاسیس کنند. دانشجو قرار است جوانی کند، دانش بیاموزد، انتقاد کند، آزادی و شادی طلب کند و خواستار برابری شود. دانشجویان البته پیاده نظام های خوبی هستند. در انتخابات می توان از آنان بهره ی کافی برد و در جنگ قدرت و سیاست از آرمان خواهی شان سود برد. با این حال دامن زدن به حس شور انگیز و مملو از هیجانات دانشجویان به مثابه امری سیاسی همان قدر خطاست که خاموش کردن آن از طریق امنیتی کردن و پادگانی اداره کردن دانشگاه.
برخی آسیب های جنبش دانشجویی که بعضا گروهها و دسته هایی از آن برای سرکوب کل جنبش استفاده می کنند مختص ایران نیست و پاره ای از آنها نیز اجتناب ناپذیر است و به علت سیال بودن جنبش بالذات با آنها عجین شده اند. از جمله ی این موارد می توان به کم تجربگی رهبران جنبش، تکرار بعضی از خطاها، فقدان تشکیلات منسجم برای فعالیت ها و… اشاره کرد. تبعات انباشت دانش، عدم وجود منافع خاص و کمبود تجربه، دانشجو را به موضع گیری رادیکال در مورد دیگر اجزای جامعه نیز وا می دارد. شاید بتوان گفت دانشگاه از این منظر که محل انباشت تئوری برای نیروهای مختلف اجتماعی است در نتیجه دماسنج جامعه نیز هست. در واقع برخلاف برخی گمانه ها که دانشگاه را صرفا محل کسب علم می دانند، به نظر می رسد دانشگاه از یک سو محل انطباق این تئوری ها با واقعیت های جامعه و از دیگر سو پشتوانه ی نظری جنبش های اجتماعی و نهادهای مدنی است.
جنبش دانشجویی اما، از درون هم ضعف هایی دارد. بر این اساس فراموش کردن ماموریت اصلی که همانا آگاهی بخشی به توده ی مردم است، ورود به سیاست و قدرت بجای ایفای نقش بیدارگری، رهایی بخشی و روشنگری، آلوده شدن رهبران جنبش در مفاسد قدرت از جمله آسیب های جنبش در سالیان گذشته است و باید به آن اذعان کرد. همواره گروهی در داخل با انگشت نهادن بر رادیکالیسم حاکم بر جنبش دانشجویی، رویه ی جنبش و مسیر حرکتی آن را به سمت و سوی براندازی نظام سیاسی و همچنین در تقابل با جمهوری اسلامی و آرمانهای دینی مردم برآورد کرده اند، که نگارنده ی این مطلب این گونه برآورد کردن از جریان سازی جنبش دانشجویی را اجحاف در حق جنبش تلقی می کند، چرا که جهت گیری جنبش، در چارچوب نظام سیاسی موجود و اصلاح آن بوده و هیچگونه منافاتی با روح حاکم بر جامعه نداشته و ندارد.
مسوولان باید این باور را داشته باشند که ممکن است و طبیعی هم هست در میان طیف های مختلف جریانات دانشجویی که در چارچوب ضوابط فعالیت می کنند، گروه های زیادی با آنها و مبانی فکری شان هم سلیقه نباشند، در چنین شرایطی نباید جلوی فعالیت آنها را به دلایل غیر منطقی گرفت و یا آنها را متهم به ضدیت با نظام و انقلاب کرد که این کار جفای بزرگی در حق دانشجوست، بلکه رویکرد آنها نسبت به جریانات منتقد و مخالف باید مبتنی بر تساهل و تسامح باشد.
4- یکی از مهم ترین علل حاکم شدن جو رکود کنونی بر جنبش های دانشجویی ناشی از نفوذ و نقش مهم و تعیین کننده ی این تشکل در بیدارسازی و آگاهی بخشی به جامعه و قد علم کردن در مقابل ظلم و استبداد و تبعیض در هر لباس و شکل و دوره ای بوده است که کسانی که به هر نحوی خود را در برابر این رویه ی جنبش دانشجویی به چالش کشیده می بینند را مجبور کرده تا با راه اندازی و اجرای سیاست کهنه ی تفرقه بینداز و حکومت کن را در سراسر دانشگاههای کشور پیاده کرده و با این راهکار پتانسیل اجرایی و فکری را از جنبش سلب و آنها را به رقابت و جنگ های درون گروهی سرگرم کنند. علت دیگری نیز که می توان آن را در این رکود سهیم دانست رفتار کسانی است که برای رسیدن به قدرت، با نفوذ خویش در فضای آکادمیک جامعه، محیط مقدس دانشگاهی را با قواعد زشت و ریاکاری های سیاسی آلوده کردند و عواطف پاک هزاران دانشجو را به سخره گرفته اند ولی دانشجو از آنجا که آرمانخواه و ایده آل نگر است بایستی در چارچوب منطقی خاص خویش حرکت کند. وجه صنفی دفاع از منافع دانشگاه و دانشجویان نباید تحت الشعاع سایر اهداف و فعالیت ها قرار گیرد و خلاصه بعد عدالتخواهانه و مردمی و چپ گرایانه جنبش نباید فراموش شود.
5- به رغم فراز و نشیب های این جنبش و رکود تدریجی آن، دانشجویان هنوز به صورت بالقوه موتور حرکت فکری آنی در گستره ی اجتماعی محسوب می شوند و آینده از آن آنهاست. به صورت صریح و شفاف، جنبش دانشجویی در جهت تقویت و تعمیق اصلاحات بر اساس گرایشات نو اندیشانه حرکت می کند چرا که اصلاحات پشتوانه و ضمانت کننده ی حیات نظام جمهوری اسلامی و خواست و نظر صاحبان این انقلاب است، که مردم هستند. اکنون استراتژی جنبش، برداشتن موانع پیش روی جریان دموکراسی خواهی و رفع رکود سیاسی حاکم بر آن است و می بایست این جنبش مدنی از سوی تمامی جریانات سیاسی و مدنی ترقی خواه به عنوان پشتوانه و پایگاه جریان اصلاح طلبی مورد نظر ملت ایران، مورد حمایت قرار گیرد.
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا