خرید تور تابستان

احسان شریعتی: گفتمان شریعتی راهی برای رفع تقابل دوگانه‌ سنت و تجدد است

احسان شریعتی با بیان اینکه گفتمان راه سوم شریعتی راهی برای رفع تقابل دوگانه‌ سنت و تجدد است، معتقد است: برخی‌ها از اول با شریعتی، نسبی و گزینشی برخورد کرده‌اند و امروز هم برخورد گزینشی با شریعتی کار علمی و صادقانه‌ای نیست.

ایکنا نوشت: علی شریعتی از تأثیرگذارترین روشنفکران تاریخ معاصر ایران است. با اینکه یک سال و چند ماه پیش از انقلاب درگذشت و شاهد به ثمر نشستن آن نبود، اما اکنون بعد از چهل و دو سال آثار و اندیشه‌هایش به عنوان بحث‌برانگیزترین روشنفکر دینی در محافل مختلف فکری و فرهنگی مورد نقد و ارزیابی قرار می‌گیرد.

به مناسبت ۲۹ خرداد، چهل‌و‌دومین سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی، گفت‌وگویی با احسان شریعتی، فرزند ارشد ایشان، دانش‌آموخته فلسفه در مقطع دکتری از دانشگاه سوربن فرانسه و از فیلسوفان و پژوهشگران حوزه دین و فلسفه داشته‌ایم که قسمت اول این گفت‌وگوی تفصیلی را در ادامه می‌خوانید.

آنچه در بخش اول این گفت‌وگوی تفصیلی می‎خوانید:
شریعتی در نگرش‌ فرهنگی جامعه تحول ایجاد کرد
شریعتی؛ ابداع کننده گشایش معنوی با حفظ «خود»
روش نقد شریعتی روش تأویلی – هرمنوتیکی بود
شریعتی قائل به رویکرد تفکیکی بود
بازگشت به خویشتن، هویت‌گرایی نیست
رهایی از تقلید؛ شرط بازگشت به خویشتن برای رسیدن به خوداندیشی
گروه فرقان ربطی به ایده‌های شریعتی نداشته است
برخورد گزینشی با شریعتی کار علمی و صادقانه‌ای نیست
جریان نوشریعتی به دنبال تحقق پروژه عرفان، برابری و آزادی است
رویکرد شریعتی به قرآن هرمنوتیکی و پدیدارشناسانه بود
شریعتی قرآن را دارای دو وجه «غیب و شهادت» می‌دانست
شریعتی قابل نقد است

ایکنا – اگر کسی مثل شریعتی در تاریخ معاصر ایران وجود نداشت، به‌لحاظ مسائل فکری و نظری چه اتفاقی در آن مقطع زمانی رخ می‌داد و جامعه دچار چه خلأهایی می‌شد؟

شریعتی در مواجهه و تعارض جریان دوقطبی و دوگانه «سنت» و «تجدد»، گفتمان «راه سومی» را گشود. همان‌طور که می‌دانید در صد سال گذشته، به‌خصوص پس از شهریور ۱۳۲۰ که رضاشاه از سلطنت کنار گذاشته شد، در برابر «تجدد آمرانه»، واکنش‌های متعددی ایجاد و نوعی بازگشت به سنت، در جامعه پدیدار و نهادینه شد، مثلاً اقبال به هیئت‌های مذهبی سنتی، توسط توده مردم که به سنت بازگشتند بیشتر شد و در مقابل، روشنفکران به ایدئولوژی‌های جدید که آن‌ زمان ایدئولوژی مارکسیسم و حزب توده غالب بود، گرایش یافتند. در نبود گفتمان راه سوم، دوقطبی بودن جامعه آن هم در شرایط نبود یک اجماع عمومی فرهنگی از نوع ملی و مذهبی و در قالب قطب‌های دوگانه روشنفکر- توده و تجدد – سنت ادامه می‌یافت و این موضوع تضادهای فرهنگی خاص خود را به‌ همراه داشت. اکنون در بسیاری از کشورهای اسلامی، گفتمان نواندیشی دینی ضعیف است، اما در این کشورها نوعی گرایش به بنیادگرایی و اسلام‌گرایی به‌عنوان واکنشی در قبال تجددگرایی استعماری و استبدادی وجود دارد و برای آن‌ها دارای جاذبه است، اما در کشور ما چنین جاذبه‌ای قدرت ندارد، زیرا رویکرد نهضت نواندیشی دینی که شریعتی از حلقه‌های مؤثر آن به‌شمار می‌رود، باعث شد تا کشور ما در قبال چنین رویکردهای افراطی، چه به‌شکل سنت و بنیادگرایی، و چه به صورت تجددگرایی افراطی واکسینه شود.

شریعتی در چنین شرایطی، یک سنتز تألیف و راه سومی ارائه کرد که اگر این گفتمان ادامه پیدا نمی‌کرد، طبعاً آن کنش و واکنش و یا افراط و تفریط و دوقطبی سابق ادامه می‌یافت، و این یکی از نتایح درخشان دعوت شریعتی محسوب می‌شود. به تعبیر دوستمان پرویز خرسند، «انسان ایرانی، پیش و پس از شریعتی یکی نیستند». شریعتی از لحاظ ابعاد فرهنگی، تحولی در نگرش‌ فرهنگی ما به‌خصوص در حوزه دینی به‌وجود آورد و این نیز یکی دیگر از پیامدهای اندیشه اوست.

ایکنا – اگر شریعتی امروز زندگی می‌کرد، اندیشه او چه دستاوردی برای جامعه در حال گذار از سنت به مدرنیته داشت و چه وجوهی از اندیشه او می‌تواند برای جامعه امروز قابل استفاده باشد؟

شریعتی قائل به نقد سنت بود، و این کار را پیش از انقلاب پی می‌گرفت. و به‌ این دلیل که پس از انقلاب، سنت در قالب حاکمیت دینی به صحنه آمد، طبعاً دیدگاه شریعتی نیز هنوز به‌روز است و کارآیی دارد. دوم اینکه شریعتی نوعی گشایش در افق‌های متنوع فرهنگی که آن ‌را «دیگری» «دگراندیشی» می‌خوانند، خلق کرد. زیرا کشور ما با ملاحظه قومیت‌‌ها، زبان‌ها و فرهنگ‌ها متنوع است. اما در دوره صفوی، نوعی مرکزگرایی به‌وجود آمد که در دوره پهلوی تشدید شد، و به‌همین دلیل تنوع فرهنگ‌های دیگر به‌رسمیت شناخته نشد. شریعتی در چنین شرایطی هم به شرق و هم به غرب نظر داشت و این بینش موجب شد که نوعی گشایش معنوی با حفظ «خود»، به‌روی «دیگری» ایجاد شود. این موضوع تجربه جالبی است که چطور یک فرد مسلمان، شیعه و ایرانی، معنویت‌های شرق، جریان‎ها و مکاتب فکری شرق و غرب را مورد مطالعه و بحث‌های تطبیقی و مقایسه‌ای قرار می‌دهد و آن‌ها را نقد می‌کند و یا ابعاد تمدن و فرهنگ غرب را از منظر تاریخ اجتماعی، به‌صورت همدلانه و براساس روش تأویلی-هرمنوتیکی مورد نقد قرار ‌دهد. روش هرمنوتیکی و تأویلی به این صورت است که براساس آن، مکاتب، دین و فرهنگ‌ها از منظر درونی مورد مطالعه و نقد قرار می‌گیرند و این روش با سایر روش‌ها که از بیرون، مکتبی را نقد می‌کنند، متفاوت است. به‌دلیل چنین رویکردی، شریعتی در مظان اتهام قرار می‌گرفت که التقاطی فکر می‌کند، در صورتی که شریعتی قائل به رویکرد تفکیکی بود، یعنی هویت‌ها را از هم جدا می‌کرد و مثلاً اینکه می‌گفت پیروان تشیع و تسنن باید به هم نزدیک شوند؛ منظورش این نبود که اصل این دو مکتب باید یکی شوند؛ بلکه ضمن اینکه تفاوت‌ها را نشان می‌داد، در عین حال می‌گفت تشیع علوی یا تسنن نبوی در مقابل تشیع صفوی و یا تسنن اموی قرار دارد.

ایکنا – شریعتی در پیش از انقلاب، یعنی در دهه ۴۰ و ۵۰ یکی از تأثیرگذارترین روشنفکران ایرانی تلقی می‌شد که آثار و اندیشه‌های او مورد توجه قاطبه مردم و به خصوص نسل جوان و تحصیل‌کرده بود، حال با همه این اوصاف فکر می‌کنید اگر شریعتی امروز زندگی می‌کرد، می‌توانست همچنان تأثیرگذاری سابق خود را حفظ کند و اندیشه و آثارش مورد استقبال قرار گیرد؟

بستگی به این داشت که شریعتی با مسائل جدید و مستحدثه بعدی چه نوع مواجهه‌ای پیدا می‌کرد و آیا می‌توانست در قبال آن‌ها چشم‌انداز جدیدی بگشاید و پاسخگو باشد. در وهله دوم باید به جریان فکری شریعتی پس از انقلاب نیز در این زمینه توجه کرد، چون یک سوی این قضیه به شخص شریعتی باز می‌گردد که ببینیم چه استعدادها و روش‌های خاصی به لحاظ فردی داشته که موجب موفقیت او شده و روی دیگر ماجرا، نوع حرکت فکری جمعی و عمومی است که پیروان و پویندگان راه او در پیش گرفته‌اند و باید دید آن‌ها چقدر می‌توانند برای مسائل جامعه امروز پاسخگو و راهگشا باشند. بنابراین این موضوع بستگی دارد که ببینیم او در دوره‌های پسینی می‌توانسته شکوفا باشد یا نه؟ اکنون برخی، فلان نظریه شریعتی را بدون اینکه به تاریخ و دوره طرح آن توجه داشته باشند نقد می‌کنند، در صورتی‌که باید دید فلان حرف و یا نظریه شریعتی، مربوط به چه مقطع زمانی و تاریخی بوده است. در واقع، دوره‌های مختلف فکری و تأثیرگذاری شریعتی متفاوت است، اما اکنون شما شریعتی را ثابت فرض می‌کنید که آن‌ زمان توفیقاتی داشته، اما می‌خواهید آن را به دوران پسین یا دوره امروز بیاورید و آن‌ را با تحولات جدید مقایسه کنید.

ایکنا ـ از اندیشه و تفکر شریعتی می‌توان چنین نتیجه‌ای‌‎ گرفت که شریعتی می‌توانسته در دوره‌های آینده هم اندیشه خود را مورد بازنگری قرار دهد و به‌روز باشد؟

بله. مرحوم بهشتی درباره شریعتی توصیفی به‌ کار برده‌اند و گفته‌اند: «شریعتی جست‌وجوگری در حال شدن» بود. یعنی متفکری بود که هر لحظه فکرش در حال صیرورت بوده و هر نظری می‌داده، می‌گفته این فرض امروز من است و امکان دارد با نظر فردایم متفاوت باشد. این پویایی تفکر نشان می‌دهد که شریعتی در دوره‌های پسین نیز می‎توانسته زنده و نوآورانه باشد.

ایکنا – جریان نوشریعتی به دنبال چیست و چه اهدافی را دنبال می‌کند و براساس چه شیوه‌ها و سازوکارهایی اهداف خود را دنبال می‌کند و آیا زمینه برای پذیرش این جریان به یک گفتمان و متقابلاً پذیرش آن در جامعه وجود دارد؟

برداشت‌های متناقضی از مفهوم «نوشریعتی» شده است. برخی می‌پندارند وقتی می‌گوییم نوشریعتی، می‌خواهیم بخشی از آثار و اندیشه شریعتی را زیر سؤال ببریم یا کنار بگذاریم. در حالی‌که این طور نیست: برای نمونه می‌دانید که استاد محمدتقی شریعتی کتاب «تفسیر نوین» را دارد. وقتی از او درباره نام‌گذاری کتاب سؤال کردند، وی گفتند که منظورشان تفسیر قرآن است، اصلاً قرآن یعنی حدیث = نوین که یکی از اسامی قرآن است. بنابراین وقتی که می‌گوییم تفسیر نوین، منظور این نیست که تفسیر نو و متفاوتی از گذشته داشته باشیم، بلکه منظور این است که تفسیر کتاب نوین = قرآن ارائه دهیم. وقتی می‌گوییم «نوشریعتی» یعنی اینکه شریعتی نو و به‌روز چه می‌گوید؟ وقتی می‌گو‌ییم متون باید بازخوانی و نقادی شوند، یعنی شریعتی را نو و به‌روز می‌دانیم. برای مزاح می‌گوییم منظورمان از «نو» New، نفی یا «نه» No نیست، منظور از «اکنون» Now، نیز تنها به‌روز بودن است و نه اکنون‌زدگی! می‌خواهیم ببینیم که شریعتی امروز چه می‌گوید و نه اینکه مُد روز چیست. «اکنون» که گفته می‌شود، یعنی تغییرات دورانی و گفتمانی در آن لحاظ شده، و از این منظر به نقد شریعتی هم پرداخته می‌شود و می‌خواهد طرحی تازه برای آینده دراندازد. جریان نوشریعتی ادامه‌دهنده پروژه شریعتی زیرعنوان نوزایی و نوبازسازی است که از سیدجمال شروع شده و به اقبال لاهوری و سپس به شریعتی رسیده است. در یک معنای دیگر، نوشریعتی به طور خاص می‌خواهد پروژه عرفان، برابری و آزادی شریعتی را ادامه دهد که آخرین تز شریعتی بود که از رهایی و آزدای شروع می‌‌شود آن هم به‌گونه‌ای که به مسائل روز پاسخ دهد، و به فلاح و رستگاری می‌رسد.

ایکنا – دکتر شریعتی چه قرائت و فهمی از دین و قرآن داشت؟

شریعتی دنباله نهضت «بازگشت به قرآن» است. شریعتی با در نظر گرفتن پویایی قرآن و آیات محکمات، متشابهات و ناسخ و منسوخ و … قرآن؛ نگاه و رویکردی مبتنی بر روش هرمنوتیکی و پدیدارشناسانه داشت که از بحث وحی شروع می‌شود که توضیح آن نیازمند تأمل بیشتری و در یک زمان دیگر است. در این جهان‌بینی توحیدی، قرآن کتاب تشریعی و تکوینی طبیعت است. از منظر شریعتی در این کتاب، جهان به جای تقسیم‌بندی به دو قطب متافیزیک فلسفی غرب، با عنوان – زمینی و آسمانی و یا ترافرازندگی transcendence) ) و درون باشندگی (immanence)؛ دو وجه کلی به نام‌های «غیب و شهادت» دارد. در وجه شهادت، باز دو وجه «آیه»(پدیده) داریم و «سنت»(ساختار)؛ یعنی یک قانون‌مندی در قالب سنت و یک آیه، یعنی «پدیدار»، به‌معنای فنومنولوژیک واژه. وی در بحث آیه و پدیده از پدیدارشناسی جدید بهره می‌برد که پدیده را آنچنان‌ که بر وجدان و آگاهی عرضه و ظاهر می‌شود، با به تعلیق درآوردن پیشداوری و قضاوت با توصیف بفهمیم. شریعتی برای فهم آیات قرآن از چنین روش توصیفی‌ای استفاده می‌کند. در اینجا وی هم به «آیه» یعنی همان آیات نازل شده و هم به آیه، در معنای پدیده‌های طبیعی در عالم هستی اشاره دارد. در واقع، روش تفسیری وی قائل به این است که بینش قرآنی نوعی عقلانیت و جهان‌بینی خاص خود دارد که وقتی با جهان‌بینی فلسفه یونانی، ارسطویی و افلاطونی و اسطوره‌‌های شرق و غرب و یا جهان‌نگری‌های فلسفی دیگر مقایسه ‌شود، ویژگی‌‎های این نوع عقلانیت قرآنی مشخص می‌شود. در این زمینه کتاب‌هایی نیز به‌تازگی منتشر شده‌اند. برای مثال شما بحث «زر و زور و تزویر» را در تفسیر آیات سوره ناس: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ؛ مَلِكِ النَّاسِ؛ إِلَهِ النَّاسِ»، می‌توانید ببینید که شریعتی در اینجا «رب»، «ملک» و «اله» را نشانه و پادزهر سه پس زر و زور و تزویر می‌‎داند. یعنی ما از این سه «اله»، به «الله» پناه می‌بریم؛ این «لا اله»، از الهیات تنزیهی و سلبی شروع می‌شود برای نفی این سه پس و در نهایت رسیدن به الله؛ در واقع، از نفی و الهیات سلبی شروع می‌شود تا به توحید برسد و توحید یک جهان‌بینی است که تمام قرآن را باید براساس آن به‌عنوان یک منبع هستی‌شناسانه فهمید که البته این مفهوم با متافیزیک فلسفی غرب تفاوت دارد، البته نه به این خاطر که غربی است، بلکه به‌دلیل بینش خاص افلاطونی و ارسطویی بر یونان و غرب غالب شده و در فلسفه اسلامی نیز از این روش استفاده کرده‌ایم و به همین دلیل اکنون وقتی می‌گوییم «فلسفه اسلامی» و یا «علوم و معارف اسلامی»، این‌ رشته‌ها متأثر از سنت‌های علمی و حکمت فلسفی غرب و شرق‌اند. در این زمینه شریعتی به‌نوعی «تفکیک‎گرا» است و می‌گوید ما اندیشه مستقل خاصی داریم که با سنخ دیگر اندیشه‌ها متفاوت است. وجه اشتراک شریعتی با مکتب تفکیک این است که از یک‌سو اندیشه قرآنی را متفاوت با سایر اندیشه‌ها می‌داند و از سوی دیگر وجه افتراق اینکه قائل به گفت‎وگو با آن‌ها است و می‌خواهد ببیند که بین قسط – عدل و عدالت سوسیالیسم چه تمایزها و شباهت‎هایی وجود دارد. در واقع، این‌ گرایشات را با هم مقایسه می‌کند که این یک نوع روش تطبیقی- قیاسی در «اسلام‌شناسی هندسی» حسینیه ارشاد است.

ایکنا – منظور از بازگشت به خویشتن که شریعتی منادی آن بود چیست؟ با توجه به اینکه برخی شریعتی را به‌دلیل طرح این شعار، به نوعی بنیادگرایی و سلفی‌گری شیعی متهم می‌کنند. مثلاً معتقدند گروه فرقان از دل اندیشه‌های شریعتی خارج شده است!؟

بازگشت به خویشتن در معنای فلسفی، یعنی «خود بودن». کانت می‌گوید: «خود بیاندیش». خوداندیشی زمانی آغاز می‌شود که انسان بالغ و از قیمومیت و صغارت خارج شود و از آن زمان به بعد، «خود» می‌شود. شریعتی در این زمینه بحث مبنایی‌ای مطرح کرده و می‌گوید بازگشت به خویشتن از زمانی آغاز می‌شود که ما از تقلید؛ چه تقلید از سنت و چه تقلید از تجدد خارج شویم و «خود» بیندیشیم. این مفهوم در اگزیستانسیال، معنای دیگری به‌خود می‌گیرد و آن این‌ که خود اصیل و خود غیر اصیل چیست؟ چگونه می‌توانیم خود باشیم که در این زمینه متفکرین اگزیستانس مثل هایدگر بحث‌هایی را مطرح کرده‌اند. اقبال لاهوری هم از منظر فلسفی درباره مفهوم «خود» می‌پرسد چگونه می‌توانیم «خود» شویم؟ همان‌طور که خدا در هستی، «خود» است. شریعتی می‌گوید منظور از بازگشت به خویش این نیست که به هویت گذشته قومی، زبانی، نژادی، دینی، عقیدتی و فرقه‌ای خود بازگردیم. از منظر شریعتی بازگشت به خویشتن، هویت‌گرایی نیست. بلکه می‌گوید ما به‌عنوان «خود ایرانی» و «خود مسلمان»، باید سنت خودمان را نقد و در کسب آموزش از دیگران – که در اینجا منظورش غرب است – باید ناقدانه و مستقل بمانیم، نه اینکه به صورت تقلیدی و کورکورانه از آن پیروی کنیم. جلال آل‌احمد هم غرب‌زدگی را نوعی بیماری پیروی کورکورانه دانسته که ما خودمان نمی‌اندیشیم. بازگشت در اینجا به معنای به عقب برگشتن نیست، زیرا برگشتن به معنای واپس‌گرایی است، بازگشت در اینجا به معنای رجوع کردن است. مثلاً در اسلام، وقتی می‌خواهیم بازگشت داشته باشیم، منظور بازگشت به سنت سلف صالح است که شامل سنت و کتاب می‌شود. در خود قرآن هم باید اصل توحید مراجعه کنیم، زیرا در قرآن آیات محکمات و متشابه، ناسخ و منسوخ و عام و خاص را داریم. شریعتی می‌گوید همه مفاهیم دینی باید به اصل توحید ارجاع داده شود، زیرا همه چیز از جمله معاد و نبوت نیز از توحید ناشی و استخراج می‌شود. پروتستانتیسم مسیحی نیز قائل به بازگشت به انجیل و عهدین و یا بازگشت به تجربه نبوی و فهم تازه‌ای آز آن یافتن است.

درباره گروه فرقان هم بگوییم که شکل‌‌گیری این گروه ربطی به ایده‌های شریعتی نداشته است. فرقان گروهی التقاطی از سنت‌های حوزوی، مجاهدین و شریعتی، که پس از اطلاعیه مشترک مرحوم بازرگان و مطهری درباره شریعتی، به او ارجاع داده است که در آن اسم پنج شهید را آورده‌اند: شهید اول و ثانی که از شهدای سنت حوزوی مربوط به قرون قبل هستند، سپس به حنیف‌نژاد و شریف‌واقفی از مجاهدین خلق، و در نهایت به شریعتی می‎رسد.

ایکنا – برخی از منتقدان امروز شریعتی که هواداران دیروز او بودند، معتقدند اندیشه و تفکر شریعتی تأثیر و کارایی چندانی در جامعه ندارد، آن‌ها معتقدند اندیشه‌های شریعتی به تاریخ پیوسته است. منتقدان شریعتی، وی را مخالف دموکراسی، آزادی و اندیشه‌های جدید امروزی می‌دانند. علاوه بر این برخی مخالفان و منتقدان دیروز شریعتی، امروز به‌دنبال بازخوانی گزینشی اندیشه و آثار شریعتی هستند به‌خصوص در موضوع مفاهیمی همچون انقلاب، شهادت، امامت و دموکراسی؛ اکنون شما این دو نوع مواجهه با شریعتی را چگونه تحلیل می‌کنید؟
اصولاً زیاد قابل پذیرش نیست که کسانی دیروز هوادار شریعتی بوده‌ و امروز مخالف و هوادار شریعتی شده ‌باشند؛ زیرا من فکر می‌کنم آن‌ها از اول با شریعتی گزینشی برخورد می‌کرده‌اند. در حالی‌که جریانی مثل ما هوادار اوست، زیرا از آغاز تاکنون مدعی بوده‌ایم که تمامیت و جامعیت اندیشه شریعتی را به‌عنوان یک میراث می‌پذیریم و نزد ما انسجامی دارد. نقدهای شریعتی علیه زر و زور و تزویر و در برابر بدیل و آلترناتیو عرفان، برابری وآزادی، برای ما انسجام و تمامیتی دارد. ما می‌گوییم می‌خواستیم این میراث که از زمان سیدجمال و اقبال شروع شده و به شریعتی رسیده، را تداوم ببخشیم.

اما چنین دوستانی از اول هم با شریعتی گزینشی برخورد می‌کرده‌اند (مثل جناح مقابل) و معتقد بوده‌اند که اندیشه شریعتی ناقص یا التقاطی است و باید با ابعاد و اندیشه‌های دیگران، مانند اندیشه‌ مرحوم مطهری کامل شود. برخورد گزینشی با شریعتی کار علمی و صادقانه‌ای نیست. اگر اندیشه شریعتی قابل نقد و بررسی است، از آن‌روست که نقد و بررسی جزیی از ذات این تفکر محسوب می‌شود. خود شریعتی نیز قائل به این بود که اندیشه و آثارش نقد شود؛ اما نه به‌ این معنا که کلیت آن‌ را تخطئه کنیم و استفاده گزینشی از آن داشته باشیم. به نظرمن هر دو این گرایشات از اول، نسبت‌شان با شریعتی، نسبی و گزینشی بوده است. گروهی که از اول تا به امروز، خود را در این مسیر می‌دانسته، همین جریان پویندگان راه شریعتی بوده است و امروز هم زیر عنوان «نوشریعتی» ادامه می‌دهد. با این‌که خود را وفادار به شریعتی می‌دانیم، درعین‌ حال قائل به روایتی نو از شریعتی هستیم و اعتقاد داریم شخصیت و اندیشه شریعتی به‌روز و به شکل ناقد خود، و با رعایت محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ تبیین شود.

ادامه این گفت‌وگوی تفصیلی را که دربرگیرنده واکاوی نقدهای مطرح شده به شریعتی است، فردا، ۲۹ خرداد منتشر می‌شود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا