پرونده مهدی مقدری ؛ آزمون ادعای تبعیت از رهبری
سیدمحمدمهدی موسوی در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز دربارهی ماجرای پروندهی مهدی مقدری عضو شورای شهر اصفهان نوشت:
در اصفهان چه میگذرد؟ در هفته گذشته دادگاهی در اصفهان، مهدی مقدری نماینده شورای این شهر و دبیرکل سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی را به علت دو پیام در دفاع از مهدی حاجتی عضو شورای شهر شیراز و دکتر علی اصغر غروی قرآن پژوه و فعال سیاسی به اتهام تبلیغ علیه نظام و تشویش اذهان عمومی با قرار نظارت قضایی به مدت 6 ماه از حضور در جلسات شورای شهر محروم کرد.
اما متن این دو پیام دردسرساز چه بود؟
مقدری در پیام توییتری خود نوشته بود:
«دکتر غروی شخصیتی دیندار، دانشمند و خیرخواه است. شاید با برخی نظریات رسمی موافق نباشد اما اهل براندازی و تقابل نیست؛ به تعبیر مقام معظم رهبری یک مخالف نجیب است. بهتر است به جای برخوردهای قهرآمیز با او و یارانش، از توصیه قرآنی” فبشرعباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه” پیروی شود».
او همچنین در اینستاگرام خود آورده بود:
«چرا این نکته بدیهی را برخی در نمییابند یا نمیخواهند دریابند که: “حق داشتن” لزوماً به معنای بر حق بودن نیست. هر انسانی حتی اگر ما اندیشه یا عقیده او را نپسندیم و درست ندانیم، حقوقی دارد که از مهمترین این حقوق، حق دادرسی عادلانه است. آزادگی در این است که فرد از حقوق افرادی دفاع کند که با آنها مخالف است. مهدی حاجتی را آزاد کنید».
همان گونه که میبینید این دو پیام کاملاً مؤدبانه و محترمانه بیان شده و حداکثر میتوان آن را انتقادی ساده و دلسوزانه به عملکرد بخشی از نهادهای مسؤول تلقی کرد که نمونههای مختلف آن هر روزه از سوی بسیاری منتقدان دلسوز و فعالان سیاسی بیان میشود و مصداق بارز حق آزادی بیان و ابراز عقیده و امر به معروف ونهی از منکر است.
تأسف بار اینکه شاکی این فعال سیاسی چنانکه خود او اظهار داشته است، سپاه صاحب الزمان اصفهان و ستاد امر به معروف و نهی از منکر این استان هستند که هر دو از دستگاههای وابسته به نهاد رهبری محسوب میشوند و شگفت آور اینکه دستگاه قضایی که بر اساس قانون اساسی و نیز تعبیر مقام معظم رهبری در حکم انتصاب رئیس جدید قوه قضائیه، باید گسترش دهنده آزادیهای مشروع باشد، توجه این اتهامات سنگین به یک شهروند و فعال سیاسی را پذیرفته و او را به دادگاه فراخوانده است. آیا واقعاً نظر شرع و قانون و امام و رهبری بر این گونه سخت گیریهاست یا اینکه نهادهایی که قاعدتاً باید بیش از دیگران دغدغه تبعیت از رهبری را داشته باشند به گونهای دیگر و خلاف شعارها و ادعاهای خود عمل میکنند؟
برای مطمئن شدن از این موضوع بهتر است نگاهی گذرا به برخی از دیدگاههای امام و رهبری در این زمینه بینداریم تا عیار مدعیان معلوم گردد.
امام خمینی (ره) در نامهای خطاب به رئیس جمهور وقت میفرمایند:
“ نباید ماها گمان کنیم که هرچه میگوییم و میکنیم کسی را حق اشکال نیست. اشکال، بلکه تخطئه، یک هدیه الهی است برای رشد انسانها.” صحیفه نور/ ج 20/ ص 451
همانگونه که میبینیم بنیانگذار کبیر انقلاب، اشکال و نقد و بالاتر از آن تخطئه را نه تنها جرم تلقی نمیکنند بلکه هدیهای الهی میدانند که باعث رشد انسانها میشود. آیا پیامهای مقدری چیزی بیشتر از یک نقد ساده و محترمانه است؟ آیا مسئولان نباید به فرموده امام راحل این نقدهای مشفقانه را هدیهای الهی تلقی کنند و از مقدری سپاسگزار باشند و او را مورد تشویق و تکریم قرار دهند؟
ظاهراً ناظر به همین بیانات امام، مقام معظم رهبری نیزدر سخنان مورخ 14 خرداد 1390 می فرمانید:
“امام ماها را توصیه میکردند به این که مغرور نشویم، خودمان را بالاتر از مردم ندانیم، خودمان را بالاتر از انتقاد ندانیم، بی عیب ندانیم. همهی مسئولین طراز اول کشور این را از امام شنیده بودند که بایستی آماده باشیم؛ اگر چنانچه از ما عیب گرفتند، نگوئیم ما بالاتر از اینیم که عیب داشته باشیم، بالاتر از اینیم که به ما انتقادی وارد باشد. خود امام هم همین جور بود. ایشان، هم در نوشتههای خود – بخصوص در اواخر عمر شریفش – هم در اظهارات خود، بارها گفت من در فلان قضیه اشتباه کردم. اقرار کرد به این که در فلان قضیه خطا کرده است؛ این خیلی عظمت لازم دارد. روح یک انسانی باید بزرگ باشد که بتواند یک چنین حرکتی را انجام دهد؛ خودش را منسوب کند به اشتباه و خطا. این معنویت امام بود، این اخلاق امام بود؛ این یکی از ابعاد مهم درس امام به ماست.“
واقعاً به دیده انصاف بنگریم آیا مدعیان پیروی از امام و رهبری که با یک انتقاد ساده اینگونه برخورد میکنند،، این درس مهم را در مکتب این دو بزرگوار آموختهاند و به آن عمل میکنند یا این توصیههای ارزشمند را نا دیده انگاشته، پشت گوش افکندهاند؟
مقام معظم رهبری در دیدار مورخ 12 تیر 95 خود با دانشجویان به صراحت فرمودند:
“من خودم بارها گفتهام مخالف بنده حرف زدن اصلاً نه مؤاخذه دارد، نه جرم است؛ من خودم بارها گفتهام؛ [امّا] آن روز (در رژیم گذشته) اینجوری نبود، آنروز مخالفت با یک پلیس زندان داشت! مخالفت با یک رئیس شهربانی سختیهای فراوان داشت، چه برسد اینکه انسان بخواهد مبانی اسلام را در مواجههی با نظام، تشریح بکند؛ اینها سخت بود، زحمت داشت، زندان رفتن داشت، سختی کشیدن داشت، محرومیّت کشیدن داشت .”
همچنین در تاریخ 6 آبان 88 چنین گفتند:
“خیال نکنید من از شنیدن اینجور نقدها ناراحت میشوم؛ نه، من از اینکه این حرفها زده نشود، ناراحت میشوم!
بنده در جلسات دانشگاهی و دانشجویی که اینجا هستند میبینم بعضیها از روی احترام خیلی حرفها را که خیال میکنند من ناراحت میشوم، نمیزنند و من از نگفتن ناراحت میشوم من از گفتن ناراحت نمیشوم... ما که نگفتیم از ما کسی انتقاد نکند؛ ما که حرفی نداریم. من از انتقاد استقبال میکنم“
جایی که ایشان با این سماحت و بزرگواری با منتقدان خود برخورد میکنند و حتی مخالفت با رهبری را هم جرم تلقی نمیکنند، چطور برخی از نهادهای منسوب به ایشان سخنی را که حداکثر انتقادی به عملکرد یک بازپرس قضایی یا یک اداره شهرستانی است، جرمی در حد تبلیغ علیه نظام تلقی میکنند و از آن شکایت میکنند و دستگاه قضایی نیز توجه این اتهام را میپذیرد؟! آیا این رفتار به فرموده رهبری، شبیه همان رفتار رژیم گذشته نیست که مخالفت با یک پلیس یا رئیس شهربانی را جرم تلقی میکرد و مستحق مجازات و زندان و محرومیت میدانست؟
همچنین آیت الله خامنهای در سخنان مورخ 15 شهریور 97 میفرمایند:
“انتقاد یک عمل دوستانه است، عمل خصمانه نیست؛ وقتی شما انتقاد میکنید یک عمل دوستانه است؛ همین «اَلمُؤمِنُ مِرآةُ المُؤمِن» [یعنی] آنچه را در طرف مقابل وجود دارد که عیب در او است و مورد انتقاد شما است، شما آن را درمیآورید، به او می گویید، این بسیار کار خوبی است؛ انتقاد باید انجام بگیرد. گاهی اوقات انتقاد بایستی عمومی هم باشد؛ ما همیشه معتقد نیستیم که انتقاد بایستی درِگوشی باشد؛ نه، گاهی هم باید عمومی باشد، امّا اینکه ما به نحوی انتقاد بکنیم که آن شنوندهی انتقاد به تعبیر رایج بندِ دلش پاره بشود و بگوید «دیگر همه چیز از دست رفت، پدرمان درآمد»، اینجوری نباید انتقاد بکنیم؛ ما گاهی اوقات اشتباه میکنیم در کیفیّت انتقاد کردن و اینجوری کار میکنیم.“
آیا واقعاً این دو پیام مؤدبانه مقدری مصداق همین اَلمُؤمِنُ مِرآةُ المُؤمِن نیست؟ آیا او در این دو پیام به شکلی سخن گفته که شنونده انتقاد بند دلش پاره شود؟! آیا ملایمتر و نجیبانهتر از این میتوان انتقاد کرد؟
معظم له در سخنان قابل تأمل خود در مورخ 11 مرداد 80 میفرمایند:
“انتقاد، خوب و نعمت است. اگر دولت یا مسؤولان دیگر، مورد انتقاد قرار نگیرند، عیوب خودشان را نمیفهمند. انتقاد در واقع هدیه کردن عیوب آنها به خود آنهاست. ممکن است گاهی انتقاد درست باشد، ممکن هم هست نادرست باشد؛ اما انتقاد کردن غیر از تخریب کردن است… این معنی ندارد که اگر کمبود و ضعفی در کار دولت و در بخشی ایجاد شد، کلیّت دولت مورد اهانت قرار گیرد و یا اگر کسی به یک حکم قضایی اعتمادی ندارد، قوّه قضایّیه را تخریب کند. بدترین رفتار با قوّه قضایّیه یک کشور همین است که کسی به خاطر نپسندیدن صدور و اجرای حکمی از صدها و هزاران حکم، بنا کند کلّ قوّه قضایّیه و دادگستری کشور را زیر سؤال بردن و مورد اهانت قرار دادن.“
به این سخنان خوب دقت کنید. مقدری حداکثر به یک حکم قضایی یا یک تصمیم دولتی، انتقاد یا به تعبیر رهبری ابراز بی اعتمادی کرده است. مگر او کل قوه قضائیه یا دولت را مورد تخریب و اهانت قرار داده است که مستوجب این گونه برخوردها آن هم از سوی نهادهایی که منسوب و منتسب به رهبر معظم هستند، باشد؟!
سخنان مورخ 4 شهریور 86 رهبر فرزانه خطاب به مسئولان را به دقت گوش کنیم:
“شما از انتقاد – ولو غیرخیرخواهانه باشد – استقبال کنید؛ چون گاهی در انتقادهای خصمانه هم حقایقی وجود دارد که انتقاد کننده از روی خیرخواهی نمیگوید، اما انتقادش واقعی است؛ چه برسد آن کسانی که از روی خیرخواهی از شما انتقاد میکنند. اصلاً هیچ نرنجید و از انتقاد استقبال کنید. “
ایشان به مسئولان کشور توصیه میکنند که حتی از انتقادهای خصمانه و غیرخیرخواهانه هم نرنجند و از آن استقبال کنند، آیا به نظر شاکیان مهدی مقدری، استقبال از انتقادهای خیرخواهانه و دلسوزانه او که مورد نظر مقام رهبری است، همان شکایت و متهم کردن او به تبلیغ علیه نظام است؟! آیا معنای واژه استقبال در قاموس آقایان تا این حد تغییر کرده است؟
آیت الله خامنهای همچنین در مورخ 2 شهریور 90 خاطرنشان کردند:
“مسئولان از این کار (شنیدن و پذیرش انتقاد) ابا نداشته باشند؛ انتقاد عالمانه را، انتقاد سازنده را بپذیرند. هر کسی یک حرف انتقادی زد، فوراً نگوئیم او با نظام مخالف است، او چنین است؛ نه، خیلی از نظرات انتقادیِ گزنده از روی دلسوزی است. انسان باید ببوسد آن دهنی را که از روی دلسوزی انتقاد میکند.“
از نظر رهبری معظم، نباید منتقدان را به مخالفت با نظام متهم کرد چه رسد به تبلیغ علیه نظام؛ و حتی بسیاری از انتقادهای گزنده از سر دلسوزی است و مسئولان باید چنان منتقدی را به حد نهایت تکریم کنند (دهان او را ببوسند)، آیا چنین مواجههای با انتقادهای غیرگزنده و مؤدبانه مقدری و متهم کردنش به تبلیغ علیه نظام، مصداق تکریم منتقد و بوسیدن دهان اوست یا…؟!
و در پایان به عنوان آخرین مورد از چند ده موردی که در سخنان رهبری معظم یافت میشود، به این کلام مورخ 18 شهریور 88 ایشان توجه کنید:
“گاهی به انسان یک نقدی میشود، یک عیبجویی یا انتقادی از انسان میشود که آن طرف نیز دوست آدم نیست که آدم به اعتماد دوستی او بخواهد بگوید که خوب، ما گوش میکنیم. نه، دوست هم نیست، اما دشمن هم نیست و دشمنیاش هم ثابت نشده ولی نقد و انتقاد است. آن را هم حتی باید گوش کرد. شاید در خلال این نقدها حرفی وجود داشته باشد که به درد ما بخورد و باید به هر حال با سعه صدر برخورد بشود.“
آیا توصیه حکیمانه رهبری به برخورد با سعه صدر در برابر منتقدان در هر حال، همین رفتاری است که شاکیان مقدری پیش گرفتهاند؟ آیا مهدی مقدری که عمر و جوانی خود را پای کشور ومردم ریخته و همواره فعالیتهای خود و حزبش را در چارچوبهای نظام تعریف کرده است، دشمن است که با محکومیت و محدودیت و حبس و زندان… با او برخورد شود و او را با شکایتهای پیاپی سرگردان راهروهای دادگاه کنند؟!
واقعاً شاکیان مهدی مقدری که نهادهای منتسب به رهبری و مدعی تبعیت محض از ایشان هستند، دمی با خود خلوت کنند و وجدان خود را قاضی قرار دهند و از خود بپرسند که آیا چنین برخوردهایی با نظرات حکیمانه مقام معظم رهبری که برخی از آنها در بالا آورده شد، مطابق است یا اینکه فرسنگها با توصیهها و سفارشهای معظم له فاصله دارد؟
به راستی آیا بازپرس یا قاضی محترمی که توجه اتهام به مقدری را پذیرفته و او را به مدت 6 ماه از حضور در جلسات شورای شهر منع و نزدیک به 2 میلیون نفر از شهروندان اصفهان و موکلان او را از خدماتش محروم کرده است، حکم خود را مطابق قانون و نظرات مقام رهبری میبیند؟ اگر واقعاً پیامهای مقدری مصداقی از تبلیغ علیه نظام به شمار میرود، آیا نباید در معنای متعارف “نقد و انتقاد” تجدیدنظر و آن را بازتعریف کرد؟ به راستی «این تذهبون؟»
انتهای پیام
قبل از انقلاب ، در پی بلند نشدن برخی تماشا گران هنگام پخش سرود شاهنشاه موقع شروع فیلم در هر سئانس سینما ، دستور دادند که سرود فقط در سئانس اول هر روز پخش شود و به کلانتری ها هم دستور داده شد که به هیچ وجه پرونده ای تحت عنوان توهین به اعلیحضرت تشکیل ندهند .اما امروز با مراجعه به رسانه ها این تصور برای هر ناظری ایجاد میشود که مردم کاری جز تبلیغ علیه نظام و توهین به مقام رهبری ندارند !
چه بایدکرد؟؟؟؟اندکی درک.عقل ..وبصیرت …..درایندیارچه میگذرد؟