بشکه، برنج، مشروب الکلی
محمد فاضلی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی تلگرامی با عنوان “بشکه، برنج، مشروب الکلی” نوشت:
من از سال 1381 که ارتباطم با مازندران بیشتر شد و بعدها که ساکن آنجا شدم، شانزده سال است که هر وقت نیاز به برنج داشته باشیم، از یک شالیکوبی منصف درستکار، برنج میخرم. دو بشکه که معمولاً از آنها برای ترشی، خیارشور و حبوبات استفاده میشود، برای نگهداری برنج هم همان سالها تهیه کردم و تا همین پارسال سالم بودند. بشکهها بر اثر تعدد اسبابکشی و جابهجایی، شکستند. برنج امسال باید در بشکه جدید ریخته میشد.
وارد مغازه پلاستیکفروشی شدم و پرسیدم بشکه صدلیتری دارید؟ فروشنده ابتدا درباره بالا رفتن قیمت دلار، کم شدن مواد اولیه و نایاب شدن بشکه حرف زد. گفتم با همه این احوال، بشکه صدلیتری چه زمانی دستتان میرسد. گفت باید سفارش بدهم، و ادامه داد کارت با بشکه چهل لیتری راه نمیافتد، از این چهل لیتریها هم میشود برای انداختن مشروب استفاده کرد. تعجب کردم، اما بدون واکنش خاصی گفتم آقا من همان صدلیتری را نیاز دارم، بشکه چهل لیتری برای برنج کم است. داخل خودرو که نشستم به همسرم گفتم ظاهراً از این بشکههای برنج برای تولید مشروب الکلی خانگی استفاده میشود.
دو هفته بعد در یکی از دانشگاهها از سخنران که متخصص محیطزیست بود شنیدم که نباید در بطریهای خالی آب معدنی مایعاتی نظیر آب لیمو نگهداری کرد و اساساً استفاده مجدد از این بطریها برای سلامتی مضر است. شب که به خانه رسیدم به همسرم گفتم نگهداری آب لیمو و آب نارنج در این بطریها بهداشتی نیست و بهتر است ظرفهای شیشهای را جایگزین کنیم. ایشان هم فردا راهی همان مغازه شده و از همان فروشنده شیشهای با ارتفاع کم (که در طبقات یخچال جا بگیرد) و توأم با حساسیت به زیبایی شیشه مطالبه کرده بود. فروشنده که شیشهای با آن مشخصات نداشته، یک شیشه بلندقد نشان داده و گفته بود «از این شیشهها هم برای مشروب میبرند.» همسرم که سابقه پیشنهاد فروشنده درباره بشکه را در ذهن داشت، پرسیده بود آقا میشود بفرمایید در ما چه دیدهاید که دائم ذهنتان به سمت مشروبات الکلی میرود و درخصوص ظروف مشروب پیشنهاد میدهید؟ تلخ و تند مغازه را ترک کرده بود.
داستان اما برای من غیرشخصی و جامعهشناختی بود. فروشنده نظر به ویژگی خاصی در ما، بشکه و شیشه را عطف به تولید و مصرف مشروبات الکلی تفسیر نکرده بود. فروشنده احتمالاً بشکهها و شیشههای زیادی برای این منظور فروخته بود و شماری از مشتریان خودشان به صراحت بشکه و شیشه را برای همین منظور مطالبه کرده بودند؛ فروشنده تقصیر نداشت، مثل همه فروشندهها تلاش میکرد راهنمایی کند.
دو سه ماه از این داستان میگذرد و برخی که آنرا شنیدهاند، تأیید کردهاند که استفاده از این بشکهها و شیشهها زیاد شده است. سؤالات زیادی از تأمل در این داستان برمیخیزد. آیا تولید بشکهای مشروبات الکلی در جامعهای اسلامی طبیعی است؟ آیا تولیدکنندگان بشکههای مشروبات الکلی فقط برای مصرف شخصی تولید میکنند یا این بخشی از اقتصادی غیررسمی و به تبع آن بدون کنترل است که گردش مالی بالایی دارد؟ این اقتصاد غیررسمی تا چه اندازه تهدید سلامت عمومی است؟
پول و درآمد حاصل از این اقتصاد غیررسمی چگونه در کشور صرف شده و اثرش در کلیت اقتصادی و اجتماعی جامعه ایرانی چیست؟ آیا رانندگانی که نیمههای شب در بزرگراهها دیوانهوار میرانند، مصرفکنندگان همین مشروبات خودساخته نیستند که جان دیگران را به خطر میاندازند؟ شمار نسبتاً زیاد قربانیان مسمومیت با مشروبات الکلی که چندی پیش در کشور مردند یا بیناییشان را از دست دادند، قربانیان همین تولید خانگی نبودند؟ خانگیشدن تولید مشروبات الکلی، چه تأثیری بر نوجوانان و جوانان خانوادهها دارد؟ سیاست اجتماعی درست مواجهه با این وضعیت چیست؟ پاسخ هر چه باشد، تصورم این است که حکمرانی و سیاست اجتماعی ایران امروز پاسخ دقیق و اندیشیدهشدهای برای این سؤالات ندارد.
انتهای پیام
اقای محترم به وادی ای ورودکرده اید که خودمستعداتهام وایضا پیگیری قضایی است …یعنی شما هنوز به اعتبار گفتن همه چی ارومه ….نرسیده اید؟؟؟؟