همه موافقان و منتقدان مذاکرات هستهای
محسن مهدیان در خراسان نوشت:
مدل رهبری برای هدایت افکار عمومی در مسئله هسته ای چیست؟ علت طرح این سوال از این جهت است که بعد از هر سخنرانی رهبر انقلاب، گروه های سیاسی تلاش می کنند سخنان ایشان را به نفع خود مصادره کنند. تعریف رهبر انقلاب از تیم هسته ای را پیروزی بزرگ جریان متصل به قدرت می دانند و انتقاد ها را نیز برگ قدرت نمایی مخالفین. البته در این میان کسانی هم هستند که با درایت و بدون جهت گیری های سیاسی، راهبرد رهبری در حوزه هسته ای را دنبال می کنند. قبل از اینکه راهبرد رهبری در حوزه هسته ای مرور شود لازم است نیم نگاهی به جریانات سیاسی مخاطب ایشان، داشته باشیم. 4 گروه سیاسی در مسئله هسته ای فعال هستند که ترکیب سیاسی این 4 گروه، تحلیل رفتاری آنها را در حد زیادی روشن می کند.
گروه اول؛ تکنوکرات های بیرون حاکمیت
گروه اول تکنوکرات های بیرون حاکمیت، اما متصل به بدنه قدرت هستند. شاخص اصلی این جریان، باور داشتن غرب به عنوان حاکمیت بی منازعه بر اقتصاد و سیاست در دنیاست. جریانی که معتقد است به دهها دلیل اقتضایی و تاریخی، نظم نوین جهانی به رهبری آمریکا را باید پذیرفت. این جریان در حوزه سیاست های هسته ای معتقد است که ایستادگی بیش از حد مقابل خواست غرب، خلاف منافع و مصلحت مردم و رفاه شکن است. این جریان در بدنه قدرت نیز جایگاه مستحکمی دارد. در حوزه اقتصاد مسعود نیلی چنین نگاهی را دنبال می کند. جهت تقریب به ذهن لازم به یادآوری است که نیلی از مهمترین تهیه کننده های پیوست برنامه چهارم توسعه است که در آن پیوست، بر پذیرفتن نظم نوین جهانی به رهبری آمریکا تصریح می کند. در حوزه فرهنگ نیز سریع القلم و در حوزه های سیاسی نیز افرادی چون زیباکلام و آشنا را می شود برشمرد. این جریان برخی مواضع ظاهری دولت در حوزه هسته ای را مدیریت می کند. هرچند در حوزه عملکرد دولت، گروه دوم هستند که تاثیرگذار و نقش آفرینند.
اثر سیاسی گروه اول:
اثر سیاسی گروه اول این است که مردم در فهم موضع اصلی دولت دچار ابهام و تردید می شوند که شده اند. از سویی مدل رفتاری و اعتقادی بخش دیگر دولت که همان تیم مذاکره کننده است، تحت تاثیر این جریان مورد نقد بی امان منتقدان قرار می گیرد. از طرف دیگر نیز عامل موثر در برخی مواضع چالش برانگیز رئیس جمهور محترم محسوب می شوند.
گروه دوم؛ تکنوکرات های متاثر از حاکمیت
گروه دوم جریان نزدیک به طیف فکری جناب ظریف و تیم مذاکره کننده است. تیم مذاکره کننده اگرچه از حیث فکری جزو تکنوکرات ها محسوب می شوند و ممکن است در برخی مواضع به گروه اول نزدیک باشند اما در برآیند و کلیات تفاوت اساسی با گروه اول دارند. برخی معتقدند این گروه، جریان تعدیل شده گروه قبلی هستند و برخی دیگر معتقدند که این دسته نیز همان نگاه گروه اول را دارند اما به دلیل ماموریت شان، در چارچوب ملاحظات اصلی و راهبردهای کلان نظام حرکت می کنند. ترکیب این دو نگاه نیز درست است. یعنی اینکه این جریان هم نگاه تعدیل شده نسبت به جریان اول دارد و هم اینکه متعهد به رعایت بازی در ماموریت موضوعه است.
اثر سیاسی گروه دوم:
اثر رفتار سیاسی گروه دوم را باید در فرآیند و نتیجه مذاکرات دید و در همان نقطه باید مورد نقد و بررسی قرار بگیرد.
گروه سوم؛ منتقدان سیاسی دولت
گروه سوم منتقدان سیاسی دولت هستند و نه منتقدان هسته ای. این جریان، به هر دلیل این دولت را مناسب برای تصدی و اداره کشور نمی دانند و معتقدند که موفقیت این دولت به مثابه قدرت گرفتن و تداوم آن در مجلس دهم و دولت دوازدهم است و این به مصلحت نظام نیست. این جریان که خلوص نیت نیز ممکن است داشته باشد، نقد سیاست هسته ای را یکی از ابزار تضعیف این دولت می داند و اگر هسته ای نباشد مسائل دیگری را برای تضعیف این دولت به کار می گیرد. این جریان از ابتدای مذاکرات هسته ای، خروجی این مذاکرات و رفتار دیپلماتیک هسته ای را “خاک فروشی” و “عزت فروشی” تلقی می کرد. تعابیری چون “ترکمنچای هسته ای” و “جام زهر دوم” در ادبیات همین جریان به کار گرفته شد. البته بعد از تذکر های صریح رهبری، ظاهر سخنان خود را تغییر دادند و اخیرا کمی نیز گوشه گیر شدند. اما همچنان “دلواپس اند”.
اثر سیاسی گروه سوم:
اثر رفتار سیاسی گروه سوم قابل ملاحظه است. علت اول این است که در نقد خود، تفاوتی بین گروه اول و دوم قائل نمی شوند و این باعث می شود هزینه سیاسی گروه اول را گروه دوم بدهد که در نهایت بر اصل مذاکرات تاثیر خواهد داشت. از طرفی نتیجه رفتاری گروه سوم این است که در داخل و خارج کشور، تلقی حاکمیت دوگانه در مسئله هسته ای ایجاد شود. روشن است که در مسئله حساس هسته ای باید اجماع لازم در بدنه حاکمیتی وجود داشته باشد. نقد بی امان و تند گروه سوم به تیم مذاکره کننده، ممکن است این تصور را ایجاد کند که میان دولت و رهبری انشقاق جدی وجود دارد حال آنکه اساسا چنین چیزی وجود ندارد و هیچ عقل سلیمی نیز نمی پذیرد که چنین دوگانه ای تشکیل شود. بی شک تیم مذاکره کننده رفتار قابل نقد دارد اما بدون تردید در اصول همان سیاست کلی نظام را دنبال می کند.
گروه چهارم؛ منتقدان هسته ای دولت
این جریان نیز از منتقدان این دولت هستند که تفاوت اساسی با گروه سوم دارند. گروه چهارم موفقیت این دولت را موفقیت نظام می داند و معتقد است این دولت را باید مورد حمایت قرار داد. خاصه اینکه در حوزه مسائل هسته ای اصل بر حمایت است و نقد نیز باید رنگ دلسوزانه و خیرخواهانه داشته باشد.
این جریان حوزه نقد خود را دو بخش می بیند. یکی گرایش و ایدئولوژی مذاکره کنندگان و دیگری رفتار دیپلماتیک آنها. در بخش اول معتقدند بین گروه اول و گروه دوم قرابت های زیادی وجود دارد هرچند معدود اختلافات نیز جدی است و در مجموع از این حیث باور این دوگروه به غرب باید مورد نقد و مداقه اساسی قرار گیرد. اما در بخش رفتار دیپلماتیک که مربوط به گروه دوم می شود، اعتقاد دارند که مسئله مذاکرات، فراتر از یک جریان فکری و سیاسی و حتی دولت است بلکه کل نظام در موضوع مذاکرات دخالت دارند و تاوقتی که این گروه مذاکره کننده ماموریت ملی دارد و مورد تایید نظام است، قابل اعتماد است و باید مورد حمایت جدی قرار گیرد.
اثر سیاسی گروه چهارم:
گروه چهارم در این سبک رفتاری، مدل نقد این دولت و تیم هسته ای را تنظیم و متعادل می سازد. هرچند این جریان صدای بلندی ندارد و در بسیاری از موارد به دلیل نداشتن برنامه روشن، رفتار زیگزاگی غیر قابل دفاع دارد. اما در هر صورت در میان مدت در جایگاهی غیر گروه سوم قرار خواهد گرفت.
و اما نسبت رهبری با این” 4 گروه سیاسی-هسته ای” چیست و چگونه مسئله را مدیریت می کنند؟
رهبری و گروه اول؛
گروه اول در حال حاضر جزو تیم اصلی مشاوران رئیس جمهور محترم محسوب می شوند و جناب رئیس جمهور در مواردی که تحت تاثیر این تیم مشاوره قرار گرفتند، مواضع چالش برانگیز داشته اند. به نظر می رسد می توان اشاره رهبری به اصل روشن «غیرت» را بیش از دیگران به این گروه اختصاص داد. رهبری در مورد این جریان فکری و پایگاه مختصر اجتماعی آن ها به اصل روشن ” غیرت” اشاره کرده اند. غیرت مسئله فرا هسته ای و فرا سیاسی است. غیرت در درون فطرت آدم هاست. افراد با هر جریان سیاسی حاضر نیستند “غیرت و عزت شان” زیر سوال رود. رهبری با طرح مسئله غیرت، “اجتماعی سازی این تفکر” را بی اثر کردند.
رهبری و گروه دوم؛
اما درباره مدیریت گروه دوم می توان این طور تحلیل کرد که در قبال این گروه 2 سیاست وجود دارد. سیاست اول به صورت طبیعی توصیه ها و راهبردهای غیرعلنی ایشان به تیم مذاکره کننده است. علنا نیز راهبرد حمایت مشروط را پی گیری کرده اند.
سیاست رهبری در قبال تیم مذاکره کننده، به طور مشخص حمایت قاطع و در عین حال نقد های کارکردی و رفتاری است. حمایت ایشان، پروژه حاکمیت دوگانه را بی اثر کرد و نقد نیز باعث شد راه نقد مدبرانه و دلسوزانه باز بماند.
از طرفی اتخاذ این ترکیب دو وجهی، یک پیام روشن برای داخلی ها و خارجی ها داشت و اینکه مواضع مردم و نظام آن چیزی نیست که صرفاً در پای میز مذاکره مطرح می شود. در مذاکرات طبیعی است که اصول دیپلماتیک باید رعایت شود اما مطالبات مردم و رهبری فراتر از این مذاکرات است. این همان راه منطقی و عقلایی است که اتفاقاً طرف غربی نیز در تقسیم کاری برنامه ریزی شده یا نشده، بین دولت آمریکا و مجلس سنا و رژیم صهیونیستی دنبال کرده است.
رهبری و گروه سوم و چهارم؛
دراین باره باید گفت رهبری در حمایت قاطع از تیم هسته ای و تلاش آن ها، مدل تهاجمی گروه سوم را تغییر و تعدیل کردند. از سویی با نقد به هنگام در کنار حمایت ها، مدل مدنظر خود در نقد دلسوزانه را هماره با رعایت عزت و مصلحت تبیین داشتند.در مدل نقد رهبری چند ملاحظه اساسی وجود دارد.
یکم: این تیم مورد حمایت نظام است و همان سیاست های نظام را دنبال می کند و زیر سوال بردن کلی آنها، زیر سوال بردن سیاست کلی نظام است.
دوم: در نقد این دولت لازم نمی بینند از اخبار محرمانه هسته ای استفاده کنند. از سوی دیگر نقد ایشان با تاکید بر فهم و توقع مردم و ادبیات عامه فهم است. به طور نمونه رهبری در نقد مسئله مذاکرات دومرحله ای، رویکرد دولت که چندین بار از سوی مسئولان داخلی و خارجی علنی شده بود را مورد نقد قرار دادند. نکته مهم این است که در این نقد نیز به اصل بدیهی توجه به سابقه بدعهدی غربی ها اشاره کردند و اینکه مردم به قول این دولت باور ندارند. این سبک نقد تکیه بر باور و فهم و ادبیات مردمی دارد.
سوم: مواجهه رهبری با مسئله هسته ای یک نکته بسیار آموزنده برای جریان منتقد دارد و آن اینکه در برخورد با موضوع هسته ای نباید فقط به تحلیل هسته ای اکتفا کرد. امروز مسئله هسته ای کشور، تنها یک مسئله فنی نیست. باید موضوع هسته ای را اجتماعی و سیاسی و حتی فرهنگی دید.
توجه همه جانبه و چند بعدی به مسئله هسته ای است که می تواند تحلیل جامع ایجاد کند. اگر رفتار دیپلماتیک و هسته ای نظام، تنها از حیث فنی مورد توجه قرار گیرد بد فهمی ایجاد می کند و نتیجه آن آدرس غلط دادن به مردم است.
انتهای پیام