اوسط هاشمی: 130 نفر از اعضای این گروهکها را جذب کردیم
/ گفتوگوی تفصیلی انصاف نیوز با علی اوسط هاشمی /
معصومه رشیدیان، خبرنگار انصاف نیوز: دیدگاههای فعالان سیاسی و رسانهای داخل کشور دربارهی حملهی تروریستی اخیر در سیستان و بلوچستان متفاوت بود؛ تفاوتی که علی اوسط هاشمی استاندار سابق این استان در دولت یازدهم آن را در داخل دامنهدار نمیداند و تا حدودی این اختلاف نظرها را در هر حوزهای امری طبیعی تلقی میکند.
اوسط هاشمی با توضیح تجربهی خود در زمان حضور در استانداری سیستان و بلوچستان معتقد است که این حمله با حملات پیشین تفاوتهایی اساسی دارد که نشاندهندهی پیشتیبانی و حمایت قدرتهای بزرگ از این گروههاست. او میگوید که این حمله در حد و اندازهی گروهکهای آن محل نبوده است. همچنین به نقاط قوت و ضعف داخلی که میتواند از تکرار اینگونه اتفاقات جلوگیری کند نیز پرداخت.
استاندار سابق سیستان و بلوچستان معتقد است که این استان به لحاظ توسعه جهشهایی داشته و یکی از موانع برای این امر گروههایی هستند که پیام ناامنی استان را به سرمایهگذاران و گردشگران مخابره میکنند.
او که تجربهی آزادسازی 4 مرزبان به اسارت گرفته شده از سوی جیش العدل را در دوران استانداری خود دارد، با روایت چگونگی این اتفاق استفاده و بها دادن به معتمدین و بزرگان محلی را یکی از راهکارهای کمک کننده به برقراری امنیت و بستن راههای جذب از منطقه میداند. او همچنین به راهکارهای استفاده شده از سوی خودش، ازجمله اعطای امان نامه، برای جذب و بازگرداندن فریب خوردگان از این گروهها اشاره کرد.
متن کامل گفتوگوی تفصیلی انصاف نیوز با علی اوسط هاشمی، فعال سیاسی اصلاح طلب و استاندار اسبق سیستان و بلوچستان را دربارهی حملهی تروریستی اخیر، وضعیت امنیتی استان، نقاط قوت و ضعف امنیتی در استان و همچنین راهکارها برای ایجاد امنیت و توسعهی بیشتر در سیستان و بلوچستان را در ادامه میخوانید. این مصاحبه در دفتر آقای اوسط هاشمی در وزارت کشاورزی انجام شده است. او هم اکنون مشاور محمود حجتی، وزیر جهاد کشاورزی است:
انصاف نیوز: پس از حملهی تروریستی خاش با دو رویکرد متفاوت در فضای مجازی روبرو بودیم؛ یک رویکردی که به لزوم انتقام تاکید داشت و دومی رویکردی که بر لزوم توجه به زمینههای داخلی این ماجرا دقت داشت. به نظر شما این دو دیدگاه اختلاف اساسی با یکدیگر دارند و یا مرزی ظریف میانشان است؟
علی اوسط هاشمی: به هرحال ما در نوع نگرشهایمان به پدیدههای مختلف اختلاف نظر داریم، در حوزهی اقتصاد یک دیدگاههایی موضوعیت دارد و در عالم سیاست و سیاست خارجی و فرهنگی و ورزشی هم دیدگاههای متفاوتی وجود دارد.
این نگاهها گاهی تفاوتهایی اساسی هم دارند. مثلا در جامعهی ورزش هنوز بر سر حضور زنان در کرسیهای استادیومها به توافق نرسیدهایم. پس باید بپذیریم که اختلاف نظر وجود دارد. در موضوعات کلان هم همینطور است؛ مثلا میبینیم که یک عده به حکومت اسلامی میاندیشند و عدهای به جمهوری اسلامی فکر میکنند. عدهای پایهی مردمی را قوی میدانند و عدهای دیگر پایهی برخی بزرگان و عقلا را برای ادارهی کشور کافی میدانند.
در این بخش هم همینطور است. ما باید این موضوع را بپذیریم که خصومت با کشورمان جدی است و بخش عمدهای از آن به این بازمیگردد که خیلیها اعمال ارادهی ملت برای ادارهی کشور را –برپایهی آنچه شان نزول انقلاب بوده- برنمیتابند. هم در درون یک عده اعمال اراده را برنمیتابند و هم در خارج از کشور. دستهی داخلی که این موضوع را تحمل نمیکنند بهدنبال ایجاد زمینهی قدرت پایدار برای خودشان هستند؛ این افراد جنسشان با افراد و قدرتهای جهانی که در بیرون از کشور هستند و کل ما و نظام و انقلاب را برنمیتابند فرق میکنند؛ قدرتهای جهانی هم کشورهایی را که میخواهند مستقل بودن را تجربه کنند تحمل نمیکنند، چون میدانند اگر این نوع عملکرد رو به شکلگیری و گسترش داشته باشد دیگر نمیتوانند چون گذشته بر همهی منابع و منافع و داشتههای یک ملت و یک کشور سیطره داشته باشند.
آقای ترامپ امروز میگوید که «اگر من خود را از حوزهی عربستان کنار میکشیدم، عربستانیها دیگر باید فارسی سخن میگفتند.»
این تهدیدها را ما باید درون این نوع نگرشهای تند بررسی کنیم. باید به این موضوع واقف باشیم که بازیگران اصلی کشورهای بزرگاند، بازیچهها برخی کشورهای همسایهاند و نوچهها هم بعضی از این گروهکها هستند. یعنی باید این تقسیمبندی و سطح بندی را مدنظر قرار دهیم که ما بازیگر داریم، بازیچه داریم ونوچه هم داریم.
ارزیابیتان از صحبتهای آقای آشنا در این مورد چه بود؟
آقای آشنا هم دید خاص خود را دارد که به هرحال آمریکا در تقابل با ما ایستاده و ما باید در تقابل با او تدبیر کنیم. صریح این است که ریشهی این اتفاق را در درون جستوجو نکنیم، این اتفاق ریشه در بیرون دارد. ما باید به آن سمت برویم و حتی میتوانیم به عوامل ایجاد انعطاف و تحدید در گروهکها هم روی بیاوریم.
زمانیکه در سیستان و بلوچستان بودم، از سویی هم مقابل آتشافروزی، بحرانزایی و سلب امنیت برای توسعه قاطع بودیم –که مردم هم اقبال میکردند- از سوی دیگر هم به هرکس که از ادامهی حضورش در این گروهکها و در مسیر تخریب و تهدید و بمبگذاری و آتش افروزی نادم گشته بود امان نامه اعطا میکردیم.
بپذیریم که در تولید سرمایهی اجتماعی دچار مشکلیم
فکر میکنم در دورهی شما بود که تعدادی از مرزبانها هم به گروگان گرفته شده بودند و تجربهی این را هم دارید.
قبل از من بود. من که رسیدم به آزادسازیشان کمک کردم.
ما زمینه را ایجاد کردیم؛ از ظرفیت، موقعیت اجتماعی، برد کلام و نفوذ شخصیتهای منطقهای استفاده کردیم.
باید این را بپذیریم که در تولید سرمایهی اجتماعی دچار مشکلیم، نتوانستیم سرمایهی اجتماعیمان را فربه و پایدار کنیم، نتوانستیم حضور این سرمایهی اجتماعی را در صحنه، با اشتیاق، تمایل و با تکیه بر شایستگی، خوب شکل دهیم.
در مورد آزادسازی گروگانها هم بگویم که آقای روحانی فروردینماه سال 93 قصد سفر به سیستان را داشت. با آقای عبدالحمید و نمایندهی ولی فقیه و مسوولین دیگر مقدمات سفر را هماهنگ میکردیم. به آقای عبدالحمید عرض کردم که شما دوست دارید مطالبات محل و مردم را با رییس جمهور در میان بگذارم و یا مردم آزادی گروگانها را بعد از سفر از روحانی بخواهند؟
ایشان گفت: قطعا بهتر است مطالبات مردم را مطرح کنیم.
گفتم پس لازمهی این کار این است که تمام ظرفیت استان را بهکار بگیریم و این 4-5 نفر گروگان را آزاد کنیم.
ایشان گفت: من هرچه از دستم بربیاید بخاطر اینکه این سفر، سفری با برکت باشد کوتاهی نخواهم کرد.
در بین بلوچها رسم است که اگر قرآنی نزد کسی ببرید که از او شرورتر نباشد و بگویید که با قرآن آمدهام انعطافی در او ایجاد میشود. آنجا میگفتند یکی قرآن حرمت دارد و یکی زن با چادر. مولوی از همین روش استفاده کرد و چهار نفر از معتمدین و متشرعین محل را معرفی کرد و آنها بینی و بینالله با هزینهی خودشان و با قبول خطرات رفتوآمد تا کویتهی پاکستان سفر کردند.
پاکستان باید این را بداند که عوامل من در پاکستان و در مسجد کویته نشستهاند و با ضدانقلاب برای آزادی گروگانها گفتوگو کردهاند، آنها را نسبت به ضرورتهای زمان متقاعد کردند و در آنها انعطاف ایجاد کردند. دو-سه بار رفتند و آمدند و از خاک پاکستان که میخواستند بیاورندشان پاکستانیها خط داده بودند که «از مثلث ایران، پاکستان، افغانستان ببرید، که آنجا فیلم نگیرند که اینها از خاک پاکستان وارد کشور شدهاند!» اما عوامل من که در خاک پاکستان گفتوگو کرده بودند!
پیش از اینکه این هیات را بفرستم مرحوم داناییفر را به شهادت رسانده بودند، اما آن چهار سرباز دیگر را از یدشان خارج کردند و آوردند و ما هم آنها را تحویل خانوادهشان دادیم.
در آن مذاکرات ضدانقلاب هم پذیرفته بود که فضای استان یک فضای متفاوتی است و تمام آن حرکاتشان قبل از این قضایا دیگر محدود به مرزها بود. ولی این موضوع برپایهی استفاده از نقش متنفذین و معتمدین و بزرگان محلی حاصل شد. آن گروهکها هم هرچقدر موضعشان سرسخت باشد اما برای بزرگان خودشان احترام قائلاند. این احترام را هم اگر ما به بزرگان آنها داشته باشیم میتوانیم در ضدانقلابهایی که بازی بازیگران منطقهای را خوردهاند انعطاف ایجاد کنیم. باید اعطای اماننامه را هم وسعت دهیم.
یک ناامنی بیانگر این نیست که همهی مردم در تولید آن نقش دارند
وضعیت امنیتی منطقه بطور کلی چگونه است؟
وقتی سال 85 میخواستم به این استان بروم همسرم همراهیام نکرد، چون متاثر از جوسازیهایی بود که از طرق رسانهای بر ما حاکم شده، متاسفانه در این تصویرسازی منفی هم رسانههای داخلی نقش داشتهاند و هم رسانههای خارج از کشور. قدرت تحلیل جامعه باید برای کشف ملت و اقوام خودش بالا برود.
من در آن سال به تنهایی به این سفر رفتم؛ از سرباز و چابهار و زاهدان بازدیدهایم را انجام دادم و بازگشتم؛ به همسرم گفتم «انتظار داشتی که من هم افقی بازگردم اما دیدی که نه»؛ حتی با تعریفهای من همسرم نادم شد که نیامده. اما بعد که سال 92 به عنوان استاندار من را عازم آن منطقه کردند، وقتی خودش آمد و بین مردم جاری شد و تجربه کرد، دیگر توان جدایی نداشت. الان هم بیشترین ارتباطات را با همان مردم دارد.
ما نباید متاثر از جوسازیها باشیم. این ناامنی را ما در این 40 سال و بعضا در گوشه گوشهی کشورمان داشتهایم، یک روز کردستان بوده، یک روز گرگان بوده و روزی هم خود تهران بوده؛ یک بخش هم در سیستان و بلوچستان بوده اما این بخش را بزرگنمایی کردیم. من میگویم که مردم نباید متاثر از این نوع القائات باشند. یک ناامنی بیانگر این نیست که همهی مردم آنجا در تولید آن نقش دارند. یک لایهای است که حالا یا آگاهانه جذب آن گروهکها شده و یا فریبخورده، که در آنجا بخشیاش اعتراض است و بخشی ناآگاهی. قدرت تحلیل را اگر در کشف مردمان و اقوام بالا ببریم موفق خواهیم بود.
اعطای امان نامه را عادی کرده بودم
انصاف نیوز: مواجههی امنیتی با این فریبخوردگان چطور بوده؟
ما زیاد داشتیم. من زمانی که آنجا بودم یکی از رویکردهایم که علنیاش هم کرده بودم و در همهی نماز جمعهها (قبل از خطبه یا بعد از خطبه) میرفتم و صحبت میکردم، آنجا به مردم اعلام میکردم که هرکس موفق به جدا کردن عواملی باشد که در آنسوی مرز در صدد ایجاد ناامنی در کشور است، اماننامهاش از طرف من در جیبش است. یعنی اعطای امان نامه را عادی کرده بودم.
خاطرتان هست که چند نفر بازگشتند؟
تا یک مقطع 130 نفر پذیرش کردیم؛ حتی افرادی بودند که دست به اسلحه برده بودند.
زندگی عادی در پیش گرفتند؟
بله! وقتی امان نامه میدهیم دیگر امن است. نگاه ما هم به آنها باید بهگونهای تغییر پیدا کند که ایمان در آنها حاصل شود که دیگر نسبت به آنها نگاه گذشته را نداریم. چون اگر بر آن نگاه گذشته باشیم و همیشه آنها را سرزنش کنیم اصلاح به این راحتی امکانپذیر نخواهد بود. باید روی بیاوریم به رفتارهایی که برای او تغییر نگاه شما مشخص باشد. و بداند که او را پذیرفتید. این پذیرش نکتهی مهمی است و نباید مانعی در مسیرش باشد.
باید توجه کنیم که تهدید مرز در آنجا چون قاچاق مواد مخدر جدی وجود دارد. افغانستان کشوری است که 12 هزار تن تولید مواد مخدر دارد و بخش عمدهاش از مرزهای پاکستان و ایران باید به اروپا منتهی شود. لذا تا زمانی که اقتصاد مردم به تولید مواد افیونی و دارای قیمت در کشورهای اروپایی گره خورده باشد شرارت در آن منطقه همیشه خواهد بود. واقعا مردم در این بخش متضررند، فقر هم که باشد رویآوری به کالای پرسود امری بدیهی است. چون هنوز هم بر حرام بودن این موضوع اجماع شکل نگرفته.
اتفاقا زمانی هم همین آقایان روحانیِ منطقه در تعامل و هماندیشی که با آنها داشتیم قانع شده بودند که علیه قاچاق مواد مخدر موضع بگیرند. میخواهم بگویم که شرارت تا زمانی که منافع دارد وجود دارد و پایانناپذیر است مگر اینکه منافع مرزنشینان را به گونهای دیگر تدبیر کنیم؛ باید یک حاکمیت قوی برپایهی دولت محوری در اقتصاد مرز را بپذیریم. وقتی به این برسیم که دولت حاکمیت قاعدهمندی را بر مرزها جاری کند میشود این گزاره را معنادار کرد که «منافع مرز از آن مرزنشین است» و این میتواند از بسیاری از گرایشهای خسارتزا برای ما پیشگیری کند.
نکتهی مهم دیگر این است که آمریکا به دنبال ایجاد بحران در منطقه و یارگیری است، همین موضوع ورشو برای چه بود؟ به دنبال این است که حالا که نمیتواند مثل دوران آقای اوباما یا بوش اجماع جهانی را با تکیه بر تمام قدرتهای جهان علیه ما شکل دهد، امروز به سمت اجماع محلی و منطقهای روی آورده است؛ در منطقه هم یک عده از کشورهای همسایه عناد دارند و به شدت درگیر بازی آمریکا شدهاند و توجهی به آینده ندارند که همسایه برای همسایه میماند و کشور قابل جابجایی نیست، حکومتها نمیتوانند ملتها را از هم جدا کنند و مردمان باهم زندگی خواهند کرد و روابط دارند، این روابط هم ریشه در تاریخ، هویت و اسلامیت دارد.چه خوب که حکومتها بر روابط مردمان با هم بیاندیشند تا صرف مرزهای خاکی.
حال یک عده که تازه به قدرت رسیدهاند فن حکومتداری با تکیه بر تولید داخلی را متوجه نیستند و صرفا به بقای حکومت خویش با اجارهنشینی در حوزهی صاحبان قدرت فکر میکنند، تصور میکنند که این قدرت پایدار است، خیر! آن قدرتی پایدار است که ریشه در مقبولیت مردمی داشته باشد و با تکیه بر آن پشتوانهی قوی برای بودن و کسب هویت حاصل از ملیت خویش ایجاد کند، نه هویت برگرفته از چسبندگی به دیگر قدرتها و ملتها.
همیشه هم تلاش جمهوری اسلامی بر این بوده که با اینها رابطه و گفتوگو برقرار کند. به برخی از کشورهای همسایه ایرادهایی داریم، مثلا میگوییم پاکستان نباید بگذارد که خاکش آلوده به نوچههای کشور عربستان شود، چون ملت و دولت پاکستان سعی بر رابطه با ایران دارند و این اراده را بارها نشان دادهاند و روابط ما هم با آنها روابط بدی نیست. بخشی از مردمان آن دیار خود را در فرهنگ ایران میبینند. پاکستان باید به این توجه داشته باشد، اما عربستان عنادی آشکار دارد. خود را وارد آتش افروزی عربستان نکند چون مردمان پاکستان هم دل خوشی از حاکمان اسیر غرب عربستانی ندارند.
اگر بخواهیم این اتفاق اخیر را در بستر کنفرانس ورشو تحلیل کنیم، میتوان گفت که از قبل به این اندیشیدهاند که برای ما بحران درست کنند. این موضوع از آن قاعدهی اختلافنظر که اول بحث مطرح شد دیگر دور میشود و به خصومت باز میگردد، نشانهها و علایم این خصومت هم هویدا است. این را در درون مطالبهگری محلی نمیتوان تحلیل کرد، که بگوییم ریشه در قومیت دارد؛ خیر! نمیتواند ریشه در قومیت داشته باشد، بلکه ریشه در فعل و انفعالات سیاسی و تهدیدزایی منطقهای دارد. وقتی به این موضوع بیندیشیم، میبینیم که این رخداد موضع جدیدی است که کشور همسایه با تحریک قدرت آمریکا از خود نشان میدهد و ما باید از این زاویه این حادثه را تحلیل کنیم.
چون هرکس که به دفاع از حقوق ملت یا قومی میاندیشد، یا به آزادی، عدالت، احقاق حق، مدنیت و کانون و قاعده میاندیشد قطعا باید خود را از خشونت دور بدارند. باید بپذیریم که مطالبهگری مدنی با خشونت قابل جمع نیست.
نظر به اینکه دولت و حکومت در استان سیستان و بلوچستان حداکثر ظرفیت را بهکار گرفتهاند که به این استان یک قامت و نقش منطقهای دهند. وقتی حکومتی الان در این مسیر قرار گرفته و آثارش برای مردم هویدا و نمایان است، نمیتوانیم ریشهی اینگونه تهدیدها را محلی تصور کنیم، ریشهی این تهدیدات تحریکات بیرونی است و نگاه بلند دولت هم بر مردم پوشیده نیست، هرچند باید همهجانبه و توسعهبخش باشد.
محرومیت تاریخی آن استان را نباید نادیده بگیریم
توسعهی استان جهش جالبی به خود گرفته
انصاف نیوز: فکر میکنید سیستان روند توسعه را طی میکند؟
من به این اعتقاد دارم.
سرعت این روند را چطور میدانید؟ بسیاری از کارشناسان و جامعه شناسان انتقاداتی جدی به وضعیت این استان دارند.
این ریشه در تاریخ دارد، محرومیت تاریخی آن استان را نباید نادیده بگیریم، ضمن اینکه ما هم برپایهی عدالت محوری نتوانستیم یک برنامهی 40 سالهی درست داشته باشیم که شاخصهای توسعه در بخشهای مختلف آن استان را به سطح شاخصهای استانهای توسعه یافتهتر برسانیم. این فاصله وجود دارد، اما میتوانم بگویم که توسعهی استان جهش جالبی به خود گرفته، بخصوص در دولت یازدهم آقای روحانی؛ بهنظر من در دولت دوازدهم دچار اشتباه در تحلیلها و برداشتها شدند و نتوانستند منطبق با نیاز آن استان مثل دورهی اولشان تدبیر کنند. این اشکال بیشک به دولت وارد است. هرچند اخیرا با جابجایی در مدیریت استان تا حد قابل توجهی این ضعف اصلاح شد.
در رویکردهای مدیریتی نتوانستند خوب عمل کنند. جابجایی حق است اما دقت در انتخاب به نظرم مورد توجه قرار نگرفت که یک سال، سالِ خاموشی بود که آن بذرهای افشانده شده در دولت قبل داشت روبه خاموشی میرفت و این محل ایراد بود؛ ولی آهنگ کارهایی که دولت در دورهی اولش شروع کرد آهنگ قابل قبولی بود.
نه بهخاطر اینکه من آنجا بودم، به عنوان یک کارشناس قضاوت میکنم، و این قضاوت منتج به دورهی مدیریت خودم نیست بلکه بر پایهی حق و حقیقت تحلیل و قضاوت میکنم و نه بر پایهی آنچه که ضامن قدکشیدن خودم باشد. ولی میتوانم بگویم که دولت در بخشهای مختلفی ورود پیدا کرد، در توسعهی اجتماعی، توجه به سرمایههای انسانی و اجتماعی موفق بودیم؛ شما الان میبینید که خانمهایی که در دولت یازدهم در آن استان پا به عرصهی تجربه و مدیریت گذاشتند امروز همگی جاپای ملی و فراملی پیدا کردهند. الان خانم اربابی سازمان مدیریت و برنامهریزی، خانم اشرفی معاون شهردار پایتخت، خانم ریگی سفیر ایران در برونئی، خانم هامون نورد مدیر منطقه غرب گمرک تهران، خانم پرندوار مدیرکل دفتر امور روستایی استانداری تهران؛ این یعنی اینکه ما توانستهایم آنجا در موضوع سرمایهی انسانی و اجتماعی کار کنیم و پیشتاز فرصتدهی به بخش دیگری از سرمایهی انسانی شویم.
از آن طرف به طرحهای بزرگ عمرانی رویآورده شد که به استان قد و قامت میداد، استانی که تا سال 95 هنوز گاز نداشت، مرکز استان گاز نداشت! این ایراد و این انتقاد وارد بود. باید بپذیریم که ما در بخشی از طرحها و پروژههای عمرانیمان که جزو نیازهای بدیهی زندگی آدمی است در آن استان کوتاهی کرده بودیم. این به این معنا نیست که کاری نشده بود، کار زیاد شده بود، نرخ شاخص آموزش در آنجا 25 بود، الان به سطح شاخص ملی رسیده است و این ارزشمند است. بالاخره در بحث بهداشت و درمان و مراکز آموزش عالی واقعا تحول ایجاد شده؛ در این بخشها کارهای خوبی صورت گرفت ولی به نظر من حرکاتی که دولت در آن استان شکل داده ارادهاش را باید ملی کند، صرف ارادهی دولت کافی نیست. ارادهی ملی باید نسبت به هر استانی که با دیگر استانها فاصله دارد آنچنان قوی باشد که در یک برنامهی چهارساله یا ده ساله درخشش عدالت را بتوانیم به قضاوت بگذاریم؛ خود این رویکرد میتواند اسباب اشتیاق به بودن، مشارکت و نقشآفرینی و احساس نگاه مسوولانه را در آدمی تقویت کند.
وقتی در یک استان ظرف این یکی دوماه اخیر حوادثی رخ داده است –اتفاقات چابهار، نیکشهر، سرباز، زاهدان- اینها نشان میدهد که عزم و ارادهی بیروننشینها برای ایجاد ناامنی در این استان جدی و قوی است.
تفاوت حملهی خاش را با حملات قبلی چه میدانید؟
این حمله اصلا از جنس حملات قبلی نیود و کاملا متفاوت بود. قبلا حرکت انتحاری بود، اما محدود به صفر مرزی، خیلی تلاش میکردند که ماشینهای خودشان را بکوبانند به گروهانها یا مراکز تجمع نیروهای مرزبانی، اماهوشمندی و مراقبت هم بود.
به گروگان گرفتن هم در دستور کارشان بوده، قبلها اتفاق میافتاد، اما این سوی قضیه این اتفاق در نوع خودش اتفاق کمنظیری بود، خسارتش هم خسارت جدی بود که همه را متاثر کرد. تفاوتشان در شدت عملیات بود و این نشان میدهد که در بیرون از مرزها کاملا مطالعه شده است. این را بیشک به شما میگویم که چنین عملیات تروریستی به این شدت تا بهحال در توان گروهکهای آن محل نبوده و این موضوع حکایت از پشتیبانی مالی، آموزش و تلفیق دارد.
ممکن است به یک سرشاخههای دیگری وصل شده باشند
سیری که از ریگی تا جیشالعدل طی شده را چطور ارزیابی میکنید؟
سیری که طی شده نشان از حمایت و پشتیبانی جدیتر دارد. جیش العدل توان خود را نشان داده است. باید توجه کنیم که همهی سرشاخههای حاصل از رویشهای محلی را زده بودند و آنها تضعیف شده بودند. بازسازی و احیای اینها امروز قطعا در توان یک کشور همسایه نیست و کشور همسایه هم که پاکستان باشد به این رغبت ندارد. تنها ایرادی که به پاکستان وارد است این است که قادر به این نبوده یا چنین ارادهای نداشته که نگذارد در کشور آنها مخفی شوند. اما به نظر من این سطح از عملیات و این حجم از حضور مداومشان در این مقطع نشان از آموزش، پشتیبانی و حمایت جدیتر دارد، حتی ممکن است به یک سرشاخههای دیگری وصل شده باشند.
البته چون اطلاعات دقیقی ندارم نمیتوانم تحلیل دقیقی دهم اما از هرآنچه در منطقه و نقش ترامپ میبینیم -که حتی آرامش را در کاخ سفید هم بهم ریخته است- به این تحلیل میرسیم. ترامپ قدرت یارگیری از کشورهای قدرتمند را ندارد و مجبور است خود را به حوزهی کشورهای کوچک تنزل دهد؛ امروز تنزل موقعیت آمریکا را به جد باید بپذریم که از حوزهی یارگیری از کشورهای با قدرت نظامی یا اقتصادی بالا کنار زده شده و به سمت کشورهای منطقهای روی آورده. همین کنفرانس ورشو و سطح آن صحهای بر این موضوع است.
پس ما میتوانیم بگوییم که الان آمریکا در اوج عصبانیت است اما عقبهاش برخوردار از حمایت کشورهای بزرگ نیست؛ نه اروپا هست، نه چین هست، نه روسیه هست و نه آن حرف شنویی و تبعیت و اعتماد اولیه وجود دارد، چون ایشان را متعادل ارزیابی نمیکنند. فرد قدرتمند بدون تعادل یک تهدید است. برای این تهدید باید خودمان را آماده کنیم.
اولا باید مراقبت کنیم و بهانهای به دستشان ندهیم، سلب بهانه خود یک سیاست است. ولی از طرف دیگر هم هوشمندی و هوشیاری و احاطهی اطلاعاتی بر منطقه را هم باید داشته باشیم که چنین حفرههایی ایجاد نشود که گروهکی بهراحتی هدایت و حمایت شود و بیاید چنین آتشی ایجاد کند که همه را متاثر از خودش کند.
منطقهای که دولتها از آنچنان اقتدار و اشرافی برخوردار نیستند میتواند لانهی زنبور باشد
انصاف نیوز: نقاط قوت و ضعف امنیتی در آن استان را چه میدانید؟
استان سیستان و بلوچستان یک ششم مرز کشور را دارد، در مجاورت با کشورهایی است که از ثبات برخوردار نیستند، این کشورها هم یا بهلحاظ اقتصادی به قدرتهای بیرون متصلاند و یا از نظر تولید امنیت برای ایجاد تعادل ملیشان وامدار آن کشورها هستند و در درون خودشان هم گروهکها و احزاب موضع فعالی دارند که نمیگذارند دولتهاشان از آرامش و ثبات چندانی برخوردار باشند.
به امروز افغانستان نگاه کنید! حتی آقای کرزای اخیرا اعلام میکند که من بهخاطر اجتناب از اختلاف درون قدرت حاضرم که همین حکومت فعلا ادامه پیدا کند تا اینکه به انتخابات فکر کنیم.
در پاکستان هم اصلا دولت جدیدی خارج از آن دو حزبی که تا امروز در آنجا نقش آفرینی داشتند، روی کار آمده که رویکردهای جدیدی دارد. قطعا درون آن کشور هم چگونگی ارتباط احزابی که ریشه در تاریخ آنجا دارند با حزب جدید و نوع روابط آن با کشورهای دارای قدرت و پشتیبان اقتصاد پاکستان، همگی نکاتی است که ما نباید از آنها دور باشیم و نادیدهشان بگیریم.
منطقهای که دولتها از آنچنان اقتدار و اشرافی برخوردار نیستند میتواند لانهی زنبور باشد. ماییم که باید تصمیم بگیریم که چگونه این لانهی زنبور را مراقبت کنیم. این را هم باید بگوییم که خود کشورهای منطقه و حتی کشورهای صاحب قدرت هم میدانند که ما در تولید امنیت منطقهای و فرامنطقهای نقش داریم. همهی کشورها اگر امروز این را هم نگویند اما در تحلیلهای پنهان باور دارند که ایران در تولید امنیت، قدرت دارد. حال ما باید بتوانیم این تولید امنیت را برپایهی اعتمادسازی و حسن همجواری با کشورهای همسایه، با موضعی فعال از سوی وزارت خارجه در سطح منطقه پیش بگیریم و اتحادی منطقهای –مقدم بر جنبش کشورهای غیر متعهد، مقدم بر تمام کنفرانسها و اتحادهایی که انجام میشود- شکل دهیم. باید به 15 کشور همسایهی خود فکر کنیم.
حال به طریق اولی باید به آن کشورهایی توجه کنیم که میتوانند امنیت ما را به دلیل فقدان اقتدار ملیشان با سوءاستفادهی نفوذیهای هدایت شدهی کشورهای صاحب قدرت مورد تهدید قرار دهند؛ مثل افغانستان و پاکستان. ما همیشه تهدید را در غرب کشور احساس میکردیم، اما حالا ساختار سیاسی عراق متحول شده است و روابط نزدیکتر شده؛ الان تهدید در شمال شرق کشور وجود دارد و باید به عنوان نکتهای جدی به آن بپردازیم.
ضمن اینکه کثیرترین استان کشور ما سیستان و بلوچستان است؛ 187 هزار کیلومتر مربع مساحت آن استان است، یعنی 11.5 درصد مساحت کشور در آنجاست، پس اگر ما بخواهیم در مقابل تهدیدات شرق کشور بهخوبی وارد شویم یک نکته این است که باید استان را مراقبت کنیم. باید زمینههای مشارکت معنادار را در آن استان فعلیت ببخشیم، توسعه را باید مبنا قرار دهیم و درون این توسعه پیشرفت هم باید شکل بگیرد؛ مثل سایر استانهای کشورمان. نکتهی دیگر هم اینکه باید به نوعی توسعهی ارتباطمان با این دو کشور (پاکستان و افغانستان) جدی باشد.
بعضی مواقع شاید بخواهیم اهم و غیر اهم کنیم که من فکر میکنیم امروز روابط ما با پاکستان باید قویتر از عمق کشورهای دیگری باشد که با آنها در ارتباطیم.
یکی از مطالبات مردم: در استخدامها ما را هم چون سایر اقشار جامعه ببینید
رویکرد و مطالبات مردم منطقه چگونه است؟
در سطح منطقه یکی از مطالبات مردم این است که در استخدامها ما را هم چون سایر اقشار جامعه ببینید. حالا این استخدام در ردهی نظامی، انتظامی، امنیتی، قضایی، اداری، لشکری و کشوری هرکدام که میخواهد باشد. ما مقداری در این بخش فاصله داشتیم؛ در کردستان و کرمانشاه ما تجارب ارزشمندی در نوع جذب و مشارکت داشتیم؛ همان تجربه و همان مدل میتواند در این استان هم بهخوبی پاسخ دهد. برخوردها برپایهی رفتار سلیقهای نباشد، رفتار سیستمی باشد.
بهنوعی که ما بگوییم آزمونی که برای جذب نیرو در هرجایی میگیریم از نظامی و امنیتی تا اداری و… از اهل محل هرکسی شرایط و شایستگیاش را دارد و میتواند ورود خودش را احراز کند باید به او فرصت دهیم.
من کاملا در بین مردم به این رسیده بودم. ما خودمان بین مردم زندگی کرده بودیم؛ بالاخره در بین هر قومی موافق و مخالف هست، مگر در بین خودمان سازمان مجاهدین خلق و حزب توده رویش نکردند؟ خب در بین هر قومی مطالبهای وجود دارد، اگر ما بتوانیم بزرگان آن اقوام را، ظرفیت آن اقوام را، میل و اقبالشان به بودن و مشارکت و مسوولیتپذیری را از زاویهی جامعهشناختی و روانشناختی بهدرستی مبنای خودمان قرار دهیم، اقبال آنها از مشارکت برای بودن در حوزهی ملیتشان قویتر است تا در حوزهی جداییطلبی. جدایی طلبی در هر گوشه از این کشور گاهی موجی زده و بعد هم بهدلیل اشراف و اقبال عمومی مردم از بودن در جغرافیای بزرگ ایران خوابیده است.
این نگاه و این تفاوتها را نباید نادیده بگیریم. این را هم باید بپذیریم که بالاخره دشمنی با ما زمانبر است و دشمنان هم بهدنبال ایجاد گسست هستند؛ ما هستیم که در کشور حکومت داریم و سبک حکومتداری ما میتواند تولید ملت کند و هر حرکتی در جدایی مردم از صف ملت را خنثی کند.
ضمن اینکه مطلق هم نیست، شما نمیتوانید رضایت صد درصد ملت را حاصل کنید؛ ولی اگر توانستید برسید بالای مرز 75 درصد یا 80 درصد توفیق بزرگی است.
من این 70 یا 80 درصد را در انتخاباتها میتوانم بررسی کنم. وقتی رقابتی محلی است –شورا یا مجلس- هر قومی میخواهد بزرگ خودش را به کرسی بنشاند و مشارکت محلی بالا میرود، ولی در رقابت ملی آن انگیزههای رقابت محلی وجود ندارد، و نکته این است که میزان مشارکت در رقابت ملی کمتر از رقابت محلی نبوده است و این یک سرمایه است.
صیانت از این سرمایه را باید مبنای کارمان قرار دهیم و صیانت به شعار نیست بلکه به برنامه است، که در هیچ بخشی احساس جدایی و بیگانگی و تفاوت و تبعیض به آنها دست ندهد. اگر به دنبال این هستیم که محکم و استوار بایستیم، همانطور که در دورهی دفاع مقدس ایستادیم، باید این موضوع را جدی بگیریم. دفاع مقدس تولید ملت کرد. امروز تهدیدها کمتر از دههی 50 نیست، به وسعت تهدیدها و به دلیل نوع نقشآفرینی و حضور و ایستادگیمان باید به سمت یکپارچگی، انسجام ملی، توسعهی دید بر حقوق انسانی گام برداریم. ایراد بر ما وارد است و باید آنها را بپذیریم.
در بخشی از تدابیرمان دچار خطاهای خسارتزا میشویم، من بخشی از تهدیدهای امنیت را بیتوجهی به آلودگی استان به نقشآفرینی گروهکها هم ارزیابی میکنم. این از قوت آنها حکایت نمیکند.
وقتی در عرض دو ماه میبینیم که این انفجارها هست پس تهدید جدی است. در نوع رفتوآمدمان، آرایشمان و ترددمان باید تحلیل و مراقبت داشته باشیم. تردد در جاده را عادی نبینیم.
شکل تردد نیروهای نظامی و زمان انتقالشان محل ایراد بود
انصاف نیوز: اصلا اینکه 40 نظامی را با یک اتوبوس معمولی حمل میکنند بنظر محل ایراد است…
بله! خود این موضوع هم از نظر نوع آلودگی که بر منطقه حاکم بوده است یکی از خطاهاست. زمان انتقال هم باز محل ایراد است که شما زمان گرگ و میش نیرو را بفرستید که گرگ هم در کمین است. ما باید به اینها دقت کنیم. این اتفاق تنها به معنای قدرت و اشرافیت آنها نبود. کمین را باید همیشه کنار گوشمان احساس کنیم.
کشوری که دچار این همه عداوتورزی است باید در خودش هم این آمادگی را برای وقوع هر تهدید و بحرانی ایجاد کرده باشد که بروز ضعفها باعث ایجاد شادی در آنها و تاثر در جامعه نگردد. اینها ضرورتهایی است که باید به آنها توجه کنیم.
دوام این احترام را پاکستان باید تضمین کند
این گروه در منطقهای میان پاکستان و افغانستان و ایران مستقر هستند و تقریبا در امنیت هستند، به چه دلیل برای برخورد کسی به آن منطقه فرستاده نمیشود؟
به هرحال رعایت حقوق کشور همسایه ما را از این امر بازداشته، پاکستان باید بداند که بخشی از تولید امنیت ملیاش را به کشور ما بدهکار است. چون از ناحیهی کشور ما هیچگونه تهدیدی متوجه کشور پاکستان نبوده است. هیچیک از معارضیناش تا به حال از خاک ما برای او اسباب زحمت نبودهاند، و او تمام توجهش معطوف به کشوری است که با او در دشمنی تاریخی و پایداری است، یعنی هند. همیشه تهدید را از آن ناحیه احساس میکند و نه از ناحیهی ما. پس باید به این معرفت از نظر ملی برسد که «در حق کشوری که تابحال به من اثر سوئی نداشته است این جفاست که بگذارم دشمنان او در خاک من اختفا داشته باشند و هروقت اراده کردند بروند ضربهای بزنند و بازگردند و امنیتشان را در خاک من جستجو کنند!» او هر حقی را برای خود محترم میشمارد باید این حق را برای ما هم محترم بشمارد؛ نباید محل گله باشد اگر روزی ما عصبانی شدیم و دست به حرکتی زدیم که انتظارمان از پاکستان است نه نقش مستقیم خودمان، ولی اگر اقتضای این امر یک روزی ایجاب کند، بالاخره هیچ کشوری امنیت خودش را به دیگری نمیسپارد و هر کشوری مسوول حفظ امنیت ملی خود و مبارزه با مخالفینش است، البته من تاکید میکنم که ما احترام قائلیم اما دوام این احترام را پاکستان باید تضمین کند. تداوم احترام متقابل نقشی دوسویه است.
من همیشه این کشور را مورد تاکید و گفتوگو قرار دادم: پاکستان نباید اجازه دهد که منافع حاصل از روابط دو کشور را یک گروهک به مخاطره بیندازد، آیا ارزش دارد گروهکی منافع کشوری 190 یا 200 میلیونی را ضایع کند؟ مگر پاکستان نبود که وقتی رهبر انقلاب به آنجا سفر کرد 500 هزار نفر به استقبال آمدند؟ پاکستان باید این را بداند که ما جاپای مردمی قوی در کشورش داریم. باید بداند که تهدیدهای امروز تهدیدهای داخلی است و نه تهدیدهای برون مرزی. باید این را قبول کند که با کشوری همسایه است که امروز خودش در تولید امنیت نقش دارد و میتواند در توسعهی آن کشور هم نقش داشته باشد.
ما باید با کوتاه کردن نقش نوچههای بزرگ در درون منطقه به همافزایی باهم بیندیشیم.
جذب این گروهکها در داخل را چطور ارزیابی میکنید؟ چه داعش و چه جیشالعدل و…
داعش خود را شکست خوردهی ایران میداند؛ این را جهان پذیرفته و خود ما هم باید بپذیریم. در اوج نقشآفرینی داعش کمترین میزان جذب در استان سیستان و بلوچستان بود، بنابر تحلیل مستدل و مستند عوامل امنیتی و نظامی. ممکن بود از نظر مجازی بعضا گرایشهایی دیده میشد، اما از نظر فیزیکی آمار جذب پایینتر از بسیاری از استانهای دیگر کشور بود.
خود این موضوع برای ما یک فرصت است؛ که در استانی که بالاخره ترکیب جمعیتی خاص خود را دارد، 70 درصد اهل سنت هستند و مذهب هم در آنجا رنگ قوی دارد، اما از طرف دیگر علمای فعالی هم دارد. ایستادن مقابل داعش و قتل بیدلیل مسلم و مومن را این علما به خوبی برای مردم تبیین میکردند. یعنی نوعا تریبونهای محلی منطقه علیه داعش بودند، ساکت نبودند و موضعی فعال داشتند. به همین خاطر میزان گرایش به داعش بسیار کم بود.
انصاف نیوز: ارزیابیتان از وضعیت کنونی چیست؟
همچنان به همان شکل است. خبرها این بود که بعد از آنکه داعش در عراق و سوریه پراکنده شد مقصد بعدیشان شد افغانستان. بخاطر اینکه بتوانند برای خودشان جاپاهای مطمئن و امنی ایجاد کنند سعی میکنند در کشورهای اقمار عضوگیری کنند. ما از آن وضعیت خوب سرمایهی اجتماعیمان باید استفاده کنیم که راه را برای جذب مسدود کنیم؛ راه این موضوع هم توسعهی مشارکت عمومی است.
علمای منطقه مخالف شرارتها هستند
در حال حاضر علمای اهل سنت هم انتقاداتی به وضعیت موجود دارند…
من خیلی صریح این را عرض میکنم: تفاوت و تضارب آرا وجود دارد، تحلیلهای درست و غلط و فقدان اطلاعات صحیح هم وجود دارد. اینها ممکن است گاها موجب انحراف باشد، که هرجایی یک بخش منحرف ممکن است داشته باشد، ارزیابی من مطلق نبود؛ مثال هم زدم که ما خودمان هم آسیبپذیریهای خودمان را داشتهایم. گروه فرقان چه کسانی را به شهادت رساندند؟ ما سنگینترین ضربه را از گروه فرقان در درون خودمان خوردیم. پس این انحراف در هر لایهای وجود دارد و نمیتوانیم مطلق ارزیابی کنیم؛ اما من به ضرس قاطع عرض میکنم که نوعا علمای منطقه در آنجا مخالف این نوع شرارت و نقش آفرینی داعش بودند.
مردم سیستان و بلوچستان جیش العدل را مانعی برای توسعهشان میدانند
جیش العدل و دیگر گروهکها چطور؟ رویکرد مردم آن منطقه به آنها چگونه است؟
جیش العدل را هم امروز اکثر مردم آنجا –بخصوص بلوچستان- مانعی برای توسعهشان میدانند. چون آثار نقش توسعهای در منطقه نمایان شده، دیگر کسی نمیتواند بگوید که دولت در آنجا کاری نمیکند؛ وقتی شما میبینید که امروز بندر آنجا آنقدر پیشرفت کرده است که آمریکا آن را از قاعدهی تحریم مستثنا کرد؛ به این خاطر که هند، افغانستان و کشورهای فاقد ساحل در مجاورت ما به این بندر احساس نیاز کردند مقابل آنچه این توسعه را به خطر بیندازد موضع میگیرید.
راهآهن پیشرفت خاص خود را دارد؛ گاز به زاهدان آمد و الان دارد از زاهدان به زابل میرود و شبکهای توزیع میشود. پروژههای بزرگ آبیاری در حال اجراست، پروژهی معادن در حال اجراست. جمعیت آنجا 3.5 درصد جمعیت کشور است اما بیش از 12 درصد سهم طرح تحول سلامت در آن استان اجرا شد. مردم اینها را میبینند و شاهد این تلاش برای ایجاد زمینههای پیشرفت و توسعه بودهاند.
سومین استانی بود که موفق به جذب سرمایهی خارجی شد. در همین نمازجمعهی اخیر مولوی عبدالحمید اشاره کرده است که این حرکتهای انتحاری مانع جذب سرمایه و توریسم در این استان میشوند، ما تازه شاهد جذب سرمایه به این استان بودیم. شاخصهای امنیت این استان تغییر کرده بود، گردشگران و سرمایهگذارها داشتند به این استان میآمدند، این حرکت علیه مردم ارزیابی میشود.
این حرکات خودش محرومیت مضاعف میآورد و بنابراین مردم نمیتوانند خودشان پرچمدار تضییع حق همنوعان خودشان باشند، ضمن اینکه میدانند سرنوشت داعش چه سرنوشتی بود. لکهی ننگی بود اگر کسی ادعا میکرد که داعش از جنس اسلام است. کسی نمیتواند در روز معاد در محضر خدا این ننگ را از خود دور کند اگر حمایتی کرده باشد. لذا اعتقاد و ایمان بر این موضوع جدی بود؛ ایمان داشتند که نمیتوانند از جنس داعش باشند چون بیاعتباری است.
من همیشه میگفتم که نباید نقش بچه گروهکها را زیاد در اینجا برجسته کنیم. من معتقدم که گروهکهای آنجا ریشه در یک هویت قوی ندارند. یک موقع صحبت از دموکرات و کوموله است، میگویم آنها ریشه دارند، به لحاظ قومی هم آدمهای بزرگی در آنها نقش داشته، تحصیلکردههای بزرگی هم داشتند، اما در جیش العدل سوادشان زیر سیکل است، یعنی بخش بزرگی از دلیل عضویت در آن فقر و جهل است.
جذب کنند گان ممکن است منابع مالی قوی هم داشته باشند اما من میتوانم این را بگویم که قدرت جذب نیروی انسانی قوی نداشتند. اگر ما نقش احزاب، سمنها، گروههای مرجع، شخصیتهای متنفذ، تحصیلکردگان پیشرو یک قومی را برجسته کنیم، به آنها فضا دهیم، رسانههاشان را تقویت کنیم، مطمئن باشید که آنها میتوانند بهترین نقش بازدارندگی را در مسیر آسیب داشته باشند. ما نمیتوانیم همهی آگاهی بخشی و پیشگیری را در حوزهی حکومت تعریف و خلاصه کنیم؛ اعتمادسازی در حوزهی نخبگان جامعه میتواند بهترین نقش را در مسیر تولید آرامش و امنیت و آگاهیبخشی در جامعه داشته باشد. همین کار را من در دوره خودم در آن استان انجام دادم.
یعنی به چه صورت رفتار کردید؟
موقعیت و فرصت دادم؛ کاملا از تبعیض و تضییع حق دور بودیم و مردم آثار این نوع نگاه را باور کرده بودند؛ چون شعار نبود، جذب بود، اعطای فرصت بود، موقعیت دادن بود، مسوولیت دادن بود؛ از 19 فرمانداری که آن روز داشتم 10 نفر اهل سنت بودند، از 5 معاونی که داشتم 3 نفر اهل سنت بودند. یا خودشان سنی بودند و همسرشان شیعه بود یا مرد شیعه بود و زن سنی. یا کامل هردو سنی مذهب بودند. و مهمتر تکریم بر گروههای مرجع و برخوردار از برد نزد مردم بود و رویآوری به قبول نقد و انتقادپذیری، مشارکت جویی و قانونگرایی و در یک کلام بودن در مسیر عدالتورزی.
10 تا از ادارات شورای تامین من در دست فرمانداران اهل سنت بود. اعتمادسازی، میدان دادن، وسعت دادن به نقش…
الان چطور است؟
الان هم همان فعلیت در جریان است. یکی از فرمانداران خود من استاندار شده است. مطمئنا او دوسالی سیاستها را تجربه کرده است، خود ایشان هم قطعا رویکرد سیاسی، اجتماعی و فرهنگیاش قوی است؛ چون چون 15 سال در آنجا سابقهی خدمت دارد و به نوعی میتوان گفت که بومی آن محل است. درک اجتماعی، مردمیاش و شناخت مردم نسبت به او قبل از حضور من هم خیلی قویتر بود. چون من زمانی که به استانداری سیستان و بلوچستان منصوب شدم تازه آشنا شده بودم، اما او بود. پس این تفاوت هم وجود دارد و البته انتظار هم از او بیشتر است چون زندگیاش بیش از من با مردم آنجا بوده است.
لذا اگر زیستن با عیار مردمی را خوب تجربه کنیم، فهم مردم فهم بالایی است.
زمانی ساعت 9:30 شب در خاش –همانجا که این اتفاق افتاد- پارک بانوان را افتتاح میکردم و داشتم با همسرم آنجا را ترک میکردم که به زاهدان بازگردم، خبرنگاری که 30 سال در آنجا خبرنگار بود زد به پنجرهی ماشین، گفت «فلانی! من 30 سال است که با این مردم زندگی میکنم»؛ خودش هم شیعه بود اما در منطقهی بلوچها بزرگ شده بود، میگفت «سی سال عمر من به خبرنگاری در همین قوم گذشته و من به شما با اطمینان میگویم که بدون هیچگونه محافظی، هروقت اراده کنید که در آن منطقه بگردید مردم شما را چهارچشمی میپایند و خودشان از شما حمایت میکنند، من این را شهادت میدهم.» این حرف خبرنگار بود و من هم بدون یک کلام کم و زیاد به شما میگویم؛ پس نوع زیستن با مردم، بارعایت کرامت انسانی، حقوق انسانی و شناخت از مطالباتشان و تلاش در آن مسیر در حد وسع و توان میتواند اسباب جذب و اعتماد باشد و راه را برای ایجاد منفذهای قابل نفوذ ببندد.
وقتی دربارهی لزوم انتصاب فرمانداران زن سخنرانی میکردم یکی از آقایان گفت «عجب جرئتی داری!»
شما اشاراتی به کارهایی که در دورهی خود کردید داشتید اما موضوع این است که انتقادات به وضعیت سیستان فراوان است؛ شما به عنوان یک اصلاح طلب برای آنجا چه کردید؟ اگر واقعا آنگونه که میگوید توسعهی چشمگیری اتفاق افتاده پس باید بگوییم که این اعتراضات و انتقادها بهجا نیست؟ ادعای افزایش جذب تروریستها از داخل بخاطر این محرومیتها دروغ است؟
بیشک بنده هم از قاعده مستثنی نیستم، من هم انسانی هستم که ممکن است ایراداتی به نوع نگرشها و برنامهها و عملکردش وارد باشد، قطعا کار خالی از ایراد و اشکال نبوده ولی باید این را هم بپذیریم که من در استانی مسوولیت پذیرفتم که از یک سو از ظرفیتی بالا برای توسعه برخوردار بود اما از طرفی هم با پایین بودن شاخصهای توسعه و فقدان نگاه برنامه محوری مواجه بودم که بتواند زمینهی تحقق نگرشها و جهتگیریهای دولتی در آن استان را بصورتی پردوام تحقق ببخشد.
ولی حداقل میتوانم بگویم که در زمانی که ما آنجا بودیم توانستیم اشتیاق به بودن و همراهی و مشارکت، امید به فردای بهتر را در بین اقشار و لایههای مختلف تاحدودی ایجاد کنیم. این را تنها من نمیگویم، شما میتوانید همین امروز بروید و در بین مردم جستجو کنید. خیلی خوب است که قضاوت را به خود مردم بسپاریم؛ اگر نامی از من در بین مردم باقی مانده باشد، اگر آثار منش و رفتار و تواضع من در بین مردم باقی مانده باشد که نامم آنجا زنده است؛ اگر هم نه میتوانند قضاوت را به گونهای دیگر عرضه کنند و من باید اینبار از مردم عذرخواهی کنم اگر خطایی به من وارد بوده که اسباب این حوادث را شکل داده باشد.
همه میگویند که عصری که ما آنجا بودیم امنترین زمان سیستان و بلوچستان بود. تا به امروز نشنیدهام که کسی این را زیر سوال ببرد، ضمن اینکه همانطور که عرض کردم در شرایطی که بعد از برجام بود ما سومین استان جذب سرمایهی خارجی بودیم. آیا سرمایهگذاران خارجی چشم بسته به سمت استانی سوق پیدا میکنند یا مطالعه کرده؟ این موضوع نشان از این داشت که شاخصها تغییر پیدا کرده بود. من در اول سال 95 اعلام کردم که سیستان و بلوچستان مقصد گردشگری ناشناختهای برای ایرانیان و گردشگران خارجی است. به دنبال تغییر نگاه در ایران نسبت به سیستان و بلوچستان بودم که آنجا را مقصد گردشگری خودشان قرار دهند و بپذیرند که تا امروز ما متاثر از القائات رسانهای بودیم و نه کشفی با حضور زیستهی خودمان در آن منطقه. تغییر نگاه در درون نسبت به هم را به شکلی جدی دنبال میکردم و داشتیم با همدیگر ما شدن را تمرین میکردیم.
به نوعی نقش دادن به بزرگان در لایههای مختلف را جا انداخته بودیم و در جوانان هم موجی ایجاد کرده بودیم؛ شما سن مدیریت آن استان را ارزیابی کنید! نقش بانوان را ببینید، من راحت میگویم که 4 سال از دولت در این مورد جلوتر بودم؛ دولت در دورهی دومش کاهش سن مدیریت و افزایش 30 درصدی نقش بانوان را الزام آورد. هنوز هم آنچنان در استانها محقق نشده، ولی من این را در استانی عملیاتی کردم که زبانزد خاص و عام شد. اولین معاون استاندار زن بعد از انقلاب را من در سیستان و بلوچستان انتخاب کردم. تابحال ما تجربه نکرده بودیم.
حتی خاطرم هست یکی از آقایان استاندار که الان هم استاندار است در پاویون فرودگاه وقتی من از لزوم انتصاب فرمانداران زن سخنرانی میکردم میگفت «عجب جرئتی داری!»
گفتم «تو خودت زاده و تربیت شدهی چه کسی هستی؟ آیا امروز متفاوت از نوع نگاهت به دخترت به پسرت میاندیشی؟ یا سرانهی آموزشی دختر و پسرت چگونه است؟ آیا دخترت پیشتازتر نیست؟ وقتی امروز این پیشتازی را از جامعه میبینیم مگر من میتوانم منهای زن به توسعهی پایدار بیندیشم؟!»
این دیگر در سیستان لمس شده بود. امروز پایینترین سن مدیران در حوزهی بخشداران، معاون فرمانداران، مدیران کل و معاونین در سیستان و بلوچستان است. امروز خوشحالم که بیش از 10 نفر از مدیران خود من ردپای ملی بدست آوردهاند. خود این موضوع در بین مردم بازتاب داشت.
در زمینههای آسیبهای اجتماعی هم ما خیلی کار کردیم. در بحث حاشیهنشینی وارد شدیم که برخی از محلات در زاهدان و در حاشیهی شهر را محل قرمز و پرخطر برای تردد مقامات اعلام کرده بودند. هیچ وزیری به استان من نیامد که به شیرآباد و سید آباد و قاسم آباد نرود، آنها هم احساس کرده بودند که پس ما هم شهروندان این کشوریم. پس ما هم حقی مورد توجه از دید مقامات داریم؟! این نگاه را احیا کردیم، فاصله را برداشتیم. در آن استان و در حاشیه نشینان انگزدایی شکل دادیم.
پوشیدن لباس بلوچ را در فیلمها و سینما فقط مختص کسانی کرده بودند که شرور و ضدانقلاب و قاچاقچی بودند. خود من بارها با افتخار لباس بلوچ را به تن کردم تا بگویم که این نماد فرهنگ است و من در همین لباس که پوشیدم امروز احساس شادابی بیشتری دارم. خواستم آن نگاهها را تغییر دهم.
ما از عصر اصلاحات توسعهی همهجانبه را درس گرفته بودیم و به آن توسعهی همهجانبه فکر میکردیم. روابط با کشورهای همسایه را هم بهشکل جدی در دستور کار قرار دادیم. چه با پاکستان و چه با افغانستان. من ایالتهای مختلف پاکستان و افغانستان را سفر داشتم تا بتوانم یک همافزایی محلی ایجاد کنیم. برای اولینبار طرح آمایش را در آن استان استارت زدیم که به توسعهی منهای آمایش پرداختن آب در هاون کوبیدن است. اینها نکاتی بود که من در آن زمان به آنها وارد شدم. بهترین خاطرات را از این استان دارم.
کورین را به مرحلهای رساندم که سال 93 برای اولین بار در راهپیمایی شرکت کردند
لطفا یکی از این خاطرات را تعریف کنید.
یک روز میخواستم بروم به جشنوارهی پستهای که در یک نقطهی آسیبزای منطقه راهاندازی شده بود. بپرسید که کورین در 90 کیلومتری زاهدان چگونه جایی است؟! آنجا را به نقطهای تبدیل کرده بودند که همیشه تهدیدزایی مورد توجه بود. من در بین مردم آنجا و از بچههای خودشان بخشداری انتخاب کردم و گذاشتم مسوول سیاسی آنجا که همین جریانی شد و موجی ایجاد کرد. بعد از اینکه بخشدار را منصوب کردم و تحرکات و اعتمادسازی شروع شد و از آن حالت ناامنزایی بیرون آمدند و آن نگاه را از آن مردم زدودیم و باور کردند که ما حق آنها را هم قبول داریم، یکروز برای شرکت در جشنواره رفتم که گویا به فرماندار اطلاع داده بودند که به آقای استاندار بگویید از ماشین پیاده نشود که اگر پیاده شود مثل سردار شوشتری ممکن است امروز بزنندش.
فرماندار احتیاط کرده بود و به من نگفته بود، میگفت که فکر کردم اگر هم به تو بگویم قبول نمیکنی و میروی، پس نگویم سنگینترم. وقتی رفتم و در مراسم شرکت کردم آقای عسگری آزاد آنجا نشسته بود (بنیاد برکت)، ایشان 20دقیقه زودتر به آنجا رفته بود و وقتی من نشستم اظهار لطف کرد و گفت: «مردم شما را چقدر دوست دارند، این مردم 20 دقیقهای که من رسیدهام منتظر آمدن شما هستند و خیلی هم شور و حال میبینم»
من هم از تواضع گفتم «از این است که من در محضرشان خادمی کردم.»
بعد از آن بود که فرماندار گفت گزارش داده بودند که به آقای استاندار بگویید که بیاید اما از ماشین پیاده نشود؛ ببینید تا این حد جوسازی و خبرسازی هم بود اما من آن کورین را به مرحلهای رساندم که سال 93 برای اولین بار در راهپیمایی انقلاب شرکت کردند و نوشتند راهپیمایی اول کورین در 22 بهمن!
یکروز هم داشتم میرفتم به منطقهای به نام مورتان از توابع سرباز؛ دورترین نقطهی آن استان بود که تابحال هیچ استانداری پایش به آنجا نرسیده بود. یعنی در دههی 90 و در آستانهی 40 سالگی انقلاب هنوز کسی به عنوان استاندار به آنجا سفر نکرده بود. وقتی داشتم به آنجا میرفتم آقای فرماندار سرباز که الان فرماندار خاش است گفت در جلسهی شورای تامین به این جمعبندی رسیدیم که آقایان نگراناند که بروید آنجا. گفتم هیچکس نگران من نباشد، آقایان بروند در خودشان تدبیر رفع نگرانی کنند، من به آنجا میروم. بخاط اینکه به آنها هم آرامشی دهم ساعت 10 صبح رفتم که سرباز مرکز خرید است، چون منطقهای روستایی است. رسیدم و یکی یکی به مغازهها سرزدم و با مردم خوشوبش و احوالپرسی. یک اطمینانی به مردم و آرامشی برای آنهایی بود که نگران رفتن من به این منطقه بودند.
در میان راه هم چشمم خورد به دختربچهای شاید حدود دوم دبستان بود. در آن بیابان که اگر من تنها میرفتم شاید آن نگرانی در من هم شکل میگرفت؛ اما چون کاروان بودیم مشکلی نداشتم. من آن دختر را دیدم و به سرتیم حفاظتیام گفتم بایستید و آن دختربچه را سوار کنید. در آن بیابان مثل آهو بود از آرامش، وقتی جمعیت ما را دید خدا میداند که حتی ذرهای هم تعجب نکرد؛ با همان آرامش آوردندش در ماشین. مثل نوهی خودم بود، گفتم کجا میروی عزیزم، این چیست؟ گفت: دارم نهار برای پدرم میبرم که سر گوسفندانش است.
یعنی در منطقهای که ردههای امنیتی به من میگفتند نرو این دختر تنها برای خودش سرش را پایین انداخته و شاید 5 کیلومتر از روستایش دور شده تا برای پدرش آذوقه ببرد. من به رسم احترام به کودکان و نونهالان پشت ماشین حتما یک اسباب بازی بود و هرجا میدیدم که کودکی کز کزده هدیهای میدادم.
به این دختر هم یک عروسک کوکی دادم، انگار گلی روی سنگ بود که رویید. این موضوع خدا میداند که بعدا بدون اطلاع من تبدیل به یک مستند شد.
مردم تشنهی محبت هستند و ما نباید فاصله داشته باشیم. مردم بسیار خوبی داریم. امسال ما سال سختی بود اما 22 بهمن را ببینید! حتی میتوانم بگویم که امسال یک سیاه بهاری بود که تا بهحال بر کشور حاکم بوده ولی با این وجود مردم حسابشان را از نظامشان جدا نکردهاند و هستند و ماییم که باید حضورمان را متفاوت از گذشته شکل دهیم و بگذاریم مردم برطریق انتخاب کردهی خود فعال باشند. تردیدی در وابستگی مردم به ایران و نظام و انقلابشان به خود راه ندهیم و از هر حرکتی که تا امروز داشتیم و بعضا منتج به شکافهایی شده، از این حرکات دست برداریم و بازگردیم به نوع نگاه روزهای آغازین انقلاب و عصر دفاع مقدس. این دو تجربه را نباید در نوع نگاه به مردم از دست بدهیم.
انتهای پیام