خرید تور نوروزی

بزرگترین مشکل نظریه‌پردازی فقهی

داوود فیرحی با بیان اینکه “بزرگترین مشکل نظریه‌پردازی فقهی در تشخیص موضوعات است” می‌گوید: امروز ما با بحرانی جدی در نسبت فقه و دانش‌های جدید مواجه هستیم و این فرضیه پیدا شده که دانش‌های جدید آیا می توانند به فقه کمک کنند یا اینکه رقیب فقه هستند؟ و ما چاره ای جز عبور از آن نداریم . گاهی چنین القاء می شود که فقه در جنگ با این دانش‌هاست. بنده در رشته سیاسی این مسئله را با صراحت می‌بینم.

به گزارش موسسه فهیم، دکتر داود فیرحی، استاد دانشگاه، شامگاه پنجشنبه 29 فروردین در نشست علمی «ظرفیت‌ها و چالش‌های اندیشه دینی در حوزه نظریه‌پردازی» در مؤسسه فهیم گفت:
نظریه‌پردازی علاوه بر اینکه ایجاد طرح جدید است تلاش برای شناسایی طرح قدیم هم هست. زیرا تا سامانه قدیمی به درستی شناخته نشده باشد طرح جدید هم بی معناست به همین دلیل نظریه‌پردازان موفق کاوشگران موفق در نظریات قدیم هستند و از کاستی ها و امکانات آن ها راهی به عرصه جدید باز می‌کنند.

وی با بیان اینکه فقه امکانات و ظرفیت زیادی در بحث حکمرانی دارد بیان کرد:

از جمله امکانات این دانش آن است که تنها دانش عملی مسلمین و قرینه حکمت عملی یونان و دانش‌های عملی جدید در کشورهای دیگر است.

فقه دو کار مهم را انجام می‌دهد؛ یکی اینکه اجازه نمی دهد مسلمان دچار پوچی در نسبت بین عقیده و عمل شود و ارجاع زندگی او را به نص می‌دهد. همچنین سابقه طولانی ۱۴۰۰ ساله دارد. بنابراین با سنجش موفقیت‌ها و شکست ها در مجموع تجربه ارزنده‌ای دارد. قواعد خوبی تولید کرده و روش شناسی نسبتا مشخصی دارد.

بزرگترین مشکل نظریه‌پردازی فقهی در تشخیص موضوعات است؛

فیرحی با بیان اینکه بعید است در دنیای شیعه بدون توجه به این امکانات بتوانیم نظریه‌ای را توضیح دهیم اظهار کرد: یکی از بهترین راه ورود به یک دانش، ساده سازی آن است؛ اگر ما به دستگاه فقه نگاه کنیم به دو بخش تقسیم می‌شود که یکی اجتهاد برای حکم و دیگری تشخیص موضوع است. بنده معتقدم بیشترین مشکلات در حوزه تشخیص موضوع و نه در اجتهاد است.

این استاد دانشگاه بیان کرد: امروز ما با بحرانی جدی در نسبت فقه و دانش‌های جدید مواجه هستیم و این فرضیه پیدا شده که دانش‌های جدید آیا می توانند به فقه کمک کنند یا اینکه رقیب فقه هستند؟ و ما چاره ای جز عبور از آن نداریم . گاهی چنین القاء می شود که فقه در جنگ با این دانش‌هاست. بنده در رشته سیاسی این مسئله را با صراحت می‌بینم.

فیرحی با بیان اینکه از قدیم فقها گفته‌اند که آنچه در استنباط حکم تعیین کننده است ماهیت موضوع است تصریح کرد: موضوعات غیر استنباطی، دو قسم بیشتر نیستند؛ یا طبیعی و یا برساخته هستند؛ مثلا فلس در ماهی، شراب و خوک و … موضوعات طبیعی هستند و تا حدی می‌توانیم تشخیص دهیم ولی بسیاری از موضوعات طبیعی نیستند و به راحتی نمی توانیم بشناسیم؛ یکی از این موضوعات که سیال و دائما در حال تغییر و تحول است، بحث دولت و حکمرانی است؛ مثلا سال‌ها چالش و مقاومت در انتخاب بین حمام های مخزنی و مدرن بود و سرانجام مسئله حل شد، ولی کسی فکر نمی‌کند که دولت هم تغییر می‌کند.

این استاد و محقق دینی با بیان اینکه سنت‌های استنباطی ما به خصوص در تشخیص موضوع بسیار کند عمل می‌کند به ماجرای مظفرالدین شاه اشاره کرد و گفت: او پادشاهی بود که مدیریت زوال را فهمیده بود و همین امر باعث شد تا مدتی حکومت قاجار را تثبیت کند برخلاف تصور ما که فکر می کنیم بی عرضه بود؛ او می‌گوید فکر نکنید که من از روی اجبار مشروطه را پذیرفتم مدت ها بود درصدد این کار بودم ولی امکانش فراهم نشده بود؛ او می‌گوید همان طور که نوع لباس مردم و شبکه ‌های آب تغییر می‌کند ما هم باید تغییرات در حکومت را بپذیریم لذا مشروطه را پذیرفت.

وی با بیان اینکه برخی مواقع ما راهی جز صید تغییرات و پذیرش آن نداریم اضافه کرد: در مورد حکومتداری تقریبا از حدود ۱۲۶۰ میلادی، تغییرات زیادی در دنیا رخ داد؛ در انگلیس، ماهیت حکومت از ولایت به وکالت و حقوق تبدیل شد؛ در دوره مشروطه در ایران هم این مسئله رخ داد و یکی دو وزارتخانه را حاکمیتی و مابقی را ذیل حقوق بردند ولی در دستگاه فقهی ما تاکنون هم این تغییر مورد توجه نبوده است؛ مثلا مرحوم آیت الله مومن در مباحث خود، هیچ احتمالی در بحث انقلاب در موضوع حکمرانی نداده است؛ این بزرگان تصور می‌کنند حکومت فعلی همان حکومتی است که در موقع صدور و بیان روایت وجود داشته است؛ برخی تصور می کنند همان طور که شراب در زمان صدور روایت شراب بوده هنوز هم هست، دولت هم همچنان همان دولت است که بود. در حالی که دولت آنقدر تغییر می کند که انسان نمی‌تواند آن را بشناسد.

فیرحی با بیان اینکه در دنیا چندسال یکبار سنجشی در مورد حکمرانی خوب برگزار می شود و تغییرات آن را شناسایی و فاکتورهایی به آن اضافه می‌کنند، اشاره کرد که چنین تلاش های موضوع شناسانه در دگرگونی دولت در ایران هم ضرورت دارد تا دولت در ایران نیز فارغ از رقابت های جناحی از معیارهای جهانی حکمرانی فاصله نگیرد و عقب نیفتد.
وی برای توضیح بیشتر به این فاصله ها و پیامدهای عقب افتادگی در حوزه بانکداری اشاره کرد .

نقش علوم انسانی در فقه

فیرحی ادامه داد: امروز عرف را چه کسی توضیح می‌دهد و چگونه می توان آن را شناخت و آن را معیاری برای تشخیص موضوع قرار داد؟
مطابق ادبیات مرحوم امام خمینی ما می توانیم از عرف دقیق صحبت کنیم لذا اگر این حرف را تفسیر کنیم می‌توانیم بگوییم نماد عرف دقیق در دنیای امروز، رشته‌های متعدد علوم انسانی است. بنابراین علوم انسانی دوربینی برای کمک به فقیه و حجت برای او در تشخیص موضوع است.

موضوع‌شناسی وظیفه سازمانی فقها و حوزه نیست

فیرحی تصریح کرد: امام مثلا وقتی بحث رویت هلال را مطرح می کردند دنبال گروه‌های استهلال و … نبودند و به نظر مرکز ژئوفیزیک اعتماد می کردند زیرا این مرکز ابزار دقیقی دارد و رصد در طول سال هم دارند بنابراین ضریب خطای کمی دارد؛ این در حالی است که شبیه این اتفاق در حوزه استنباط فقهی رخ نداده است، ما همه طلاب را به موضوع‌شناسی سوق داده ایم و آن را وظیفه سازمانی فقه تلقی کرده‌ایم در حالی که هنوز معلوم نیست موضوع شناسی کار کیست؟.

این استاد دانشگاه بیان کرد: نظام پژوهشی حوزه نشان از جهت‌گیری نسبتا روشن در این بحث ندارد؛ ابهام ما عمدتا در حوزه موضوعات است و چون خوب این موضوعات برای فقیه شناخته نمی‌شود و ارتکازات دوره صدور روایات را مبنا قرار می‌دهند لذا نمی توانند شناخت درستی از موضوع و تغییرات آن داشته باشند.

آزمایشگاه و مرجع معتبر در موضوع‌شناسی نداریم

فیرحی تصریح کرد: در حوزه موضوعات فقهی، ما آزمایشگاه مورد اعتمادی نداریم تا موضوع را به حکم نزدیک کند البته فقها هم می‌توانند بگویند که دانش‌های انسانی هم دانش‌های روشن و قابل اعتمادی نیست که درست است ولی پاسخ این است که قدما وقتی به یک عرفی تکیه می‌کردند مگر عرف‌های مخالف وجود نداشت و انتخاب روشمند بین عرف ها و کارشناسی های خبره راه حل عقلایی و پذیرفته شده ای دارد.

جنگ علوم انسانی و فقه؛ نتیجه ورود فقها به موضوع‎شناسی

وی با بیان اینکه تشخیص موضوع از وظائف سازمانی فقیه نیست ولی امروز در حوزه در حال تبدیل شدن به گفتمانی مسلط است، تاکید کرد: معنای این مسئله آن است که فقه با دانش‌های انسانی دیگر جنگ خواهد کرد نه اینکه از آن کمک بگیرد لذا همیشه ما با یک بحران مواجه خواهیم بود که یا باید فقه را رها کرده و تسلیم علوم انسانی شویم و یا علوم انسانی را رها کرده و تسلیم فقه شویم و معتقدم هر دو غیرممکن است و جامعه در یک آشوب قرار می‌گیرد؛ نه دستگاه فقه توان جایگزینی علوم انسانی را دارد و نه علوم انسانی می تواند نقش فقه را بازی کنند زیرا فقه به انسان می گوید که چگونه زندگی کند و و به عنوان مسلمان درست عمل کند.

وی تاکید کرد: انسان تنها موجودی است که اگر میان ارزش ها و زندگی او فاصله بیفتد عصبی می‌شود و سرانجام یا زندگی و یا ارزش‌هایش را آتش می زند؛ اگر ما رابطه علوم انسانی جدید را با فقه تعیین نکنیم، علی القاعده احتمالا همبستگی میان ارزش‌ها و زندگی کم می شود، و اگر تضادی میان ارزش‌ها با زندگی پیدا شود، افراد کمی هستند که ارزش‌ها را نگه دارند و بخش زیادی از مردم به زندگی می چسبند.
امروز، هستی و نیستی فقه به تعیین تکلیف در رابطه با علوم انسانی وابسته است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا