تهاجم نظامی آمریکا به ایران جدی است؟
عبدالله شهبازی، تاریخپژوه با طرح این پرسش که “آیا تهاجم نظامی آمریکا به ایران جدی است؟” در یادداشتی تلگرامی نوشت:
آیا تنشهای کنونی در ایران ناشی از تعارضات فکری «اصولگرایان» و «اصلاحطلبان» یا «لیبرالها» و «هواداران انحصار دولتی» است؟
۱- در چند روز اخیر خط تبلیغاتی جدید و پرقدرتی دال بر احتمال وقوع حمله نظامی آمریکا به ایران برجسته شده است. این احتمال را چقدر باید جدی گرفت؟
این روزها تحولات ونزوئلا را با دقت دنبال میکنم زیرا مهمترین مدلی است که میتواند اهداف و روشهای دولت ترامپ را آشکار کند.
ابتدا توجه کنیم که ایالات متحده آمریکا و ونزوئلا دارای مرز دریایی هستند؛ فاصله جزایر پورتوریکو (اقلیم تحت حاکمیت آمریکا) تا خاک ونزوئلا حدود ۱۳۰۰ کیلومتر و فاصله پورتوریکو تا میامی (مرکز ایالت فلوریدا) ۱۶۰۰ کیلومتر است یعنی به سادگی امکان حملات موشکی و دریایی و انتقال نیروی نظامی آمریکایی ممکن است.
اگر وضع داخلی کنونی آمریکا اجازه مداخله نظامی میداد شک نکنیم که ترامپ علامتی همدلانه در موافقت با درخواستهای ریک اسکات و مارکو روبیو، سناتورهای مهاجم و جنگطلب فلوریدا (مأمن اصلی مافیای مقتدر شکل گرفته بر بنیاد مهاجرین کوبایی ضد کاسترو در دهه ۱۹۶۰ و سپس مهاجرین نیکاراگوئه و ونزوئلا و سایر کشورهای آمریکای لاتین) نشان میداد که از همان سهشنبه، روز کودتای نافرجام و مفتضح تیم بولتون- آبرامز در ونزوئلا، خواستار مداخله نظامی مستقیم آمریکا شدند. چنین نشد. پس از شکست سریع طرح کودتایی دولت ترامپ، فضا به حالت روزهای قبل بازگشت. رفتار دولت ترامپ در قبال ونزوئلا بار دیگر مبتنی شد بر جنگ روانی و فشار اقتصادی سنگین و تلاش برای دوشقه کردن جامعه ونزوئلا و سوق دادن این کشور به فروپاشی داخلی.
رفتار دولت ترامپ در قبال ایران از همین الگو پیروی میکند به اضافه تجارب دو تحول بزرگ تاریخ معاصر ایران که کانونهای غربی شناخته شده در طراحی و اجرای آن، بر بنیاد بسترهای داخلی، سهم جدی داشتند: کودتای ۱۲۹۹ و استقرار دیکتاتوری رضا خان و دوران چهار ساله انحلال قاجاریه و استقرار سلطنت پهلوی (۱۳۰۴) و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که بر دوشقه کردن و تشدید تنش داخلی استوار بود و با عملیات ربودن و قتل سرتیپ افشارطوس، رئیس شهربانی دولت مصدق، در ۳۱ فروردین ۱۳۳۲ و جنگ تبلیغاتی سنگین و بحران شدید سیاسی ناشی از آن آغاز شد.
۲- مرسوم شده که برای تبیین تعارضات داخلی کنونی و رو به تشدید ایران از مفاهیم کلان و مبهم، یا «فراروایتها» Metanarratives، چون نزاع دو جناح «اصولگرا» و «اصلاحطلب» یا تعارض دو نگاه «لیبرالی» و «دولتگرا» (شبه سوسیالیستی) به اقتصاد استفاده میکنند. این رویکرد به شدت گمراهکننده است. آنچه در ایران میگذرد، هرچند در خاستگاه و سیر تکوین خود در این تعارضات نظری نیز ریشه دارد، ولی اکنون بیش از هر چیز تکاپوی تخریبی کانونهایی است که تعبیر «مافیای ایرانی» زیبندهترین عنوان برای آن است. این مافیایی است که از دوران جنگ هشت ساله با ورود به معاملات غیرقابل کنترل و فسادآور با خارج، بویژه قاچاق اسلحه و نفت، وارد پیوند و تعامل با مافیاهای مشابه، بویژه مافیای اسرائیل و اوکرائين، شد و سپس برای پولشویی و انتقال ثروتهای کلان خود به تداوم و تعمیق این ارتباطات پرداخت. هسته اصلی اقداماتی که در جهت به ستوه آوردن و برانگیختن مردم به شورش و فروپاشی ایران از درون انجام میشود را باید در عملکرد این کلپتوکراتهای عمیقاً فاسد جستجو کرد که به تعبیر ژنرال پادرینو لوپز، وزیر دفاع ونزوئلا، از هر گونه حس میهندوستی بیبهرهاند.
۳- گمراهکننده بودن کاربرد اینگونه مفاهیم کلان برای تبیین چالشهای کنونی ایران در کامنت یکی از دوستان به خوبی بیان شده که عیناً نقل میکنم:
«نه این دولت نه هیچ دولتی در ج اسلامی لیبرال نیستند، هیچ اقتصادی دستوریتر از اقتصاد ما پیدا نمیکنید.
۱- مگر اقتصاد لیبرالی این همه مداخلات دولتی و مراجع اقتصادی اجرایی دولتی دارد؟
۲- مگر اقتصاد لیبرالی این همه مراجع مقرراتگذار برای همه شئون اقتصادی کشور دارد؟
۳- مگر نه اینکه در اقتصاد لیبرال قوانین ضدانحصار جلوی ایجاد تراستها و کارتلهای منحصربفرد و حاکمیت آنها بر بازار را میگیرد؟
۴- مگر نه در اقتصاد لیبرال رقابت در بازار آزاد است که قیمتها را مشخص میکند؟
۵- مگر نه اینکه در اقتصاد لیبرال مالکیت خصوصی و حقوق مالکانه اشخاص محترم است؟
در عمل که دولتها بر خلاف این مشی عمل کردهاند: مالکیت خصوصی مردم و اموال خصوصی آنها را تباه کردهاند، در همه مسائل مقرراتگذاری میکنند، خود انحصار میدهند و رقبا را با حمایت از انحصارگران درهم میشکنند. این اقتصاد لیبرال نیست، کمونیستی هم نیست، ملغمهای پر از فساد است که کانونهای نفوذ سود خود را در آن دنبال میکنند.»
انتهای پیام