خرید تور تابستان

«جمهوری اسلامی» نگاهی به گذشته برای آینده

سروش پارسا در یادداشتی برای انصاف نیوز نوشت: امروز ۲۲ بهمن ۹۳ انقلاب ایران ۳۷ ساله شد. انقلابی که بسیاری آن را اسلامی می دانند و یکی از شعارهای محبوب مردم در آن زمان شعار «استقلال٬ آزادی٬ جمهوری اسلامی» بود. اما هرچند که مردم و نخبگان به حق بر دین و اسلام تاکید می کردند٬ حضرت امام هوشمندانه بر موارد دیگری نیز تاکید داشتند که اتفاقا اهمیت آن هیچ کمتر از دین و اسلام نبوده و نیست.
با کمی دقت بر شعار پر طرفدار آن زمان٬ متوجه می شویم که سه پایه از چهار پایه آن شعار محبوب٬ مفاهیمی مدرن و تاکید بر ارزش های متجدد است٬ استقلال٬ آزادی و جمهوریت هر سه مفاهیمی مدرن و امروزی هستند و جالبتر آنکه اسلامیت در پی این سه پایه می آید٬ به عبارت بهتر این هر سه می بایست تحقق یابد تا پایه چهارم که اسلامیت است٬ محقق شود.
اما حال که ۳۷مین سالگرد انقلاب را جشن می گیریم٬ به جاست که نگاهی به پشت سر انداخته و تحقق شعارهایی که در پیش و ابتدای انقلاب سر داده می شد را به داوری بنشینیم.
در مورد پایه اول تقریبا با اطمینان می توان گفت که تحقق پیدا کرده است. اگر استقلال به معنی سنتی عدم وابستگی حاکمان به قدرت های بیگانه باشد٬ می توان گفت که این امر میسر شده است.
اما اگر استقلال را به معنایی موسّع در نظر بگیریم و از آن بی نیازی از همه دنیا را مراد کنیم٬ قطعا چنین چیزی رخ نداده است٬ چه این که این امر نه لازم است و نه مطلوب و مفید به فایده. به عبارت بهتر در جامعه شبکه ای امروز که همه چونان شبکه به هم نیاز دارند٬ این معنای موسّع از استقلال نه برای ایران که برای هیچ کشور دیگری نیز معنا و مفهومی ندارد.
بخشی از طیف انقلابی کنونی٬ آزادی را به معنای آزادی از یوغ استکبار و قدرت های جهانی مراد می کنند که البته این معنی هرچند نیکو و‌ پسندیده است اما تمام معنی نیست.
آزادی در نوع متعالی آن٬ آزادی اندیشه٬ آزادی بیان٬ آزادی تجمعات٬ آزادی احزاب٬ آزادی انتخاب شغل٬ آزادی انتخاب محل زندگی و … را در بر می گیرد. به طور کلی آزادی بر دو قسم است: ۱- آزادی مثبت: آزادی برای … ۲- آزادی منفی: آزادی از … که معمولا حکومت هایی که داعیه ی دموکراسی دارند و معیارهای دموکراتیک قوی ای دارند٬ هم و غم شان در برآوردن و تحقق آزادی منفی است. حال باید به قضاوت نشست و دید که آیا جمهوری اسلامی توانسته دغدغه ی موسسین خود در مورد آزادی را بر آورده کند؟
«جمهوریت» یعنی محترم شمردن «فرد». در جمهوری٬ تک به تک افرادند که مهمند.اگر دموکراسی بر جمع و اراده عمومی تاکید دارد٬ individualism در جمهوریت جایگاهی بس والا و مهم دارد. فی الواقع جمهوریت سدی است در برابر «امها»ی فردیت در دموکراسی٬ چه اینکه اگر اینگونه نباشد٬ دموکراسی٬ تبدیل به دیکتاتوری اکثریت می شود که از دیکتاتوری فردی بسی خطرناک تر است. اگر چنین نباشد جامعه به توده ای مخوف تبدیل می شود که هر چه بر سر راهش باشد را می بلعد. ملت یعنی افرادی با هویت فردی مخصوص به خود که در عین حال به صورت زنجیره و بر اساس نقطه اشتراکات به هم وصلند و کلیتی واحد را می سازند. اما توده٬ مجموعه افراد فاقد هویت هستند که چونان مجمع الجزایری جداگانه زیست می کنند و برای این که هویتی بیابند٬ در توده محو می شوند.
حال باید سوال کرد که آیا توانسته ایم در ۳۷ سال پس از انقلاب٬ فردیت افراد را محترم بشماریم؟ آیا کرامت انسانی تک به تک افراد جامعه -فارغ از دین و آیین و اندیشه و سبک زندگی و … – را پاس داشته ایم؟ آیا انسان به ماهو انسان را ارج نهاده ایم؟ آیا از امحای فردیت در توده جلوگیری کرده ایم؟ آیا «فرد فرد» افراد جامعه از همه حقوق بدیهی به عنوان مثال از حق انتخاب شدن برخوردار بوده اند؟
و اما «اسلامیت»؛ باید توجه داشت که اسلامیت به عنوان قید و پسوندی بر «جمهوریت» آمده است. این بدین معنی است که افراد و گروه های مختلف می توانند قرائت٬ تفسیر و تاویل خویش را از اسلام داشته باشند و هیچ قرائتی٬ قرائت رسمی از دین نیست. تنها رجحان قرائت های مختلف بر هم فقط و فقط انتخاب و تصمیم مردم است. این قرائت ها در رقابت با یکدیگر خود را در معرض رای مردم قرار داده و قضاوت مردم را به عنوان داور نهایی می پذیرند٬ همچنین این در معرض رای مردم بودن٬ دائمی است و همیشه امکان گردش قرائت ها وجود داشته و دارد. از طرف دیگر٬ گروه های غیر مسلمان نیز از این حق برخوردارند که تا وقتی اعمال شان خلاف قطعی اسلام نباشد٬ خود را در معرض رای مردم بگذارند و از حق انتخاب شدن برخوردار باشند. معیار تشخیص خلاف قطعی بودن اعمال نیز فقط و فقط قانون اساسی است و نه هیچ کس یا قرائت دیگر. به عبارت بهتر اگر بر مبنای قانون اساسی٬ عملکرد گروه های غیر مسلمان نیز خلاف قطعی دین نباشد٬ از حق انتخاب شدن برخوردار باشند و مردم نیز این حق را داشته باشند که در کنار همه قرائت های اسلامی٬ انتخاب برون دینی غیر مخالف با دین نیز داشته باشند.
حال باز باید پرسید آیا در ۳۷ سال گذشته قرائت های مختلف دینی امکان رقابت با هم را داشته اند؟ آیا گروه های غیر مسلمانی که ملتزم به قانون اساسی بوده اند٬ از امکان انتخاب شدن برخوردار بوده اند؟ آیا امکان چرخش قرائت ها وجود داشته است؟ آیا قرائت های مختلف از امکانات برابر در جامعه برخوردار بوده اند؟
اینها همه پرسش هایی است که وجدان عمومی باید به آنها پاسخ دهد.
والعاقبه للمتقین
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا