گزارش: قیمتارز اینجا تعیین میشود
رضا غیبی در آرمان نوشت: بانک مرکزی میخواهد بازار ارز را ساماندهی کند؛بازاری که همه اتفاقات آن به چهارراه استانبول ختم میشود تا کار بانک مرکزی هم سهل باشد، هم دشوار. جاییکه کاسبهای خاص خود را دارد، اینجا، یعنی جایی در قلب تهران، وجب به وجب پیادهرو سرقفلی دارد، اینجا حرف از دلار و درهم و دینار است. جاییکه موسپید کردهای با شنیدن نیت ما از حضور در بین دلالان دلار. بی مقدمه گفت:«حالا بانک مرکزی یه چیزی گفته، شما چقدر بیکاری که دوره افتادی تو خیابون که ببینی چی شده؟ چی میشه؟ اصلا مگه قراره چیزی بشه؟ مثل تو هم کم نیستن. بساط داریم با امثال شما. تو که خوبی، عکس نمیگیری. یه سریها میان گوشکوب به دست، عکس میگیرن اجازه مِجازه هم توکارشون نیست. بعدش یا عکس پاک میشه یا بلایی سر دوربینشون میاد بستگی داره با کی طرف شده باشن. تو هم ببین و دوست داشتی بنویس که اینجا خبری نیست، یعنی دروغ چرا هست ولی از اون خبرایی که هر روز هر روز میگن اِل میکنیم و بِل میکنیم نیست. ببین من یه خرده کمتر، بیشتر، 15 سال اینجا کاسبی میکنم. روزای هفته همونطوری هستن که تو این سالها بودن. حالا اینها اومدن میخوان ابروش رو درست کنن واسا ببین چطوری چش و چالش رو درمیارن. اصلا چرا به جای این همه شاخ و شونه کشیدن برای چهارتا دلال، نمیرن اون صرافیهای شیک و پیک بالاشهری رو که دستشون با خیلیها تو یه کاسه است رو سرک بکشن و بعد بیان به ما جِقلهمِقلههای استانبول گیر بدن. حالا گیرم من هم رفتم، دلار میشه هزار تومن؟ نه خدا وکیلی کار اگه با رفتن ما درست میشه جمع کنیم بریم. فکر کن رفتم، آقای بانک مرکزی میاد جواب زن و بچه من رو بده یا آقای دانشگاه آزاد بهم لوح تقدیر میده و شهریه بچهام رو نصف قیمت حساب میکنه؟ برو عمو، برو رد کارت، برو بذار به مشتریمون برسیم. ولمون کن ببینیم امروز چقدر کاسبیم، بانک مرکزی بانک مرکزی افتاده تو دهنتون انگار که چی.
نفس که کم آورد دست از حرف زدن رگباری برداشت، دست در میان موهای جوگندمی فرو برد و نگاه معناداری تحویل من داد و شروع کرد، دلار، پوند، یورو، دلار، دلار، دلار… پاساژ افشار اما خلوتتر از هرزمان دیگری است. صرافها گاهی از پشت تابلو روی پنجهها قد میکشند برای سرک کشیدن. قیمتها روی 3450 تومان در نوسان است و بیشترین تحرک هم بین دلالان. برای ما که از زمان اوج گرفتن نرخ دلار در بازار آزاد چندباری چهارراه استانبول را سبک سنگین کردهایم برخی از چهرهها آشنا هستند، افرادی که شاید در نگاه اول دست به جیب شوید برای کمک کردن به آنها اما باور کنید همین افراد صحبت از چندصد هزار دلار میکنند در معاملات روزانه خود و موجودی جیبشان هیچوقت کمتر از 50 هزار دلار نیست. این را ما بر اساس مشاهداتمان میگوییم و پیرمرد ویترین به دست چهارراه استانبول هم آن را تائید میکند. ویترین پیرمرد چیدمان جالبی داشت. چندصد تایی هم دلار داشت و به قول خودش این روزها 50 هزار تومان هم که کاسب باشد ویترینش را زیر بغلش میزند و میرود پی زندگیاش. روایت او از دلالان بازار اما جالبتر از هر آنچه ما دیده بودیم، بود.میگفت اینها را که میبینی صبح به صبح با خیلی از این صرافها جلسه دارند و بسته به اعتبارشان دلار تحویل میگیرند. اینها اغلب نمایندگان صرافیها هستند و بازار را با هماهنگی هم میچرخانند. وقتی صراف ابرو بالا میاندازد که خرید نداریم عروسی به کوچه دلالان میآید و فروشنده نگونبخت اسیر شگردهای بازار ارز میشود. خریدار هم که باشی قیمت تمام ویترینها ثابت است و در روزهای پرنوسان کمتر کسی فروشنده خواهد بود تا باز هم در راسته دلالان عروسی باشد برای بالابردن لحظهای قیمت دلار. پیرمرد خندید و گفت یادت هست یکی بود که میگفت دلار 300 یا 400 تومن بیشتر ارزش نداره، اون موقع که دلار رو بورس بود همین صرافهایی که الان میبینی، از پنجره سرک میکشیدند تا به یه چشم و ابرو قیمت را بالا و پایین کنند. یکی هم همیشه اون گوشه پاساژ به دیوار تکیه میداد و فقط نگاه میکرد، حواسش به همه چیز بود از مامورا گرفته تا خبرهای لحظهای و میزان تقاضا در بازار. یه جورایی همه اون شلوغی بازار رو تنظیم میکرد به موقع تقاضای کاذب درست میکرد و به موقع هم عرضه دلار رو بیشتر میکرد. خلاصه که این صرافها خیلیهاشون خودشون بازار رو میچرخونن. پیرمرد هم همون حرف نفر قبلی رو تکرار کرد و گفت فردا که بخوان بیان مثلا بازار ارز رو ساماندهی کنند اولین نفری که بساطش رو جمع میکنند من بدبخت هستم. حالا شما هم برو یه سیاحتی بکن ببین چی دستگیرت میشه فقط حواست باشه اینجا اگه کسی بفهمه خریداری همه میفهمن و قیمتهاشون ثابت میمونه و اگر فروشنده باشی که با «خرید نداریم» روبهرو میشی. اگر هم که بدونند خبرنگاری، شانس بیاری فقط دست میاندازن، البته آدم حسابی هم تو این صنف کم نیست اما دیگه داره نسلشون منقرض میشه…
انتهای پیام