خرید تور نوروزی

“آقای خلخالی سوپر سلفی بود”

علی حکمت سردبیر روزنامه‌ی خرداد می‌گوید: آقای خلخالی در پاسخ کسی که به کیفیت محاکمه ها انتقاد داشته ظاهراً گفته بوده اگر گنه کار باشد به سزای اعمالش رسیده است و اگر بی گناه باشد به بهشت می رود. این تفکر در تعارض آشکار با نگاه اسلام است که کشته شدن یک فرد بیگناه را به مثابه کشتن همه انسان ها دانسته است. به نظر من آقای خلخالی سوپرسّلفی بود.

متن گفت‌وگوی ایرنا با حکمت را می‌خوانید:

ایرنا: اطلاعات قتل های زنجیره ای از کجا به دستتان می رسید؟

حکمت: اجازه دهید نگویم از چه طریق ولی خوب می رسید. با وضعیتی که برای وزارت اطلاعات به وجود آمده بود وبا افشای محفل خود سر،دسترسی به اطلاعات امر شاقی نبود. به هر حال خود آقای نوری هنوز مشاور آقای خاتمی بود و در دولت نفوذ داشت وعده زیادی از اعضای هیات دولت به نوعی ارباب جمعی آقای نوری به حساب می آمدند.

ایرنا: تا جایی که یادم است خرداد به شکل پررنگی مسائل حوزوی را نقد می کرد؟

حکمت: آقای نوری روحانی بود و من هم سابقه طلبگی داشتم. بنابراین به خودمان اجازه می دادیم وارد مقوله هایی شویم که برای دیگر دوستان و همکاران مطبوعاتی خیلی شناخته شده یا معمول نبود. شما اگر صفحات لایی خرداد را ملاحظه کنید به مراتب بیشتر از سایر روزنامه های اصلاح طلب به موضوعاتی چون نظارت استصوابی، دامنه اختیارات شورای نگهبان و از آن مهم تر کم و کیف وظایف مجلس خبرگان پرداخته شد. همچنین بحث های مفصلی در نقد اندیشه های آقای محمد تقی مصباح یزدی که به نظر می رسید بدترین نوع رادیکالیسم مذهبی را ترویج می کرد صورت گرفت.
مقالات و یادداشت های این صفحات از جنبه فقهی و کلامی به این موضوعات می پرداخت و این رادیکالیسم مذهبی را فاقد مبنا در سنت پیامبر و قرآن می دانست. ما از منظر درون دینی این اندیشه ها را نقد می کردیم. معمولا روزنامه های دیگر چنین کاری نمی کردند. چون تخصصی در علوم حوزوی نداشتند.
ما حتی افکار آقای مصباح از جهت همخوانی با قانون اساسی را نقد می کردیم و آن ها را مطابق با این قانون نمی دانستیم.
برای من کار آسان و مقدوری بود که تلفن را بردارم و به روحانیونی در قم یا این جا و آن جا زنگ بزنم و بگویم صحبت های فلان شخصیت حوزوی را بخوان و آن را طی یادداشتی نقد کن و برای روزنامه بفرست تا منتشر کنیم.
البته همین جا باید بگویم من یک عضو کوچک خرداد بودم. روزنامه خرداد ماحصل تلاش های خستگی ناپذیر همگی دوستان و همکاران و همفکران بود و البته راهنمایی های شخص آقای نوری در مهندسی محتوای روزنامه خرداد هم بسیار مهم بود. آقای نوری بسیار آدم تیزهوشی است و خیلی خوب برخی مسائل را نشانه می گرفت و در آنها دقیق می شد.
بسیاری از اعضای خرداد بچه های دلسوخته انقلاب و از رزمندگان جبهه و جنگ و حتی جانباز بودند. برای این ها انقلاب و جمهوریت نظام و شعارهای اصیل انقلاب بسیار مهم بود. یکی از عزیزان همکار که استثنا دلم می خواهد از او نام ببرم آقای علی رضا رجایی بود. آدم بسیار وارسته ومخلصی بود. به نظر من
کار فوق العاده ای در خرداد داشت صورت می گرفت. برای همین در بخش ابتدایی گفت و گویم به شما گفتم برای من هیچ باغی و هیچ مزرعه ای تحریریه روزنامه خرداد نمی شود. بهترین و پرثمرترین لحظات عمرم همان لحظات کار در خرداد بود.
ما در خرداد شعاری داشتیم که بچه ها !حرف های تند بزنید ولی تند حرف نزنید.
یعنی اگر انتقادات تند و غلیظی دارید آن را مطرح کنید ولی از زبان خشن و توهین آمیز استفاده نکنید. برای همین در خرداد از ادبیات خشن خبری نبود. و خلاصه کلام اینکه خرداد مجموعه تلاش همکارانی بود که با جان و دل کار کردند.

ایرنا: تیراژ روزنامه چقدر بود؟

حکمت: خرداد پیش شماره نداشت. وقتی قرار شد شماره یک آن منتشر شود این بحث درگرفت که تیراژ چقدر باید باشد.
من به عنوان سردبیر گفتم صدهزار تا عدد مناسبی است.
دوستان اهل فن اما مخالفت کردند. یادم می آید آقای عطریانفر که با ایشان هم مشورت کردیم توصیه کرد برای شماره اول بیست هزار نسخه بیشتر منتشر نکنیم.
من اما پایم را در یک کفش کردم و گفتم روز نامه خرداد با صاحب امتیازی و مدیر مسئولی آقای عبدالله نوری و سردبیری من صدهزار نسخه وقتی اصرار دوستان را روی چاپ نسخه های کمتر دیدم گفتم 102 هزار نسخه. 100 هزار تا روی دکه فروش می رود و دو هزار تا برگشت می خورد.
آقای نوری هم مخالف نظر من بود ولی سرانجام موافقت کرد و شماره اول خرداد در 102 هزار نسخه روی دکه رفت و حتی یک نسخه هم برگشت نخورد. یعنی ما بعدها که دنبال این بودیم که آرشیو خرداد را جمع کنیم شماره اولش را نداشتیم و از دوستان خواهش کردیم تا شماره اول را اگر دارند در اختیار ما بگذارند که گذاشتند. اما موضوع تیراژ گاهی خیلی بالا می رفت. مثلا هفته بعد از قتل فروهر ها یا پس از 18 تیر78 و کوی دانشگاه آن قدر تیراژ ما افزایش پیدا کرد که از نظر مالی متضرر شدیم.

ایرنا: چطور؟

حکمت: وقتی تیراژ افزایش پیدا می کند مصرف کاغذ و هزینه چاپ بیشتر می شود اما نرخ آگهی همانی است که قبلا تعیین شده است. در مجموع تیراژخرداد در روزهای عادی بین 280 تا 300 هزارنسخه بود ولی مثلا در قضایای کوی دانشگاه به 400 هزار نسخه هم رسید.

ایرنا: بحثی بین خرداد و آیت الله یزدی رییس وقت قوه قضاییه در گرفت. جریان چه بود؟

حکمت: با آقای یزدی دعوای شخصی نداشتیم .جناب ایشان خصلتی داشت که فکر می کرد هر چه از ذهنش می گذرد حق مطلق است. البته برخی دیگر هم کم و بیش چنین خصوصیتی را دارند. نمونه اش آقای صادق خلخالی. آقای خلخالی در پاسخ کسی که به کیفیت محاکمه ها انتقاد داشته ظاهراً گفته بوده اگر گنه کار باشد به سزای اعمالش رسیده است و اگر بی گناه باشد به بهشت می رود. این تفکر در تعارض آشکار با نگاه اسلام است که کشته شدن یک فرد بیگناه را به مثابه کشتن همه انسان ها دانسته است. به نظر من آقای خلخالی سوپرسّلفی بود.
برگردیم به بحث خرداد با آقای یزدی حرف ما با جناب آقای شیخ محمد یزدی این بود که شما رییس قوه قضا هستی بسیار خوب. نوش جانت باش. اما عملکرد شما باید در چارچوب قانون باشد. شما بر اساس یک ماده قانونی رییس قوه قضا شده ای بنابراین حد شما در اندازه قانون است نه بیشتر. هر جور دوست داری به عنوان شخص حقیقی فکر کن ولی وقتی به عنوان رئیس قوه قضائیه حرفی می زنی باید در چارچوب قانون باشد.
آن روزها متاسفانه خیلی مطالب توهین آمیز علیه مطبوعات اصلاح طلب از تریبون ها بیان می شد. یادم می آید در یکی از شماره‌های خرداد
من سرمقاله ای نوشتم با عنوان’ آقای مصباح یزدی هم درست می گوید’. آقای مصباح آن را برنتابید و شروع به توهین به روزنامه خرداد کرد.
موضوع سرمقاله ام این بود که آقای مصباح یزدی مطابق خوانش خود از اسلام و فقه نظراتش را بیان می کند. این کار اشکالی ندارد. اما خوانش های دیگری هم در حوزه وجامعه وجود دارد. چرا صدا و سیما فقط از ایشان می خواهد نظراتش را بیان کند یا چرا در نماز جمعه به ایشان تریبون داده می شود ولی به بقیه تفکرات و خوانش ها از دین و مذهب مجال داده نمی شود ؟ و چرا به بینش اصلاح طلبی که معتقد به تساهل و تسامح است و اکثریت جامعه ایران هم در دوم خرداد ۷۶ به منادی آن تفکر و بینش رأی داده اند میدان داده نمی شود؟. و در پایان سرمقاله با کمال احترام و ادب نظر آقای مصباح یزدی را به عنوان یک فیلسوف و دانشمند به ضرب المثلی فرنگی که می گوید ‘ با سر نیزه هر کاری را می توان کرد ولی روی آن نمی توان نشست’.جلب کرده بودم
دوستان ما هم لطف کردند و در صدد دفاع از ما برآمدند. مثلا یادم هست آقای علیرضاعلوی تبار یادداشتی نوشت و از خرداد و مدیر مسئول و سردبیر روزنامه خرداد در مقابل حملات آقای مصباح دفاع کرد.
پیرو چاپ این سرمقاله آقای رضااستادی از اساتید و مسوولین حوزه علمیه قم به شدت ناراحت شد و سخنرانی مفصلی علیه روزنامه خرداد کرد و کلی نسبت ناروا به آقای نوری و من و روزنامه خرداد داد.
من سرمقاله ای نوشتم با تیتر’ آقای رضااستادی درست نمی گوید’ نوشتم آقای مصباح یزدی درست می گفت چون قرائت خودش از اسلام را بیان می کرد ولی آقای استادی جز توهین به ما حرفش پشتوانه دیگری ندارد. اگر آقای استادی حرفی دارد آن را بیان کند و مواضع خود را با استدلال بگوید چرا توهین می کند؟ آقای استادی عالم و معمم است. لازم نیست فحاشی کند اگر حرفی دارد بزند.
این سرمقاله منتشر شد.
این را اضافه کنم که خرداد جز معدود روزنامه های تاریخ ایران بود که صفحه 3 خود را به طور کامل و بدون طعنه و کنایه و هجو به بیان حرفها و دیدگاههای جناح راست اختصاص می داد.
دوستان به ما ایراد می گرفتند که چرا این کار را می کنید؟ به طور مشخص می گفتند مثلا چرا با آقای بادامچیان مصاحبه می کنید و از او یادداشت می آورید موتلفه خودش دهها تریبون دارد؟
پاسخ من این بود که من حرف موتلفه ای ها را در روزنامه قرار می دهم تا اصلاح طلبان هم مجبور شوند مواضع طرف مقابل را بخوانند و دچار جزم اندیشی نشوند. ما برای پیشرفت و توسعه ایران هیچ راهی جز شنیدن سخنان یکدیگر نداریم. و از این راه است که می توانیم و باید با هم به تفاهم برسیم. البته متاسفانه اصحاب قدرت خلاف این عمل می کنند. و از تاریخ و آموزه‌های آن عبرت نمی گیرند .

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا