اتومبیلی شدن جامعه
به گزارش انصاف نیوز، روزنامه ی آرمان نوشت: در جهان امروز، بخش حملونقل از جمله بخشهای زیربنایی اقتصاد هر جامعه است که علاوه بر تحتتأثیر قراردادن فرآیند توسعه اقتصادی، خود نیز در جریان توسعه دچار تغییر و تحول میشود. حملونقل، با ایفای نقش رابط میان بازار تولید و بازار مصرف، به مثابه پایههای پلی است که بخشهای مختلف جوامع با عبور از روی آن، به سمت توسعه پایدار حرکت میکنند. صنعت نوپای حملونقل در جمهوری اسلامی ایران، دورانی پرفراز و نشیب را پشت سرگذاشته که ویژگی اصلی آن تلاش برای دستیابی به جایگاهی بهتر است. سال ۱۳۷۶ به پیشنهاد وزارت راه و ترابری و برای آگاهسازی هر چه بیشتر جامعه با نقش و جایگاه بخش حملونقل، روز ۲۶ آذر از سوی شورای فرهنگ عمومی بهعنوان روز حملونقل شناخته شد. در ایران نیز تعداد زیادی از افراد به حملونقل شهروندان و حمل بار در داخل و خارج شهرهای کشور میپردازند. رانندگان در کشور ما جز قشر و صنفی هستند که از اهمیت زیادی برخوردارند اما با گذشت زمان نگاه به این قشر تغییر کرد. در این راستا و با توجه به لزوم نگاه جامعهشناختی به قشر راننده، نعمتا… فاضلی، عضو سابق هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی و استاد فعلی دانشگاه تهران در گفتوگو با آرمان میگوید: «نباید رانندگی را مربوط به قشر راننده بدانیم و مشکلات ایجاد شده توسط آن را به این قشر تقلیل دهیم».
با توجه به ورود انسانها به جامعه جدید و عصر مدرن، شما جایگاه اتومبیل را در زندگی انسانها به چه صورت میبینید؟
اتومبیل یکی از مولفههای بزرگ زندگی انسان امروزی در تمام جوامع است. اتومبیل از سالهای پایانی قرن نوزدهم بهعنوان یکی از دستاوردهای علم و فناوری مدرن متولد شد و تا به امروز توانسته است بهتدریج تمام حوزههای فردی و جمعی زندگی ما را به بخشی از قلمرو وجود خود تبدیل کند و در راستای آن بهراحتی توانسته است همه قلمروها را به تصرف خود دربیاورد. پدیده اتومبیل که پدیدهای مدرن است سابقه دیرینی در تاریخ زندگی انسانها نداشته است و اتومبیل در یک فرایند تاریخی و به تدریج توانسته است به موقعیت کنونی خود برسد؛ یعنی موقعیتی که شامل تولید و مصرف انبوه اتومبیل در جامعه انسانی است. براساس بسیاری از نظریههای اجتماعی،برای توصیف جایگاه اتومبیل در زندگی انسان واژه اتوموبیلیزه شدن اختراع شد. اتوموبیلیزه شدن اصطلاحی است که این مهم را بیان میکند که اغلب ابعاد وجودی، فردی، اجتماعی، فرهنگی و… به نوعی با این پدیده گره خورده است و در راستای آن نیز نوعی زندگی سیال، پرسرعت، پرتحرک، پویا و دگرگون شونده را برای انسان و جامعه امروزی ایجاد کرده است. اتومبیل نهتنها بهعنوان نوعی تکنولوژی بلکه بهعنوان نوعی نماد در کلیت زندگی جامعه ما جای گرفته است. وقتی ما درباره تلویزیون، سینما، رادیو و سایر تکنولوژیها میاندیشیم، اغلب، نوعی آمادگی ذهنی برای تلقی ذهنی و معنایی و نمادی درباره آن داریم اما وقتی که به اتومبیل میاندیشیم تا حدی فراموش میکنیم که این پدیده مانند سایر تکنولوژیها مولد نوعی نماد و معناست. به همین شکل اما با اندکی تفاوت در زندگی ما معانیساز هستند. ما به کمک اتومبیلها نوعی شیوه زندگی جدید و در حرکت و پویا را شکل دادهایم. ما به کمک این شیوه زندگی در حرکت، اشکال تازهای از معانی را خلق کردهایم. اتومبیل نوعی فردیت را برای انسان امروزی ایجاد کرده است. اتومبیلها در امتداد پاهای ما قرار گرفتهاند درعین حال، به مثابه نوعی خانه دوم برای ما هستند. ما اغلب به همان اندازهای که زمان را صرف بودن در خانه میکنیم به همان اندازه نیز وقتهای زنده خود را صرف زیستن در اتومبیلها میکنیم. اتومبیل مانند خانه، مجموعهای از طرحها، رنگها و نمادها را با خود حمل میکند.
خیلیها معتقدند که ماشینها تنها نقش حملونقل انسانها و جابهجایی آنها را در جامعه ایفا میکنند، شما با این نظر موافق هستید؟
خیر. من با این نگرش مخالفم زیرا اتومبیل امروزه دیگر تنها وسیلهای برای جابهجا شدن و حرکت نیست بلکه جایی برای زیستن، اندیشیدن، استراحت کردن، فراغت و تامل است. درعین حال اتومبیلها مانند تلویزیونها، گونهای از بازنماییها و انعکاس عواطف و احساسات و هویت فردی و جمعی ما شدهاند. ما به وسیله اتومبیلها همانند خانهها پایگاه اجتماعی خود را برای دیگران تعریف میکنیم. اما در عین حال اتومبیلها را وسیلهای برای مرگ به خدمت میگیریم. امروزه میزان تصادفات و مرگومیرها و جراحات و خساراتی که از طریق اتومبیلها به انسان ایرانی وارد میشود اگر بیشتر از جنگها نباشد کمتر از آن نیست. میخواهم بگویم ما نیازمند رسیدن به فهم تازهای از مفهوم اتومبیل هستیم. اتومبیل را نباید صرفا بهعنوان وسیله و ابزار تلقی کنیم. ما در ابتدای ورود اتومبیل به جامعه خود، آن را معادل تمام تکنولوژی قلمداد کردیم و لفظ ماشین را که مفهومی عام برای تمام اشکال ابزارهای مکانیکی است، برای اتومبیل به کار بردیم. تنها وسیله مکانیکی که به آن ماشین میگوییم اتومبیل است. این امر یعنی برچسب زدن ماشین به اتومبیل در 80 سال پیش که این وسیله به فرهنگ ما وارد شد بیانکننده اهمیت و نوع تلقی انسان ایرانی هنگام مواجه با اتومبیل است. مواجهای که طی آن، اتومبیل را برابر با کل تکنولوژی مدرن قلمداد میکرد.
آیا شهروندان کشور ما به این حد از آگاهی رسیدهاند که دیگر تفاوت ماشینها و اتومبیلها را بهراحتی تشخیص دهند؟
ما امروزه به گمانم به این حد از آگاهی رسیدهایم که اتومبیل را دیگر ماشین ندانیم بلکه یکی از انواع ماشینها بدانیم. برای آنکه بتوانیم از اتومبیل بهعنوان ابزار، نشانه و مولفهای ساختاری در زندگی استفاده کنیم نیازمند تامل و بازاندیشی آن هستیم. در ابتدای ورود ماشین به ایران، نزدیک به چند دهه ماشین پدیدهای اشرافی، شهری و منحصر بهفرد بود اما بهتدریج و با ورود انبوه آن به کشور، دیگر اتومبیل از آن معنای اشرافی خود فاصله گرفت بهطوری که امروزه به عنوان وسیلهای همگانی شناخته میشود که نهتنها همه افراد کشور از آن به نحو گستردهای استفاده میکنند بلکه بهمثابه نوعی خانه دوم و پاهای حرکتی همه افراد شناخته میشود. در این شرایط جدید یعنی شرایطی که اتومبیل دیگر کالای کمیاب و اشرافی نیست و کالایی مانند ماشین نیست و امروزه به نحو مشهودی نوعی فرهنگ شده است، باید نوعی گفتوگوی جمعی و همگانی درباره اینکه اتومبیل چیست، گسترش دهیم. اتومبیل در شرایط جدید شیوهای از زندگی، نوعی تلقی از جهان، و به اشکال مختلف،نوعی مولفه ساختاری است که در همه ابعاد زندگی ما رسوخ کرده است. ما اکنون نیازمند نوعی بازبینی انتقادی درباره تاثیرات و پیامدهای اتومبیل در زندگی معاصر خود هستیم. ما اکنون باید این پرسش را به نحوی جدی بیان کنیم که اتومبیل در طی کمتر از یک قرن حیات خود در جامعه ایران چه نقش و جایگاهی را به دست آورده است. ما به مرور زمان اتومبیل را بهصورت پارهای از زندگی خود درآوردهایم؛ گویی اتومبیل بخشی از خودآگاه ما شده است.
شما نقش اندیشمندان و روشنفکران در ارائه اندیشههای صحیح درباره پدیده اتومبیل را چگونه میبینید؟
در شرایطی که اتومبیل دیگر نهتنها همیشه و همه جا حضور دارد بلکه همه چیز تحتتاثیر آن دگرگون شده است، ما نیازمند این هستیم که نوعی خودآگاهی جمعی درباره پدیده اتومبیل بهوجود آوریم. باید مردم و روشنفکران و اندیشمندان جامعه را دعوت کنیم به اینکه درباره اتومبیل بیشتر با هم گفتوگو کنیم و اتومبیل را بهتر بفهمیم و آن را معنا کنیم. گاهی خسارتهایی که در نتیجه تصادفات جادهای بر اتومبیل به وجود میآید مانع از این میشود که جنبههای گسترده حضور اتومبیلها در زندگی خود را بفهمیم. همچنین گاهی ما فراموش میکنیم که رانندگان یعنی افرادی که اتومبیل میرانند دیگر تنها قشر و گروه معینی از مردم نیستند بلکه همه ما به اشکال متفاوتی کم و بیش راننده شدهایم. داشتن گواهینامه رانندگی مانند داشتن کارت پایان خدمت ،شناسنامه و دیگر اسناد هویتی یکی از کارتهای الزامی زیستن در جامعه امروز برای همگان شده است. روزگاری اتومبیل مردانه بود و امروز نیز مردان بیشتر از زنان مالکیت اتومبیلها را در اختیار دارند اما روند موجود نشان میدهد که هر قدر به سمت جلو حرکت میکنیم زنان نیز به اندازه مردان راننده میشوند. در چنین شرایطی ما اکنون باید این واقعیت را به خاطر داشته باشم که مساله اتومبیل تنها مربوط به آن گروه حرفهای که شغل آنها رانندگی است، نمیشود؛ چندین برابر آن جمعیت حرفهای رانندگان؛ مردان و زنان راننده وجود دارد. به همین دلیل، گاهی شاید نادرست باشد که هنگام گفتوگو درباره اتومبیل خود را تنها به صنف راننده محدود کنیم. جنبههای مثبت یا منفی، ابعاد سازنده و ویرانگر اتومبیل، دیگر چیزی نیست که بخواهیم آن را محدود به صنف رانندگان کنیم.
متاسفانه در جامعه ایران با گذشت زمان، واژه شوفر که زمانی از شغلهای خوب به حساب میآمد امروزه در نگاه مردم واژهای دونپایه تلقی میشود و مردم تا حد زیادی سعی میکنند از رانندگان و شوفران دوری کنند. آیا این نگاه به قشر راننده و شوفران نگاهی منصفانهای است؟
روزگاری بود که رانندگی بهعنوان فعالیتی حرفهای که گروه معینی که بعضا با واژه شوفر شناخته میشدند، تعریف میشد اما بهتدریج با گسترش اتومبیلها در زندگی مردم و همگانی شدن آن، واژه شوفر از زبان فارسی کم و بیش حذف شد چرا که اگر قرار باشد همه مردم رانندگی کنند دیگر نمیتوان رانندگی را شغلی دونپایه تلقی کرد. میخواهم بگویم که ما امروز با شرایط جدیدی در زمینه اتومبیل، راندن و رانندگی روبهرو هستیم. در این شرایط جدید که اتومبیلها به نحو انبوه تولید میشوند و همگان اتومبیلها را میرانند و در شرایطی که همه حوزههای زندگی متاثر از اتومبیل است، ما باید، نه اتومبیل را ماشین بلکه تنها نوعی از ماشینها بدانیم و آن را نوعی معنا تلقی کنیم و همچنین مجاز نیستیم که رانندگان را شوفر بنامیم. ما نیازمند این هستیم که در چشماندازی جدید پیوند میان اتومبیل و رانندگان، زندگی شهری و کلانشهری، دنیای ارتباطی و رسانهای شده، دنیای سیال و سیار و دنیای پیچیده و درهم پیچیده را از چشمانداز تازهای که گاهی میتوان آن را با واژه اتومبیلی شدن زندگی نامید درنظر بگیریم. ما اگر بخواهیم در فرایند اتومبیلی شدن زندگی امروز به تجربههای سازندهای برسیم و اتومبیلها در زندگی فردی و اجتماعی ما نقش سازندهتری داشته باشند (سازنده نهتنها از این منظر که تصادفات کاهش پیدا کنند و نه تنها اینکه از این زاویه دید که خسارت مادی یا هزینههای اقتصادی اتومبیل را کاهش دهیم بلکه سازنده از این نظر است که فرآیند اتومبیلی شدن میتواند به ما کمک کند تا تجربههای انسانی، زندگی اجتماعی و خانوادگی، شرایط بهتر زندگی و تجربه انسانیتری از مواجه با اتومبیل در تمام عرصهها داشته باشیم) نیازمند فعالیتهای زیادی هستیم. ما متاسفانه در دهههای اخیر اگرچه هم پایه کشورهای توسعهیافته اتومبیل را وارد زندگی خود کردیم اما درباره اتومبیل نهتنها به اندازه کافی نیندیشیدهایم بلکه اساسا از درک فلسفی، مفهومی، نظری و معنایی اتومبیل طفره رفته و مایل به اندیشیدن درباره اتومبیل نبودهایم.
یعنی شما میگویید که ما در زمینه مواجه با پدیده اتومبیل و ماشینی شدن با نوعی فقر دانش روبهرو هستیم؟
بله، قطعا. در این زمینه ما با نوعی فقر فلسفی در فهم فرآیند اتومبیلی شدن جامعه خود روبهرو هستیم؛ گاهی اتومبیل را به ماشین تقلیل میدهیم و گاهی به نحو بدتری اتومبیل را به شوفرها فرو میکاهیم. ما میبینیم و میدانیم که اتومبیل نه ماشین است نه شوفر. اتومبیل چیزی شبیه خانه، غذا، معماری، زبان یا شبیه هر مولفه ساختاری دیگر زندگی امروز ما شده است. خانههای ما همانطور که نیازمند اتاق پذیرایی و اتاق خواب است لاجرم به پارکینگ نیز نیازمند است. ما شهروندان برای هویت خود باید علاوه بر کارتهای شناسایی، گواهینامه داشته باشیم. شهرهای ما به همان اندازهای که مساحت و زمین خود را برای پارکها و سینماها و پادگانها و ادارات اختصاص میدهند به همان اندازه و حتی بیشتر از آن را باید برای بزرگراهها، خیابانها و پارکینگها اختصاص دهند. اقتصاد ما همان طوری که به کمک نفت و کشاورزی و گردشگری و دیگر ابعاد کلان اقتصادی شکل میگیرد، بخش مهمی از آن نیز به کمک کارخانجات تولید اتومبیل، صادرات و واردات آن و اقتصاد بخش خدمات اتومبیل شکل گرفته است. اتومبیلها همه بخشها و حوزههای زندگی را دربرگرفتهاند؛ اما ما گاهی گمان میکنیم که برای بهبود وضعیت اتومبیلها در زندگیمان کافی است که به یک قشر کوچک یعنی رانندگان حرفهای متمرکز شویم. گمان میکنم ما گاهی نگاهی ظالمانه به این صنف و گروه اجتماعی داریم زیرا تمام پیامدهای منفی حضور اتومبیل در زندگی را میخواهیم به کمک آموزش صنف رانندگان یا به کمک مقصر دانستن این صنف توجیه کنیم در حالی که واقعیت این است که مساله اتومبیل اگر بخواهد بهعنوان مسالهای اجتماعی در جامعه مطرح شود برای حل آن باید همه شهروندان و ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و … مورد بازبینی، نقد و ارزیابی قرار گیرند.
با توجه به صحبتهای شما و با ورود انبوه اتومبیلها و ماشینها به زندگی روزمره ما، آیا نیاز است که نگاه ما، جامعه و فعالیتهای آن به نوعی ماشینی و اتومبیلی شود؟
ما اکنون در لحظهای خاص در تاریخ بهسر میبریم که یکی از دهها الزامات آن این است که از منظر اتومبیلی شدن به جامعه و سیاست و فرهنگ نگاه کنیم. به نظر من مساله اتومبیلی شدن جامعه و انسان و تاریخ در ایران معاصر مساله بسیار مهمی است که باید روانشناسان، جامعهشناسان، اقتصاددانان، فیلسوفان، انسانشناسان و محققان و هنرمندان درباره آن گفتوگو کنند و دانش مفید و ضروری را برای ما بیافرینند. ما متاسفانه مساله اتومبیلی شدن جامعه را به امری روانشناختی و گاهی امری حقوقی و قانونی تقلیل دادهایم. روانشناختی از آن حیث که ما گمان میکنیم برای استفاده بهینه از اتومبیل یا برای هدایت و سازماندهی فرآیند اتومبیلی شدن کافی است که رفتار رانندگان آن هم صنف رانندگان را تغییر دهیم تا مساله اتومبیل در جامعه ما حل شود یا بهبود یابد. همچنین تحلیل حقوقی این است که گاهی فکر میکنیم اگر مقررات راهنمایی رانندگی را خوب آموزش دهیم آنگاه مساله اتومبیل در جامعه حل خواهد شد. من به این تفکر میگویم «تقلیلگرایی حقوقی». واقعیت این است که اگرچه ما برای داشتن نوعی جامعه اتومبیلی یا انسان اتومبیلی یا تمدن اتومبیلی مناسب، نیازمند این هستیم که صنف راننده و همه شهروندان، آموزشهای مناسب ببینند. ما همچنین نیازمند این هستیم که قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی مناسب داشته و آن را بهدرستی رعایت کنیم. اما واقعیت این است که این دو لازمه زندگی اتومبیلی هستند اما به هیچ عنوان کافی نیستند.
با توجه به صحبتهای شما، ما درصورتی که به زندگی ماشینی روی بیاوریم و از تکنولوژیهای پیشرفته برخوردار باشیم آیا مسائل و مشکلات اتومبیل در جامعه ایران حل خواهد شد؟
ما همچنین گاهی اوقات با نوعی تقلیلگرایی صنعتی و مکانیکی در مواجه با اتومبیل روبهرو هستیم. گاهی ما مساله اتومبیل را به تکنولوژی و ماشین تقلیل میدهیم به این معنا که گمان میکنیم اگر اتومبیلهای خوب و بهترین تکنولوژیها را داشته باشیم، مساله اتومبیل در جامعه ما حل خواهد شد؛ درحالی که در اینجا نیز مانند تقلیلگرایی روانشناختی و حقوقی ما با نوعی انحراف و خطای فکری روبهرو هستیم. اتومبیلها هرقدر هم فناوریهای پیشرفته و قابل قبولتری باشند بازهم نمیتوانند پیامدهایی را که اتومبیلها در جامعه ایجاد میکنند، کنترل، مدیریت و کاهش دهند. البته باید یادآوری کنم که نمیخواهم از فرآیند اتومبیلی شدن جامعه بهمثابه نوعی آسیب یا امری منفی در جامعه و فرهنگ معاصر خود نام ببرم. بدون تردید همه ما هر روز تجربه میکنیم که اتومبیلها کمک شایانی به ما در همه حوزههای زندگی میکنند. تردیدی نیست که نمیشود اتومبیل را مانند میکروب آفت تلقی کرد، اما این سخن یعنی توجه به جنبههای مفید و ثمربخش اتومبیل به این معنا نیست که ابعاد مختلف آن را به ابعاد سازنده آن فرو بکاهیم. کژکارکردهای اتومبیل چیزی است که باید به مطالعه دقیق آن بپردازیم. درگذشته نظریهپردازان اجتماعی در طی تحقیقات فراوان موفق شدهاند که ابعاد مختلف اتومبیل را در جامعه تشریح کنند. اما این تحقیقات برپایه پژوهشهایی است که در جوامع توسعهیافته انجام شده است اما در کشور ایران جز چند مطالعه پراکنده که اغلب در قالب پایاننامههای دانشجویان علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی انجام شده است دانش اندکی در این زمینه داریم و به همین دلیل باید به این پدیده و همچنین قشر راننده نگاه گستردهتری شود.
انتهای پیام