استناد غلط به «غلط ننویسیم»
سیاوش خوشدل، دکترای زبان و ادبیات فارسی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی دربارهی کتاب «غلط ننویسیم» نوشت:
کتاب «غلط ننویسیم» نوشتهی استاد ابوالحسن نجفی، کتاب پرمایه و ارزشمندی است که هر اهل فنّی این را میداند و نیاز به توضیح من نیست. در نیمسال نخست دورهی کارشناسی، در قالب واحد آیین نگارش، استاد ما بخشهایی از این کتاب را برای بحث و بررسی در کلاس تعیین کرد و چیزها از آن آموختم.
با این وجود، رویکرد این کتاب به گونهای است که مورد انتقاد برخی صاحبنظران است. دکتر محمّدرضا باطنی در مقالهی معروف «اجازه بدهید غلط بنویسیم» به نقد دیدگاه مسلّط بر تدوین این کتاب پرداختهاست و ایراداتی را که از این جهت در آن یافته، برشمردهاست.
من اکنون نمیخواهم به این بحث وارد شوم و علاقهمندان میتوانند به آن مقاله (لینک) مراجعه کنند.
آنچه به تعبیر من «استناد غلط» به این کتاب است، بیتوجّهی به فاصلهی زمانی بیش از سیساله با تدوین این کتاب است. اگر در این کتاب واژه، ترکیب یا ساختی غلط خوانده شده باشد یا کاربرد جایگزین آن دارای ترجیح معرّفی شده باشد و بعد از سی سال لازم باشد که احکام این کتاب در آن مصادیق برای مرتکبان تکرار شود، به احتمال زیاد باید آن حکم را منقضی دانست. برای تبیین این موضوع، کافی است سری به مقدّمهی همین کتاب زده باشیم و معیارهای مورد اشارهی استاد نجفی را برای تعیین درست و غلط از نظر گذرانده باشیم. در مقدّمهی این کتاب چنین آمدهاست:
«مبنای احکام کتاب حاضر در غلط یا صحیح بودن کلمات و عبارات، سه منبع زیر است:
(الف) زبان کهن بر اساس معتبرترین آثار بهجایمانده در طیّ هزارودویست سال گذشته؛
(ب) زبان گفتار امروز؛
(ج) زبان نوشتار امروز.
…
اگر کلمه یا عبارتی در هر سه منبع فوق به کار رفتهباشد، بدیهی است که باید آن را صحیح دانست … اگر کلمه یا عبارتی فقط در (الف) به کار رفتهباشد، صحیح امّا منسوخ است … اگر کلمه یا عبارتی در (ب) و (ج) به کار رود، امّا در (الف) به کار نرفتهباشد، صحیح است … اگر کلمه یا عبارتی فقط در (ب) به کار رود، صحیح است … اگر کلمه یا عبارتی فقط در (ج) به کار رود، ولی در (الف) و (ب) به کار نرفتهباشد، غلط است».
چنانچه از مقدّمه برمیآید، معیاری که نویسنده در قضاوت برای درستی یا نادرستی کاربرد کلمات و عبارات در نظر داشتهاست، کاربرد در گفتار امروز است. آنچه از نظر نویسنده غلط مسلّم است، کلمات و عباراتی است که در نوشتار رواج یافتهاند و در گفتار رواج ندارند. از نظر نویسنده، این دسته، وارد زبان گفتار نشدهاند. در ادامهی مقدّمه، مثالهایی از این دسته، ذکر شده است. از جمله «اقشار»، «اثرات»، «بشریت یا انسانیت (به جای بشر)»، «روحانیت (به جای روحانیان)»، «باور داشتن به»، «برای شروع»، «بهادادن»، «به اندازهی کافی»، «بهزحمت»، «توسّط»، «درب»، «ضربوشتم»، «قابلملاحظه»، «نرخ»، «نظرات»، «نوین».
نویسنده مدّعی است که «هیچ کدام از آنها، حتّی پس از سالها رواج در زبان نوشتار، هنوز وارد زبان گفتار نشدهاست و همین خود دلیل مغایرت آنها با طبیعت زبان فارسی است».
بیش از سی سال از تألیف کتاب گذشتهاست؛ بسیاری واژهها و عبارات که آن روز رواج داشته، امروز به کار نمیرود و واژهها و عبارات بسیاری، در زبان رواج یافتهاست، از جمله همین مواردی که به عنوان نمونههای فاقد رواج در گفتار معرّفی شدهاند. این نمونهها بهخوبی نشان میدهد که حکم صادر کردن دربارهی کاربردهای امروزی زبان، براساس کتابی با این فاصلهی زمانی، کار غلطی است.
انتهای پیام
سلام. آخه این تبلیغ دندونای زشت بد ترکیب چیه وسط یک مقاله علمی ادبی؟؟؟ خجالت آوره. تمام زیر و زبر سایتها که پر از تبلیغات هست. وسط مقاله ای که ممکنه پی دی اف اش به درد کسی بخوره هم از تبلیغات کوتاه نیومدین؟؟