خرید تور تابستان

نقد عمادالدین باقی به برنامه‌ای در «پرگار» بی‌بی‌سی

«عمادالدین باقی» پژوهشگر دینی، در مورد یکی از بحث‌های اخیر برنامه‌ی «پرگار» در بی‌بی‌سی با حضور عبدالکریم سروش و فرخ نگهدار نوشت:

جناب آقای کریمی سردبیر ارجمند برنامه پرگار

باسلام و آرزوی سلامتی‌تان

احتراماً به استحضار می‌رسانم که اخیراً در برنامه پرگار مورخ یکشنبه 12 اسفند 1397 “مناظره‌های انقلاب، دو مهمان، چهل سال بعد” (بخش نخست) از آقای دکتر سروش پرسیدید “…مثلاً من نقدی رو از جانب آقای عمادالدین باقی می‌خواندم به آرای شما. آقای باقی می‌گوید که الان خیلی از این نواندیشان دینی بحث عدالت را طرح می‌کنند و مدام از جان رالز فیلسوف قرن بیستمی و آراء او را زیر و رو می‌کند غافل از اینکه آن چیزی که رالز می‌گوید آن چیزی که حتی طیف دیگری از لیبرالها که ممکن است نئو لیبرال خوانده بشوند، هایک می‌گویند اصل عدالت، عدالت حقوقی است. آقای باقی می‌گوید که خواجه نصیر طوسی همین را گفته، گفته شاهین عدالت، عدالت قضایی است و ایشان می‌گوید که چرا نواندیشان دینی سراغ منابع بومی نمی‌رود… “.

آقای دکتر سروش پاسخ مناسبی به این پرسش دادند. گویی نگارنده در محکمه‌ای غیابی با پاسخ ایشان محکوم شده که از نظر من هم توضیحات ایشان قانع کننده بود اما این توضیحات در واقع پاسخ به نقد اینجانب نبود بلکه پاسخ به پرسش شما بود که تطابق چندانی با مدعای من نداشت.

البته دانش و تسلط شما در گفتگوها دلیل کافی است بر اینکه محتملا سهوی رخ داده و طبعاً اصل فشردگی در این نشست‌ها اقتضا کرده است که پرسش را به نحو موجز درافکنید و گمان دارم مقصود از مطلب مورد استناد شما، گفتاری بود که اینجانب به مناسبت سالگرد مرحوم احمد قابل در شیراز در تاریخ پنج شنبه 29 آبان 1395 ایراد کرده بودم و در مجله تقریرات طبع شده بود. در آن گفتار سخن من این نبود که دکتر سروش به منابع بومی مراجعه نمی‌کنند، برعکس بر این باورم که برخلاف برخی روشنفکران برآمده از سنت و اکنون بریده ازسنت، دکتر سروش و دکتر جواد طباطبایی با وجود تضادهایی که دارند در یک چیز مشترک‌اند و آن اهمیت دادن به سنت و منابع بومی است. سخن نگارنده این بود که چه به سبب اصرار بر فضل تقدم و یا هر سبب دیگر، دکتر سروش نظریه‌ای را که در سنت قدما وجود داشته، به زبانی نو، جذاب و امروزین بیان می‌کند و هنگامی که میسر است پای نظریه را به سنت بند نمایند چنین نمی‌کنند در حالی که اگر در صورت وجود پیشینه‌ای برای آن نظریه در سنت فکری ما بدان اشاره کنند، مقاومت کمتری بر انگیخته و سهل‌تر و بدون چالش‌های بیهوده و ساختگی و تأخیر انداز پذیرفته می‌شود و امکان میوه دادن نظریه‌ها را فراهم می‌کند. عبارت اصلی این بود:

بحث “احکام واقعی و ظاهری”، بسیار جای درنگ دارد و این را ما در سنت خود داشته‌ایم. آقای سروش وقتی که سال 1365 ایده قبض و بسط تئوریک شریعت را مطرح کرد، همان موقع در نقد سخن ایشان مقاله‌ی مفصلی نوشتم که در کتاب “گفتمان‌های دینی معاصر” آمده است. البته نظریه قبض و بسط منتسب به گادامر است گرچه آقای سروش در مصاحبه‌هایش گفته است وقتی که من بحث قبض و بسط تئوریک شریعت را مطرح کردم اصلاً گادامر را نخوانده بودم. این برای همه سئوال بود، چگونه زمانی که ایشان در انگلستان درس می‌خواند و گادامر یکی از استادان برجسته‌ی آنجا بود و شهرت داشت او را نمی‌شناخته‌اند؟ ایشان گفت که من گادامر را نخواندم و ایده‌ی اختراعی من است. من در آن نقد نوشته متذکر شدم بحثی را که شما مطرح می‌کنید، یعنی نظریه‌ی قبض و بسط تئوریک شریعت، ریشه‌ای هزار ساله دارد. احکام واقعی و احکام ظاهری مضمون دیگری از همان چیزی است که شما امروز مطرح می‌کنید. چرا ما پای این ایده‌ها را به سنت بند نکنیم که به جای همنوایی، این همه واکنش و مخالفت غیر ضرور برنیانگیزیم؟

…عدالتی که در سنت فکری ایرانی و اسلامی مطرح بوده غیر از عدالتی است که در سده اخیر و پس از رسوخ اندیشه‌های مارکسیستی در ایران مطرح است. …عدالت در دهه‌های اخیر به معنای عدالت اجتماعی یعنی مساوات اقتصادی است. عدالتی که مبتنی بر تفکر مهندسی کردن جامعه از بالا است و دولت در همه شئون سیطره دارد. … خواجه نصیر الدین طوسی ازعلمای اواخر قرن ششم هجری و نیمه اول قرن هفتم در این خصوص ایده‌های بسیار جالبی دارد. از جمله اینکه او بحث “عدالت مدنی” و “جور مدنی” را مطرح می‌کند و این عدالت مدنی در مقابل عدالت اجتماعی مهندسی شده و مساوات اقتصادی مارکسیستی قرار می‌گیرد. خواجه در بحث عدالت مدنی توضیح می‌دهد که منظور از عدالت مدنی، “عدالت قضایی” است. این حرف را خواجه نصیر قرن‌ها پیش مطرح کرده در حالی که امروز وقتی “هایک” این حرف را می‌زند در دنیا ولوله می‌کند. هایک دقیقاً می‌گوید منظور ما از عدالت، یک عدالت حقوقی است نه عدالت اجتماعی. این عین کلام خواجه نصیر است که عدالت مدنی یعنی عدالت قضایی. او می‌گوید شاهین عدالت، عدالت قضایی است. (مجله تقریرات شماره 6).

چراغ توفیق همواره فرارویتان فروزان باد

بامهر- عمادالدین باقی

 

توضیح تکمیلی

یادآوری می کنم نکته ای که درباره مشابهت بحث تفاوت دین با فهم دینی در نظریه قبض و بسط با تفاوت دین واقعی در لوح محفوظ با اجتهاد و برداشت عالمان از آن، مورد اشاره قرار گرفته فقط نقل قول سخنرانی شیراز بود برای نشان دادن اینکه پرسش اقای داریوش کریمی با اشکال مطروحه توسط نگارنده، تطابق نداشته است ولی تفصیل بحث درباره این دو موضوع در کتاب گفتمان های دینی معاصر، تهران، نشر سرایی 1382ص199-189 آمده است.

متن کامل پرسش و پاسخ آقای داریوش کریمی و دکتر عبدالکریم سروش که فایل ویدئویی آن نیز پیوست شده به این شرح است:

«کریمی: یک نقد دیگری می‌گوید که نواندیشان دینی به خصوص شما و همفکرانتان چون نواندیشان دینی الان کاملا متنوع هستند یک طیف متفاوت هستند نواندیشان دینی به خصوص شما و همفکران تان کمتر به مراجع و منابع بومی استناد می‌کنید آنچه که از بیرون می آید اغلب برایتان جالبه، جاذبه داره که بسیار خوب اما این به بهای نادیده گرفتن بسیاری از منابع درونی است منابع درونی وقتی می‌گویم هم درون دینی هم برون دینی اما بومی.

مثلا من نقدی رو از جانب آقای عمادالدین باقی می خواندم به آرای شما آقای باقی می‌گوید که الان خیلی از این نوع اندیشان دینی بحث عدالت را طرح میکنند و مدام از جام رالز فیلسوف قرن بیستمی و آراء او را زیر و رو می کند غافل از اینکه آن چیزی که رالز می گوید آن چیزی که حتی طیف دیگری از لیبرالها که ممکن است نئو لیبرال خوانده بشوند، هایک می گویند اصل عدالت، عدالت حقوقی است. آقای باقی می گوید که خواجه نصیر طوسی همین را گفته ،گفته شاهین عدالت ،عدالت قضایی است و ایشان می‌گوید که چرا نواندیشان دینی سراغ منابع بومی نمی‌رود این نقد قابل تحمل است دیگر.

فرخ نگهدار: اجازه بدهید من یک جمله بگویم چون من نکته‌ای نوشتم در مورد آقای سروش اتفاقا آقای سروش از معدود روشنفکران دینی ایران هستند که حجم استفاده از منابع بومی قابل مقایسه نیست با دیگران.

کریمی: منظور شما اگر مولاناست می شود این را پذیرفت.

سروش: اتفاقاً درست می‌گویند ایشان (نگهدار) و من هم تقریبا می‌خواستم در همین راستا بگویم و فکر نمی‌کنم این منابع بومی را ندیده باشم. من خواجه نصیر را تدریس کردم از جمله کتاب اخلاق ناصری اش را.

ریمی: نه، در نظریه پردازی احتمالا مد نظر ایشان است.

سروش: ببینید اولاً همانطوری که ایشان گفت من تا می توانم به حرف دیگران استناد نمی کنم من حتی در نوشته های خودم قلم که روی کاغذ می گذارم در ذهنم مفهوم را می غلطانم، ببینم که اگر این حرف را سعدی می خواست بزند چگونه می گفت همون جوری مینویسم اگر دیگر نشود آن وقت به نثر جدید رو می آورم.

کریمی: شاعران متفاوت اند. منظور کسانی است که نظریه پردازند، خواجه نصیر هست، فارابی هست.

سروش: توجه دارم می گویم من تا ایده ای را میان خودمان پیدا نکنم به دیگران رجوع نمی‌کنم حالا گفتم در سبک هم همین کار رو می کنم به همین سبب اینطور نیست ببینید مثلا فرض کنید که حالا چون نام از کسی بردید. مرحوم آقای احمد قابل که بسیار فرد محترم، فقیه خیلی هم مبرز و خوب، ایشان اتفاقاً یادم است در یک جا گفته بودند که اینقدر آمدند از رالز سخن می گویند که رالز گفته کهJustice as fairness عدالت به مثابه انصاف است بعد ایشان گفته بود این چه سخنی است. خوب شما وقتی برگردید به نهج البلاغه در آنجا هم می‌بینید که امام علی گفتند “العدل هو الانصاف” ،عدل یعنی انصاف. یعنی ما این را داریم شما چرا از رالز می گیرید.

من با این چیزها مخالفم اونی که امام علی گفتن این نیست که رالز می‌گوید. آن انصاف که آنجا هست این انصاف نیست. این قیاسها خیلی قیاس‌های غلط افکن و راهزنی است. من سعی می کنم این کار را نکنم.

اما تا آنجا که می‌توانستم. بسیاری از مناقشات من با فقه از غزالی است من از بیرون نگرفتم من از وقتی غزالی را خواندم و شناختم فهمیدم ماهیت فقه چه جور چیزی است. بیشتر من از همان جا اتفاقاً اتخاذ کردم، کمتر از مولانا. پاره ای از مناقشات من با بعضی از فیلسوفان در بعضی از فلسفه ورزی‌هاشون اتفاقا از مولاناست و همچنین… یعنی از قضا من خودم جزو کسانی هستم که به اصطلاح معتقدم سنت را باید فعال کرد. خیلی ذخایر هست که ….. در عین حال از جهان بیرون. من یکی از ایرادهایم به روحانیت ما این است که تک منبعی اند.تک منبعی بودن چیز خوبی نیست. باید منابع دیگر را هم دید.

کریمی: و شما این نقد را رد می کنید که شما تک منبعی هستید فکر می کنید به منابع بومی استناد می‌کنید

سروش: و غیربومی». (پایان نقل قول)

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا