خرید تور تابستان

چالش صریح اباذری با حامیان پاشایی: ابله اند +متن دقیق و چند نقد

سخنان یوسف اباذری، جامعه شناس صریح اللهجه در نشستی در دانشگاه تهران در نقد تشییع کنندگان گسترده‌ی مرتضی پاشایی، مبتذل خوانندن او و آنچه می‌خواند، و به ویژه «ابله» خواندن حامیان وی، باعث بحث‌های فراوانی شد؛ البته او دلایلی برای خود دارد: «این موسیقی این آقا در برابر آرمان های اولیه ی انقلاب چه جایگاهی دارد؟ هیچی. ابتذال و سقوط است و مردم و دولت با همدیگر این سقوط را انجام دادند».
انصاف نیوز برای بررسی دقیق خوانندگان، متن کاملی از سخنان اباذری تهیه کرده که به همراه چند نقد از جمله آرمان ذاکری، سعید شریعتی و محمدرضا جلایی پور به آن را منتشر می‌کند:
یک – سخنان دقیق یوسف اباذری
با یک تیتر حرف‌هایم را شروع می‌کنم. حدود یک ماه پیش صدا و سیما مستندی نشان داد در مورد استان سیستان و بلوچستان. در آنجا نشان می‌داد که مردمی در سیستان و بلوچستان در حال مرگند. یعنی بچه‌هایشان را بغل می‌کنند چون جایی ندارند، توی راه‌ها دارند می‌میرند. کسانی که زیر فشار زندگی دیوانه شده اند در سطح شهر پراکنده شده اند، با بعضی‌هایشان صحبت می‌کرد. مردم غذا ندارند بخورند. تمام مسوولین استانی که صحبت می‌کردند، همه می‌گفتند که اگر دولت تا یک ماه یا دو ماه دیگر به اینجا نرسد، این استان خواهد مرد. این فیلم هست، اسمش ماهی‌ها زنده می‌میرند. و نکته‌ی جالب برای من این است که هیچ کس به این فیلم کوچک‌ترین توجهی نکرد. حتی شما که اینجا نشسته‌اید حتی نمی‌دانید چنین فیلمی ساخته شده و چنین فیلمی نمایش داده شده و این فیلم درباره‌ی مرگ زندگی یک استانی از این مملکت است که یک زمانی تامین کننده‌ی گندم این مملکت بود.
بنا براین ببینید مودهای اجتماعی که هایدگر می‌گوید چه شکلی می‌آیند مسایل واقعی که با آنها روبرو هستیم را از ذهن جامعه می‌برند.
این آقایی که اینجا عکسش را زده اند، یک خواننده ی پاپ است. پاپ در سیر موسیقی یعنی مبتذل‌ترین نوع موسیقی و این آقا یکی از مبتذل‌ترین افرادی بود که این موسیقی پاپ را می‌خواند.
کسانی می گویند تحلیل نکن. چطور تحلیل نکنم؟ یک آدمی که مرده، موسیقیش را من تحلیل نکنم؟ فرمت موسیقی این آدم را یک موسیقیدان تحلیل کرده: مبتذل محض است.
ما پاپی داریم که پیچیده است. این ساده‌ترین، مسخره‌ترین، احمقانه‌ترین نوع موسیقی است، صدای فالش، موسیقی مسخره، شعر مسخره‌تر! بنابراین من چطور می‌توانم چنین چیزی را تحلیل نکنم؟
و برای من خیلی جالب است که یک ملتی، یعنی دویست، سیصد، یک میلیون نفر می افتند به این ابتذال! می افتند به ابتذالی که می روند در مجلس ترحیم یک همچنین خواننده ی مسخره‌ای شرکت می‌کنند، گریه می‌کنند، توی سرشان می‌زنند و یک نفر در فیس‌بوک می‌نویسد که من تا ابد می‌سوزم!
پس باید تحلیل کنیم. صحبت من این است که چرا مردم ایران به این افلاس افتادند؟! چطور مردم ایران به این فلاکت افتادند؟ اینجاست که تحلیل خیلی مهم است.
دولت بر مبنای یک سری فعل و انفعالات سیاسی ترجیح داد که یک سری ورزشکار را بیاورد، چون فکر می کردند که محبوبیت مردمی دارند، محبوبیت مردمی اینها هم بر مبنای همین محبوبیت مبتذلی است که همین الان وجود دارد، یک عده فوتبالیست و کشتی گیر و کاراته کار و امثال اینها را آوردند و در مجلس و شورای شهر گذاشتند برای این که سیاستمدار چیز را بیرون بکنند. مرحله ی دوم که بعد شروع شد، خوانندگان و نوازندگان و چیزهای پاپ بود. خانم هدیه تهرانی [بازیگر] در مراسم یکی دیگر شرکت کرد، خانم مهتاب کرامتی [بازیگر] در مراسم آقای [حسن] روحانی شرکت کرد. متوسل شدند به خواننده ی پاپ برای این که سیاست واقعی را کسی بر نمی تابد. برای سیاست زدایی متوسل می‌شود به خواننده‌ی پاپ برای این که جای سیاست واقعی را بگیرد. متوسل می شود به یک کاراته باز و کشتی گیر که مقامشان در جای دیگر محترم، بروند بنشینند در صندلی فلان جا تکیه بزنند و برای مردم تهران چیز کنند!
و اما در مورد این ماجرا؛ بسیار ساده است. آن کسی که اولین تشییع جنازه ی بزرگ برایش انجام گرفت، مال زنی بود به نام مهوش [خواننده]. بعد از این که مهوش مرد، آن هم بعد از واقعه ی سال 32، لات ها از مهوش یک تشییع جنازه ی مفصل کردند، بعدها کسانی که در آن فرهنگ مورد اتهام قرار گرفتند سوسول ها بودند. یعنی فرهنگ سوسولی. کیا؟ پاپ خوان ها که اول انقلاب هم همین پاپ خوان ها مورد اتهام قرار گرفتند و گفتن اینهاسوسولند. چه اتفاقی افتاد؟ لات و سوسول دست به دست هم دادند یعنی پاپ خوان و ورزشکار و امثال آنها که چه کنند؟ که سیاست واقعی از این مملکت را داغون کنند و از بین ببرند و دولت، هر که هست، نه تنها با این مساله مشکلی نداره، تشویق می کند، استفاده می کند، توی ستادهای تبلیغاتیشان می آورد، سخنگویشان می کند، مقام به آنها می دهد، کار به آنها می دهد، در تلویزیون برایشان تبلیغ می کند و حاصل هم همین می شود که در مرگ یک خواننده ای که فالش می خواند، در پایین ترین سطح موسیقی جهان قرار دارد، … پاپ هم درجات دارد، موقعی که می میرد به عنوان یک قهرمان ازش استقبال می کنند و تلویزیون می رود پای این ماجرا که تبلیغ کند. این ماجرا کاملا دولتی و ملتی است.
بعد از وقایع 88، رابطه ی دولت یا حامیت با مردم تغییر کرد. مکانیزمی وجود دارد به عنوان این همان شدن با متجاوز. اتفاقی که افتاده این که دولت با طریق این مکانیزم می خواهد با یک مردمی که سیاست زدودند یکی بشود، مردم هم همین حالت را دارند. مردم می آیند در جلسه ی آقای روحانی، یک سوالی که به نظرشان سیاسی است از ایشان می پرسند، ایشان یک جواب بسیار تکراری می دهد و افراد برایش دست می زنند. انگار مجبورند که یک سوالی را بپرسند و او این را بگوید و بعد دست بزنند. هیچ محتوایی ندارد. این ماجرا هم همان است. مردم به وضعی افتاده اند، وقتی می گویند موسیقی را تدریس نکنید، برداشت موسیقی مردم می شود این.
بر مبنای همین مکانیزم دولت و ملت یکی شدند و برای این آقا این کار را کردند و افراد دارند می سوزند. نه مقاومتی در برابر دولت انجام گرفته و نه دولت در برابر ملت چیز کرده. دو تا آدمی که از هم می ترسند دست به دست هم داده اند و این مضحکه را به بار آورده اند. من نمی خواستم چیزی بگویم اما دیدم کار دارد به جاهایی کشیده می شود، پای میلیون ها فیلسوف به اینجا کشیده می شود بدون اینکه راجع به این واقعه صحبت شود. هنر یا حقیقت می گوید یا دروغ می گوید. کسی که هنرمند را تحلیل می کند باید بگوید که یا حقیقت می گوید یا دروغ می گوید. این آدم دروغ می گوید. این آدم شعرش مبتذل است. دولت اعتدال تمام قصدش این است که مسایل سیاسی را بزند کنار، مسایل حقیقی سیاسی مطرح نشود و با توسل به اتفاقا به مسایل شبه سیاسی. از اقتصاد استفاده کند که مساله ایست به شدت سیاسی، تا اتفاقا سیاست را بزند کنار. از خواننده ی پاپ و راک استقبال می کند که سیاست را بگذارد کنار.
این موسیقی این آقا در برابر آرمان های اولیه ی انقلاب چه جایگاهی دارد؟ هیچی. ابتذال و سقوط است و مردم و دولت با همدیگر این سقوط را انجام دادند. وحشت من از این است که این پوپولیزم حاد، چیزی شبه فشیستی در آن هست که من از آن وحشت دارم. نه به دنبال هویت جدید و … می گویند این هویت جدید و … این سیاست زدایی است! سیاست زدایی یعنی انهدام هر آن چیزی که این انقلاب برایش شد و برایش ایستاده و عده ی زیادی برایش ایستاده اند. این اتفاق نشان بدیست، نشان این است که سیاست زدایی دارد به جاهای باریکی می کشد و خود مردم طالب این هستند.
تحلیل فنی این موسیقی ایشان خیلی اهمیت دارد. چطور می شود موسیقی ایشان را تحلیل نکرد و بعد راجع به مرگ ایشان حکم صادر کرد؟ بابت عمه ی ایشان جمع شده اند؟! خب معلوم است که بابت موسیقی ایشان جمع شده اند. چطور ممکن است که این ابتذال را تحلیل نکنید و بعد بگویید من فقط به مرگ ایشان توجه می کنم؟ این ماجرا بوی بد می دهد و آن هم این است که اتفاقا دولت و ملت در یک اتحاد نامقدس می خواهند سیاست زدایی کنند.
به گزارش انصاف نیوز، پس از سخنان اباذری، چند دقیقه‌ای چالشی میان یک دختر دانشجو با او در می‌گیرد. او در پاسخ به این فرد که مرتضی پاشایی را «خواننده‌ی نسل من» خواند، گفت:
خانم! ببینید، نسل و پسل و اینها را بگذار کنار. افرادی هستند کم‌سن‌وسال‌تر از شما که به شونبرگ گوش می‌دهند، به موتزارت گوش میدهند. نسل چیه؟ امثال شما خفه کردید ما را یک ماهه.
افرادی کم سن و سال تر از شما دارند موتزارت گوش می‌دهند، دارند بتهوون گوش می‌دهند. دارند نمی‌دانم چه گوش می‌دهند. [با تمسخره] «خواننده ی نسل من»!
دختر دانشجو: فقط آنی که موتزرات گوش می‌دهد آدم است؟
اباذری: کاملا، کاملا.
دختر دانشجو: شما نماینده ی مردم نیستید!
اباذری: معلوم است که من نماینده ی مردم نیستم. شما نماینده ی مردم هستید. من همین کسی هستم که دارم می گویم این مردم ابله اند. معلوم است که من نماینده ی مردم نیستم. چه کسی گفته من نماینده ی مردمم؟ من دارم از جانب خودم حرف می‌زنم به عنوان یک آدم. معلوم است که نماینده ی این مردم نیستم. شما این مردمید.
دختر دانشجو: به نظر شما من نجسم؟ این حرکت دست شما یعنی چی؟
اباذری: هرکی هستید باشید. از وقتی که این یارو مرده، خفه کردند همه ی این ملت را.
دختر دانشجو: آقای اباذری! من آدمم توی این مملکت و من خودمم که تعیین می‌کنم چطور زندگی کنم [تشویق حضار]
اباذری: شما حق دارید به هرکس گوش بدید، به هر موسیقی گوش بدید، من هم حق دارم …
دختر دانشجو: شما اجازه ی توهین ندارید، من حق دارم به هر چیزی گوش میدهم، و جوری زندگی می کنم که خودم انتخاب می کنم. [تشویق حضار]
اباذری: این ایماژی هست که فقط افراد ساده‌دلی مثل شما ممکنه چیز کنند. میلیون‌ها مدل ساختند که شما محکومید بر مبنای اون مدل زندگی کنید. فکر می‌کنید دارید انتخاب می‌کنید. انتخاب دارید می‌شید [تشویق حضار]
اباذری در ادامه ی پرسش و پاسخ، با تاکید بر این که «سرانجام این نوع موسیقی، فاشیزم است»، در اعتراض به ادبیاتش گفت: «بسیار خوشحالم که دارم توهین می‌کنم. برای این‌که این ملت نشان داده که باید بهش توهین شود تا برود و بفهمد که شما نمی‌توانید هم به این آقا گوش بدهید، هم به بتهوون گوش بدهید، بعد هم تسکین بگیرید و بخوابید. کسانی کمتر از سن شما از شنیدن پاشایی حالشان به هم می‌خورد، موضوع نسل و پسل را برای من وسط نکشید. کسانی کم سن و سال تر از شما که آموزش موسیقی دیده‌اند، از شنیدن صدای این آقا حالت استفراغ به آنها دست می‌دهد».
دو: نقد و بررسی در شبکه‌های اجتماعی
تعدادی از فعالان حوزه‌های اجتماعی، سیاسی در شبکه‌های اجتماعی و وبلاگ‌ها به نقد و بررسی سخنان اباذری پرداخته‌اند که لینک های مرتبط می خوانید.
سوز سخن اباذری، فحش دررفته / سعید شریعتی [لینک]
سخنان اباذری تجربه‌بنیاد نیست / محمدرضا جلایی پور [لینک]
نقد «ناتمام» روشنفکران محافظه‌کار / آرمان ذاکری [لینک]
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا