خرید تور تابستان

توضیح زیباکلام درباره ی اشتباه نامه به سفیر سوئد

به گزارش انصاف نیوز، دکتر صادق زیباکلام درباره ی نامه ی اخیر خود به سفیر سوئد در فیسبوک توضیح داد:
دوستان سلام
در خصوص پیشنهاد اعطاء جایزه صلح نوبل برای آقای دکتر علی مطهری به دو نکته می‌بایستی اشاره‌کنم. نخست اشتباهی که در خصوص دو کشور نروژ و سوئد صورت گرفته. دوم در خصوص حجم گسترده کامنت‌های منفی یا ابراز مخالفت با این پیشنهاد. در خصوص اینکه نامه می‌بایستی خطاب به سفیر کشور نروژ نوشته می‌شد و نه سوئد، حق کاملاً با شماست و من اشتباه کردم. من دو سه ملاقات با سفیر سوئد در تهران داشتم و از جمله در خصوص اهداء جایزه صلح نوبل بنده موضوع را از ایشان جویا شدم. ایشان ضمن تشریح جایگاه تاریخی پارلمان کشور نروژ در تأسیس جایزه نوبل و نقش آن کشور به عنوان اهداءکننده آن، درعین‌حال به تأثیر کشورهای اسکاندیناوی از جمله خود سوئد اشاره داشتند. در پاسخ به این پرسش من که واقعاً چقدر ملاحظات سیاسی در انتخاب نامزدها موثر است هم معتقد بودند که اساساً مکانیزم اهداء جایزه صلح نوبل به صرفاً یک کشور محدود نمی‌شود و جدای از کشورهای اسکاندیناوی با بیشتر شدن اعضاء اتحادیه اروپا هم سایر کشورها نقش دارند و هم ملاحظات انسانی، اخلاقی، شرایط سیاسی و خیلی عوامل دیگر در نظر گرفته می‌شود و روی‌هم‌رفته سازوکار دشوار و درعین‌حال دقیقی برای انتخاب نامزدها وجود دارد. صد البته که مقصودم از این توضیحات به هیچ روی رفع و رجوع کردن خطایم نیست و اشتباهم را با پوزش بسیار می‌پذیرم.
اما برویم بر سر اصل مطلب. حجم زیادی از کامنت ها در مخالفت با این پیشنهاد بود. عده‌ای هم نوشته بودند که با توجه به اینکه دریافت‌کنندگان جایزه صلح نوبل نوعاً شخصیت‌های نااهل، پست، فاسد، معلوم‌الحال، صهیونیست، وطن‌فروش، جانی، مزدور و خلاصه واجد این دست صفات بوده‌اند، اتفاقاً خیلی خوب است و بجاست تا آقای مطهری (که به زعم آن‌ها واجد این صفات شده) به جمع دریافت‌کنندگان قبلی بپیوندد؛ اما روی سخنم در حقیقت با مخالفین و درست تر گفته باشم با معترضین به پیشنهاد است. تقریباً تمامی آن‌ها به موضوع «ساپورت» و اصرار آقای مطهری بر حجاب و ضرورت اعمال آن از ناحیه نظام اشاره کرده بودند و پرسیده بودند که چگونه این ویژگی آقای مطهری را با دریافت جایزه صلح نوبل می‌توان جمع کرد؟ از دید آنان، اصرار آقای مطهری بر اعمال حجاب اجباری و تحمیل برخی دیگر از آراء و اندیشه‌های ایشان در تناقضی آشکار با اهداف و فلسفه اهداء جایزه صلح نوبل قرار می‌گیرد.
دوستان، من اتفاقاً به نظرات آقای دکتر مطهری هم در خصوص حجاب اجباری و هم برخی دیگر از افکار و عقاید ایشان واقف هستم. به نظر من ایشان یک «اصولگرای» واقعی هستند. ایشان از منظر علوم سیاسی یک «محافظه‌کار» یا Conservative به تمام معنا هستند. اتفاقاً چون ایشان یک اصولگرای راستین و واقعی است تنها فردی بوده که ظرف 5 سال گذشته منظما رفتاری که با محصورین شده را هم یادآوری کرده و هم نسبت به آن اعتراض نموده. اعتراض ایشان به حصر و اینکه مانند سایرین چشمان خود را بر روی آن نبسته به معنای آن است که آقای مطهری به یک «اصولی» و یک ارزش‌هایی پایبند است. همه ما می‌دانیم که ایشان نه از منظر تفکر سیاسی، نه از نظر سابقه سیاسی، نه از نظر همکاری تشکیلاتی، حزبی یا سیاسی هیچ ارتباطی نه با آقای مهندس موسوی داشته و نه با آقای کروبی. همه ما می‌دانیم که ایشان در جریان انتخابات سال 88 از کنار ستاد آقای میرحسین موسوی یا آقای کروبی هم عبور نکرد. همه ما می‌دانیم که ایشان نه در گذشته و نه امروز نه اصلاً هیچ مراوده و ارتباطی با اصلاح‌طلبان داشته، نه با آقای هاشمی رفسنجانی، نه با آقای خاتمی، نه با دفتر تحکیم وحدت، نه با مطبوعات مستقل، نه با جنبش دانشجویی و نه با هیچ یک از این مجموعه‌ها و جریانات. همه ما می‌دانیم که ایستادگی ایشان بر روی مسئله حصر به جز برانگیختن خشم و غضب و بغض و کینه اصول‌گریان ثمر دیگری برای ایشان در بر ندارد. می‌توان حتی حدس زد که ایستادگی و اصرار ایشان بر روی مسئله حصر ای‌ بسا باعث کدورت‌ها و رنجش‌های خانوادگی هم شده باشد. مع ذالک و علیرغم همه این‌ها ایشان نخستین فردی بود که در همان اوج رویدادهای سال 88 که همه اصولگرایان قربان صدقه آقای احمدی‌نژاد می‌رفتند، به انتقاد از رفتار و عملکرد ایشان در دوران انتخابات پرداخت و صراحتاً عنوان نمود که اگر قرار است میرحسین موسوی و کروبی به واسطه حوادث و رویدادهای انتخابات 22 خرداد 88 محاکمه شوند، آقای احمدی‌نژاد هم متهم دیگر آن دادگاه می‌بایستی باشند. 
از آنجا که طرح مسئله حصر هیچ نفع ظاهری برای آقای مطهری نداشته، پس لابد ایشان به دنبال کسب منافع و به دست آوردن امتیازات دیگری بوده‌اند. مثلاً ایشان با طرح مسئله حصر می‌خواهند مشهور، معروف و محبوب شوند؛ یا می‌خواهند نامزد ریاست جمهوری شوند؛ یا شاید با برخی افراد می‌خواهند تسویه حساب شخصی بنمایند. یا شاید گفته شود که انگیزه‌های ایشان مشابه همان‌هایی هستند که به خود من نسبت داده می‌شود: از جمله اینکه من مأمور نظام هستم، مزدور هستم، سوپاپ اطمینان نظام هستم، یک مهره اطلاعاتی هستم، مواجب می‌گیرم که این نقش را بازی کنم و قس‌علیهذا. در غیر این صورت با این پرسش مواجه هستیم که پس انگیزه آقای مطهری چه می‌تواند باشد؟ اگر ایشان مأمور، مزدور و سوپاپ نیست و اگر ایشان انگیزه‌های شخصی برای این موضع‌گیری‌اش ندارد، در آن صورت چه انگیزه، چه نفعی و چه حاصلی از طرح مسئله حصر می‌تواند داشته باشد؟
از آنجا که من هیچ انگیزه دیگری را برای آقای مطهری در ایستادگی بر روی یکسری اصول و موازین نمی‌توانم پیدا کنم، در آن صورت مجبور هستم که برای آن بخش از اصول و موازین ایشان که ایستادگی بر روی حقوق مدنی محصورین می‌باشد بدون آنکه هیچ نفع و حاصلی برایش داشته باشد، کلاه از سر داشته و ادای احترام نمایم. علی مطهری اگر به دنبال نام و نان بود راه‌های بسیاری سهل‌الوصول تر برایش وجود داشت. علی مطهری اتفاقاً اگر به دنبال شهرت می‌بود، این قدر عقلش می‌رسید که از حجاب اجباری دفاع نکند و مثل خیلی‌های دیگر از کنار آن با سکوت عبور نماید. علی مطهری یقیناً می‌داند که وقتی پای حجاب اجباری می‌ایستاد، حمایت چه قشر گسترده‌ای از جامعه را از دست می‌دهد. او یقیناً می‌داند که بسیاری که او را به واسطه ایستادگی برای محصورین می‌ستایند، وقتی ایستادگی‌اش را برای حجاب می‌بینند عقب‌گرد کرده و به او پشت می‌کنند؛ اما اینکه هم بر روی حصر می‌ایستد و هم بر روی حجاب اتفاقاً مبین آن است که او نه سیاستمدار است، نه می‌خواهد سر مردم را کلاه بگذارد، نه می‌خواهد رأی جمع کند و نه هیچ انگیزه و هدف دیگری دارد الا اینکه بر روی آنچه که به آن اعتقاد دارد می‌ایستاد. ای کاش امثال علی مطهری‌ها که خیلی به دنبال کف و سوت، حمایت‌های مردم، رأی آن‌ها و تحریک عواطف و احساسات آن‌ها و در یک کلام پوپولیسم نیستند و به جای همه این‌ها بر روی آنچه که درست و حق تشخیص می‌دهند می‌ایستادند در جامعه ما خیلی خیلی زیادتر می‌شد.
علت اصلی معرفی آقای مطهری برای نامزدی دریافت جایزه صلح نوبل اتفاقاً همین نکته ظریف است. مطهری ما را برای خودمان می‌خواهد و نه برای به‌به و چه‌چه زدن برای خودش و یا برای افکار و عقایدش. مطهری از حجاب اجباری می‌گوید چون به آن اعتقاد دارد. آن را نه برای خوشایند حکومت می‌گوید و نه محبوبیت پیدا کردن میان عوام. ایضاً اگر از حصر می‌گوید آن را هم نه محض خوشایند دگراندیشان یا اصلاح‌طلبان می‌گوید و نه برای کسب محبوبیت میان جوانان یا دانشجویان؛ بنابراین سازش را آن گونه که خودش می‌خواهد می‌نوازد، نه آن گونه که مورد خوشایند دیگران قرار بگیرد. باور کنید در جامعه امروز ایران که میزان فساد اخلاق سیاسی در آن کمتر از فساد اقتصادی‌اش نمی‌باشد این کم مطاعی نیست. باز هم از بابت اشتباه سوئد و نروژ از همه‌تان عذر می‌خواهم.
ایام همه‌تان به کام باد
صادق زیباکلام
پنج‌شنبه بیست و پنجم دی ماه یکهزار و سیصد و نود و سه
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا