ردای براندازی بر قامت اصلاح طلبان؟!
قاسم براهویی، فعال اصلاح طلب دانشگاه شیراز در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت: در ادبیات سیاسی کشورمان شاهد ظهور برخی القاب و اتهامات هستیم که جناح محافظه کار در تقابل با جریان اصلاح طلبی از آن بهره می جوید. در میان سیل هجمه ها و اتهامات مساله ی “براندازی و سرنگونی نظام” جایگاه درخوری دارد و قابل تامل می نماید. این اتهام طی سالیان اخیر و به لطف همسویی دولت اصول گرای پیشین با آن، به میزان قابل توجهی از سوی تریبون های جناح محافظه کار نشر و بازنشر شده است و به صورت سیستماتیک به ابزار مهمی جهت طرد و ترور شخصیتی اصلاح طلبان مبدل شده است.
جناح محافظه کار با سیطره ی رسانه ای و قدرت پروپاگاندای خود تا حدودی توفیق یافته در لایه های مختلف جامعه این وهم را نهادینه کند که اصلاح طلبان در صدد آشوب و براندازی نظام سیاسی کشور هستند.
اما تعریف جریان اصلاح طلبی و جایگاه و رابطه ی آن با نظام سیاسی کشور چیست؟
جریان اصلاح طلبی به جریانی سیاسی یا گفتمانی فکری – در کشور ما – گفته می شود که با متابعت و پذیرش اصل نظام سیاسی و قانون اساسی، خواهان اصلاح قوانین و سیاست ها در چارچوب و بستر موجود با تمسک به روش های مسالمت آمیز و خشونتْ پرهیز – نه اقدامات قهریه و انقلابی – است.
در واقع جنبش اصلاح طلبی جنبشی است که از درون نظام سیاسی و توسط افرادِ معتقد به اساس نظام سیاسی شکل می گیرد و تنها وجه تمایز این افراد با جناح حاکم، منش و دید اصلاحی و نو آنهاست. بنابراین جریان اصلاح طلبی با اپوزیسیونِ نظام سیاسی که باور آن با اصل و اساس نظام سیاسی در تضاد است به هیچ وجه نمی باید خلط شود.
با توجه به این تعریف، ماهیت درون سیستمی جریان اصلاح طلبی معین می شود و می توان ارزش ها و اصول آن را با ارزش های نظام سیاسی منطبق و همسو دانست. مساله ی براندازی و سرنگونی مهمترین موضوع برای هر نظام سیاسی است، و هر سیستمی در گام نخست به بقا و حفظ موجودیت خود می اندیشد. بنابراین مهمترین خط قرمز جریان اصلاح طلبی نیز حفظ موجودیت نظام سیاسی حاکم است چرا که حیات جریان اصلاحات وابسته به حیات نظام است و در صورت ریزش سیستم دیگر اصلاح طلبی هویت و شان وجودی خود را از دست می دهد؛ چه چیزی را می خواهد اصلاح کند؟!
توفیر اصلاح و امحاء بسیار واضح است؛ اولی خواهان اصلاح و تغییرات مسالمت آمیز و به عبارتی واکسینه کردن نظام در برابر آفات و امراض عدیده است و دیگری راه هرگونه اصلاح را بسته می یابد و مطلوب خود را تنها در نابودی کلیت نظام می بیند.
عموم نظام های سیاسی پس از تجربه ی ایده های خود به تدریج در بستر زمان با عنایت به اقتضائاتی که پیش می آید، الزامِ اصلاح و بازنگری رویه ی گذشته هر چند به صورت محدود را در می یابند.
نظام هایی که به اصلاحات تن می دهند به گواه تاریخ بقای بیشتری می یابند، و چنانچه نتوانند همسو با معادلات و متغیرات جهانی و زایش مطالبات نوین شهروندان گام بردارند سیل بادپای “تغییر” آنها را غرق خواهد کرد. بدین ترتیب اصلاح طلبی مکانیزمی مسالمت آمیز و به صرفه برای همراهی با تغییرات لازم است و چه بسا رژیم هایی که این روش را قدر ندانسته و طعم تلخ روش های بدیل و قهریه را چشیده اند. به عنوان نمونه می توان از رژیم مستبد شاهنشاهی نام برد که با نادیده گرفتن مطالبات اصلاحی شهروندان و بستن باب هرگونه اصلاح خود را در برابر انقلاب و خروش ناگهانی جامعه قرار داد.
همانگونه که اشاره شد اصلاح طلبی نه به دنبال سرنگونی نظام که در پی حفظ و بقای آن است و می توان از آن به عنوان پادزهر نظام یاد کرد. پربیراه نیست که مخالفان نظام جمهوری اسلامی (سلطنت طلبان و سایر گروه های اپوزیسیون) هماره از اصلاح طلبان به عنوان “سوپاپ اطمینان نظام” و تنها مانع سقوط نظام سیاسی حاکم یاد می کنند و آنها را دشمن اصلی خود می دانند.
بنابراین وجود جریان اصلاح طلبی در یک کشور نه تهدید که فرصت بسیار مغتنمی است برای حفظ موجودیت نظام؛ جریانی که با سرنگونی نظام هیچ نوع رابطه ای ندارد و این مدعا هم از تعریف و ماهیت اصلاح طلبی و هم تاکید همیشگی رهبران این جریان فهم می شود:
” اصلاح طلبان بارها گفته اند با براندازی و براندازان مخالفند. براندازان جایی در میان جامعه ندارند. ما این کشور و نظام و پیشرفت آن را می خواهیم و همه در چارچوب این قانون اساسی حرکت می کنیم. ” (سیدمحمد خاتمی در دیدار با نمایندگان تشکل های دانشجویی، آذر ماه 93)
انتهای پیام