ترامپ و نتانیاهو یک نفر هستند | تحلیل توماس فریدمن
توماس فریدمن، متفکر آمریکایی و نویسنده روزنامه ‘نیویورک تایمز در تحلیلی، از ‘دونالد ترامپ’ و ‘بنیامین نتانیاهو’ به عنوان افرادی منزوی و فاقد دوست صمیمی یاد کرد و نوشت که این دو با ایجاد تفرقه در میان مردم و نه با ایجاد وحدت حکومت می کنند.
به گزارش ایرنا، ‘توماس فریدمن’ برنده سه جایزه ‘پولیتزر’ ونویسنده هفت کتاب دراین نوشتار آورده است: دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا و بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل، اساسا هر دو یک نفر و هر دو علیه مردم خود یک تهدید هستند.
هر دو بشدت بی شرم هستند. هر دو مورد حمایت احزابی فاقد ستون فقرات هستند. هر دو از سوی احزابی محافظت می شوند که مطلقا صادق و درستکار نیستند.
حامی مالی هر دو ‘شلدون آدلسون’ یک کازینودار بزرگ در ‘لاس وگاس’ است.
هر دو پشتیبان ‘اسراییل’ هستند که امروز فقط آرمان جمهوریخواهان است و دیگر یک آرمان دو حزبی در آمریکا نیست.
هر دو آنقدر آزادی عمل دارند که به راحتی بتوانند در روز روشن به یک آدم بی گناه در ‘خیابان پنجم’ اسلحه بکشند و هوادارانشان این عمل را توجیه کنند و بگویند که قربانی اول اسلحه کشید.
هر دو آنقدر آزادی عمل دارند که به راحتی از خطوط قرمز عبور کنند؛ کاری که هیچکدام از مقامات سلفشان جرأت آن را نداشتند.
با این اسراییلی که چهار سال دیگر نیز شاهد رهبری نتانیاهو خواهد بود و با این آمریکایی که پیش بینی می شود برای 6 سال آینده هم ریاست جمهوری ترامپ را تجربه کند، آمریکا و اسراییل دیگر سرزمینی نخواهند بود که اصول بنیادین مترقی شان شامل حرمت نهادن به مدنیت و جامعه مدنی، دمکراسی، استقلال قوای مقننه و قضاییه و استقلال رسانه ها؛ سرمشق سایر ملل جهان باشد.
بلکه برعکس هم آمریکا و هم اسراییل، از این پس فقط افسانه هایی پندآموز خواهند بود که ارزشمند بودن هنجارها و نهادهایی که تابع دمکراسی هستند را حکایت می کنند.
این دو قصه حکایت می کنند که چطور رهبران این دو موجودیت با دروغ بافی و لکه دار کردن رقبا و چشمک زدن به هر افراط گرایی در دنیا؛ موفق شدند در قدرت بمانند.
نتانیاهو اولین کاری که در دوره جدید نخست وزیری خود انجام خواهد داد این است که می آید و با تندروهای افراطی معامله می کند؛ بدین نحو که این احزاب قبول می کنند که در پارلمان مصوبه ای را تصویب کنند که ‘بی بی’ (نتانیاهو) را از شر پرونده های ریز و درشت فساد مالی برهانند و نخست وزیر هم در عوض با الحاق کرانه باختری به قلمرو شهرکسازی اسرائیل موافقت می کند.
ترامپ هم دستی بر آتش خواهد داشت و طرح صلح خود را مطرح خواهد کرد.
چه معامله کثیفی!
خوب دیگر چه؟
خطوط موازی میان ترامپ و نتانیاهو دیگر ژرف و گسترده شده است.
نتانیاهو طرفدار یک حزب نژادپرست، ضد عرب اسراییلی است و همیشه هم رجزخوانی هایش نژادپرستانه است و ضد عرب. دقیقا بر خلاف تمام نخست وزیران سابق اسراییل.
نتانیاهو با کمک سفیر آمریکا در اسراییل، آن ‘خط سبز’ را که اسراییل را از کرانه باختری و از 2.5 میلیون فلسطینی منفصل می کرد را پاک کرد.
بنابراین دیگر ممکن نیست خاک اسراییل را منفک از این ناحیه دانست. دیگر امکان ندارد اسراییل دو ملیتی باشد که در آن یهودیان واجد حقوقی هستند که از فلسطینیان سلب شده است.
نتانیاهو هم به سهم خود آمریکا را به جمهوری موز بدل کرده است. هر مقامی را که زیر بار دستورات غیر دوراندیشانه او که عمدتا هم پیرامون موضوع مهاجران است نرود را اخراج می کند.
ترامپ بیشتر ترجیح می دهد با سرپرستان منصبهای حکومتی کار کند تا با خود متصدیان این مناصب چون اکثر ایشان از سمت هایشان عزل شده اند و فردی هم جایگزینشان نشده است.
این سرپرستان، راحت فریب هوی و هوس های رئیس جمهور را می خورند و بیش از 10 هزار فقره دروغهای او در دوره ریاست جمهوری اش را باور می کنند.
هیچکدام دوست ندارند رهبر همه آحاد مردمشان باشند.
هر دو با ایجاد تفرقه در میان مردمشان حکومت می کنند نه با ایجاد وحدت.
نه ترامپ و نه نتانیاهو هیچکدام دوستان صمیمی ندارند. منتها تفاوتشان در این است که نتانیاهو بسیار زیرک است و بسیار اهل مطالعه. او خوب توانسته است روابط میان اسراییل با همسایگانش را و با قدرتهای بزرگ نظیر آمریکا ،روسیه، هند و چین را به نحو احسن مدیریت کند.
ترامپ هم یک فرد باهوش است اما احتمالا سالهاست که هیچ کتابی را مطالعه نکرده است. او اطلاعاتش را فقط از مجرای شبکه ‘فاکس نیوز’ و یا رسانه های راست گرا کسب می کند.
در مورد تعامل با روسیه، ترامپ با ‘ولادیمیر پوتین’ بازی نکرده است؛ بلکه بدست او بازی خورده است.
هم ترامپ و هم نتانیاهو به دفعات بابت تخلفات مالی مورد بازجویی قرار گرفته اند. دادستان اسراییل دستور داده نتانیاهو در سه پرونده به اتهام کلاهبرداری، رشوه خواری و خیانت در امانت تحت تعقیب قرار بگیرد.
ترامپ هم از اتهام تبانی با روسیه در انتخابات 2016 تبرئه شد اما هنوز در مورد پرونده هایی در ارتباط با کسب و کارش، معاملات مالی اش، رفتارهای شخصی اش، بنیاد خیریه اش و کمیته مراسم تحلیف تحت بازجویی است.
پنج یار نزدیک ترامپ علنا به این جرابم که اکثرشان مالی است اعتراف کرده اند و عده ای شان هم محکوم شناخته شده اند.
هیچکدام دوست ندارند رهبر همه آحاد مردمشان باشند. هر دو با ایجاد تفرقه در میان مردمشان حکومت می کنند نه با ایجاد وحدت.
هر دو به همین کسب 50.01 درصد آراء هم برای حکمرانی قانع هستند. هر دو مبنای حکمرانی بر مردم را بر بیگانه هراسی، مرزبندی فرهنگی و دینی میان شهروندانشان صرفا’ برای رای جمع کردن گذاشته اند.
نتانیاهو، اعراب اسراییلی را ملعون جلوه می دهد و ترامپ هم نسبت به مسلمانان و مکزیکی ها و مهاجران کشورهایی که آنها را ‘توالت’ خوانده بود اظهار تنفر می کند.
البته هر دو درکشان از شرایط پیرامونی که در آن قرار دارند درست است.
کشور آمریکا مشکل مهاجرت دارد که دمکراتها اساسا’ آن را چندان جدی نمی گیرند. اسراییل هم دشمنانی دارد شامل جمهوری اسلامی ایران و نیروهای نیابتی اش.
منتها مساله این است که مشکل حیاتی اسراییل؛ مشکل بیرونی نیست. مشکل حیاتی اسراییل؛ در درون آن است. مشکل اسراییل، یکی در این است که تصمیم دارد کرانه باختری را با جمعیت فلسطینی اش ضمیمه خود کند و مشکل دیگر این است که هنوز هم دنیا را یک نظام آپارتاید همچون وضعیت آفریقای جنوبی در گذشته می بیند.
هر دو به این دلیل بر طبل این تهدیدهای واقعی می کوبند تا ‘منفعت سیاسی’ برای خود کسب کنند.
هر دو ‘ترس از دشمن’ را درون جامعه تزریق می کنند به جای آنکه بنشینند و فکر کنند و خلاقیت به خرج بدهند ببینند چگونه می توان این تهدیدها را به نحو احسن دفع کرد.
سرانجام آنکه، ترامپ و نتانیاهو هر دو فقط یک چیز را می پرستند و آن ‘قدرت خام و عریان’ است.
هیچکدام هیچ ابایی از استعمال این قدرت ندارند.
نتانیاهو اصولا رهبری است که اعتقادش بر این است که یک اسراییل ‘قوی در ابعاد نظامی، اقتصادی و تکنولوژیکی’ می تواند جهان را تسلیم اراده خود کند و همه را مشتاق کند که درب این خانه را بکوبند.
نتانیاهو معتقد است که یک چنین اسراییلی، می تواند فلسطینیان را به زانوی تسلیم وادارد. اعراب را ترغیب کند که با اسراییل بر سر یک میز بنشینند. چین، هند و روسیه را مجاب کند که بیایند و نرم افزار اسراییلی بخرند.
نتانیاهو معتقد است که یهودیان لیبرال آمریکایی تاریخ مصرفشان گذشته است و دیگر بی ارزش هستند چون با نژادهای مختلف ازدواج کرده اند و اصالتشان را از دست داده اند و اینک این یهودیان ارتدکس و مسیحیان پروتستان (اوانجلیک) هستند که آنقدر قدرت خواهند گرفت که زبان گویای اسراییل در واشنگتن باشند.
ترامپ هم که تشنه ‘قدرت خام’ است. فحش مورد علاقه او این است که به یک نفر بگوید ‘ضعیف’.
مرامش در زندگی این است: ‘هیچوقت هیچ کس را نبخش. فرقی نمی کند کارت چقدر احمقانه باشد و یا دروغی که گفته ای چقدر بزرگ باشد. محکم بایست. در نهایت همه در برابرت تعظیم خواهند کرد’.
این مرام، حسابی در زندگی به درد ترامپ خورده است.
به هر حال هر دو جامعه اسراییل و آمریکا تا کی باید تاوان سنگین کج فهمی های این دو رهبر را پس بدهند؟
ترامپ؛ منطق سیاست خارجی آمریکا در دوران پس از جنگ جهانی دوم را پایمال کرده است.
این منطق بر این اصول استوار بود: انسجام و اجتماع جهانی، قوانین جهانی محکم، نهادهای جهانی محکم برای ساختن یک جهان موفق و خوشبخت.
آمریکا بزرگترین اقتصاد دنیا است پس الزاما باید پرداختی هایش به این جهان بیشتر از بقیه باشد تا محصول بیشتری را هم درو کند.
اما نظریه ترامپ این است؛ تمام نهادهای جهانی که بعد از جنگ جهانی دوم ساخته شده اند شامل ‘ناتو’، ‘ بانک جهانی’، صندوق بین المللی پول’، ‘سازمان تجارت جهانی’، و ‘سازمان ملل متحد’، همگی فقط ابزاری هستند در خدمت کشورهای کوچک تا با آن آمریکا را بدرند و یا آن را مجبور کنند به اسراییل بچسبد.
ترامپ اکنون می خواهد که اتحادیه اروپا را متلاشی کند چون فکر می کند اگر آمریکا خودش به صورت دوجانبه با هر کشوری وارد مذاکره شود؛ این توانایی را دارد که توافق های نامتقارن تجاری را بر ایشان تحمیل کند.
شک نکنید. چهار سال دیگر نتانیاهو و 6 سال دیگر ترامپ، هیچکدام اسراییل را و آمریکا را تغییر نخواهند داد.
این دو، ‘دنیا ‘ را تغییر خواهند داد. پر واضح است، آن را بهتر نخواهند کرد.
انتهای پیام