لطف الله میثمی: ابلاغ پیام رسای امام موجب اتحاد نهضت شد
لطف الله میثمی گفت: قبل از انقلاب، هزاران گروه کوچک تشکیل شده بود که با یکدیگر اتحاد نداشتند. اما هنگامی که امام خمینی از عراق به پاریس رفتند و از آنجا پیام رسای انقلاب اسلامی را به گوش جهانیان ابلاغ کردند، تمام این گروه ها با هم پیوند خوردند. این اتفاق پدیده عجیب تشکیلاتی بود که در ایران رخ داد و در هیچ یک از انقلاب ها به این شکل نبود.
به گزارش جماران، لطف الله میثمی، فعال سیاسی در نشستی از سلسله جلسات «بازخوانی ریشه های اقتصادی و اجتماعی انقلاب اسلامی ایران» با موضوع «بازی با قانون اساسی در دوران پهلوی» که در مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد برگزار شد، طی سخنانی اظهار داشت: در تاریخ ایران رشد های بسیاری داشتیم. یکی از تجلیات این رشد ها انقلاب مشروطیت بود که ابعاد بسیاری داشت. در انقلاب مشروطیت اندیشمندان و علمای بسیاری جمع شدند و اندیشه واحدی را امضا کردند و به رأی عموم مردم گذاشتند. با توجه به روحیه موجود در ایران که هر کدام از ایرانی ها عقل کل هستند و کار تیمی انجام نمی دهند، تدوین قانون اساسی، سازماندهی و سامان دهی اجتماعی بسیار ارزشمندی محسوب می شود.
وی با اشاره به «نظام های مختلف موجود در ایران»، گفت: یکی از نظام ها، نظام حلال و حرام بود که سالها سابقه داشت و در ایران نهادینه شده بود. نظام ریش سفیدی و نظام فوق قانون نیز در ایران وجود داشت که در آن ها یک فرد، تصمیم گیرنده نهایی بود. هنگامی که قانون به وجود آمد، این نظام ها در نظام قانون اساسی و قانون گرایی ادغام شد و از تداخل آن ها جلوگیری کرد. قانون اساسی در انقلاب مشروطیت نوشته شد و دستاوردهای بسیاری داشت. برای نمونه مرحوم مصدق می فرمود نهضت ملی شدن نفت، تماما احیای قانون اساسی مشروطیت بود. به این معنا که نهضت ملی با تمام عظمتش، نتیجه احیای این قانون بود.
میثمی با توضیح اینکه «با شروع مشروطیت، ایران با رشد ها و افول هایی همراه بوده است»، اظهار کرد: نمونه رشد کشور، عینیت پیدا کردن آرای مردم است که در قانون اساسی مکتوب شد. اما در برابر این رشد، افول هایی نیز داشتیم. دور زدن قانون و بازی با قانون اساسی و دور زدن مردم نمونه هایی از افول های آن زمان هستند.
این فعال سیاسی افزود: در قانون اساسی انقلاب مشروطیت، آرای مردم نقش عمده و تعیین کننده ای را بازی می کرد. برای نمونه در ماده ای از این قانون که مربوط به سلطنت بود، گفته شده است که سلطنت ودیعه ای الهی است که به موجب رأی مردم به شخص پادشاه واگذار می گردد. این نشانده این است که رأی مردم، سخن نهایی را در رژیم سلطنتی موروثی می زد. پس از اتفاقات بسیاری از جمله تصرف ایران از شمال و جنوب، بازسازی مجدد استقلال ایران، هرج و مرج مجدد، به توپ بسته شدن مجلس و کودتای رضا خان اولین دور زدن قانون شکل گرفت و سلطنت از قاجاریه به پهلوی منتقل شد.
میثمی درباره ی «قانون مقدمین» بیان کرد: در سال ۱۳۱۰ قانون مقدمین تصویب شد. به موجب این قانون افرادی که علیه امنیت و سلطنت اقدام می کردند یا گرایش سوسیالیستی داشتند، متهم می شدند. این قانون یکی از موارد دور زدن قانون اساسی محسوب می شد. به موجب این قانون افراد متخلف به دادگستری ها می رفتند. در آن زمان نیز قضات شریفی در دادگستری ها قضاوت می کردند که از انقلاب مشروطیت مانده بودند. بنابراین متهمین در دادگستری ها محکوم نمی شدند. حکومت پهلوی نیز بر خلاف قانون اساسی، قضات را به شهرهای دیگر تبعید و منتقل می کرد. با این دخالت ها دادگستری را تابع سلطنت کردند.
وی به نمونه ای از دور زدن مردم توسط حکومت پهلوی اشاره کرد و گفت: در سال ۱۳۱۲ رضا شاه تمام اسناد مدارک قرارداد دارسی را سوزاند. در قرارداد دارسی ، ۱۶ درصد کل منافع حاصل از تولید، بهره وری، پالایشگاه، کشتیرانی و حمل و نقل متعلق به ایران بود. سپس قرارداد ۱۹۳۳ امضا شد که آن بیست سنت در هر بشکه را به ایران می دادند. حکومت پهلوی به این شکل مردم را فریب داد که ۱۶ به ۲۰ افزایش یافته است. مردم نیز از این افزایش خوشحال بودند و نمی دانستند که ۱۶ درصد از کل درآمدها بوده است. کسی جرات نداشت که از رضاشاه در این باره سوال کند.
میثمی با بیان قانون شکنی بعدی که مربوط به ازدواج ولیعهد با فوزیه دختر پادشاه مصر بود، اظهار کرد: طبق قانون ولیعهد نمی توانست با دختر مصری ازدواج کند اما با دور زدن قانون گفتند که این دختر مصری است، اما صفت ایرانی دارد و می توانند ازدواج کنند. پس از این جریان ها در شهریور سال 1320 رضاشاه را با خفت و خواری تبعید کردند.
این فعال سیاسی تصریح کرد: بعد از شهریور سال ۱۳۲۰ ایران توسط روسیه، انگلیس و آمریکا اشغال شد و حزب توده نیز گسترش یافت و جالب است که هیچ فرد یا حزبی به اشغالگرها اعتراض نداشت و همه به جان یکدیگر افتاده بودند. این اتفاقات تا ۱۵ بهمن سال 1327 ادامه داشت که شاه در دانشگاه ترور شد. پس از ترور شاه، سرکوب آغاز شد و تمام احزاب و دسته ها سرکوب شدند. در سال ۱۳۲۸ مجددا مجلس موسسان دوم بوجود آمد که در آن بیشترین دور زدن قانون اساسی انجام گرفت. برای نمونه عزل و نصب وزرا و انحلال مجلس به شکل مستقیم توسط شاه صورت می گرفت. در حالی که این اقدامات نیازمند مقدماتی بودند.
وی درباره «نخست وزیری علی امینی» توضیح داد: هنگامی که امینی نخست وزیر شد، از شاه تقاضا کرد که مجلس را منحل کند و شاه نیز با اختیارات خودش، مجلس را منحل کرد و در مدتی که امینی نخست وزیر بود، با تصویب نامه دولتی مملکت را اداره می کرد. اصلاحات ارضی نیز توسط امینی آغاز شد و بعد از آن مسائلی مانند رای زنان و برداشته شدن قسم قرآن و جاگزین شدن قسم به کتاب آسمانی مطرح شد، در این زمان روحانیت به این فکر افتادند که این اقدامات توطئه بهائیت و صهیونیسم جهانی است و از سال 1341 نهضت روحانیت نیز جزو مخالفان شروع به فعالیت کرد. در دوران سال های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ شاه زمزمه هایی را راه انداخته بود که قانون اساسی انقلاب مشروطیت را با نظام شاهنشاهی تفکیک کند. به این معنا که هر فردی که قانون اساسی را قبول دارد باید نظام شاهنشاهی و سلطنت موروثی را به شکل مستقل قبول کند. گرچه این قاعده در قانون اساسی نیز مطرح شده اما مشروط به شرط مردم بود. دور زدن مردم از اینجا آغاز شد که نظام شاهنشاهی را بالاتر از قانون اساسی مطرح کردند.
میثمی با اشاره اینکه «شاه در ششم بهمن سال ۴۱، شش ماده خود را به رای مردم گذاشت و مسئله انقلاب سفید مطرح شد» گفت: این شش ماده به 14ماده افزایش یافت و بعد از ۱۵ خرداد، شهردار تهران در کنگره ی آزاد مردان و آزاد زنان گفت هر کسی این این ۱۴ ماده اصلاحات را قبول ندارد، حق ندارد کاندیدای انتخابات مجلس، کاندیدای مدیر کل و … شود. به این معنا که بخش بزرگی از مردم را حذف کردند. بعد از پانزده خرداد سیر دور زدن قانون اساسی به شدت ادامه یافت تا اینکه شاه به فکر تشکیل حزب رستاخیز افتاد و گفت که اگر کسی عضو حزب رستاخیز نشود، اگر ساکت باشد، می تواند در ایران بماند اما اگر مخالفت کند، بهتر است پاسپورتش را بگیرد و از ایران مهاجرت کند.
وی تصریح کرد: افرادی توصیه می کردند و می گفتند که آن 14ماده و حزب رستاخیز و نظام شاهنشاهی را قبول داریم اما شاه سابقه ی خوبی ندارد و از مملکت فرار کرده است و خیلی از مردم قبولشان ندارند، بنابراین اجازه دهید که فرح یا ولیعهد جایگزین شوند اما شاه قبول نمی کرد. نظام پهلوی که چنین پادشاهی داشت، مستحق فروپاشی بود. کسی که قانون اساسی و مردم را دور می زند، به چنین سرنوشتی دچار شد. این مسئله تاریخی نیست بلکه مسئله روزمان است.
این فعال سیاسی ادامه داد: در آن زمان شاه دائما از مردم نفرت پیدا می کرد. مهندس سحابی به نقل از یکی از دوستان شاه می گفت شاه بعد از ۲۸ مرداد، نسبت به مردم نفرت پیدا کرده بود. نسبت به دانشگاه فنی که در ۱۶ آذر مقاومت کردند و سه شهید دادند و دانشجویانش همزمان با گلوله هایی که به قلبشان اصابت می کرد، عبارت «یا مرگ یا مصدق» را فریاد می زدند. پس از این جریان، شاه دانشگاه های دیگری را که متعلق به خودش بود را برپا کرد؛ مانند دانشگاه علم و صنعت نارمک و آریامهر. اما چند سال بعد دانشجویان این دانشگاه ها نیز علیه شاه برخاستند. از سال ۴۹ به بعد مردم بسیار شکنجه دیدند و شهید شدند و هر بار که فردی به شهادت می رسید، شکنجه به مدت یک الی دو ماه، در آن زندان متوقف می شد. چراکه ساواکی ها از این اوضاع رنج می بردند. مسئله ی شکنجه به اندازه ای معروف شده بود که استادان دانشگاه و فرهیختگان از شاه دور شدند. کسی که قانون اساسی و مردم را دور می زند، به چنین سرنوشتی دچار شد. این مسئله تاریخی نیست بلکه مسئله روز ماست.
میثمی در پایان سخنان خود با بیان این پرسش که «انقلاب چگونه پیروز شد؟» گفت: به قول آقای بازرگان رهبر منفی انقلاب، شاه بود. به اندازه ای دیکتاتور بود و قانون اساسی را دور زد که مردم، همگی با یکدیگر متحد شدند. در آن زمان هزاران گروه های کوچک تشکیل شده بود که با یکدیگر اتحاد نداشتند. هنگامی که امام خمینی از عراق به پاریس رفتند و از آنجا پیام رسای انقلاب اسلامی را به گوش جهانیان ابلاغ کردند، تمام این گروه ها با هم پیوند خوردند. این اتفاق پدیده عجیب تشکیلاتی بود که در ایران رخ داد و در هیچ یک از انقلاب ها اتفاقی به این شکل رخ نداده است.
انتهای پیام