عباس عبدی: خاطرات اقای هاشمی را جدی بگیرید!
عباس عبدی در یادداشتی تلگرامی با عنوان “خاطرات اقای هاشمی را جدی بگیرید!!” نوشت:
پس از انتشار گفتگوی من بنده با نشریه اندیشهپویا در باره خاطرات سال ۷۵ اقای هاشمی در موضوع انتخابات ریاست جمهوری و رای دادن ایشان به اقای ناطق نوری بخشی از خانواده محترم ایشان مستقیم یا با واسطه عصبانی شدند و اینجا و انجا در پی حمله به بنده برآمدند و مشغول انگیزهخوانی شدند البته این رفتار شایسته هیچ انسانی نیست. بنده هم اهمیت خاصی به ان نمیدهم. این نحوه رفتار نشان داد که دوستان اگر اب گیرشان بیاید از کیهان هم بهتر شناگری میکنند.
در انگفتگو گفتم که کدام بخش از خاطرات ایشان را بپذیرید و کدام بخش دیگرش را جدی نگیرید و دلائل این بیاعتباری را هم ذکر کرده بودم و اتفاقا بدون اطلاع از سایر گفتگوهای منتشر شده در ان شماره نشریه و بر حسب مطالعه گزارشی که از خاطرات ایشان برایم فرستاده بودند این تحلیل را گفتم ولی بعد از خواندن سایر گفتگوها، میتوان گفت که هر شخص با حداقلی از انصاف و درک سیاسی هم متوجه میشود که برداشت بنده درست بوده و این خاطرات گزینش شده با پیشفرض ذهنی نوشته شده است. کافی است که انها را مقایسه کنید با خاطرات علم تا بدانید تفاوت از کجا تا به کجاست؟
بعلاوه این خاطرات علیه من نیست که از آن ناراحت شده باشم و بخواهم انها را بیاعتبار کنم. اگر ما خاطرات مثلا زمان قاجار یا پهلوی را بخوانیم و اعتبار انها را در محک نقد بگذاریم به معنای ان است که علیه ما است؟ این خاطرات کوششی ناموفق برای روتوش کردن و تبرئه کردن است.
بهتر بود افرادی که عصبانی شدند و عنان اختیار را از دست دادند استدلال مرا در بیاعتبار دانستن این خاطرات رد میکردند البته بهتر بود این کار را میکردند ولی کدام کارشان در خدمت به اقای هاشمی بود که این یکی باشد؟ بیشترین ضربه را اقای هاشمی مثل هر سیاستمدار صاحب قدرتی از منتقدانش نخورد چرا که با نقدهایشان ان مرحوم را دچار تحول کردند همچنان که در دهه اخر عمرشان شاهد بودیم. بیشترین ضربه را از کسانی خورد که زندگی خود را از نزدیکی با ایشان سر و سامان میدادند و اگر ان مرحوم نبود باید خود را اویزان دیگری میکردند تا دیده شوند و زندگی کنتد. اتفاقا همانطور که در مقدمه متن این گفتگو در کانالم نوشتهام برای فهم فرهنگ قومی و قبیلهای سیاست و نیز حاکمیت رابطه بازی و ارادت سالاری بجای لیاقت سالاری، این خاطرات ارزش تاریخی و جامعهشناختی دارد.
جالب این که اگر یکی از اقدامات و روابطی که در خاطرات ایشان به عنوان امری طبیعی نوشته شده امروز از سوی مسئولی سر بزند افکار عمومی به حسابش میرسند. ولی چون این مدافعان چشم و گوش بسته خودشان در گذشته از این حاتمبخشیها متنعم بودند از ان رفتارها دفاع میکنند و سادهاندیشانه گمان میکنند خاطرات علیه دیگران است.. بخش درست این خاطرات ان چیزی است که نشانگر طفیلی بودن و علیه این افراد و گروهها است. حالا میتوان فهمید که نطفه این رابطهبازیها در کجا منعقد شد.
اگر میدانستم این نقد بسیار ساده بنده این قدر موجب تکدر خاطر چنین افرادی میشود شاید چون گذشته باز هم سکوت میکردم ولی چه باید کرد که اگر قرار شود که حقیقت را قربانی ترس از جوساریهای چنین افرادی کرد بهتر است که عطای روزنامهنگاری را به لقای ان بخشید.
این گفتگوها را به اصرار دوستان اندیشهپویا انجام دادم و الا نقد چنین مطالبی برای زمانی است که فراغت کافی وجود داشته باشد. اگر قصد نقد جدی بود بسیاری از خاطرات ایشان را میشد با نقدهای جذابی همراه کرد تا این اطرافیان و وابستگان قدری در برخوردهای خود احتیاط پیشه کنند. دستکاریها و حذفیات ان کوچکترین ایراد این خاطرات است و نه مهمترین انها.
انتهای پیام