گفتوگو با محمدعلی ابطحی | یک شهر، دو مشهد
روزنامه شهرآرا در مقدمهی گفتوگو با گفتگوی محمدعلی ابطحی نوشت: «کنسرت» دقیق ترین کلمه ای است که می توان در وصف مشهد به کار برد. یک دسته از مشهدی ها مایل نیستند این کلمه در حریم امام هشتم(ع) استفاده کنند و دسته دیگر محمدرضا شجریان غوغای موسیقی ایران که اصالتا مشهدی است نماد آنهاست. این دو نگاه متضاد را در نگاه مردم مشهد به سیاست مشهد هم می توان دید. شهری که زادگاه رقبای دولت روحانی در دو انتخابات ریاست جمهوری 92 و 96 است در 92 به روحانی رای می دهد به گونه ای که مجموع آرای سعید جلیلی و محمدباقر قالیباف کمتر از روحانی است و در دیگری به رقبای روحانی رای می دهد. 24 خرداد 92 در انتخابات شورای شهر مشهد جبهه پایداری رای می آورد و در 29 اردیبهشت 96 لیست امید! محمدعلی ابطحی فعال سیاسی اصلاح طلب نیز می گوید دو مشهد می شناسد. در ادامه روایت او از این شهر را بخوانید.
*در سالهای اخیر شهر مشهد پایگاه مقابله با جریان اصلاحی و اعتدالی شده است. شما دلیل این موضوع را در چه می دانید؟
فکر می کنم زیرساخت این موضوع بیشتر به فضای مذهبی مشهد و خلط کردن حوزه های مذهبی و سیاسی برمی گردد. در حقیقت مذهبی بودن شهر مشهد به نوعی توسط جریانات سیاسی بارها مورد بهره برداری قرار گرفته است. به این ترتیب همه مبانی آن سیاسی نیست.
طبیعتا هرکس که مشهد را می شناسد می داند که بخش عمده ای از مردم مشهد نسبت به مردم شهرهای دیگر مجموعه اعتقادی قوی آن هم با نگاه سنتی غلیظ دارند. این مجموعه ها وقتی در حوزه های سیاسی ظهور پیدا می کنند بر موج اعتقادی و مذهبی مردم می نشینند و چون از این موج استفاده می کنند به موفقیت های سیاسی هم می رسند.
البته این موضوع فقط مختص سالهای اخیر نیست بلکه از گذشته نیز وجود داشته است. ما در این سالها این موضوع را به واسطه گسترش فضای مجازی با ظهور و بروز بیشتر مشاهده می کنیم. به عنوان نمونه در همان اولین دوره انتخابات مجلس معمولا حزب جمهوری اسلامی در همه جای کشور پیروز می شد در مشهد که جریان سیاسی تندتری که به انجمن حجتیه وابسته بود پیروز شد و افرادی مثل مرحوم شهید دیالمه و مرحوم شهید صادقی به مجلس راه پیدا کردند. اما اینگونه نبود که این جریانات سنتی در فضای کشور جایگاه بسیار گسترده ای داشته باشند.
من برعکس شما فکر می کنم فضای مشهد در سالهای اخیر تفاوت پیدا کرده است. علنی شدن جریان افراطی مذهبی در مشهد، ظرفیتی را ایجاد کرده است که دیدگاه های متفاوت ایجاد شود. شاید شخص آیت الله علم الهدی هم در این زمینه به خاطر مواضع ویژه خود تاثیرگذار باشد. بیشتر مواضع ایشان ناشی از همان نگاه های عمومی سنتی روحانیون نسبت به دین است. در واقع نگاه ایشان نگاه جدیدی نیست. ایشان چون در جایگاه امام جمعه قرار دارد و بی پروا و صادقانه نظرات خود را ارائه می دهد بیشتر به چشم می آید.
*شما این پایگاه را ناظر به مذهبی بودن شهر می دانید. در حالی که قم هم که اتفاقا از مشهد مذهبی تر به نظر می رسد این ظرفیت را دارد. ضمن اینکه مشهد یکی از کلانشهر ها به حساب می آید و در معرض رفت و آمد مردم از اقسی نقاط کشور قرار دارد. به این ترتیب به نظر می رسد که صرف مذهبی بودن مشهد نمی تواند دلیلی برای ظهور این پایگاه سیاسی باشد. قم با اینکه شهری اصولگرا به نظر می رسد اما دوز اصولگرایی اش کمتر از مشهد است.
تفاوت بین قم و مشهد در این است که اکثریت جمعیت قم را مهاجرین شهرستانها تشکیل می دهند که برای تدریس و تحصیل در این شهر اقامت دارند. این افراد دیدگاه هایشان مختلف است. مضاف بر این حوزه علمیه قم از نظر محتوایی حوزه متنوع تری نسبت به مشهد است و به مباحث جانبی بیشتر از مشهد توجه دارد. اما مشهد کلانشهری است که گرچه در طول تاریخ مهاجرین زیادی به خود دیده است اما اکثریت آن را افراد مشهدی تشکیل می دهند.
*نگاه مشهدی ها چگونه تر است؟ آیا این افراد سنتی تر هستند؟
مشهدی که الان می شناسم دو مشهد دیده می شود. یکی مشهدی است که نسبت به متدینین سایر شهرها هم مقیدتر هستند و دیگری مشهدی است که حتی نسبت به بخش های کم توجه به مباحث اعتقادی آزادتر و بازتر است. در نیمه متوسط به بالای این شهر همزمان و شاید حتی زودتر از دیگر شهرها، خانم هاروسری های خود را در مارکت ها روی شانه می انداختند و این رفتار را می شد به وفور مشاهده کرد. در حوزه های فرهنگی و هنری مثل موسیقی که مکتب آقای علم الهدی با آن مبارزه می کند هم همینطور است. بخش هایی از مشهد در این حوزه از سایر شهرها پررنگ تر هستند. آمار موجود هم نشان می دهد که نه همه مشهد بلکه فقط بخشی از مشهد یک شهر مذهبی است که اگر بخش مقابل را نبیند فاصله این دو بخش از هم بیشتر می شود.
*بگذارید به بحث جایگاه مذهبی این شهر برگردیم. مشهد جایگاه دکتر شریعتی و شهید مطهری بوده است. چگونه از وضعیتی که نواندیشان دینی را رشد داده امروز به وضعیتی رسیده است که جریان سنتی در آن حاکمیت دارد.
اکثریت نواندیشان دینی در سده اخیر یا مشهدی بودند یا از استان خراسان بودند. اما جز یک دوره محدود که مرحوم محمدتقی شریعتی در مشهد رشد کرد و آن هم بعدا با فشارهای زیادی رو به رو شد جریانات روشنفکری هیچ وقت در مشهد ظهور و بروز زیادی نداشتند. مرحوم مطهری، مرحوم شریعتی، آیت الله خامنه ای، فخرالدین حجازی یا شیخ محمود حلبی همه خراسانی بودند اما مرکز ظهورشان مشهد نبود. این موضوع فقط در حوزه روشنفکری نیست. بسیاری از چهره های اصلی فرهنگی و هنری کشور مثل آقای محمدرضا شجریان در موسیقی برادران ارجمند و رضا کیانیان در سینما و … خراسانی هستند. اما محل ظهور و بروز این افراد هم در مشهد نیست.
این موضوع نه تنها منافاتی با تحلیل من ندارد بلکه اتفاقا تایید می کند که مشهدی هایی که در حوزه اندیشه یا فرهنگ و هنر متفاوت بودند وقتی از مشهد بیرون آمدند رشد کردند.
*یعنی یکی از رفتارها یا باورهای مشهدی ها ترجیح فرار بر قرار است؟
در مشهد همیشه فضای گرفته ای از نظر فرهنگی و هنری و روشنفکری وجود داشته و فضای سنتی حاکم بوده است. البته من معتقدم فضای مشهد در آینده به دلیل فشاری که جریان سنتی بر همه ابعاد زندگی مشهدی ها وارد می کند این شهر را بی پروا تر از بقیه شهرها می سازد. مقصر این موضوع هم کسانی هستند که این فشار زیاد را بر مردم مشهد وارد می کنند.
*فکر می کنید جریان سنتی الان اکثریت است یا در اقلیت؟
من آماری در این باره در اختیار ندارم. اما معتقدم این دو جریان همچنان به موازات همدیگر پیش می روند. یعنی فاصله زیادی بین آن دو ایجاد می شود. معمولا هرجا که تحمل بیشتری وجود داشته باشد ارتباطات صمیمی تری بین بخش های سنتی و نسل های جدید به وجود می آید. اما در مشهد کسی به این فکر نمی کند. سیاسیون افراطی مشهد و مذهبیون سنتی با رفتارهای اعتقادی که از خود نشان می دهند شهر را آماده آسیب های فرهنگی می کنند.
انتهای پیام