خرید تور تابستان

چهارمین پاسخ جواد طباطبایی به خاتمی

جواد طباطبایی فیلسوف ایرانی در يادداشت چهارم خود خطاب به سیدمحمد خاتمی درباره‌ی اداره‌ی کشور با سیستم فدرالی در کانال تلگرامی خود نوشت:

📋 نخستین و مهم‌ترین ایراد سخن رئیس جمهور اسبق، مبنی بر این‌که «مطلوب‌ترین شیوۀ حکومت مردمی ادارۀ فدرالی است»، این است که هیچ یک از مفاهیمی که در این جمله به کار رفته مضمون روشنی ندارد. در واقع، من درست نمی‌توانم دریافت که «حکومت مردمی» چیست؟ با آن مقدماتی که رهبری اصلاحات در چهار دهۀ گذشته پذیرفته، بر مبنای آن‌ها به ریاست جمهوری رسیده و فرمان رانده «حکومت مردمی» هیچ معنایی نمی‌تواند داشته باشد.

📎مردمی بودن یا مردمی نبودن
اگر از ظاهر این ادعا فراتر روم می‌توانم گفت که حکومت‌های بسیاری داریم که به ظاهر «مردمی»اند، اما میان آن‌ها هیچ نسبتی وجود ندارد. کشورهایی مانند چین کمونیست کنونی و آلبانی انور خوجه، و نیز کامبوج، بلغارستان، زنگبار، کرۀ شمالی، آنگولا و موزانبیک همه حکومت‌های «مردمی» یا people’s republic بودند یا هستند و همه از نامطلوب‌ترین شیوۀ حکومتی نیز به شمار می‌آیند، اما در عنوان رسمی کشورهای آزاد کنونی، انگلستان، فرانسه، سویس، آلمان، کشورهای اسکاندیناوی و … صفت «مردمی» نیامده است، ولی همۀ آن‌ها حکومت‌هایی مردمی‌اند، یعنی حاکمیت از مردم ناشی می‌شود و حکومت مسئول تأمین مصالح مردم و منافع ملّت است.

📎مضمون نظام نه صفت نظام
دلیل این امر آن است که «مردمی» صفت شیوۀ حکومتی، یعنی معیاری صوری، نیست، بلکه مضمون نظام‌های حکومتی است. این نکته‌ای است که دو هزار و چهار صد سال پیش ارسطو توضیح داده، و همۀ تاریخ اندیشۀ سیاسی جز تعلیقه‌هایی بر این بحث نبوده است، و بدیهی است نمی‌توان بدون فهم این نکته‌های ظریف در این مباحث وارد. به این اعتبار، کشورهایی که عنوان «حکومت مردمی» را یدک می‌کشند، در واقع، به درجات مختلف، نه حکومت‌اند، یعنی حوزۀ تأمین مصالح مردم، نه مردمی!

📎عدم ارتباط فدرالیسم و کارآمدی
در ظاهر، «حکومت مردمی» باید به معنای حکومت ناشی از مردم و برای تأمین مصالح مردم باشد، که البته هیچ یک از حکومت‌هایی که ادعای «مردمی» بودن دارند، و به نام برخی از آن‌ها اشاره کردم، از این ویژگی بهره‌ای ندارند. اگر «حکومت مردمی» را به این معنای اخیر بگیریم، در این صورت، ادارۀ فدرالیسم «مطلوب‌ترین شیوۀ حکومت مردمی» نخواهد بود. برخی از حکومت‌های آزاد و دارای نظام دموکراسی به یکی از انواع نظام‌های فدرالی اداره می‌شوند، و برخی نه! معنای این حرف آن است که اصل در حکومت‌ها همان است که «حکومت قانون» خوانده می‌شود و حکومت قانون هم می‌تواند فدرالی یا غیر فدرالی اداره شود.

📎اهمیت نظام حکومت قانون
کشورهایی مانند ایالات متحده، آلمان و سویس وجود دارند که به یکی از صورت‌های فدرالیسم اداره می‌شوند، اما مطلوب بودن حکومت آن‌ها از فدرالیسم ناشی نمی‌شود، بلکه بنیان و اساس آن‌ها مبتنی بر حکومت قانون است و این حکومت قانون است ادارۀ فدرالی آن کشورها را ممکن کرده است، نه بالعکس! بنابراین، بحث بر سر فدرالی بودن نظام حکومتی نیست، زیرا همین نظام فدرالی می‌تواند، در نظام حکومت قانون، شیوه‌ای مطلوب و در نظام‌های خودکامه شیوه‌ای نامطلوب باشد. چنان‌که پیشتر نیز اشاره کرده‌ام، به نظر من، در شرایط سستی شالودۀ نظام قانونی در ایران، نظام فدرالیسم تنها می‌تواند در فئودالی سقوط کند. 🖊

📎مسئلۀ مهم این است که «حکومت مردمی» و فدرالیسم، در کجا، و در شرایط تاریخی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کدام کشور می‌تواند تحقّق پیدا کند؟ بدیهی است که مردم کشورهایی مانند سویس، ایالات متحده، هند، مکزیک، نیجریه، آلمان و … که همه عضو مجمع فدراسیون جهانی کشورهای فدرالی در اوتاوا هستند شباهت‌های چندانی با هم ندارند و، بنابراین، بعید است که بتوان از اجرای اصول حکومت فدرالی در نیجریه همان نتایج مطلوبی را گرفت که در ایالات متحده و سویس!

📎پس، آن گزارۀ فدرالیسم‌طلبان در عین این‌که می‌تواند سخن درستی باشد، سخن یاوه و لغوی نیز هست، زیرا فاقد هرگونه سودمندی عملی است. این گفته بویژه زمانی از لغوی در بی‌معنایی هبوط می‌کند که گمان کنیم می‌توان از این گزارۀ کلّی، ناسودمند و بی‌معنا این نتیجۀ لغوتر را گرفت که ایران هم بهتر است به شیوۀ فدرالی اداره شود! همسانی‌های میان کشورهای که به شیوۀ یکی از انواع فدرالیسم اداره می‌شوند، از سویس تا نیجریه، به همان اندازه است که همسانی‌های میان پادشاهی‌هایی مانند سوئد و برونئی یا جمهوریهایی مانند کشورهای دوست و برادر، ونزوئلا و «آذربایجان»، فرانسه و فنلاند!

📎به نظر من، اگر تسلیم روایت های غلط اندر غلط انواع تجزیه‌طلبان چپ و راست و هواداران «اقوامستان نامتحد ایران» نشده باشیم مشکل بتوان همسانیهای قابل توجهی میان ایران و کشورهای فدرالی که پیشتر از برخی از آنها نام بردم پیدا کرد. ایرانْ تاریخی طولانی و ویژۀ خود دارد و قیاس سویس، ایالات متحده، مکزیک و نیجریه، از یک سو، و ایران از سوی دیگر جز قیاس معالفارقی بیش نمی‌تواند باشد. هیچ چیز خاصّ در تاریخ این کشورها وجود ندارد که بتوان آن را با ایران مقایسه کرد.

📎بدیهی است که در کلیات همۀ کشورها همسانی‌هایی با یکدیگر دارند، اما در امور خاصّ چنین نیست. ایران، مانند همۀ کشورهای دیگر، سرزمینی، مردمی، نظامی حکومتی و … دارد، اما تاریخ مردم آن شباهت چندانی با تاریخ مردم ایالات متحده، سویس، مکزیک و نیجریه ندارد. پس، هواداران فدرالیسم باید بتوانند بگویند که منظور آنان از اجرای نظام فدرالی در ایران از نوع فدرالیسم نیجریه است یا سویس!؟ در ایران، فدرالیسم شعار سیاسی گروه‌هایی است که اغلب معنا و ظرایف آن شیوۀ اداره را نمی‌داند، اما این قدر می‌دانند با این شعارها می‌توان خللی در بنیان وحدت کشور ایجاد کرد!

📎احتمال دارد که بسیاری از این شعار دهندگان مردمانی ساده و دارای حُسنِ نیّت بوده باشند؛ آن‌چه از تاریخ ایران می‌دانم به من اجازه نمی‌دهد تا این درجه ساده‌دل باشم، زیرا برای من پرسش اصلی این است : تجزیۀ ایران به نفع چه کسانی است؟ هواداران فدرالیسم، هر قدر هم ساده و دارای حسن نیت بوده باشند، اینک، با این شعار، آب به آسیاب کسانی می‌توانند بریزند که تجزیۀ ایران می‌تواند منافع آنان را تأمین کند.

📎احتمال دارد که هواداران فدرالیسم در بهترین حالت از کسانی باشند که راه جهنم را با حسن نیت‌های خود هموار می‌کنند، و نمی‌دانند چه می‌کنند، اما تردیدی نیست که بسیاری از آنان دریافت کنندگان «کوپن‌های دویست دلاری» هستند، حتیٰ اگر کوپن خود را دریافت نمی‌کنند! در این‌که در نحوۀ ادارۀ کنونی کشور ایرادهای بسیاری وجود دارد، و بسیاری از این ایرادها نیز به دردهای مزمنی تبدیل شده‌اند، من هیچ تردیدی ندارم، اما کسانی که فدرالیسم را به عنوان درمان دردها پیشنهاد می‌کنند، هم در تشخیص درد و هم در تجویز درمان دستخوش خطایی تاریخی می‌شوند. این عدم تشخیص درد و تجویز نادرست درمان، در شرایط بحرانی کنونی، تنها می‌تواند به هرج‌ـ وـ مرجی دامن بزند که به پرتگاه تجزیه ختم می‌شود.

📎چنان‌که در یادداشت دیگر خواهم گفت، هر کشوری مشکلاتی دارد که تنها می‌توان با توجه به شناخت درست تاریخ و فرهنگ آن کشور آن مشکلات را فهمید و راه حل‌هایی برای آن‌ها پیدا کرد. ایران، در دوره‌هایی که نظام کمابیش معقولی داشته، پیوسته، کشوری متمرکز، اما در عین حال متکثر بوده است. به نظر من، تا زمانی که حکومت قانون وجود نداشته باشد، نه قدرت مرکزی استواری ایجاد خواهد شد و نه چنان شرایطی فراهم خواهد آمد که کثرت‌ها بتوانند مناسباتی آزاد و برابر با مرکز ایجاد کنند.

📎در چنین شرایطی، نظام فدرالیسم تنها می‌تواند راه بازگشت به نظام فئودالی را هموار کند. کشورهای دارای حکومت قانون نظام‌هایی با قدرت متمرکز هستند و هرچه تمرکز قدرت بیشتر باشد، در حکومت قانون، قدرت بیشتری می‌تواند به پیرامون انتقال یابد. ایالات متحده، سویس، آلمان و فرانسه، به درجات مختلف، بهره‌ای از حکومت قانون دارند، و به مقیاسی که شالودۀ حکومت قانون در آن‌ها استوارتر است توانسته‌اند دست کثرت‌ها را در ادارۀ امور خود بازتر بگذارند. سویس بیشتر، فرانسه کمتر!

منظور خاتمی از فدرالیسم چیست؟

سومین یادداشت جواد طباطبایی به خاتمی

یادداشت دوم جواد طباطبایی خطاب به خاتمی

انتقاد جواد طباطبایی به «فدرالیسم» خاتمی و پاسخی به او

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. تاریخ ایران نشان می دهد که حق با دکتر طباطبایی است و جناب آقای خاتمی اشتباه می کند . در تاریخ ایران هرگاه حکومتی متمرکز و قدرتمند مستقر بود ایران پیشرفت شایانی کرد ؛ مثل : دوره ساسانیان و یا عصر صفویان . بر عکس هرگاه حکومت فدرال یا به لسان قدما ملوک الطوایف حاکم بود ایران رشد چشمگیری نکرد و دچار مشکل بود ؛ مثل : دوران اشکانیان . بنابراین بجای ارائه پیشنهاد حکومت فدرال و ملوک الطوایف به نظرم راه درست کوچک کردن استانهای پهناور مثل سیستان و بلوچستان و کرمان و خوزستان و آذربایجان و اصفهان و.. و نیز واگذاری اختیارات بیشتر به استانهاست . گرچه مهمترین راه پیشرفت و اصلی ترین راه توسعه و ترقی داشتن مسئولان با عرضه و قدرتمند و با کفایتی ( امثال دنگ شیائوپینگ در چین و مهاتیر محمد در مالزی ) می باشد پس بهتر است به جامعه و مردم آدرس غلط ندهیم .

    2
    1
  2. سلام-خوب پاسخ مخالفین نظر ایشان را نمی نویسید وهمراه جواد طباطبائی راضی از قاضی برمی گردید اتفاقا مخالفین نظریه ایشان نیز همانند شما تنها به قاضی می روند اما تجربه نشان داده این رفتار صحیحی نبود ونتایج خوبی نداشته بگذارید حداقل در این تریبون محدود شما آرا با هم تصادم پیدا کند حتما نتایج بهتری به دنبال خواهد داشت وچه بسا راه میانبری یافت خواهد شد روزگاری انگلیسیها که اتفاقا با ایرلندیها و اسکاتلندیها و….همزبان بودند به خون هم تشنه بودند اما اینک یاد گرفتند که به هم دیگر احترام بگذارند در ایران هرگز چنین چیزی نبوده و کسانی که برخی امتیازات فرهنگی واقتصادی را برخود می پسندند بر هم کیشان وهم دینان خود نمی پسندند قضیه مسئله فدارتیو بودن نیست قضیه اجرای عدالت اقتصادی فرهنگی وبرداشتن تبعیضات هست تمام وکمال با هرنامی و در نهایت باور کنید دست غیبی خداوند در تمامی تاریخ مشهود است و اگر تعلل شود همان دست غیبی بار دیگر معجزه خواهد کرد

    6
    4

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا