خرید تور نوروزی

مهارت یا حقه؟!

فرانه زکایی، مخاطب انصاف نیوز در یادداشتی ارسالی درباره‌ی برنامه‌ی عصر جدید نوشت:

مدتی است که برنامه‌ای تلویزیونی ذهن ایرانیان را کم و بیش درگیر خود کرده است و هر چه برنامه پیش می‌رود خواسته و ناخواسته مخاطبان و بینندگانش بیشتر می‌شود و در ایام نوروز در محفل‌های دید و بازدید در بین صحبت‌های گوناگون و پراکنده بین میزبان و مهمان، نوای کلماتی چون برنامه علیخانی و عصر جدید توجه‌ها را جلب می‌کند؛ به طوری که برای چند دقیقه‌ای صحبت‌ها یک محور می‌شود. در ساده‌ترین حالت دسته‌ای از افراد یا با غیظ و یا جانب دارانه در مورد برنامه نظر می‌دهند و عده‌ای هم از یکی از افراد فامیل که به گمانشان استعدادی هرچند کوچک دارد می‌خواهند که به این برنامه برود. گاهی این پیشنهاد در حد شوخی و مزاح باقی می‌ماند و گاهی همان شوخی جرقه‌ای می‌شود برای همان شخص و اگر در مورد استعدادش انصاف داشته باشد و کمی جسارت، کار جدی می‌شود و او را بر روی صحنه‌ی عصر جدید در قاب تلویزیون خواهیم دید.

که اگر نبود همین برنامه‌ای که دست اندرکارانش هم منکر این نیستند که شبیه چندین برنامه تا به حال پخش شده در نقاط گوناگون دنیاست همین استعدادهای گاه در نطفه خفه شده و دیده نشده هم بروز نمی‌کرد. قبول کنیم که هماهنگی، مدیریت و ترتیب دادن برنامه‌ای با این وسعت نیاز به افراد کاربلد و حرفه‌ای دارد و این تیم تا به حال چنان حرفه‌ای عمل کرده که در وهله‌ی اول، اولین صحبتی که در مورد این برنامه می‌شود این است که این برنامه کپی برداری است در صورتی که این مقایسه سریع که در ذهن‌ها ایجاد می‌شود به دلیل همان کیفیت و شکل صحیح ارائه آن است هرچند در حد و سطح ایرانی. و جالب‌تر اینکه این جذابیت در عین سخت گیری‌ها و چارچوب‌های اخلاقی تعریف شده‌ی صدا و سیما است که این خود یکی از نقاط قوت این برنامه است.

بماند که هیات داوران اگر کسانی غیر از این چهار نفر هم بودند باز هم حرف و ادعای همه‌ی ما کنار گودی‌ها برجا بود که «لنگش کن!» و باز هم عده‌ای بودند که وقتی رأی مخالف اجرای مورد علاقشان را می‌دیدند راضی نبودند و شکایت داشتند. این را فراموش نکنیم که یک فرد عامی در رابطه با یک تخصص، مو می‌بیند و متخصص پیچش مو؛ پس نه احسان علیخانی که ادعا و دخالتی در رأی دادن ندارد را زیر سؤال ببریم و نه زندگی خصوصی داوران برنامه را نشان لیاقت برای داوری بدانیم.

حداقل این انصاف را داشته باشیم که در خوشبینانه‌ترین حالت اگر داورها را در سطح معمولی می‌دانیم خیلی از اجراها در سطح متوسط تا ضعیف هستند پس حس نکنیم که توازن بر هم خورده و اجرا کننده‌های بینوا در حقشان اجحاف شده است.

هرشب در لابه لای اجراها دست کم یک اجرا به هر دلیلی پررنگ‌تر می‌شود از علی قمی قهوه چی بامزه بگیر که قرار بود کوهی از استکان و نعلبکی‌های چای در دستانش، مهارتش باشد اما خوشمزگی صحبت‌ها و صاف و سادگی کلامش شد استندآپ کمدی ناخواسته‌ای که همه را به خنده و وجد آورد تا هادی مرتضی زاده که اجرایش در برنامه‌ی دهم فروردین ماه تقریباً جنجال بر انگیز شد.

در چهارمین اجرای این شب پسری به روی صحنه آمد و با اولین کلمه‌ای که به زبان آورد تعجب همه را بر انگیخت؛ که چطور شخصی با لکنت زبان شدید بر روی صحنه حاضر شده و در وهله اول در ذهن همگان این سؤال پیش آمد که این پسر چه مهارتی دارد؟

هادی شروع به تعریف خاطره‌ای کرد و از خواستگاری ناکام و بی نتیجه دختری که عاشقش بود گفت و تعریف کرد که در آن زمان سالم و بی مشکل و عاشق بازیگری بود ولی شرط خانواده دختر سربازی و کارت پایان خدمت بود، بعد از دو سال وقتی فقط دو روز از پایان سربازیش می‌گذشت و قصد دوباره خواستگاری رفتن را پیش همان خانواده داشت تصادف می‌کند، سرش ضربه می‌بیند و به کما می‌رود و بعد از آن هم مشکل شدید لکنت پیدا می‌کند؛ این بار شرط خانواده دختر، رفتن هادی به برنامه ماه عسل و یا برنامه دست به نقد عصر جدید بود در این حال حضار، شرکت کنندگان و حتی داوران با بغض و چشمانی اشک بار نگاهش می‌کردند و شاید از همه بیشتر آریا عظیمی نژاد سخت گیر که به واسطه مهارتش در موسیقی که نشان از روحیه لطیف و حساس و مهربان او دارد مورد توجه بود.

هادی از داوران خواست بگذارند او آوازی بخواند و بعد از رفتنش اگر می‌خواهند ضربدرهای قرمز را روشن کنند، هادی با همان لکنت شروع به خواندن کرد و بعد از چند سطر ناگهان دیگر لکنتی در کار نبود…صدا و لحنی بود با قدرت و محکم، برای ثانیه‌ای همه گیج شده بودند و به قول مثال همیشگی احسان علیخانی «همه چشم‌ها به ه دو چشم تبدیل شد»

هادی خواندنش قطع می‌شود و با خنده و تعظیمش می‌فهماند که این است مهارت من! بازیگری!

امین حیایی که در این برنامه عصر جدید ثابت کرد که با وجود شهرتش چقدر خاکی و مهربان است به همراه آریا عظیمی نژاد و تماشاگران می‌ایستند و تشویق می‌کنند. طبق روال طبیعی برنامه نظرهای متفاوت مثبت و منفی داوران، این بار یک ضربدر قرمز از جانب رؤیا نونهالی و بقیه ضربدرها سفید..

و این جا بود که تقابل بین حقه و مهارت پیش آمد. نظر خانم رؤیا نونهالی جدی و کم و بیش سخت گیر بر این بود که احساس کردند: هادی با بازی با احساسات مخاطب به نوعی مخاطب را گول زده و خوب بود که او هم مثل همه می‌آمد و می‌گفت می‌خواهم بازی کنم و شروع به بازی می‌کرد…

اما در واقع هادی بازی را سر و ته شروع کرده بود او از آخر به اول آمد که این خودش یک روش جالب و مبدعانه بود شاید باید گفت برای کسی که به خوبی نقشی را بازی می‌کند این اول و آخر فرقی نمی‌کند یادمان نرود مشابه این اتفاق چند سال پیش توسط یکی از سوپر استارهای معروف سینما که همیشه انگ بازی مصنوعی را با خود یدک می کشید افتاد، وقتی او به یک برنامه تلویزیونی دعوت شد برای رد این ادعا، ابتدای کار برای مجری برنامه نقش بازی کرد که خیلی عصبانی است و قصد دعوا دارد و بعد از کمی به حالت عادی برگشت و گفت که این کارش فقط محض این بود که ثابت کند بازیگر است اما دریغ از اینکه نه تنها این حس را به بیننده القا نکرد که بیش از پیش ثابت کرد بازیگر قوی‌ای نیست.

شاید اگر کمی تیزبینانه نگاه می‌کردیم متوجه بعضی ازنکته‌ها می‌شدیم مثلاً آنجایی که هادی اصرار داشت شرط ازدواجش آمدن به برنامه آقای علیخانی است و یا آنجایی که در اواخر کار، احسان علیخانی به واسطه‌ی اطلاع قبلی از جریان، نتوانست جلوی خنده هر چند کمرنگ خودش را بگیرد باید شک می‌کردیم که احسان علیخانی که سال‌ها در برنامه پر بازده ماه عسلش ساعت‌ها در مقابل مهمان‌های مشکل دارش جدی می‌نشست و چنان غرق در مشکلات آن‌ها می‌شد و غصه همه‌ی فکر و احساسش را درگیر می‌کرد چطور در مقابل یک لکنت زبان خنده‌اش می‌گیرد؟! و شاید همین کافی بود که دست هادی را بخوانیم.

هادی قدرتش را به رخ کشید و بازیگری همین است که ما برای چندین دقیقه و ساعت گول بخوریم، همزاد پنداری کنیم و به اقتضای نقش کاراکتر گاه برایش دل بسوزانیم، گاه ازش متنفر شویم و گاهی دوستش بداریم بخشی از حقه فیلم، بازیگر و بازیش است.

در ضمن آقای دکتربشیر حسینی نازنین از تمثیل‌های قشنگتان که بر گرفته از افکار صحیح و با درایتتان است؛ به قول خودتان «با عشق» ممنون. ولی برای دلداری به دوچرخه سواران گروه طوفان از ضرب المثل مناسبی استفاده نشد! چون شاهنامه آخرش اصلاً هم خوش نیست. و در نهایت ما ایرانیان بی صبرانه منتظر این هستیم که با تکیه بر برنامه ایرانی عصر جدید رکوردها را جا به جا کنیم و بدرخشیم.

نقدی بر برنامه تلویزیونی عصرجدید

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا