خرید تور تابستان

پاسخ معاون وزیر ارتباطات به انتقادات از حضورش در شبکه‌های اجتماعی

امیر ناظمی، معاون وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در یادداشتی که در ایرنا منتشر شده نوشت: وقت‌گیر است حضور در شبکه‌های اجتماعی و گاه برخی از کاربران برایم می‌نویسند: به جای گذاشتن پست برو و به کارهایت برس!

روزهای نخستی که وارد دولت شده بودم، هنوز با دوستانم ارتباط داشتم، هنوز عینک دیدن‌ام به دنیا از بیرون دولت و با همان دغدغه‌هایی بود که یک شهروند عادی دارد! اما ورود به دولت، زود، خیلی زودتر از آنچه فکر می‌کنید، شما را از جامعه جدا می‌کند! انبوه جلسات نظام بوروکراسی زمان بودن با همسر را هم می‌گیرد، چه برسد با دوستان قدیمی که برخی‌شان حالا یا از سر لطف یا از سر دوست داشتن‌اتمحتاط‌تر سخن می‌گویند!

خیلی زود زمان کم می‌آید و بعد همین زمانِ کم، شروع فاصله گرفتن مدیر دولتی می‌شود از جامعه‌اش! شروع فاصله گرفتن از ادراک عمومی و شروع زندگی در دنیای جداشده از واقعیت!

دیگر کمتر سوار تاکسی و اتوبوس می‌شوی، کمتر به سینما و تئاتر می‌روی، کمتر کنار خیابان می‌ایستی آش بخوری و همه اینها مدیر دولتی را از جامعه‌اش دور می‌کند. هرچند هنوز هم برای تک تک اینها می‌جنگم تا کمتر مرا دچار «کژ دیدن دنیا» کنند؛ اما واقعیت این است که به اندازه قبل نمی‌توانی از دور ببینی، به اندازه قبل نمی‌توانی هرطور دلت خواست راه کج کنی بروی کوچه پس‌کوچه‌ها را بگردی!

«جامعه اطلاعاتی» جامعه‌ای است که اطلاعات برایش اهمیت دارد، مثل پول مثل هوا! اطلاعات مبنای هر چیز است، از تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری تا تولید و توزیع! اما برای من معنای ملموس‌اش همین است که می‌توان از «کژدیدن دنیا» فرار کرد؛ چگونه؟ با اینترنت، با اطلاعات و با شبکه‌های اجتماعی!

«جامعه اطلاعاتی» برای من می‌شود همین حضور شبانه و گاه و بیگاه در میانه‌های جلسه و سرک کشیدن به شبکه‌های اجتماعی تا حرف‌ها و ادراک‌های جامعه را ببینم. تا دچار توهم نشوم، تا در برج عاج دولتی ننشینم! در یک کلام تا «دنیا را کژ نبینم»!

حضور در شبکه‌های اجتماعی یعنی ادراکی از واقعیت جامعه بیابم؛ همان دنیایی که ساده پنهان می‌شود در پس پرده‌های بی‌شماری که میان مدیر دولتی و مردم کشیده می‌شود! شبکه اجتماعی یعنی شنیدن فحش‌های مردم ناراضی پایین پُست‌هایم! شنیدن صدای اعتراض‌شان وقتی انگار طاقتشان تمام شده است.

روزهای اول که فحش‌ها را می‌دیدم دوست داشتم فریاد بزنم: «به خدا من هم تازه آمده‌ام»؛ بعد انگار کنار آمدم، چون فهمیدم بهترین هشدارها هستند! هشدارهایی که برایم مدام تکرار می‌کنند: «پس تو داری چه کار می‌کنی؟»

گاهی کارمندان سازمان و وزارتخانه‌مان در شبکه‌های اجتماعی برایم می‌نویسند. همین هفته پیش یکی نوشته بود که در خصوص یک موضوع ساده با او بی‌احترامی شده است، دیگری نوشته بود مودم‌اش را پس گرفته‌اند و … بدون این شبکه‌ها چطور من می‌توانستم بفهمم؟ چگونه می‌توانستم جبران کنم؟ و چطور می‌توانم هر روز خودم را در آیینه‌ای ببینم که وجدان عمومی مرا از روبه‌رو بازخواست می‌کند؟

شبکه اجتماعی با همین ویژگی‌ها است که تبدیل به یک باید می‌شود برای هر مدیر دولتی! تبدیل به یک ضرورت!

شبکه اجتماعی همان وجدان عمومی است، که هر شب و در راهِ میان جلسات کسالت‌بار، بدون تعارف با من حرف می‌زنند، مرا به محاکمه می‌کشانند و مدام نهیب‌ام می‌زنند: «زود باش، زمان دارد از دست می‌رود»!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا