روایت بهشتیپور از همکاری ۲۰ ساله با سرافراز و تحلیل رفتار میرقلیخان
معصومه رشیدیان، خبرنگار انصاف نیوز: حسن بهشتی پور، تحلیلگر مسایل بینالملل و مدیر پیشین شبکهی العالم میگوید بیش از 20 سال با محمد سرافراز همکار بوده و تعداد مدیرانی چون سرافراز را به اندازهی انگشتهای یک دست میداند و میگوید در 37 سال خدمتش تنها 5 نفر چون او دیده است.
او که میگوید دلایل اصلی استعفای سرافراز را خودش باید توضیح دهد، یکی از احتمالات را حذف 800 پست مدیریتی در زمان ریاست صداوسیما میداند و میگوید این موضوع فضایی ایجاد میکند که پشت مدیری که چنین کاری کرده حرفهایی زده شود.
بهشتیپور در گفتوگوی تفصیلی خود با انصاف نیوز به تحلیل دوران معاونت محمد سرافراز بر برون مرزی صداوسیما، مدیریتش بر پرس تی وی و ریاستش بر صداوسیما پرداخته است.
او در این گفتوگو که در دوبخش منتشر خواهد شد ضمن اینکه به شیوهی مدیریتی سرافراز میپردازد و احتمالات برای استعفای او را بررسی میکند عملکرد رسانههایی چون پرس تی وی و العالم را نیز تحلیل کرده است.
همچنین به آشنایی دورادورش با شهرزاد میرقلی خان اشاره میکند و در مورد ویدئوهای این روزهای او در شبکههای اجتماعی اظهار نظر میکند.
بهشتی پور که تجربهی مدیریتی در شبکهی العالم را دارد در بخش دیگری از گفتوگو ضمن تحلیل عملکرد و ضعفها و قوتهای شبکههایی چون العالم و پرس تی وی از دلایل اندک بودن مجریان و گزارشگران ایرانی در این شبکهها میگوید.
بخش نخست گفتوگو با حسن بهشتی پور را که در هفتهی دوم اردیبهشتماه در دفتر انصاف نیوز انجام شد بخوانید:
انصاف نیوز: سالهایی طولانی با آقای سرافراز همکاری داشتید، مدیریت ایشان را چطور ارزیابی میکنید؟
بهشتیپور: وقتی میخواهیم در مورد مدیریت کسی صحبت کنیم انصاف این است که کلیت یک کار را ببینیم نه یک مورد جزیی را، یعنی وقتی میخواهیم مدیریت آقای سرافراز را تحلیل کنیم باید مدیریتش در دورهی برون مرزی صدا و سیما و ریاستش بر صداوسیما را باهم بسنجیم؛ من فقط مدیریت ایشان بر برون مرزی را میتوانم توضیح دهم و نه دورهای که رییس صدا و سیما شد، چون آن زمان اصلا بازنشسته بودم و در صدا و سیما نبودم.
از بیرون هم رصد نمیکردید؟
نه! از بیرون مواردی پیش میآمد که بعضی از آنها را به ایشان پیامک میکردم؛ حتی یکبار هم ایشان را ندیدم، نه اینکه منعی وجود داشت، خود من نمیخواستم ببینم به این خاطر که شائبهی اینکه به دنبال پست و مقام و بازگشت به صداوسیما هستم به وجود نیاید. من به این قائلم که بازنشسته باید اجازه دهد دیگران کار کنند ولو اینکه خود را صاحب صلاحیت بداند، نباید مدام به پست و مقام چسبید و جلوی گردش آزاد نخبگان را گرفت.
ایشان در گفتوگوهای اخیر از فشارها در دوران ریاستشان بر صداوسیما حرف زده بودند، شما در جریان این فشارها نبودید؟
نه! در جریان آن فشارها نبودم؛ اما آقای سرافراز در دورهی خدمتاش در برون مرزی –من بیش از 20 سال با ایشان کار کردم و تقریبا هرروز صحبتی داشتیم- ایشان به نظر من یک مومن واقعی بود. دوستدار انقلاب بود و کسی بود که عملا میدیدیم کنشهایش در راستای ارزشهای اسلامی و انقلابی است و تنها به کلام محدود نمیشود. حرفش را که خیلیها میزدند و همه ادعا داشتند ولی در مورد آقای سرافراز من در عمل چنین چیزی را دیدم و به نظرم او الگوی یک مدیریت خالص و مخلص بود.
این آدم کمتریم امکانات را در اختیار میگرفت، درحالیکه بیشترین امکانات زیر دستش بود. ایشان چه از جهت روابطش با دیگران و مراعات اخلاق و ارتباط با همکاران و چه در مسایل مالی چارچوبهای محکمی داشت. بسیار آدم مقتصد و دلسوز بیت المال بود. میتوانم این را بگویم که اگر ایشان متوجه میشد که کسی دارد ریخت و پاش میکند یا کسی دارد سو استفاده میکند به شدت برخورد میکرد و من این را به چشم خود دیدهام، نه اینکه شنیده باشم!
مدیری بود که تمام وقت در اختیار کارش بود؛ یعنی معاون برون مرزی صدا و سیما که بود وقتش را جای دیگری سرمایهگذاری نمیکرد که ده جلسه بیرون سازمان داشته باشد و 100 جا را اداره کند. «مردی و کاری»، این ضربالمثل شیرین فارسی را به واقع انجام میداد.
قائل به پروتکل هم نبود؛ یعنی من مدیر شبکه العالم بودم و قاعدتا در مورد یک خبر باید به من زنگ میزد و توجهی میداد که ایرادی دارد، اما مستقیم زنگ میزد به سردبیر مربوطه که فلان خبر فلان مشکل را دارد. یعنی آدمی بود که به اینکه «شان من اجل از این حرفهاست که با یک سردبیر صحبت کنم» قائل نبود.
موقعی هم که بحران خبری بود مستقیم به استودیو میآمد! من که مدیر شبکه بودم و در استودیوی العالم بودم به کنار خود معاون برون مرزی هم گاهی وقتها به استودیو میآمد. مثلا آن روزی که صدام دستگیر شده بود، یک موجی از خبر پخش شد، اولین بار هم خبرش را العالم رفته بود و کلی مساله داشت، آقای سرافراز شخصا آمده بود به استودیوی پخش خبر برای اینکه مشکلات را برطرف کند. خلاصه اینکه چنین آدمی سرمایه است برای کشور. آدمهای مثل سرافراز را من در کل خدمت 37 سالهام -چه کار رسانهای و چه کارهای دیگر- شاید 5 نفر هم ندیده باشم.
خودشان در مصاحبه اشاره کردند، برخی تحلیلگران هم میگویند که ایشان دست به جراحی عمیقی در ساختار صداوسیما زد، شما آن حوزههای جراحی را کدامها میدانید و فکر میکنید سراغ چه مسایلی رفتند که برایشان مشکلآفرین شد؟
خودشان باید توضیح دهند، اما اینکه 800 پست مدیریتی حذف شود حرف بزرگی است! 800 مدیر را جابجا کردن برای یک سازمان کلی مساله بهوجود میآورد، چون یک سازمان مگر چندتا مدیر دارد که 800 تا از آنها را عوض کنید؟!
عوض یا حذف؟
حذف! مثلا فرض کنید که دوتا معاونت برنامهریزی و بودجه را با معاونت اداری مالی ادغام کرده و بخشی از آن را کرده معاونت نیروی انسانی و بخشی دیگر را کرده مثلا معاونت دیگری، این گونه کارها اصلا موجب شده است که بسیاری از آن پستها و کارمندهای زیرمجموعهشان حذف شوند، یعنی دیگر نیازی به حضور و وجود اینها نیست. این کار یعنی چه؟ یعنی همهی آنها که کارشان را از دست میدهند دشمن او میشوند و با هر دلیلی هم قانع نمیشوند. هرچه بگویی که این سازمان عریض و طویل و متورم شده و نیاز دارد که کوچکسازی و سبکسازی شود فایدهای ندارد. اینکه بگویید من در حکم و برنامهای که دارم لزوم سبک سازی و چابک سازی این سازمان ذکر شده است هم بیفایده است؛ حالا عدهای میگویند که نه! این کار را باید به تدریج انجام میداد و نه یکدفعه، اما ایشان قائل به این بودند که اگر من یکدفعه اقدام نمیکردم مثل یک بیماری سرطانی نمیتوانستم حریفشان شوم. این عضو سرطانی را باید قطع کرد و کنار گذاشت.
الان هم که نتوانستند حریفش شوند و کارشان نیمه ماند.
او مدعی است که بخاطر این نبوده و چیزهای دیگری بوده.
انصاف نیوز: گویا با خانم میرقلیخان هم آشنایی دورادوری داشتید؟
بله؛ ایشان در یک مقطعی واقعا برای کشور جمهوری اسلامی رفته و زندان افتاده. خاطرات زندانش را هم منتشر کرده، شدیدترین فشارها روی این بنده خدا بوده است. جرمش این بوده که با همسرش دوربین دید در شب خریده بودند و میخواستند به ایران بیاورند، این از نظر من یک خدمت است. نه خانم میرقلیخان، هرکسی این کار را کند خدمت است.
حداقلش به عنوان فردی که به زندان افتاده بوده برای آن مقطع ارج و قرب دارد، هرکسی خدمتش سرجایش باید باشد. بعدا کشور عمان وساطت کرده و این خانم را در تبادلی با آن آمریکاییهایی که به گمانم کوهنورد بودند تبادل کردند. این خانم بعدا به آقای سرافراز معرفی شده، گفتند این خانم انگلیسیاش خوب است و به درد پرس تی وی میخورد. به این شبکه رفته و با آقای سرافراز همکاری کرده. آنجا هم که من در آن مقطع نبودم و نمیدانم که چطور کار کرده است، آقای سرافراز را که قبول دارم میگوید ایشان خیلی خوب کار کرده؛ حالا اینکه رفته بعدا بیحجاب شده، خب ما این همه آدم داریم که با صداوسیما کار میکرده و بعدا بی حجاب شده، این عرضهی آقای سرافراز را نشان میدهد که آدمها را جذب میکند و از آنها استفاده میکند. اما اینکه بعد بگوییم این جاسوس و نفوذی بوده و… اینها دیگر در حد من نیست و قضاوتش در حد مراجع ذیصلاح است که آیا واقعا 5 سال طرف را در زندان نگاه داشتهاند تا نفوذی درست کنند و بفرستند به جمهوری اسلامی؟! این را باید اهل فن نظر دهند.
این چند وقت دنبالش کردهاید که چه میکند؟
بله
الان میگوید همسر سابقم این کار را میکرده، یا علیه مردم فلان کار را کرده؛ خودش مگر در این حوزهها همکاری نداشته؟
کدی که میدهد کمی محل شوخی است. میگوید همسر سابق من میرفته پنهانی وسایل ضد شورش وارد میکرده؛ آیا فیالنفسه وسایل ضد شورش چیز خوبی است یا بدی؟ باقی کشورها ندارند؟ اینکه چه کسی دارد استفاده میکند یک موضوع است و اینکه یک ایرانی برود در خارج از کشور تلاشی کند و وسایل ضد شورشی که در ایران نمیتوان تهیه کرد –مثل کامیونهای زرهی خاص و آب پاشها را- برای ایران بیاورد از نظر من خدمت کرده نه خیانت؛ عدهای میگویند با این وسایل میخواهند مردم را سرکوب کنند از این نظر چیز بدی است، خانم میرقلیخان میخواهد با این موضوع تحریک احساسات عمومی کند و بگوید که «آی ملت! این آدم رفته و وسایل ضد شورش آورده» من میخواهم بگویم خود این کار فیالنفسه خوب یا بد نیست که، اینکه در کجا استفاده میشود این ارزشها را مشخص میکند. اینکه علیه چه کسی استفاده میشود این تعاریف را میسازد.
اگرنه در تمام کشورها با این وسایل آشوبها و شورشها را کنترل میکنند. این فرد اگر برای ما اسلحه آورده بود هم ما میتوانستیم از آن هم در خدمت به کشور استفاده کنیم و هم در خیانت. خانم میرقلیخان میخواهد بگوید که آقای محمود سیف –یا اسمش هرچه که هست- کمک کرده به سرکوب مردم، به نظر من دارد صورت مساله را تغییر میدهد و خلط مبحث میکند.
وارد کردن ماشینهای آبپاش کار درستی است یا غلطی؟ یعنی به جای اینکه با گلوله بزنی با آبپاش متفرق کنی خوب است یا بد؟ بستگی دارد که چه کسی علیه چه شورشی استفاده میکند.
انصاف نیوز: برگردیم به آقای سرافراز، دلیل استعفا چه بود؟
من نمیتوانم وارد این موضوع شوم چون اصلا صلاحیتاش را ندارم، ولی این را میتوانم بگویم که تصور کنید هم 800 مدیر حذف میشوند هم زیرمجموعهشان و کل این فضایی ایجاد میکند برای هر مدیری که هزاری هم آدم خوبی باشد پشت سرش حرفهای مختلفی بزنند، چون موقعیت و پست را از دست دادهاند.
ضمن اینکه این روند تا کی میخواهد ادامه پیدا کند؟! سیستم صداوسیمایی که واقعا نمیدانم تا کی میخواهد بزرگ شود و این بزرگ شدنش منجر به بودجهی بیشتر، منجر به اینکه کیفیت کار پایین میآید –چون تزاحم کار هست- میشود. باید فکری و کاری کرد. حالا آقای سرافراز نه، هر بزرگوار دیگری، باید به این فکر باشد که آیا صلاح کشور است که سازمانی به این عریض و طویلی کارش را به این شکل ادامه دهد؟! آیا واقعا نمیشود کار دیگری کرد که این سیستم کارآمد باشد، بهرهوریاش افزایش پیدا کند؟! الان مثلا اگر ما 5 شبکهی باکیفیت تاثیرگذار داشته باشیم بهتر از 50 شبکه نیست؟! او که میگوید 50 تا بهتر است بیاید دلایلش را بگوید و توضیح دهد که چگونه میشود اینها را اداره کرد.
بنابراین درمورد مدیریت آقای سرافراز، در اینکه فردی صادق بود و به آنچه میگفت عمل میکرد و اینکه درمورد موضوعات مختلف دلسوزانه منافع کشور و انقلاب اسلامی را میدید شکی نیست. خودش برادر دو شهید و جانباز جنگ است، آن طرف هم در عرصهی مدیریتی ابتکارات و خلاقیتهایی داشته که قابل توجه است. اولین شبکهی دیجیتال در ایران –شبکهی العالم- با همت و پشتیبانی و درایت ایشان به وجود آمده که مهم است. فول دیجیتال یعنی اینکه نوار حذف شد! قبلش اینکه نیوز رومی باشد شبیه رویا بود و آقای سرافراز این را تحقق داد. از آن مهمتر اینکه وقتی العالم نوار را حذف کرد هنوز الجزیره حذف نکرده بود.
وقتی نوار به استودیو نمیرود یعنی ما خبر را یک ساعت قبل از پخش بستیم، اما وقتی به صورت دیجیتالی است شما اولویتهای خبریات را دو دقیقه مانده به پخش میتوانی تغییر دهی.
به لحاظ محتوایی چطور؟ مثلا العالم که قرار بود برای مخاطبان عرب زبان باشد، آیا برای آنها هم تحولی ایجاد شد؟ چون به نظر میرسد که به نتیجهای که مورد نظر بود نرسید؟ العالم مگر الان چقدر تاثیر دارد؟
اینکه چقدر تاثیر دارد و عملکردش چگونه بوده را باید بررسی کرد. 4 سال من مدیرش بودم و حتما بعضی ضعفهایش از من هم بوده است؛ اما میخواهم این را بگویم که شما توجه کنید اینکه کسی بتواند در کشوری مثل جمهوری اسلامی ایران یک شبکهی 24 ساعتهی خبری به غیر زبان مادری بهصورت فول دیجیتال ایجاد کند، یک همت بلند میخواهد، ولو اینکه کیفیتش افت کند یا هرچه که میتوان راجع به آن صحبت کرد.
البته به زبان مادری که…
نبوده دیگر! عربی بوده…
آخر ما چند میلیون نفر عرب داریم در ایران…
اصلا از آنها استفاده نمیشده… اما شما دقت کنید که زبان مادری در ایران زبان فارسی بوده، خصوصا در رسانه؛ ما آدمی را میخواستیم که کار حرفهای رسانهای بلد باشد، عربی فصیح بگوید، بخواند و بتواند خبری بنویسد، اینها را که همهاش را داشت سیاست جمهوری اسلامی ایران را هم اجرا کند.
افراد کمی داشتیم که همهی اینها را با هم داشته باشند. از این 25 پرسنلی که گوینده و مجری و… بودند سه نفر با این ویژگیها ایرانی بودند. موضوع این نبود که من نخواهم از ایرانیهای عرب زبان استفاده کنم، بلکه اصلا افرادی با تمام آن ویژگیها بسیار کم بودند. کسی که حرفهای باشد و به زبان عربی فصیح تسلط داشته باشد؛ عربی عراقی صحبت کردن با لبنانی حرف زدن و مصری حرف زدن متفاوت است. عربی فصیح یعنی عربی که تمام رسانهها از آن استفاده میکنند و با آن مینویسند.
موضوع سر این است که یک شبکهی 24 ساعتهی خبری که میخواهد مرتب به زبان عربی خبر پخش کند، باید امکاناتی فوقالعاده داشته باشد و این برای ایران خیلی دشوار است. اگر در لبنان و مصر باشد، نه؛ همانطور که یک شبکهی فول دیجیتال و 24 ساعتهی خبری در ایران به زبان فارسی به نسبت کار سادهتری است تا شبکهای به زبان انگلیسی –مثل پرس تی وی- یا عربی، اینها خیلی متفاوت است.
در انتخاب کارکنان زبان حرف اول را میزند و غیر از آن باید سیاستها را هم بشناسد، جهتگیریهایی را که شما و رسانهتان دارید را باید بتواند خوب پیاده کند و آن مسایل حرفهای را هم باید خوب بداند.
فکر نمیکنید در استفاده از عربهای ایران در العالم ضعف خیلی شدیدی بوده؟
نبودند! آن موقع که بنده بودم دربدر به دنبال چنین افرادی میگشتیم و سه-چهار نفر هم پیدا کردیم و استفاده هم کردیم و هنوز هم خوشبختانه کار میکنند. بلافاصله هم تمام امکاناتم را بسیج کردم که استخدام شوند. اگرچه کلی مشکل وجود داشت برای استخدامشان –یکی را گزینش گیر میداد و مشکلات دیگری که نمیخواهم بازش کنم- ولی با هر بدبختی بود من اینها را استخدام کردم. چرا استخدام؟ چون میدانستم اینها برای ما سرمایهاند و میتوانم رویشان حساب کنم و حقوق ریالی دهم، به جای اینکه به کارکنان غیر ایرانی حقوق دلاری بدهم. این برای ما یک استراتژی بود، اما کو نیروی انسانی؟ ادعا الی ماشاالله بود که «من زبانم خوب است» اما وقتی میآمد در کار میدیدیم که خیلی فرق است.
مثل اینکه این همه فارسی زبان است، اما یکی که میخواهد یک شبکهی فارسی راه بیندازد، بگویید تو که فارسی بلدی بیا در شبکهی من گوینده شو، ببینید چه میشود.
این کار را که کردند؛ الان بی بی سی، ایران اینترنشنال، وی او ای و این شبکههای فارسی زبانی که اخبارشان در ایران هم دیده میشود، از نیروهای ایرانی استفاده کردند.
بله، ولی از کدام نیروها استفاده کردند؟! از آنها که کار کردند، همین آقای باستانی که در بی بی سی است در مجموعهای از رسانههای داخلی کار کرده…
البته خیلیهاشان در رسانههای داخلی برند نشدند؛ اما به محض اینکه پایشان را به آن رسانهها گذاشتند تبدیل به یک برند شدند…
آموزش دیدند؛ یکی از مشکلات ما در ایران این است که به محض اینکه به جایی میرسیم میگوییم که دیگر اجل از این هستیم که بنشینیم و یاد بگیریم.
ولی آنجا اینگونه نیست من وقتی با مدیر رادیو بین المللی فرانسه صحبت میکردم گفتم «مهمترین جای rfe (همان رادیوی بین المللی فرانسه) کجاست به نظرتان؟» تصورم این بود که الان بلافاصله میگوید نیوز روم، چون از نظر من این بود اما او گفت «بخش آموزش» من متعجب شدم. دلیلش را هم اینگونه توضیح داد: «همهی ما که اکنون داریم کار حرفهای میکنیم یکبار از آن بخش گذشتهایم و همین الان هم که من مدیر اینجا هستم باز هم دارم آموزش میبینیم در این بخش.»
یعنی کسی که علاوه بر مدیر رادیو ملی فرانسه سالها سردبیر Le monde بوده از آموزش استغنا پیدا نکرده. این آدمها به این دلیل آنجا برند شدند –البته به نظرم هنوز با برند شدن فاصله دارند- به این دلیل است که آموزش دیدهاند، نرفتهاند آنجا افاضهی فیض کنند، از خودشان بپرسید حتما خواهند گفت که دورهی آموزشی دیدهاند، حتما به آنها گفتهاند که چگونه چندجانبهنگر باش، چگونه در گزارشت مراعات واژههایی که بکار میبری را بکن.
واژه به واژه را طرف باید رعایت کند، در غیر اینصورت اخراج میشود.
پایان بخش نخست
rfi درسته
با سلام ایشان بخاطر دوستی که با آقا سرافراز داشته اند و حق نان و نمک خواسته اند دین خود را ادا کنند و الا بنده اطلاع داریم که آقای سرافراز فردی خود محود و بنوعی دیکتارخصلت بوده و تنها نظر خود را قبول و نظر بقیه را حتی بصراحت رد می کرد و در صورت اصرار هم میگفته همین است اگر نمی توانی برو حساب داری و تسویه حساب ات را بگیر ما هنوز به مرحله ای از رشد نرسیده ایم که انتقاد منصافه و بی طرفانه را جایگزین بد و بستان های دستانه بکنیم جناب بهشتی اگر با همین رویه در العالم خدمت می کردند علت اصل عدم موفقیت این شبکه را باید در همین دید که ایشان مسائل را بقول فرانسویها سوبژکتیو می بنند تا اوژکتو که یکی از اصول اصلی کار خبری ایست