گفتوگویی با عبدالکریم سروش دربارهی تاثیر سعدی
بخشی از گفتوگوی مجله کرگدن با عبدالکریم سروش که ابوالحسن مختاباد انجام داده است را در ادامه میخوانید:
*نخستینبار چه زمانی نام سعدی و بوستان سعدی به گوشتان خورد؟
اولین آشناکننده من با سعدی، مرحوم پدرم بود. ما در خانه یک کتاب چاپ سنگی کلیات سعدی داشتیم که همه آثار سعدی را از بوستان و گلستان، طیبات و مراثی، قصاید فارسی و غزلیات قدیم و ترجیعات و حتی هزلیات، با هم داشت. بعدها دریافتم که بسیار هم مغلوط بود. مثل عموم کتابهای ادیتنشده پیشین. چاپ سنگی بود و رویش اسم مصحح و تاریخ چاپ و اینها نداشت. احتمالا متعلق به دوران قاجار بود. هنوز هم در منزل آن کتاب را داریم. کتابی بسیار قدیمی است و پارهای از صفحاتش هم فرسوده و پاره شده است. مرحوم پدر من عادت داشت گاهی بعد از نماز صبح سعدی بخواند. بیشتر گلستان و بوستان. خصوصا به بوستان علاقه داشت و پارهای از ابیاتش را هم در حفظ داشت. من هفت، هشت ساله بودم و همین که صبحانه میخوردم و آماده میشدم برای رفتن به دبستان، صدای پدرم را هم میشنیدم و از همانجا عاشق کلام سعدی شدم و سپس عشق سعدی در جانم نشست.
&غیر از سعدی با حافظ و مولانا میانهای نداشتید؟
پدر من حافظ نمیخواند. هیچگاه ندیده بودم حافظ بخواند، گرچه دیوان کهنهای از حافظ را در منزل داشتیم. مثنوی اصلا نداشتیم. لذا با اولین کسی که از غولها و بزرگان ادبای ایران آشنا شدم، سعدی شیرازی علیهالرحمه بود. بعدها خودم حافظ را در مطالعه گرفتم و وقتی به دوران دبیرستان رسیدم، آشنایی من با مولانا فرارسید.
*شما در این مجموعه درسهایی که ارائه کردهاید، به سراغ بوستان رفتهاید و به سراغ گلستان نرفتهاید. انتخاب بوستان دلیل خاصی داشت؟
تنها دلیلش این بود که بوستان به شعر است و من در شعرهای سعدی لطافت بیشتری میبینم. همچنین با ذهن مناسبت بیشتری پیدا میکند، یعنی راحتتر در ذهن میلغزد و مینشیند. گلستان به گمان من آنچنان که باید با مخاطب سخن نمیگوید. یعنی نثری را باید خواند و باید دوباره به نثری دیگر بدل کرد و توضیح داد. در حالی که اشعار سعدی در بوستان به گمان من بلیغتر و نافذتر است. از این گذشته بوستان بسیار جامعتر از گلستان است. با وجود اینکه از حیث موضوع و عدد ابوابشان نزدیک به یکدیگر است، اما بوستان به نظر من بسیار جامعتر است و نکات خرد و لطیف و حکیمانه بسیار زیادی دارد که نظایر آنها در گلستان یافت نمیشود. سوم اینکه با خواندن بوستان، شخص میتواند بهراحتی بعدا گلستان را خودش بخواند و لذت ببرد و حکمت بیاموزد.
*در سخنرانیهایی که در شرح بوستان سعدی داشتید، در جلسات اول یا دوم اشارههایی میکردید که نثر سعدی خیلی روی شما تاثیر گذاشته و این تاثیر را به خصوص در نامههایی که نوشتهاید که عمده آنها در کتابهای سیاستنامه یک و دو آمدهاند، به عیان میتوان دید. نثری مسجع و آهنگین و البته بسیار صریح و تند. به نظرتان این مسجعنویسی سبب نمیشود که مخاطب عادی پیام نامه شما را به دقت و کمال درک و دریافت نکند؟
*شاید چنین باشد. من انکار نمیکنم. ولی من در نوشتن عمدی ندارم که از سعدی یا کس دیگری تقلید کنم. بلکه سبک سعدی و بلاغت و مسجع و موزون بودنش چنان در جان من نشسته که بیاختیار قلم من به آن سو کشیده میشود. نمیگویم سعدیوار میشود ولی در ذیل نثر لطیف و بلیغ سعدی قرار میگیرد.
*چرا سعدیوار مینویسید؟
من سعدی را در ادای مقصود بسیار موفق میبینم، یعنی وقتی جملات او را خصوصا در گلستان و حتی در بوستان میخوانم که چگونه با نهایت ایجاز سخن مهمی و معنای فاخری را در جملات بسیار کوتاهی میگنجاند، حقیقتا در دل تحسینش میکنم و سعی میکنم از او بیاموزم.
*میتوانید نمونهای بیاورید؟
این را از خود سعدی بگویم که در گلستان میگوید این کتاب را نوشتم که ادیبان را به کار آید و مترسلان را بلاغت افزاید. مترسلان یعنی نویسندگان. در حقیقت او نیز گویی عنایتی به این مسئله داشته است که با خواندن کتاب او و نثر او، دیگران میتوانند نویسندگی بیاموزند. خب من یکی از کسانی هستم که در مکتب او کوشیدهام نویسندگی بیاموزم. اینکه توفیق من چقدر است، داوری با دیگران است.
* غیر از سعدی نثر کدام یک از بزرگان روی نثر شما تاثیر گذاشته است؟
علاوه بر سعدی و خصوصا گلستانش که به همین عزم و نیت بارها خواندهام، آثار مرحوم قائم مقام فراهانی را هم با همین عزم و نیت خواندهام. و همچنین کتاب تاریخ بیهقی را. برای اینکه سبک نویسندگی فاخر گذشتگان را بیاموزم و به دست بیاورم. و آنگاه اینها به طور طبیعی در نوشتن من سرازیر میشوند و به نوشتههای من شکل میبخشند.
انتهای پیام
گرچه قرآن از لب پیغمبر است …. هرکه گوید حق نگفته کافر است. مولانا