نفوذ مرجان شیخ الاسلامی در رسانههای خارج کشور
خبرنگاران از محدودیت پرداختن به «پتروشیمی گیت» میگویند
سرویس سیاسی انصاف نیوز: مرجان شیخ الاسلامی، پروندهی فساد در پتروشیمی، هشتگ پتروشیمی گیت و گمانهزنی در مورد پشت پردههای این پرونده همگی کلیدواژههایی هستند که این روزها بسیار دیده و شنیده میشوند و حالا ماجرای مبهم ارتباط اخراج دو گزارشگر «رادیو فردا» به آن اضافه شده است.
جناحهای سیاسی یکی نام مرجان شیخ الاسلامی، از متهمان این پرونده را برجسته میکند و میگوید عضو جبهه مشارکت – از احزاب اصلاح طلب – بوده و دیگری پاسخ میدهد که در دورهای با لیست اصولگرایان در انتخابات شرکت کرده است. یکی او را مدیرعامل خبرگزاری میراث فرهنگی در سالهای دور معرفی میکند که به مدد اصلاح طلبان بالا آمده و دیگری او را کاسب تحریمی در دوران احمدی نژاد میداند که تمام منفعتش را عملکرد جناحی تأمین کرده که بسترساز تحریمها بوده است.
او حالا در زمان رسیدگی به پروندهاش به کانادا متواری شده؛ اما به نظر میرسد ارتباطات او با رسانهها اینقدر پیچیده است که در رادیو فردا، بر سر نحوهی پوشش خبرهای پروندهی مالی او اختلاف بالا گرفته است.
اما مرجان شیخ الاسلام به راستی که بود؟ آیا تخلفات مالیاش از زمان مدیرعاملی خبرگزاری میراث فرهنگی آغاز شده بوده یا نه؟
خاطرهی یک روزنامه نگار از 10 سال پیش
یک روزنامه نگار باسابقه که نخواست نامش فاش شود در تماسی با انصاف نیوز گفت که در آن دوران از شبههی مالی در مورد شیخ الاسلامی چیزی نشنیده بوده اما رفتارهایی از او شنیده و دیده بوده که در ابتدای راه اندازی سایت «کلمه»، یعنی پیش از انتخابات سال 88، زمانی که قرار بوده است که خانم شیخ الاسلامی هم به آنجا بیاید به همکاری با او تن نداده بود.
متن گفتوگوی انصاف نیوز با این فرد و همچنین یادداشت افشین امیرشاهی، سردبیر وقت خبرگزاری میراث را که در اینستاگرام خود منتشر کرده است و نیز ماجرای اخراج دو گزارشگر از رادیو فردا را در ادامه بخوانید:
لطفاً در مورد اطلاعاتی که از خانم شیخ الاسلامی دارید توضیحی بدهید؟
اگر اشتباه نکنم حدود سال 80 انجیاویی تأسیس شد که از خبرنگاران آقای اسماعیل آزادی، چند نفر از سیاسیون و خانم شیخالاسلامی و همسرش هم عضوش بودند. عنوان انجیاو را درست خاطرم نیست اما تحت عنوان حمایت از میراث فرهنگی و… فعالیت میکرد؛ بعداً ذیل معاونت میراث فرهنگی و گردشگری قرار گرفت و پس از آن از این انجیاو، خبرگزاری میراث فرهنگی تأسیس شد، که مدیرعاملش خانم شیخالاسلامی بود و همهی اعضای انجیاو را دور زد. پس از اینکه این اتفاق افتاد، مابقی اعضای انجیاو اعتراض کردند که همان موقع در ایسنا منعکس شد. اعتراض کردند که این آدم انجی او را به اسم ما تشکیل داده اما از اسم ما سوءاستفاده کرده و چنین چیزی را تأسیس کرده که اصلاً قرار نبود.
زمان ریاست آقای بهشتی بود و موضوع دیگری که خیلی از خبرنگاران این حوزه به آن انتقاد داشتند این بود که تمام سفرهای خارجی آقای محمد بهشتی را هم خانم شیخ الاسلامی میرفت. خبرنگاران میگفتند که چه معنا دارد هر سفری که آقای بهشتی میرود باید خانم شیخ الاسلامی هم دنبالش باشد؟ پس باقی خبرنگاران چکارهاند؟!
حتی آقای بهشتی بود که این خانم را به وبسایت کلمه آورد. که من هم نماندم.
ولی در آن زمان هنوز اتهام مالی در کار نبود؟
بله، اصلاً مسالهی مالی نبود؛ تنها مسالهی ما این بود که این آدم شخصیت سوءاستفادهچی دارد.
به وبسایت کلمه اشاره کردید، آیا با ایشان همکاری داشتید؟
هرگز با خانم شیخ الاسلامی همکار نبودم، آن مقطعی هم که ایشان به کلمه آمدند به این دلیل سابقهی خوبی نداشت از سایت کلمه بیرون آمدم. در آن خبرگزاری میراث فرهنگی ایشان و همسرشان کارهایی کرده بودند که من به این نتیجه رسیدم که اصلاً حضورشان مشکل داشت. به همین خاطر وقتی آقای جنیدی در سایت کلمه گفت ایشان دارد میآید گفتم که من نیستم.
فقط برایم عجیب است که چرا این روزها همه اینقدر از او دفاع میکنند.
منظورتان از اینکه حضورشان مشکل داشت چیست؟ چه مشکلی؟
اهل زدوبند با مدیریت و معاونت بودند، به اسم آنها پول میگرفتند، پولهایی که معلوم نیست کجا خرج میکردند.
همان موقع به آقای جنیدی گفتم من با ایشان سر یک میز نمینشینم. بعد از آن هم که دیگر اصلاً کلمهای وجود نداشت.
همسر ایشان هم در سایت «جماران» بود، از آنجا هم بیرونش کردند؛ گندهتر از اینها اختلاس کردند اما این آدم کلاً دیر به دام افتاد، هم خانم شیخ الاسلامی و هم همسرشان.
کانون اتومبیلرانی، بخشی از سازمان گردشگری است، پولها آنجا میگردند و جای دیگری نیست.
اینها ارتباطی با آن کانون داشتند؟
بله.
توضیح میدهید که آن ارتباط چگونه بود؟
از آقای مشایی بپرسید.
یعنی فکر میکنید که ممکن است در پروندهی آقای مشایی نامی از خانم شیخ الاسلامی هم باشد؟
ممکن است؛ من به پرونده دسترسی ندارم.
توصیف سردبیر سی.اچ.ان از شیخ الاسلامی
اما افشین امیرشاهی، سردبیر وقت خبرگزاری میراث (سی.اچ.ان) که از ابتدای شروع به کار آن در جریان امور بوده است دربارهی تأسیس این خبرگزاری و نقش و حضور مرجان شیخ الاسلامی در آن دوران در اینستاگرانم خود نوشت:
«میراث خبر، خبرگزاری سی اچ ان، اولین خبرگزاری تخصصی حوزه میراث فرهنگی بود که اوایل سال 1382 در یک مراسم رسمی راه افتاد. البته از دو ماه پیش از مراسم افتتاحیه، این خبرگزاری فعالیت خودش را آغاز کرده بود. خبرگزار سی.اچ.ان تلاش داشت تا نوع نگرش به موضوع میراث فرهنگی را اصلاح کند و فضای اختصاصی و ادبیات مربوط به میراث فرهنگی ایجاد کند.
این روزها با رسانهای شدن جزئیات پرونده فساد مالی در پتروشیمی و مطرح شدن نام مرجان شیخ الاسلامی آل آقا، مدیرعامل خبرگزاری سی.اچ.ان و یکی از متهمان این پرونده، بحث این خبرگزاری نیز داغ شده است.
خبرگزاری سی.اچ.ان بهمن سال 1381 فعالیت خودش را آغاز کرد و البته 23 فروردین سال 1382 نیز در ساختمان کاخ موزه ملت مجموعه تاریخی سعدآباد رسماً افتتاح شد. مراسم افتتاحیه این خبرگزاری با حضور وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی، محمد بهشتی رییس سازمان میراث فرهنگی و معاون وزیر ارشاد، جمعی از مدیران فرهنگی و روزنامهنگاران برگزار شد. مرجان شیخ الاسلامی مدیر عامل خبرگزاری در این مراسم با سمت مدیر انجمن روزنامهنگاران حامی میراث فرهنگی سخن گفت. اما داستان این خبرگزاری چه بود؟
اواخر سال 1381 بود که مرجان شیخ الاسلامی در محل نمایشگاه بین المللی قرآن کریم در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به دیدن من آمد و درباره راهاندازی یک خبرگزاری با موضوع میراث فرهنگی توضیح داد و سردبیری این خبرگزاری را به من پیشنهاد کرد.
البته در همان جلسه کوتاهی که داشتیم با شک و تردید به پیشنهاد خانم شیخ الاسلامی نگاه کردم. چون به نظرم رسید قاعدتاً کسی که میخواهد یک خبرگزاری بزرگ و اختصاصی آن هم برای اولین بار در حوزه میراث فرهنگی راه بیندازد باید شناخته شدهتر باشد و درعین حال ارتباطات مناسبتری برای راهاندازی یک خبرگزاری بزرگ و پرهزینه باشد. البته که خیلی زود به پاسخ این پرسش رسیدم. پس این سؤال را مطرح کردم چه کسی قرار است از این خبرگزاری حمایت کند و سرمایه گذار چه کسی یا چه نهادی است. پاسخ داد سید محمد بهشتی، رئیس آن زمان سازمان میراث فرهنگی.
عصر آن روز برای دیدن یکی از دوستانم به روزنامه حیاتنو رفتم و آنجا اتفاقی دوباره مرجان شیخ الاسلامی را دیدم و فرصتی دست داد تا دربارهی این خبرگزاری گفت و گو کنیم. از شیخ الاسلامی خواستم هماهنگ کند تا جلسهای با آقای سیدمحمد بهشتی داشته باشیم. پذیرفت و خیلی زود شاید چند روز بعد این جلسه برگزار شد. آقای بهشتی از دغدغههایش دربارهی خبرهای میراث فرهنگی گفت و توضیح داد که خبرهای این حوزه بیشتر به صورت حادثهای منتشر میشود.
خب از اینجا به بعد اختلاف ما نیز هر روز بیشتر و بیشتر شد. تقریباً نزدیک به یک سال (یازده ماه و چند روز) سردبیر خبرگزاری میراث فرهنگی بودم و بعد استعفا کردم. قبل از آن هم چند بار تصمیم به استعفا گرفته بودم اما با مشورت و اصرار برخی از اعضای تحریریه منصرف شدم. آخرین بار که به تصمیم قطعی رسیده بودم که ادامهی همکاری را متوقف کنم با وحید پوراستاد که در بسیاری از امور با او مشورت میکردم موضوع را مطرح کردم. وحید ارتباط خوب و صمیمانهای با تحریریه داشت و میدانستم بعد از رفتن من میتواند سردبیر خبرگزاری میراث فرهنگی شود. اما او که از رفتن من مطلع شده بود ناگهان استعفا کرد و از روز بعد و من را در مقابل عمل انجام شده قرار داد. بنابراین مجبور شدم 2 ماه بیشتر بمانم تا سردبیر بعدی انتخاب شود که البته نشد و تا دو سه سال بعد از رفتن من خبرگزاری زیر نظر خود شیخ الاسلامی و نیز توسط دبیر تحریریه بعدی اداره شد که تا یکی دو سال مهران بهروزفغانی دبیر تحریریه بود.
البته پیش از استعفا با مجید باقرنژاد که پزشک عمومی بود نیز صحبت کردم اما گفتوگوهایم با ایشان نیز نتیجه بخش نبود. مجید باقرنژاد آن زمان ریاست انجمن دوستداران میراث فرهنگی را به عهده داشت. سال 82 از خیابان مدرس وارد بزرگراه صدر که میشدیم همان ابتدا یک ساختمان بزرگ قرار داشت که به انجمن دوستداران میراث فرهنگی اختصاص داده شده بود. این انجمن با سازمان میراث فرهنگی همکاری میکرد. به عنوان نمونه یکی از کارهای این انجمن ساخت مولاژ اماکن تاریخی کشور بود که سازمان میراث فرهنگی به انجمن تشکیل یافته توسط مجید باقرنژاد سپرده بود. البته فعالیتهای این انجمن گستردهتر از ساخت مولاژ اماکن تاریخی بود و طیف وسیعی از فعالیتهای فرهنگی در حوزه میراث فرهنگی و تولیدات محتوایی را در برمیگرفت…»
او در ادامهی یادداشت خود آورده است: «مجید باقرنژاد پیش از این که وارد فعالیت در حوزه میراث فرهنگی شود، همکار محمد بهشتی در حوزه سینما بود. او دبیر کل نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد در سال 1379 و رییس شورای نظارت و ارزشیابی امور سینمایی سال 1380 بود. گفتهها و شنیدهها دربارهی فعالیتهای او در حوزهی سینما فراوان است که از آنها میگذرم.
به هرحال از خبرگزاری رفتم اما تا چند سال بعد به علت علاقهای که به این خبرگزاری و تحریریهی آن داشتم مسائل آن را دنبال میکردم. سال بعد تحریریه خبرگزاری سی.اچ.ان از کاخ سعد آباد به کاخ نیاوران منتقل شد و بعدها در ساختمانی در خیابان ویلا مستقر شدند.
کار کردن با مرجان شیخالاسلامی قطعاً کار سادهای نبود. او تلاشها و فعالیتها را نادیده میگرفت، به عبارت بهتر چشمهایش را روی تلاشهای همکارانش میبست. حداقل تجربه کاری من با او پر بود از مسایلی از این دست. او در عین حال که نگاه ابزاری به همکارنش داشت. اما بسیار باهوش بود و توانایی بالایی در قانع کردن افراد داشت. از نگاه من میتوانست با هر کسی (هر مقام مسئولی) ارتباط بگیرد و البته همکاریهایی تعریف کند. چند سال بعد در روزهای انتخابات که شنیدم مشاور نزدیک همسران چهرههای سرشناس آن روزها شده است یاد همین توانایی ذاتی او در ارتباط گرفتنها و قانعکردن افراد افتادم. از نظر من میتوانست اعتماد چهرههای با نفوذ را جلب کند و به تعریف کار و پروژه با آنها برسد.
اینکه چطور کارش به پتروشیمی رسید را نمیدانم، جز این که ظاهراً یک سایت راهاندازی کرده بود تا خبرهای حوزه پتروشیمی را پوشش دهد».
ماجرای مبهم اخراج دو گزارشگر رادیو فردا
اواسط تعطیلات نوروز 98، «آرش حسن نیا» گزارشگر اقتصادی رادیو فردا از اخراج خود توسط «مهدی پرپنچی»، مدیر این رادیو بر سر چگونگی پوشش خبری پرونده موسوم به #پتروشیمی_گیت خبر داد.
رادیو فردا یک ایستگاه رادیویی فارسی زبان است که به هزینه کنگره آمریکا و تحت نظر آژانس رسانههای جهانی ایالات متحده اداره میشود. این رادیو شاخهی ایرانی رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی است که مرکز آن در پراگ، پایتخت جمهوری چک قرار دارد. (ویکی پدیا)
به گزارش انصاف نیوز، آرش حسن نیا روز 9 فروردین ماه در توییتی نوشت:
«از رادیو فردا اخراج شدم، حسی در میانه درد و رهایی. #رسانه_قلابی. از این روزها و سالهایی که بر من رفت بیشتر خواهم نوشت. با حکم آقای پرپنچی و پشت پردهای که خواهم گفت».
نگار مرتضوی، گزارشگر سابق صدای آمریکا و ایران اینترنشنال در توییتی در همین باره توضیح داد:
«دو خبرنگار رادیو فردا اخراج شدند. منابع داخل سازمان میگویند به دلیل اختلاف با مدیر بر سر شیوه پوشش بعضی اخبار و خصوصاً مربوط به مرجان شیخالاسلامی. بودجه رادیو فردا از مالیات شهروندان آمریکاست و باید با بالاترین استانداردهای خبری و رسانهای و پرسنلی اداره شود. مدیریت توضیح دهد».
حسننیا در 24 ساعت منتهی با توییت اعلام اخراج خود، در دو توییت مبهم نوشته بود:
«شرم از بودن و عجز از شدن، شرمگین از آنچه هستی و درمانده از آنچه باید باشی. سرنوشت رقت انگیز ماست که از بیچارگی در روزگار سفلگان گرفتار آمدهایم. گفتنیها کم نیست.
به نظرم دوگانههای #برانداز-#استمرارطلب، #اصولگرا-#اصلاحطلب، #سلطنتطلب-#ولایتمدار، #کراواتی-#عمامهای، #ریشو-#سهتیغه، #خارجنشین-#داخلنشین، #تندرو-#معتدل، و… هیچکدام دیگر اصالت ندارند. شما یا با فساد مخالفی و در برابرش یا بخشی از فسادی و نانخورش، همین. #فساد_اژدهای_هفتسر».
او در روزهای بعد هم چند توییت دیگر زد:
روز 11 فروردین: کارنامه بیش از ۲۳ سال روزنامه نگاری؛ استعفا، استعفا، توقیف، توقیف، استعفا، توقیف، توقیف، توقیف، توقیف، استعفا، توقیف، اخراج، توقیف، ممنوع الکاری به دستور مقام قضایی و اخراج. #ناامنی_شغلی
رابطه روزنامه نگار و رسانه، چیزی به جز رابطه کارمند و اداره است. روزنامه نگار در جدال و کشمکشی مدام با مدیران رسانه بر سر اصول حرفهای است. رسانه بر مبنای خاستگاه و شرایطش گاه ملاحظاتی دارد و روزنامه نگار همواره رسالتی برای آگاهی رسانی.
این جدال مختص ایران و بیرون از ایران یا امروز و دیروز نیست، همیشگی و همه جایی است. گاهی روزنامه نگار و رسانهاش دست در دست هم با فشاری بیرونی در جدال میشوند تا اصول برهم نریزد. حاصل این کشمکش اما، گاهی تداوم همکاری، زمانی استعفا، گاه اخراج و در مواردی توقیف رسانه است.
در این ده سال نیز جدال کردیم بر سر موضوعات بسیار، گاهی غالب و زمانی مغلوب شدیم تا رسانه، رسانه بماند و بر مدار انصاف، عدالت، تحمل و همهجانبه نگری بچرخد، بی اعوجاج به این یا آن. اینکه کافی بود یا نه را مخاطب میگوید، اینکه توانستیم و موفق بودیم یا نه، با شما.
اما چرا حال پس از اخراج از جدال مدام می گوییم از آن روست که تا پیش از این در میانه بودیم و متعهد به قرار و مدار و حال در کنارهایم و روایتگر آن جدالی که هنوز پابرجاست؛ بین همکاران همچنان بر اصول ایستاده و مؤمن به رسالت روزنامه نگاری با آنها که رسانه را رسانه نمیخواهند.
کارنامه ما در این جدال ده ساله شامل مکاتبات داخلی، موارد مطرح شده در جلسات عمومی و خصوصی با مدیران و البته ارزیابیهای سالانه، تنبیه شدنها و گوش پیچانده شدنها، همگی بیانگر آن است که در این سالها، تلاش کردیم به باورهایمان مؤمن باشیم.
آسانتر از این راهی که برگزیدیم و طی شد، دم نزدن و رو برگرداندن و سکوت بود، اما نشد و نکردیم. منتی بر سر کسی نیست. احوال حال دل است، فقط. #ما_روزنامه_نگاریم
12 فروردین: در برگهای که برای اخراج به دستم دادند دلیل اصلی اخراج فرستادن ایمیل جمعی به دیگر همکاران عنوان شده، حال آنکه مباحث مطرح شده در ایمیلها کاملاً در راستای مسائل حرفهای بود.
ایمیلهایی، بر سر چگونگی پوشش خبری پرونده موسوم به #پتروشیمی_گیت و رعایت استانداردهای حرفهای، همین.
13 فروردین: گفته میشود ظاهراً این روزها آقای پرپنچی و رفقایشان در توجیه فرمان اخراج ما از #رادیوفردا میگویند: تحت فشار بودهاند.
این سخنان یا برای سبک کردن بار مسوولیت این تصمیم است یا اینکه واقعیت دارد.
اگر واقعی است بگویند فشار برای اخراج ما از کجا، از جانب چه کسانی بوده است و چرا؟»
علامت تغییرات در ساختار رادیو فردا
حمید بعیدی نژاد، سفیر ایران در انگلیس در واکنش به اخراج حسن نیا از رادیو فردا توییت کرد:
«در تصمیمی ناگهانی آرش حسن نیا و آرش صالحی از رادیو فردا اخراج شدند. حسن نیا بعد از اخراج در توئیتی، رادیو فردا را «رسانه قلابی» نام نهاد.
از مدتی پیش با انتقال مهدی پرپنجی از BBC فارسی به رادیو فردا، پروژهای توسط وزارت خارجه آمریکا برای برخی تغییرات در ساختار رادیو فردا آغاز شد».
چند واکنش دیگر
تعدادی از توییتهای واکنش به توییت حسن نیا دربارهی اخراجش، به انتخاب انصاف نیوز در زیر میخوانید:
پویان فخرایی: آرش جان چه خوب! شرافت و حرفهایگری تو بلندتر از قد کوتاه رسانه نوچه و نوچههای نوچه خلجی است. چند انسان شریف دیگر هم آنجا هستند که ای کاش به خروجی خود خواسته دست بزنند.
روزبه: قصد پیش داوری ندارم ولی هر چه در اینباره خواهید گفت ارزش و اعتباری نداره، چون اخراج شدید، آگه حقانیتی بود اونجا کار نمیکردید یا استعفا میدادید نه اینکه موقع اخراج پشت پرده بیرون بریزید. یاد کوهن وکیل ترامپ افتادم که تا از کار اخراج شد یادش افتاد ترامپ چه نژادپرست و بی رحمه.
فرید مدرسی: خروج #آرش_حسننیا از رادیو ضدایرانی فردا را به فال نیک میگیرم و امیدوارم دیگر همکاران سابقم که در #رسانههای_ضدایرانی مشغول به فعالیت هستند، نیز این روش را برگزینند.
نگرانی جدی از پرداختن به «جنجال پتروشیمی»
احسان مهرابی، خبرنگار ایرانی که با رادیو فردا و بیبیسی همکاری دارد، در توییتی از فشارهایی در این مدت به روزنامه نگاران خارج از کشور برای سانسور ماجرای جنجال پتروشیمی خبر داده است که آنها را به ترور تشبیه کرده و نوشته است: «گمان این است که نهادهایی مانند فدراسیون بین المللی روزنامهنگاران و گزارشگران بدون مرز از خبرنگاران در برابر فشار و سانسور دفاع کنند. چرا این بار سکوت کردهاند؟ چرا خبرنگار در خارج از کشور نباید بتواند شفاف درباره جنجال پتروشیمی بنویسد؟ کمپینهایی در خارج از کشور هم هستند که در معرض اتهامند و شواهدی نشان میدهد از این پولها منفعت بردهاند. اگر واقعاً چنین باشد، این کمپیینها مشروعیت ندارند، حتی اگر هدفشان والا باشد».
«افشین پرورش»، محقق مقیم خارج کشور در حوزهی فرهنگ و هنر نیز در توییتی در همین باره نوشت:
«قضیه تلختر و پیچیدهتر از این حرفهاست. حقیقت امر این است که روزنامه نگاران رسانههای فارسی زبان خارج از کشور در پیگیری چنین مواردی، نه تنها فاقد امنیت شغلی هستند بلکه امنیت جانی خود و خانوادهی خود را در خطر میبینند. پیگیری پروندههایی نظیر #پتروشیمی_گیت، مافیای #عظام و مافیای جعل و قاچاق آثار هنری و تاریخی که با گروههای مافیایی بین المللی پیوند خوردهاند، برای هر خبرنگاری خطر آفرین است خصوصاً اگر ایرانی مهاجر باشی و بی پناه و بی یاور بخواهی پیگیر چنین پروندههایی شوی».
انتهای پیام