یادداشت احسان شریعتی «به یاد هاله و هدی»
حالی درون پرده بسی فتنه میرود!
احسان شریعتی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «حالی درون پرده بسی فتنه میرود! / به یاد هاله و هدی» به بهانهی سالمرگ هاله سحابی و هدی صابر نوشت:
ده سال از رویدادِ جنبش اعتراضی-مدنی (موسوم از دو سو، به «جنبش سبز» و «فتنه»)، پیآمد انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸، گذشت. رُخدادی که پس از انقلاب شاید گستردهترین تحرک اجتماعی در کشور ما محسوب میشود، و حتی بهلحاظ فراخی درگیری اقشار اجتماع، وسیعتر از حوادث دههٔ ۶۰، که تنشهای داخلی جامعهٔ سیاسی در آن تا مرز یک جنگ داخلی تمامعیار پیش رفت.
دهها تن از جوانان در این حرکت اعتراضی جان باختند و صدها تن آسیب دیدند: زندانها از معترضان پُر شد، بسیاری از فعالان مدنی و مطبوعاتی از کشور مهاجرت کردند و…؛ در این اثنا، ملت ما چهرههایی چون هدی صابرها و هاله سحابی ها را از دست داد.
چنین بهای سنگینی را چرا – و – چگونه پرداختیم؟ چه تصویری از کشوری که انقلابی بزرگ علیه دیکتاتوری و وابستگی را از سر گذرانده بود و از نظام حاکم بر آن، در جهان گزارش شد؟ آیا مسوولیت این حوادث فجیع در ترازوی عدالت و انصاف و در فضایی شفاف و حقیقتجو مورد بررسی قرار گرفت؟ آیا مضمونِ مطالبات این جنبش و چشماندازهای نظری و شیوهٔ هدایت آن از درون موضوع حلاجی و نقد اصولی و سازندهٔ پژوهندگان تاریخی و کوشندگان سیاسی واقع شد؟
نه! نه نظام حاضر به برپایی یک دادگاه علنی برای قضاوت ملی دربارهٔ عملکرد خود و منتقدانش شد، و در عوض، ترجیح داد با تداوم سیاست حصر و حبس و..، ماجرا را در حالت تعلیق تثبیت کند، و نه اپوزیسیون داخلی نظام به یک جمعبندی منسجم از این رُخداد برای تنظیم و طراحی یک خطمشی اصولی ملی برای حرکت آینده نایل آمد.
در نتیجه، محصولِ و برآیند آن تعلیق و این بلاتکلیفی، برآمدنِ وضعیتِ سومی موسوم به خطِ مصلحتگرایی عملی یا پراگماتیسمِ «اعتدال» در دورهٔ کنونی و در دولت قانونی بود، که در میانهٔ تضادها و در برابر فشار طرفین، ابهامات سیاسی-دیپلماتیک و بحرانهای اجتماعی-اقتصادی فعلی را استمرار میبخشد.
این وضعیت اما به دلایل متعدد آشکار (و در همهٔ ابعادِ حقوقی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی)، نمیتواند مسیری رو به بهبود و بهروزی طی کند. بازبینی در همهٔ ساحات و ابعاد به نیاز روز و ضرورت بقای زندگی جمعی تبدیل شده است. از بخش «فاسد»، خواه در حاکمیت و خواه در جامعه، نمیتوان انتظار تغییر – و – تحول مثبتی داشت. نومیدی به اصلاح این بخش، لازمهٔ امید به نقشآفرینی بخش سالم و جوان کشور ماست. نمادهایی چون «هاله و هدی»، یعنی جوانانی مسلح به نوعی جهانبینی نو و باورمند به ارزشهای استعلایی و آرمانهای فطری، معنوی و توحیدی، و با تکیه بر یک خطمشی مدنی و خشونتپرهیز، آگاهیبخش و رهاییبخش، این «امید» را نمایندگی خواهند کرد.
وظیفهٔ روشنفکران ملی و مردمی کسب آمادگی برای زمینهسازی، تعمیق و غنابخشی نظری در خدمت این بخش سالم و معطوف به آیندهای بهتر است که بتواند از انباشتِ آگاهی و تجربهٔ تاریخی شکست – و – پیروزیهای گذشتهٔ انقلابها، از مشروطه تا بهمن، و نهضتها، از ملی شدن صنعت نفت در دههٔ سی تا جنبش مدنی جاری، یک جمعبندی درست در دست داشته باشد و از تکرار اشتباهات و شبهات گذشته اجتناب ورزد.
اخیرا باردیگر شنیدیم که اسکان زندانیان سیاسی-عقیدتی در بند زندانیان عادی و جنایی باز فاجعه آفریده است..، گویی مسوولان این تصمیمات، تنها درسی که از تاریخ آموختهاند این بوده است که بهقول هگل قدرتها و مردمان درسی از تاریخ نمیآموزند!
در هر حال، فجایع گذشته را برخی «نه خواهند بخشید و نه فراموش خواهند کرد». برخی «میبخشند، اما فراموش نمیکنند». برخی که بیشترند، هم میبخشند و هم فراموش میکنند. و أسفبارتر آنهاییاند که فراموش میکنند، اما نمیبخشند! اینها که اکثریت را تشکیل میدهند، همه را به یکسان مقصر میانگارند و «همگنان» را مسوول میپندارند و حتی بدتر، بهجای مسوولان، قربانیان را مسبب مشکلات موجود میدانند: مانند آن جوانی که روزی در مترو جایش را به سالمندی نمیداد و در توجیه رفتار خود میگفت: مگر شما نبودید که بهپا خاستید؟ (انقلاب کردید => پس همچنان سرپا بایستید!)
انتهای پیام