خرید تور تابستان

گزارش میزگردی درباره‌ی تابستان داغ ۶۰ [+فیلم]

واقعه ۳۰ خرداد ۶۰ روند سیاست در ایران را تعلیق کرد؛ اتفاقی که در تروریسم کور مجاهدین خلق رنگ خون گرفت و آثار و تبعات فراوانی بر ساخت سیاسی ایران وارد آورد. میزگرد ایرناپلاس با حضور فیض‌الله عرب‌سرخی، عضو وقت سازمان اطلاعات سپاه و عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، علی شکوهی عضو وقت جنبش مسلمانان مبارز و پژوهشگر تاریخ معاصر و مهدی معتمدی‌مهر، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران، به بازخوانی و ریشه‌یابی حوادث خرداد ۶۰ می‌پردازد.

انبارکردن وسیع و گسترده اسلحه
ایرنا پلاس: واقعه ۳۰ خرداد ۶۰ اگر نگوییم سیاست را تعطیل کرد، عملاً فرآیند سیاست را در ایران به تأخیر انداخت و فضای سیاسی و اجتماعی بعد از انقلاب را دچار تغییر ماهیت و تغییر کیفی جدی کرد. آیا این امکان وجود داشت که با جنگ‌های خیابانی و اتفاقات گسترده بعدی در دهه ۶۰ مواجه نباشیم؟

عرب سرخی: واقعه ۳۰ خرداد همان‌طور که در سؤال شما مورد اشاره قرار گرفت، به نحو چشمگیر و مؤثری بر عرصه فعالیت‌های سیاسی در ایران تأثیر گذاشت. از یک سو، کار را برای فعالان سیاسی سخت کرد. بنابراین پرداختن به ریشه‌های آن و عواملی که آن را ایجاد کردند و احیاناً عواملی که می‌توانستند از وقوع آن جلوگیری کنند، حائز اهمیت است. به اعتقاد من، بخش غالب جریان سازمان، بنای اینکه فعالیت‌های خود را به سمت حرکت‌های مسلحانه ببرد داشت، و بخش مهمی از مسائلی که بعدها اتفاق افتاد، طراحی شده از قبل بود. اگر نگاهی به روند حرکت آنها از ابتدای پیروزی انقلاب تا ۳۰ خرداد بیندازیم و حرکت‌های سازمان را دقیق‌تر زیر ذره‌بین بگذاریم، می‌توان نشانه‌هایی از این برنامه‌ریزی‌ها را دید و اخبار آن نیز جسته و گریخته وقوع این برنامه‌ریزی‌ها را تأیید می‌کرد. اگر بخواهم به نمونه‌هایی از این نمودها اشاره کنم، یکی از موضوعاتی که توسط نیروهای سیاسی، دیده شده بود، جریان خلع سلاح پادگان‌ها بود و دیده می‌شد که سازمان تلاش زیادی برای به دست آوردن سلاح در یک سطح گسترده و وسیع در سطح کشور داشت و به‌عنوان یک برنامه سازمانی دنبال شده بود و مقدار زیادی سلاح انبار شده بود. قطعاً انبارکردن سلاح به منظور بهره‌گیری و حرکت در فاز مسلحانه بود و نمی‌توانست کارکرد دیگری داشته باشد. برای حرکت چریکی آن حجم و آن میزان سلاح در آن ابعاد مورد نیاز نبود. یا در ادامه راه، برخوردهایی که با اصل انقلاب و با امام و نیروهای انقلابی صورت می‌گرفت، برخوردهایی از موضع همراهی و همدلی نبود و همواره در برخوردهای خود مرزهایی داشتند که رعایت آن مرزها می‌توانست دلیل عدم همراهی باشد. بعدها مشخص شد که این همراهی از ابتدا وجود نداشت.

مرزبندی خصمانه سازمان با طرفداران امام
این نکات توسط دوستانی که در زندان با سازمان زندگی کرده بودند و در گزارشاتی که از برخوردها در زندان می‌شد، مورد اشاره قرار می‌گرفت که آنها اساساً مرزبندی‌هایی بسیار روشن و خصمانه با نیروهایی داشتند که از امام حمایت می‌کردند. اما آن زمان بحث پیروزی انقلاب مطرح نبود و نمی‌توانستیم آن را به این حساب بگذاریم. اما تداوم آن برخوردها بعد از انقلاب نشان داد که آنها رویکرد مستقلی داشتند یا اینکه اخبار و گزارشاتی می‌آمد که بسیاری از درگیری‌هایی که با توزیع کنندگان نشریات سازمان انجام می‌گرفت، درگیری‌های برنامه‌ریزی شده بود که اگر نه تمام آنها، ولی بخشی از آنها برنامه‌ریزی شده خود سازمان بود، تا انگیزه‌های لازم را برای برخوردها فراهم کنند. بنابراین در اینکه سمت و سوی حرکت سازمان رفتن به این سو و رسیدن به چنین نقاطی بود، تردیدی نداشتیم. اما اگر در حاکمیت ما نگرشی یکدست و یکنواخت برای دور کردن فضای سیاسی جامعه و حتی سازمان از این موضع وجود می‌داشت، شاید می‌شد امیدوار بود که یا به تأخیر بیفتد یا به‌نوعی از وقوع آن جلوگیری شود. اما مسائل به چنین شکلی پیش نرفت و برخی از نیروهای درون حاکمیت از ابتدای پیروزی انقلاب پیشنهاداتی حول برخورد با سازمان و دستگیری و… داشتند، البته آنها غالب نبودند و به یک معنا بر کل جریان انقلاب حاکم نبودند، اما در جریان انقلاب و در حاکمیت بودند و تحریکات و وسوسه‌های آنها وجود داشت و زمانی که به سمت مبارزه مسلحانه حرکت شد، آنها استقبال کردند. می‌توانم بگویم بخش کوچکی از نیروها درون حاکمیت از این ماجرا استقبال کرد، ولی خط‌مشی سازمان رفتن و رسیدن به فاز مسلحانه بود.

سلاح؛ امتیاز نظامی یا سیاسی
ایرنا پلاس: به استراتژی و نوع رفتار سازمان اشاره شد، ولی سؤال این است آیا جمع‌آوری سلاح به‌معنای ورود به فاز مسلحانه بود؟ در دوره انقلاب اسلحه به معنای پایه‌ای برای برخورداری از قدرت سیاسی است. آیا می‌شود جمع‌آوری سلاح را به مثابه این دانست که سازمان درصدد ورود به جنگ گسترده شهری بود یا سازمان قصد داشت از این امتیاز استفاده کند؟

شکوهی: شاید نیاز باشد شکل دیگری بیان شود. سازمان مجاهدین خلق میل به کسب قدرت و حاکم شدن بر کشور را جزو آرمان اصلی خود داشت، ولی لزوماً این را فقط از طریق جنگ مسلحانه پیگیری نمی‌کرد. عزم آنها این نبود که به جنگ مسلحانه برسند. سازمان راهکارهای سیاسی را در دستور کار خود داشت. سازمان ایجاد ائتلاف با نیروهای مختلف سیاسی و کسب پیروزی در انتخابات مجلس و شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و این مدل از رقابت‌ها را برای کسب قدرت سیاسی تجربه کرده بود. سازمان با بخشی از حاکمیت پیوند خورده بود، تا بخشی از حاکمیت را کنار بزند. از جمله با بنی‌صدر و نیروهایی که پیرامون بنی‌صدر جمع شده بودند.

سازمان با فرزند امام ارتباط تشکیلاتی نداشت
ایرنا پلاس: ارتباط سازمان با حاج احمدآقا چگونه بود؟

شکوهی: با حاج احمد آقا به‌معنای تشکیلاتی ارتباطی نداشتند. اما در ابتدا در بین بسیاری از نیروهای انقلاب پایگاهی مردمی داشتند. چون سازمان مجاهدین خلق از نظر تاریخی از دل نیروهای مسلمان بیرون آمده بود و ابهت رژیم شاه را با جنگ مسلحانه خود شکسته بود و در برابر گروه‌های رقیبی که در آن زمان وجود داشتند، باعث قد برافراشتن نیروهای مسلمان شده بودند. و از این منظر سازمان مجاهدین خلق یک پایگاه سنتی در بین نیروهای انقلابی داشت. اما به‌تدریج به‌خصوص بعد از حوادث سال‌های ۵۴ در زندان‌های شاه و ماجرای تغییر ایدئولوژیک و اینکه چگونه این ماجرا را تحلیل کنیم، بین نیروهای سازمان با بقیه، اختلاف به وجود آمد. از آن زمان ایدئولوژی سازمان در میان برخی از نیروهای انقلابی زیر سؤال رفت. گفته شد یک ایدئولوژی التقاطی و با مارکسیسم عجین است و تغییر ایدئولوژی سال ۵۴ ریشه در مبانی ایدئولوژیک غلط دارد. این اختلافات وجود داشت و سازمان مجاهدین خلق تمام گزینه‌های احتمالی که می‌توانست آنها را به ثمر برساند، در دستور کار خود قرار داده بود. یکی از آنها امکان جنگ مسلحانه در آینده بود.

پیش شرط مجاهدین خلق برای حضور در جبهه
محمدرضا سعادتی به این جرم دستگیر شد که با دستگاه جاسوسی شوروی، برای دریافت یک سری تجهیزات جاسوسی ارتباط برقرار کرده بود و مشخص است سازمان می‌خواست چه استفاده‌ای از آنها بکند. آنها می‌خواستند نقاطی را در مجموعه حکومت رصد کنند. تشکیل میلیشیا که بسیار جلوتر از سال ۶۰ بود به‌عنوان بستری بود تا هواداران خود را به‌تدریج به سمت مبارزه مسلحانه سوق دهند. یا در مقطعی از شروع جنگ، سازمان مجاهدین خلق اعلام کرد ما در جبهه حضور پیدا می‌کنیم، اما با این مدل که جبهه‌ای را تعریف شده در اختیار ما قرار بدهید و به ما امکانات بدهید و ما با نیروهای خودمان آنجا را اداره می‌کنیم و مقاومت می‌کنیم و حتی جلوی پیشروی را می‌گیریم. جنگ و جبهه را نیز به‌عنوان جایی برای آموزش و تقویت نیروهای مسلح خود در نظر گرفته بودند. این نوع رویکردهای سازمان نشان می‌دهد که به جنگ مسلحانه نیز به‌عنوان یکی از راهکارهای احتمالی توسل و رسیدن به قدرت نگاه می‌کرد.

چرا شعار انحلال ارتش؟
ایرنا پلاس: یعنی این امکان وجود داشت که ما شاهد جنگ مسلحانه شهری نباشیم؟

شکوهی: باید فضایی متفاوت با امروز را تصویر کنید. امروز نیروهای سیاسی ما غالباً از رویکرد انقلابی و جنگ مسلحانه و مواردی این‌چنینی به‌عنوان روشی غلط یاد می‌کنند. پارادایم غالب در آن زمان به‌گونه‌ای بود که هر کسی رویکردهای این‌چنینی در پیش می‌گرفت، انقلابی‌تر جلوه می‌کرد. در آن زمان ما چانه نمی‌زدیم که باید ضدامپریالیسم بود یا نبود، بلکه همه ضد امپریالیسم بودیم. سازمان مجاهدین تلاش نمی‌کرد که ضدامپریالیسم بودن را توجیه کند، بلکه فقط تلاش می‌کرد بگوید من از همه ضدامپریالیسم‌تر هستم. ابتدا پارادایم فکری آن زمان را لحاظ کنید. در این پارادایم است که سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریک‌های فدایی بعد از انقلاب وارد بحث انحلال ارتش می‌شوند. چون عقیده داشتند اگر ارتش منحل شود، ما مجبور به ساختن ارتشی خلقی برای دفاع از کشور هستیم و سازمان مجاهدین خلق که تجربه چنین مبارزه‌ای را دارد، اولین گروه‌های ارتش خلقی خواهند بود. بنابراین نمی‌توان گفت سازمان مجاهدین خلق، جنگ مسلحانه را به‌صورت هدفی در دستور کار خود قرار داده بود و می‌خواست به آن برسد. اما روشن بود که رهبران سازمان تعارضات خود را از سال ۵۴ به بعد با رهبران انقلاب تجربه کرده بودند و می‌دانستند که نمی‌توانند با این مجموعه کنار بیایند.

نیروی موحد از نگاه منافقین؟
در زندان، سازمان مجاهدین خلق یک دسته‌بندی انجام داده بودند تا بفهمند موحدترین نیروی سیاسی بعد از خودشان کدام نیرو خواهد بود تا با آنها ائتلاف کنند. شاخص موحد بودن فقط توحید به مفهوم خداوند و اعتقاد به فهم جهان‌بینی الهی نبود، بلکه توحید عملی به مفهوم جامعه بی‌طبقه توحیدی و نفی مالکیت نیز جزء تعریف توحید بود. آنها بین دو گروه گیر کردند. یکی گروه مذهبی که ضد امپریالیسم و طرفدار مبارزه بودند و ضد شاه بودند و به مفهوم سنتی ما، موحد تلقی می‌شدند، اما مالکیت خصوصی را قبول داشتند و از نظر سازمان معتقد به جامعه بی طبقه نبودند و نمی‌توانستند نفی استثمار کنند. این‌ها طرفداران امپریالیسم در کشور محسوب می‌شدند. بعد از مدتی بحث و بررسی، سازمان اعلام کرد سازمان «چریک‌های فدایی خلق» بعد از ما، موحدترین نیروی سیاسی است و از جمله نیروهایی است که ما می‌توانیم با آنها همکاری کنیم. این نگاه نشان می‌داد که سازمان مجاهدین خلق، میل به قدرت را از طریق اتحاد با نیروهای سیاسی مورد نظر خود پیش می‌برد و با حاکمیتی که بعد از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی وجود داشت، دچار تعارض بود و این تعارضات از داخل زندان شروع شده بود. آنها تلاش کردند از راه‌های قانونی به قدرت برسند و زمانی که این تلاش به ثمر نرسید، تمام راهکارهای نظامی را از قبل تدارک دیده بودند.

نفوذ؛ طرح کلان منافقین
صحبت آقای عرب‌‎سرخی درست است. وقتی شبکه‌ای دارید که نفوذ دارد و پنهانی در جاهای مختلف حکومت نیروهای سیاسی خود را نفوذ می‌دهد و از آنها می‌خواهد این ارتباط را پنهان کنند و در مراحل مختلفی از آنها استفاده می‌کند، مثل انفجار حزب جمهوری اسلامی و نخست‌وزیری، نشان می‌دهد که طرح کلانی از این مدل در اختیار سازمان بوده است.

۳۰ خرداد، محصول یک فرآیند
ایرنا پلاس: آقای معتمدی‌مهر، به نظر شما آیا این اتفاق حتمی بود؟ چه کسی مقصر است؟ سهم نیروهای مختلف و جریانات مختلف از این اتفاق چیست؟

معتمدی‌مهر: این سؤال همان‌طور که شما مطرح کردید و ما نیز به‌عنوان رخداد ۳۰ خرداد ۶۰ یا واقعه خرداد ۶۰ از آن یاد می‌کنیم، در حقیقت اثراتی دارد که نشان می‌دهد به‌هیچ‌وجه در سطح یک رخداد یا یک واقعه قابل ارزیابی نیست، بلکه یک فرآیند بود. فرآیندی دو سویه که هم بر ماهیت سازمان و هم بر عملکرد سازمان و هم بر نگرش سازمان تأثیر گذاشت، و هم بر ماهیت جمهوری اسلامی به‌عنوان یک نظام سیاسی که با آرمان‌هایی از جمله آزادی و حاکمیت ملی و پیشرفت ایران و دموکراسی و… پدید آمده بود، اثر داشت. اثرات این نگاه را در گفتمان آیت‌الله خمینی در پاریس می‌بینیم، که مطرح می‌کردند نظام جمهوری اسلامی یک نظام جمهوری است، مثل جمهوری فرانسه که حتی مارکسیست‌ها نیز در بیان عقاید آزاد هستند. ما می‌بینیم اتفاقی که در جریان ۳۰ خرداد ۶۰ پدید آمد، بر نظام جمهوری اسلامی هم اثراتی داشت و نظام را به سمت تدابیر امنیتی و فضای برخورد برد.

۳۰ خرداد؛ قابل پیش‌بینی و پیش‌گیری
بخش دیگری درباره قابل پیش‌بینی و قابل‌پیشگیری بودن این اتفاق در سؤال شما بود. من فکر می‌کنم هم قابل پیش‌بینی بود و پیش‌بینی شد و هم قابل‌پیشگیری بود که پیشگیری نشد. نشانه‌هایی توسط بزرگواران تحت عنوان تهیه سلاح مطرح شد. ضمن اینکه این اتفاقات در سازمان طبیعی نبود، اما چندان نیز غیرقابل توجیه نبود. در دوران نخست انقلاب بودیم و جنگ قدرت در جریان بود. ما می‌بینیم همان‌طور که سازمان در فکر تدارک این میزان سلاح و نفوذ به اماکن و مراکز است، بقیه سازمان‌ها نیز در همین فکر هستند. مگر حزب جمهوری در این فکر نبود؟ مگر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نبود؟ من این مسئله را به‌عنوان نقطه‌ضعف مطرح نمی‌کنم.

حزب توده هم اسلحه داشت
در سالیان اول انقلاب این نگاه همیشه مطرح بود و از توطئه و انقلاب و کودتا توسط ضدانقلاب حرف زده می‌شد. سازمان در رأس گروه‌های انقلابی آن زمان بود و می‌شد این آمادگی را در خود حفظ کند. حزب توده مشی مسلحانه نداشت، اما آنها نیز همواره سلاح داشتند. این اتفاقات را باید فراتر دید در مورد عوامل این اتفاقات باید گفت امروز ۳۸ سال از آن زمان می‌گذرد. همیشه دو سوی ماجرا همدیگر را متهم کرده‌اند. یک گروه آن زمان در قالب حزب‌اللهی‌ها و طرفداران خط امام بودند و سازمان را یکه‌تاز و مبتکر عمل به ورود در فاز نظامی مطرح می‌کردند یا خصوصیات روانی و شخصیتی رجوی را مطرح می‌کردند و سازمان نیز در مقابل این طرف را تحت عنوان حمله‌کننده و ناامن کننده و پدیدآورنده شرایط روانی و برهم‌زننده میتینگ‌ها معرفی می‌کرد. هر دو بخش ماجرا قابل بررسی است. یکی از بزرگوارانی که عضو دبیرخانه شورای انقلاب بود، می‌گفت تا سه چهار ماه قبل از این اتفاقات در حول و حوش اسفند ۵۹ مرحوم دکتر بهشتی در هر کجایی که مسعود رجوی را می‌دید، به او می‌گفت مسعود جان کجایی؟ برخوردی بسیار صمیمانه با او داشت. یعنی چنین تعارضاتی که بعدها در قالب ترور و بازداشت باشد، تا چند ماه قبل، برجسته نبود.

خط نفوذ
اینکه عوامل را فقط در دو سطح عوامل ظاهری نظام و سازمان ببینیم درست نیست و معمولاً بحث‌هایی که در طول این سالیان بود، از همین جنس است. باید پای عواملی خارجی را در این داستان ببینیم. این تعلیق سیاست که مطرح کردید و ما می‌گوییم ماهیت نظام جمهوری اسلامی را تحت تأثیر خود قرار داد، چه علاقه‌مندانی دارد و چه کسانی می‌توانستند از این موضوع سود ببرند. انقلابی مردمی رخ داد و پای حاکمیت‌های آمریکا و اسرائیل و انگلیس را از کشور قطع کرد. آیا آنها دست روی دست گذاشتند و انقلاب مردم ایران را به رسمیت شناختند؟ لزوماً این‌طور نبود. من در ماجراهای پیش آمده یک خط نفوذی می‌بینم. هم در عملکرد سازمان و رفتن به سمت فاز مسلحانه و این را فقط به روحیات شخصی مسعود رجوی تنزل نمی‌دهم. چندین سال پیش نشریه چشم‌انداز ایران مجموعه مباحثاتی در این زمینه داشت. آقای مهندس میثمی این بحث‌ها را مدیریت کردند. آنجا در چندین مصاحبه مطالبی آمد، از جمله اینکه مرحوم شهید بهشتی چندان علاقه‌مند به برخورد با سازمان نبود و می‌گفت آنها میلیشیا و طرفدارانی دارند و ما باید با آنها مدارا کنیم. اما از یک جایی به بعد کار از دست در رفت و وضع تغییر کرد. آقای مسعود کشمیری با آن همه پیچیدگی، فقط عضو سازمان بود؟ آیا این احتمال وجود نداشت که او از جاهای دیگری خط بگیرد؟! مسعود کشمیری در جاهایی مثل رکن دو ارتش و اطلاعات ارتش و اطلاعات نیروی هوایی و شورای عالی امنیت ملی بود. او یکی از مسئولان برگزاری دادگاه‌های کودتای نوژه بود. بنابراین ارتباطات گسترده‌ای داشت و می‌توانست در همین فرآیند افرادی را وارد دادستانی ارتش و کل نهادهای امنیتی کرده باشد. سؤال آخر من این است، آیا بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ و بعد از یکی دو ماه بعد که نقش آقای کشمیری مشخص شد، چک شد نیروهایی که او وارد سیستم کرده است چه کسانی بودند؟ به نظر من این کار انجام نشد.


تاکید سازمان بر منطقه‌ای شدن انتخابات مجلس در تهران
ایرنا پلاس: قبل از واقعه ۳۰ خرداد، اعضای فعال در واحد التقاط واحد اطلاعات سپاه، تماماً از اطلاعات سپاه رفتند. اولاً این افراد چه کسانی بودند؟ ثانیاً چرا رفتند وعلت این اتفاق چه بود؟

عرب‌سرخی: قبل از پاسخ سوال شما به نکاتی که آقای معتمدی مهر اشاره کردند، بپردازم. ما نباید و نمی‌توانیم بحث مجاهدین خلق را با انقلاب و یا با ۳۰ خرداد شروع کنیم. بحث مجاهدین خلق بسیار زودتر از این‌ها شروع شده است. یک اختلاف خط مشی، هم در عرصه تفکر و هم در عرصه عمل از درون زندان شروع شد. خط مشی مبارزه مسلحانه که خط مشی سازمان مجاهدین خلق بود، تقریباً از درون زندان و قبل از رسیدن به تحرکات جدی‌تر انقلاب به پایان رسید. این مساله در مباحث درونی سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریک‌های فدایی خلق وجود دارد و اسناد و مدارک آن منتشر شده‌است. این خط مشی به بن‌بست رسیده‌است. اما اختلافات هم در عرصه خط مشی و هم در عرصه عمل اوج گرفته و جدی‌تر شده و در زندان آنها با نیروهایی که امروز «خط امامی» نام دارند، فاصله‌ای جدی گرفتند و در تقابل با هم بودند. لذا خط مشی متنافری بین خط مشی انقلاب و خط مشی سازمان مجاهدین خلق به‌وجود آمد. بنابراین نمی‌توان گفت در انقلاب اتفاقاتی افتاده و برخوردهای بدی صورت گرفته و منشا مسائل بعدی بود. نه این‌طور نیست. فاصله از قبل از انقلاب بود و در جریان انقلاب تداوم پیدا کرد و در نهایت به ۳۰ خرداد و آغاز فاز مسلحانه رسیده‌است. به‌طور طبیعی تمام این تحرکات برای به‌دست گرفتن مدیریت انقلاب بود. من این نظر آقای شکوهی را قبول دارم، ولی هم سازمان خود متوجه این معنا بود که حرکت عمومی مردم هرگز حتی یک درصد اعتنایی به سازمان نداشت تا بتواند چنین جایگاهی پیدا کند. به‌عنوان یک شاهد مثال اعلام می‌کنم، در انتخابات مجلس اول، سازمان مجاهدین خلق برای تهران برگزاری انتخابات منطقه را پیشنهاد می‌کند تا تهران به سی منطقه تقسیم شود و هر منطقه یک نماینده داشته باشد. چون مبنای آنها این بود که تمام نیروهای خود را از شهرهای دیگر جمع کنند و بتوانند در یکی دو منطقه تهران نماینده داشته باشند. آنها عقیده داشتند انتخاباتی که در تهران برای لیست ۳۰ نفره برگزار می شود، هرگز نمی‌توانند شانس حضور حتی یک نماینده از آنها را برآورده کند.

جریان کوچک با آرزوهای بزرگ
ایرنا پلاس:
 آنها نیز این ادعا را مطرح می کنند که جریان حاکم با انجام انتخابات دو مرحله‌ای قصد داشت نیروهای سازمان منافقین رای نیاورند.

عرب سرخی: در هر دو صورت می‌خواهم بگویم سازمان مجاهدین خلق جریانی کوچک بود و زمانی که یک جریان کوچک بخواهد بر جریان بزرگی که غالب است، غلبه پیدا کند راهکارش ترفندهایی از این جنس خواهد بود. به همین دلیل می‌گویم آنها سلاح داشتند. اگر بعد از ثبات نسبی پیداکردن جریان انقلاب، آنها سلاح‌های خود را تحویل می‌دادند، این استدلال که سلاح چنین کارکردی برای آنها ندارد می‌توانست شنیدنی باشد، ولی امروز که ما صحبت می‌کنیم تکلیف معلوم است. اسلحه‌ها آن زمان جمع شده و انبار شده‌بود و بعدها در فاز مسلحانه مورد استفاده قرار گرفت. امروز در این مورد جای اما و اگر وجود ندارد.

ماجرای تصفیه واحد التقاط اطلاعات سپاه
اما در مورد سوال شما، اصلاً چنین نبود که نیروهای بخش التقاط بروند و فکر کنیم قبل از رخ دادن احیاناً چنین اتفاقی، تغییراتی صورت گرفته است. آنجا فقط در مورد دو سه نفر نیرو که فقط هم به بخش التقاط مربوط نبودند، بلکه از بخش امنیت داخلی بودند، گرایشاتی مثل انجمن حجتیه داشتند و کنار گذاشته شدند. آنها هیچ ارتباطی با سازمان نداشتند و نباید فکر کنیم مساله، مساله سازمان بود. مسائل درونی از جنس دیدگاه‌ها و مسائل درونی خود آنها بود و آن دو سه نفر به این دلایل کنار گذاشته شده بودند. اصلاً به این صورت نبود که قبل از آغاز جنگ مسلحانه تغییراتی در سازماندهی بخش امنیت داخلی اطلاعات سپاه صورت گرفته باشد، تا مقدمه چنین برخوردی شود. نه چنین نبود. ضمن اینکه به‌عنوان یک واقعیت ما تصویری از اینکه قرار است در این مقطع خاص فاز مسلحانه آغاز شود نداشتیم.

ایرنا پلاس: آیا این تحلیل و ارزیابی وجود نداشت؟

عرب سرخی: نه

دیدار اشرف ربیعی و محمدی گرگانی

ایرنا پلاس: چون آقای محمدی گرگانی در کتاب خاطرات خود می‌گویند یک هفته قبل از ۳۰ خرداد، اشرف ربیعی (همسر اول مسعود رجوی) به منزل من آمد و به من گفت این اتفاق قرار است بیفتد و رجوی می‌خواهد جنگ خیابانی راه بیندازد و ما مخالف هستیم و شما مانع بشوید.

عرب سرخی: این بحث درونی سازمان منافقین است و غیر از این است که ما فکر کنیم در اطلاعات سپاه و یا در کل حاکمیت تصویری دقیق و یا مبدا زمانی دقیقی وجود دارد. بله، از مدت‌ها پیش و شاید حتی زودتر از شهریور ۵۹ سازمان برخوردها و تحرکاتی داشت که پیش‌بینی می‌شد، هر آن ممکن است فاز مسلحانه واقع شود. اما اینکه ما تاریخ دقیقی داشته باشیم، غیر از این حرکت است. اشرف ربیعی در جریان بحث‌های درون سازمانی قرار داشت.

نظر امام در مورد کاهش اختیارات بنی‌صدر
ایرنا پلاس: آقای بهزاد نبوی نقل می‌کنند، بر سر لایحه طرح فرمان همایونی که برای کاهش اختیارات بنی‌صدر بود همراه با آقای رجایی نزد امام رفتیم و ایشان با ما مخالفت کردند و زمانی‌که تلاش ما را برای وقوع این اتفاق دیدند، گفتند اگر می‌خواهید انجام دهید، من مانع نمی‌شوم، ولی تبعات سنگینی خواهد داشت. می‌خواهم بگویم نمی‌توانیم بگوییم چنین تحلیلی وجود نداشت.

عرب سرخی: بله، در اینکه سازمان به سمت فاز مسلحانه می‌رود، تحلیل وجود داشت. ولی بر سر تاریخ آن هیچ پیش‌بینی وجود نداشت. ما امروز می دانیم ۳۰ خرداد آغاز فاز مسلحانه سازمان است. ولی آن زمان ۳۰ خرداد برای کسی مطرح نبود. آنچه که امام به آقای نبوی و شهید رجایی متذکر شدند واکنش‌های بنی‌صدر بود، نه واکنش‌های مجاهدین خلق. چون اختیارات همایونی در اختیار رییس جمهور قرار گرفته بود و بحث این بود که این اختیارات را تقسیم کنند و امام تذکر دادند که ممکن است با واکنش‌های سنگینی از جانب بنی‌صدر روبرو شود. چون سازمان در این بحث جایگاهی نداشت. باید به این نکته توجه شود که سازمان هم به‌لحاظ بدنه تشکیلات و هم به لحاظ جایگاهی که درون نظام داشت و به‌خاطر فاصله‌ای که وجود داشت، حضور نداشت و تصور اینکه بتواند با چنین تدابیری، بدون فاز مسلحانه حکومت را در اختیار بگیرد، هم برای ما و هم برای خودشان کاملاً منتفی بود. چون حکومت کاملاً در برابر سازمان گارد داشت و سازمانی‌ها در حکومت به‌صورت مخفی حضور داشتند. لذا برنامه سازمان این بود که خود را مرحله به مرحله آماده و به زمانی نزدیک کند که بتواند چنین حرکتی را انجام دهد.

ایرنا پلاس: در مورد نفوذ سازمان صحبت شد. آیا نفوذی‌های سازمان مجاهدین خلق در کشمیری و کلاهی خلاصه می‌شدند؟ آیا نفوذی‌های سازمان فقط عملیاتی بودند؟ یا سازمان نیروهای نفوذی دیگری در داخل ارکان حکومت داشت؟ سرنوشت این افراد چه بود؟

عرب سرخی: حتماً بودند. کسی مثل عباس زری‌باف یکی از همین نفوذی‌ها بود.

ماجرای عباس زری‌باف
ایرنا پلاس: شما مسئول گزینش عباس زری‌باف بودید؟

عرب سرخی: من زمانی که مسئول گزینش آنجا بودم، هر کسی را که گزینش می‌شد می‌پذیرفتم و این‌طور نیست که فقط مسئول گزینش آقای زری‌باف باشم. بسیاری از مسئولین فعلی نظام، آن زمان گزینش شدند.

کاراکتر عباس زریباف در فیلم ماجرای نیمروز

ایرنا پلاس: از آن روز تصویری دارید؟ در گزینش زری‌باف تفاوتی وجود داشت یا عادی و مشابه بقیه بود؟

عرب سرخی: زری‌باف تا روزهای آخر که می‌خواست فرار کند با ما در ارتباطی بسیار عادی بود. خاطره کوتاهی نقل کنم. در روزهایی که ترورها شروع شده بود، یک روز من و زری‌باف، برای کاری در خیابان بودیم. ایامی بود که ترور می‌کردند و من به خانه نمی‌رفتم و در منزل یکی از دوستانم در خیابان امیریه بودم. نزدیک خانه بودیم و گفتم به خانه برویم و ناهار بخوریم و بعد به محل کار برویم. در خانه با هم ناهار خوردیم و بعد به سپاه رفتیم. تقریباً یک هفته یا ده روز بعد از فرار زری‌باف، وقتی در یکی از خانه‌های تیمی مجموعه‌ای آدرس پیدا کردند، آدرس چهارم یا پنجم آدرس همان خانه بود.

تصویر واقعی زریباف

ائتلاف نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق و بنی‌صدر؟
ایرنا پلاس: اشاره شد سازمان منافقین از تمام ظرفیت‌های ممکن سیاسی و نظامی برای رسیدن به قدرت سیاسی استفاده می‌کرد. از یک جهت کسب قدرت ویژگی تمام احزاب و جریانات سیاسی است و موضوعی نیست که فقط مختص سازمان مجاهدین خلق باشد. اما برخی از ائتلاف‌هایی که سازمان شکل می‌دهد، محل سوال است. مثلث و سه گانه‌ای که سازمان، بنی صدر و نهضت آزادی شکل می‌دهند، به هیچ شکلی قابل هضم نیست. چرا این اتفاق می‌افتد؟ نزدیکی سازمان به بنی صدر بر اساس چه تحلیلی بود و چه اتفاقی افتاد تا بنی صدر به سازمان نزدیک شود. چون نزدیک شدن سازمان به بنی صدر قابل درک است، ولی تمایل بنی صدر به سازمان با وجود اختلافات عمیقی که وجود داشت، چه دلایلی داشت؟ جنس این ائتلاف چگونه بود؟

شکوهی: اینکه نیروهای انقلابی نگران بازگشت ارتجاع و حکومت سابق بودند، دغدغه مشترک بسیاری بود. اما در عین حال حاکمیت تثبیت شده‌است و اعلام می‌کند نیروهای مسلح باید سلاح‌های خود را تحویل دهند. دادستانی بیانیه منتشر می‌کند و چارچوب روشنی برای فعالیت‌های سیاسی ارائه می‌دهد و نداشتن سلاح را مشخصاً جزء این شرایط قرار می‌دهد. حکومت نگران است توزیع سلاح در اختیار افراد مختلف مشکل‌ساز شود و اقدامات تجزیه طلبانه‌ای در برخی از نقاط کشور رخ می‌دهد. ترورهایی از جنس ترورهای فرقان که بسیاری از چهره‌های شاخص انقلاب را زدند، در جریان است. حتی مسلح‌بودن نیروهای انقلابی در یک شهر از استان اصفهان که دو گروه مسلح انقلابی رودرروی هم بودند و به‌روی هم اسلحه کشیدند و یکدیگر را زدند، نگرانی نظام است. امام به یک جمع‌بندی می‌رسد که نیروهای نظامی کشور حق دارند. چون آنها شرعا و به طور مشروع حق دارند مسلح باشند و اعمال قدرت کنند، ولی بقیه حق ندارند و باید اسلحه‌های خود را تحویل دهند.

یا سپاه یا کار حزبی

بنابراین هیچ نیروی سیاسی، حق حمل سلاح را ندارد. حتی نیروهای سیاسی مورد قبول امام، وقتی که متوجه می‌شوند هم در سپاه هستند و هم در کار حزبی هستند، به آنها گفته می‌شود یکی را انتخاب کنید و تکلیف خود را روشن کنید. بنابراین از نظر حکومت، داشتن سلاح در مقاطع دیگر غیرقانونی است و جرم محسوب می‌شود. سازمان مجاهدین خلق در این مقطه اسلحه دارد و رجوی و خیابانی نمایشی به راه می‌اندازند و دو کلت کمری خود را تحویل می‌دهند و می گویند حتی تحمل سلاح شخصی ما را ندارید و ما این سلاح را تحویل می‌دهیم. ولی نظام با اطلاعاتی که دارد، مطمئن است آنها سلاح‌های فراوانی را انبار کرده‌اند. سازمان مجاهدین خلق در تحلیلی به این نتیجه رسیده بود که تظاهرات بزرگی به راه بیندازد. به امام گفته بودند اجازه دهید فرزندان شما بیایند و حرف‌های خود را به شما بزنند. دلیل آنها این بود که امام یا اجازه می‌دهد یا نمی‌دهد. اگر اجازه داده شود، ما یک تظاهرات دو میلیونی به راه می‌اندازیم و اگر اجازه ندهد وارد ژست مظلومیت می‌شویم. امام یک سخنرانی کردند و اجازه ندادند هیچکدام از این دو هدف محقق شود. امام گفت من اگر از هزار احتمال، یک احتمال بدهم که شما درست می‌گویید، خودم به دیدن شما می‌آیم و اجازه نمی‌دهم شما بیایید. برای اثبات صداقت خود بروید و اسلحه‌هایی را که انبار کرده‌اید، تحویل دهید. تعبیر نفاق یا منافقین که برای این سازمان به کار رفته است، در حقیقت از همین نوع پنهان‌کاری‌ها و تفاوت در زبان و عمل ناشی شده‌است.


‌تدبیر منافقین و بی‌تدبیری مکتبی‌ها؟
ایرنا پلاس: اینکه برای اولین بار تعبیر «منافقین» از سوی بنی‌صدر به کار رفته، درست است؟

شکوهی: این در مورد تشکیلاتی است که در سال ۵۴ به اسم اسلام، به یک گروه مسلح مارکسیست تغییر ایدئولوژی داد. کتاب «منافقین از دیدگاه ما» توسط بنی‌صدر در نقد آن تشکیلات نوشته شد، ولی به‌تدریج دیگران آن تعابیر را فراوان به کار بردند. بنابراین از مقطعی به بعد هیچ توجیهی نداشت که سازمان به اسم انقلابی‌گری یا به اسم حفظ اسلحه برای مقابله با ارتجاع بتواند خود را مسلح نگاه دارد. یقیناً انگیزه سازمان برای حفظ سلاح، این نبود، بلکه احتمال درگیری مستقیم با حکومت برای سازمان مطرح بود و برای آن روز آماده می‌شد. نکته دیگر اینکه سازمان از تمام راهکارهای سیاسی دست نکشیده بود. درست است که از لحاظ ساختاری و تشکیلاتی در حال جذب بود و هواداران خود را برای مقطعی آماده می‌کرد که روبه‌روی انقلاب دست به اسلحه ببرند. دقت کنید که هواداران سازمان در اوایل انقلاب اصلاً آمادگی مقابله با امام را نداشتند و ما در مقاطع مختلفی شاهد بودیم که هواداران سازمان، امام را قبول داشتند. زمان زیادی طول کشید که با تدبیر مجاهدین و بی‌تدبیری نیروهای مقابل، این تضاد و تعارض بین نیروهای خط امامی و حزب‌الهی و مجاهدین خلق به کوچه و خیابان کشیده شد، تا هواداران سازمان به تدریج این آمادگی را پیدا کردند که دست به اسلحه ببرند. دقت کنید که سازمان مجاهدین خلق در مقطع پیروزی انقلاب وجود خارجی نداشت. اسم و سابقه آن تأثیری بر انقلاب داشت، ولی تشکیلات مجاهدین خلق نقشی در انقلاب نداشت. برای اینکه بتوانند هواداران سابق خود را جذب کنند، با اسم مجاهدین خلق شروع نکردند. «جنبش ملی مجاهدین» را به راه انداختند و یکی دو سال با این اسم کار کردند و بعد سازمان مجاهدین خلق مجدداً هویت خود را اعلام کرد. رساندن این هوادارانی که جذب کرده بودند به مرحله‌ای که دست به اسلحه ببرند، نیاز به تمهیدات روحی و روانی داشت. سازمان این تعارضات را در جامعه ایجاد کرد.

بنی‌صدر گفت من خودم یک تشکیلات هستم
هواداران با رهبران تفاوت دارند. رهبران می‌دانستند چه کار می‌کنند. در آن مقطع آنها از تعارض بنی‌صدر با نیروهای حزب و به‌خصوص با شهید بهشتی اطلاع داشتند. بر سر تعارضی که با این مجموعه داشتند، به طرف بنی‌صدر رفتند. بنی‌صدر تشکیلات نداشت. متأسفانه حتی زمانی که با رجوی به پاریس رفته بود، خبرنگار فرانسوی از او می‌پرسد شما با رجوی آمده‌اید و رجوی تشکیلاتی بزرگ دارد و شما یک فرد هستید. در این ائتلاف چه اتفاقی می‌افتد؟ بنی‌صدر آنجا جواب می‌دهد من خودم یک تشکیلات هستم. از این ادعاها داشت، ولی در واقعیت تشکیلاتی نداشت. غالب دفاتر همکاری‌های مردم با رئیس جمهور بنی‌صدر، توسط سازمان اداره می‌شد و این تشکیلات که به او اطلاعات و خوراک می‌داد و از او حمایت می‌کرد و در میتینگ‌های او حضور پیدا می‌کرد و پوسترهای او را توزیع می‌کرد، مورد نیاز بنی‌صدر بود. چون در باقی نیروها این توان وجود نداشت. از نظر من سازمان مجاهدین خلق تشکیلاتی بود که از نظر ایدئولوژیک، مشکلاتی اساسی داشت و از نظر استراتژیک بسیار گرفتار بود، ولی از جهات تشکیلاتی بسیار قدرتمند و قوی بود و نان تشکیلات خود را خورده است. بنی صدر نیازمند به این تشکیلات شده بود و آنها از این ضعف بنی‌صدر خبردار شده بودند و به او نزدیک شدند و به او سرویس و خدمات می‌دادند. به یاد داشته باشید، شاید دومین اطلاعیه سیاسی و نظامی در مورد عزل بنی‌صدر توسط سازمان صادر شد. سازمان اطلاعیه‌ای رسمی خطاب به نمایندگان مجلس منتشر کرد و به همه کسانی که می‌خواستند عدم کفایت سیاسی بنی صدر را اعلام کنند گفت که نتیجه این تصمیم دامن‌گیر شما خواهد شد و عنوان اطلاعیه آنها اطلاعیه سیاسی- نظامی بود، یعنی جنگ مسلحانه. در حقیقت قبل از تاریخی که از آن حرف می‌زنیم در آن بیانیه اعلام رسمی شده بود.

آغاز جنگ مسلحانه به بهانه تظاهرات آرام
ایرنا پلاس: ماجرای اعتراض مادران مجاهد در همان دوره است؟

شکوهی: نه، بعد از عزل بنی صدر و ماجراهایی از جمله لایحه قصاص و… است که با هم اجین می‌شوند. طرفداران بنی‌صدر و نمایندگانی از مجلس از جمله غضنفرپور و برخی از افراد دیگر به میدان می‌آیند و مجاهدین خلق نیز به آنها ملحق می‌شوند. بعضی از نیروهای ملی هم به آنها ملحق می‌شوند، ولی سازمان به اسم تظاهرات مسالمت آمیز که به خشونت کشیده شد، جنگ مسلحانه را شروع می‌کنند، درحالی‌که آن تظاهرات اوج خشونت و استفاده از سلاح سرد برای زدن آدم‌ها و آتش‌زدن و چیزهای دیگری را در خود داشت.

ورود سازمان به فاز مسلحانه تحلیل نبود، خبر بود
ایرنا پلاس: این ائتلاف چطور شکل می‌گیرد و سهم حزب جمهوری اسلامی در رخ دادن این اتفاق چقدر است؟ آیا می‌شد از رخ‌دادن این اتفاق جلوگیری کرد؟ شکل و شمایل این اتفاق چقدر در سخنرانی ۱۴ اسفند بنی صدر خود را نشان می‌دهد؟ تحلیل شما از این موضوع چیست؟

معتمدی مهر: در ابتدا باید بگویم نکاتی که من عرض کردم، به‌طور طبیعی در دفاع از سازمان نبود، بلکه در مسیر تبیین نظراتی بود که می‌توانست مطرح باشد. من همچنان اعتقاد دارم سازمان و به‌ویژه رجوی قصد داشت وارد فاز مسلحانه شود. یعنی خروج از فاز سیاسی و ورود به فاز مسلحانه دستاورد مهمی داشت که می‌توانیم در این مورد بحث کنیم. ولی خواسته من این است که ماجرا را فقط در این سطح نبینیم. چون با دیدن ماجرا در این سطح، به تکرار حرف‌هایی می‌رسیم که پاسخ‌هایی تکراری برای آنها وجود دارد. در مورد این مسئله که آقای عرب سرخی فرمودند ورود سازمان به فاز مسلحانه یک تحلیل بود، من می‌خواهم بگویم فراتر از تحلیل، بلکه یک خبر هم بود. اخیراً آقای دکتر پیمان مصاحبه‌ای کرده‌اند و مطرح می‌کنند سازمان آمد و بحث تقابل نظامی را مطرح کرد و من گفتم شما از رهبری انقلاب شکست می‌خورید. میلیشیای شما توان رویارویی ندارد و دقیقاً مشابه همین خاطره توسط آقای دکتر یزدی و آقای مهندس توسلی مطرح شده بود. چندین بار بعد از اسفند ۵۹، خیابانی و رجوی و مسئولان سازمان به ملاقات آنها می‌آیند و می‌گویند ما می‌خواهیم وارد فاز نظامی شویم. ما به آنها گفتیم که به این دلایل شما نمی‌توانید موفق شوید و فقط انقلاب را به خشونت می‌کشید. حال در خاطره‌ای که از آقای محمدی گرگانی نقل کردید، باید گفت هیچ‌یک از این افراد شخصیت‌های امنیتی نبودند. مسلماً دستگاه اطلاعاتی آن زمان می‌توانست این اخبار را داشته باشد. مسلماً آنها فقط به سراغ اعضای نهضت آزادی نیامده‌اند و این پیشنهاد را با دیگرانی نیز در میان گذاشته‌اند. البته شاید خود آنها نیز تا چند روز قبل نمی‌دانستند تاریخ ۳۰ خرداد حتماً ورود به فاز نظامی خواهد بود، ولی این اطلاعات مطرح بود و نشان می‌داد آنها تمایل ورود به فاز نظامی را داشتند. یعنی این به‌عنوان یک خبر مطرح بود. آنها با افراد مختلفی صحبت می‌کردند و قصد یارگیری داشتند. به ارتباطاتی که با بنی‌صدر داشتند توجه کنید. رئیس دفتر بنی‌صدر آقای موسوی گرمارودی و دیگران افرادی بودند که اخبار را به بیرون انتقال می‌دادند. بعدها ارتباط آجودانِ بنی‌صدر با حزب توده مطرح شد که این حزب اطلاعات را در اختیار دستگاه‌های امنیتی جمهوری اسلامی قرار می‌داد و در این مقطع آنها ارتباطات متقابلی با هم داشتند. باید ماجرا را کمی فراتر از این ببینیم. خبر بود، نه تحلیل و بسیار هم جدی بود. ولی نسبت به این خبر سیاستگذاری نشد و روش، سیاست سرکوب بود و من این مسئله را اتفاقی نمی‌بینم.

شکست بازرگان؟
ایرنا پلاس: به نظر شما چه اتفاقی باید می‌افتاد؟ سازمانی می‌خواهد وارد فاز مسلحانه جنگ شهری شود و به طور گسترده ترورهای کور را در سطح کشور اجرا کند. چه باید می‌شد؟

معتمدی مهر: سازمان مجاهدین خلق در موضع تقابل قرار می‌گرفت و این مسئله حداقل از یک سال قبل مطرح بود. مایی که مشی اصلاح‌طلبی داریم، بحثی را همیشه مطرح می‌کنیم. سیاستگذاری امنیتی با برخورد امنیتی یا ایجاد فضای امنیتی متفاوت است. این مسئله در آن زمان هم می‌توانست مطرح شود. مرحوم مهندس بازرگان در آن زمان نامه‌ای در ۱۲ اردیبهشت ۶۰ تحت عنوان «برای فرزندان مجاهد و مکتبی‌ام» می‌نویسد و از موضع پدرانگی و همان موضعی که سابق بر این، آیت‌الله طالقانی در آن نقش ایفا می‌کرد و آنها را نگاه می‌داشت، خواست با آنها حرف بزند. البته مهندس نمی‌تواند موفق شود، چون از یک سو سازمان پاسخ تلخی به مهندس می‌دهد و در نشریه «مجاهد» منتشر می‌شود و از این طرف نیروهای درون حاکمیت و خط امامی‌ها نیز پاسخ تلخی به ایشان می‌دهند و با گذشت سال‌ها، هنوز هم یکی از اتهاماتی است که علیه نهضت مطرح می‌شود. اما موضعی است که توسط مهندس بازرگان گرفته می‌شود و مشی‌ای به‌جز فضای امنیتی را مطرح می‌کند. قبل از آن در انتخابات مجلس، وقتی نگرانی‌هایی وجود داشت و گفته می‌شد اگر این‌ها وارد مجلس شوند چنین و چنان می‌کنند، مهندس بازرگان صحبت می‌کند و این صحبت‌ها در اسناد نهضت وجود دارد. ایشان می‌گویند خب بیایند، مگر چند نفر می‌توانند بیایند؟ فرض که ده نفر بیایند. این تعداد در مقابل ۲۷۰ نماینده مجلس چه نقشی خواهند داشت ولی آمدن آنها می‌توانست آنها را به‌عنوان بخشی از ساختار نظام مطرح کند. من می‌خواهم بگویم نگاه مهندس بازرگان نگاهی راهبردی بود ما در تیر ۵۹ سندی داریم. قطعنامه کنگره سوم نهضت که در آن کاملاً تحلیل می‌شود، چرا می‌خواهیم مشی مسالمت آمیز و علنی را مطرح کنیم و دیگر فعالیتی خارج از کشور و براندازی نخواهیم داشت. اما در حقیقت در چارچوب فعالیت علنی و قانونی می‌خواهیم فعالیت کنیم.

ایرنا پلاس: مهندس بازرگان نامه فرزندان مکتبی و مجاهد را می‌نویسند. سازمان هم می‌گوید ما اصلاً فرزندان شما نبودیم و انتقادی برخورد می‌کنند. وقتی از نگاه راهبردی صحبت می‌کنیم که عملیاتی باشد، وقتی جریانی حتی با مهندس بازرگان چنین برخوردی دارد، حاکمیت باید با او چه برخوردی داشته باشد؟

معتمدی‌مهر: این یک راهبردی است که قابلیت عملیاتی شدن دارد. ولی نه حاکمیت و رهبری نظام در آن مقطع می‌پذیرند و نه سازمان می‌پذیرد؛ یعنی از هر دو سو نمی‌پذیرند. یعنی این تقابل به یک فرصت برای سازمان و نظام تبدیل می‌شود. فرصتی که متعاقب با ماجرای ۳۰ خرداد دهه ۶۰ رقم می‌خورد.

چرا سازمان بعد از ۱۳ آبان اولین بیانیه را منتشر کرد؟
ایرنا پلاس: مگر نخست وزیری و اطلاعات نخست وزیری بیانیه ۱۰ ماده‌ای صادر نکرد و همه آنها را مدون نکرد؟

معتمدی مهر: شما در فضای قانون‌گرایی امروز صحبت می‌کنید. در این فضا این حرف‌ها درست است، ولی در فضایی که جنگ قدرت مطرح است، هر دو طرف سعی دارند فضا را در دست خود بگیرند. آقای شکوهی موضوعی مهم مطرح کردند. متعاقباً عرض می‌کنم در زمانی که سفارت آمریکا اشغال می‌شود، اولین بیانیه توسط سازمان مجاهدین خلق منتشر شد. البته آنها در آن مقطع بیش از ۱۰ بیانیه صادر کردند. در آن بیانیه نکته‌ای بسیار مهم آورده شده است: ما افسوس می‌خوریم که در این امر مهم انقلابی نتوانستیم بر دوستان مکتبی‌مان پیش دستی کنیم. چرا؟ چون فضایی برای تصرف قدرت بود! فضایی برای بالا آمدن و سوار شدن بر موج قدرت بود و سازمان این را می‌فهمید. به همین دلیل می‌خواهم بگویم بقیه هم این را می‌فهمند. اینکه چرا بیانیه ۱۰ ماده‌ای مورد حمایت آنها قرار نگرفت. چون آن فضا با فضای امروزی ما متفاوت است. امروز جریانات اپوزیسیون هم سعی می‌کنند در چهارچوب قانون در قدرت حضور پیدا کنند. آن روزها به این شکل نبود و نه این سمت و نه آن سمت ماجرا هیچ‌کدام به این شکل رفتار نمی‌کردند. تحلیلی که باعث می‌شود نهضت آزادی در تیر ماه ۵۹ در کنگره‌اش چنین بحثی را مطرح کند. بخشی به نگاه مخالف و معارض سازمان‌هایی نظیر مجاهدین خلق بر می‌گردد. نگاهی تحت عنوان جنگ مسلحانه و انقلابِ دوباره و این مسائل در آن زمان مطرح بود.

نیروهای انقلابی ما می‌توانستند بهتر عمل کنند
شکوهی: من عقیده دارم حق با شماست و نیروهای انقلابی ما قطعاً می‌توانستند بهتر از این عمل کنند. من به یاد دارم که در آن مقطع جزو مخالفان و طیفی از بچه حزب‌الهی‌هایی بودم که با کسانی که به اسم دفاع از انقلاب دست به خشونت می‌زدند و اقداماتی غیر قانونی می‌کردند. کلمه رایج چماق‌داری را آن زمان برای آنها صادق می‌دانستم.

ایرنا پلاس: شما آن زمان با گروه آقای پیمان بودید؟

شکوهی: در آن زمان بله. در واقع به این وضعیت معترض بودیم. ولی اگر چنین اتفاقاتی نمی‌افتاد که خود همین اتفاقات محصول خشونت‌ورزی گروه‌هایی نظیر فرقان و امثالهم بود، باز می‌توانست نقش بازدارنده در ورود سازمان مجاهدین به مشی مسلحانه داشته باشد؟! من تردید دارم! به نظر من یک اتفاق مبارک رخ می‌داد و حجم طرفدارانی که به اسم مبارزه ضد امپریالیستی و آرمان‌های بزرگ انسانی به سمت سازمان مجاهدین خلق می‌رفتند و تلف شدند و متأسفانه از دست رفتند کمتر می‌شد. و ما می‌توانستیم بخش بزرگی از نیروهای انقلاب را حفظ کنیم و ضربه‌ای که مجاهدین از این منظر به انقلاب زدند، کمتر می‌شد. وقتی راهکارهای سیاسی سازمان برای کسب قدرت به بن‌بست رسید، سازمان جز راه نظامی مسیر دیگری را پیش روی خود نمی‌دید. امروز به‌خوبی این عمل‌گرایی سازمان قابل مشاهده است که سازمان مجاهدین خلق حتی حاضر است در کنار آمریکا و اسرائیل قرار بگیرد، اما تضمینی برای رسیدن به قدرت برای آنها وجود داشته باشد.


هیچ سندی مبنی بر ائتلاف نهضت آزادی با بنی‌صدر وجود ندارد
ایرناپلاس: تحلیل شما از ائتلاف مجاهدین خلق، بنی‌صدر و نهضت آزادی چیست؟

معتمدی مهر: در مورد نکته‌ای که از ائتلاف بین سازمان، بنی‌صدر و نهضت آزادی عنوان کردید، من هیچ سند تاریخی در دست ندارم. تنها چیزی که وجود دارد این است که نمایندگان مجلس از اعضای نهضت آزادی در جلسه عدم‌کفایت بنی‌صدر شرکت نکردند. دقیقاً قبل از آن جلسه، مهندس بازرگان و آقای ابراهیم یزدی و سایر اعضا، دیدارهایی با مسئولان داشتند که محتوای آن، دفاع از سازمان و دفاع از عملکرد بنی‌صدر نبود.

بنی‌صدر شخصیتی خودشیفته بود که از پیش از انقلاب اختلافات زیادی با دکتر یزدی و جبهه ملی داشت. بعد از انقلاب بنی‌صدر در انتخابات اول ریاست جمهوری، کاندیدای نهضت آزادی نبود و در آن مقطع، دکتر حسن حبیبی کاندیدا شد. تحلیلی در آن مقطع وجود داشت. مهندس بازرگان و نهضت مطرح می‌کردند که نباید نقطه تقابل با رئیس‌جمهور را به جایی برسانیم که به سقوط وی منجر شود. بنابراین در این تصمیم تاریخی شرکت نمی‌کنیم، با اینکه می‌دانستند تعداد آنها به حدی نیست که جلسه را از رسمیت بیندازد. ما نه در آن مقطع و نه بعد از آن هیچ نشانه‌ای از ائتلاف نهضت با مجاهدین و بنی‌صدر نمی‌بینیم. اتفاقاً نهضت و مهندس بازرگان منتقد عملکرد بنی‌صدر بودند و به دفعات در سخنرانی‌های خود به این نکته اشاره کرده بودند. بنی‌صدر با آنها روابط حسنه‌ای نداشت، ولی در همان زمان با بسیاری، از جمله آقای سید احمد خمینی رابطه داشت و این به معنای ائتلاف بنی‌صدر با این افراد نیست.

بدنه اجتماعی مجاهدین از کاریزمای رهبر انقلاب شکست خورده بود

ولی چرایی حرکت مجاهدین به سمت بنی‌صدر اهمیت دارد. این ائتلاف در آن مقطع شکل گرفت. اگر بپذیریم که مجاهدین خلق به گزینه برخورد نظامی علیه نظام فکر می‌کردند، پس بنی‌صدر که فرمانده کل قوا بود، بالاترین سطح اختیارات نظامی را در دست داشت. بنابراین از این جهت قابل توجیه است. در مورد اقبال بنی‌صدر به آنها این ارزیابی وجود داشت که سازمان مجاهدین خلق میلیشیای گسترده‌ای در سراسر کشور دارد. وقتی که تضادها و تقابل‌ها بین بنی‌صدر و حزب جمهوری به نقطه غیرقابل برگشتی رسید، به‌طور طبیعی بنی‌صدر از این پتانسیل که ارزیابی می‌شد، بدنه اجتماعی دارد، صرف نظر نکرد. البته بدنه اجتماعی مجاهدین از کاریزمای رهبر انقلاب شکست خورده بود، ولی در آن زمان همه این‌طور صحبت نمی‌کردند. حتی در صحبت‌های خود اشاره کردم دکتر بهشتی نیز قصد ایجاد فضای تقابلی با مجاهدین را نداشت، ولی بعد از فضای ۱۴ اسفند ایشان هم به مخالفت با مجاهدین برخاستند، ولی من به آن قطعیت نرسیده‌ام که دکتر بهشتی در صدد حذف فیزیکی مجاهدین بودند.

ماجرای خروج بنی‌صدر و رجوی از کشور
ایرناپلاس: بنی‌صدر و رجوی چرا و چگونه از کشور خارج شدند؟ آیا اطلاعات سپاه و کمیته رد آنها را نزده بودند؟

عرب‌سرخی: همکاری‌های سیاسی بین مجاهدین خلق و بنی‌صدر از یک سال پیش از ۳۰ خرداد ۶۰ شکل گرفته بود. در میتینگ میدان شهدا در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۹ عملاً فضای تبلیغاتی میتینگ توسط مجاهدین خلق شکل گرفته بود. اما در مورد وجود یا عدم وجود کنترل امنیتی بر آنها باید گفت تا مراحلی چنان تحت کنترل بودند که اگر قرار بر دستگیری بود، دستگاه‌های امنیتی می‌توانستند همه را یک‌جا دستگیر کنند. اما تا زمانی که من در بخش امنیت بودم، چنین نگاه کلانی در دستگاه‌های امنیتی وجود نداشت. از مرحله‌ای به بعد و پیش از فاز نظامی، آنها به زندگی مخفی روی آورده بودند. یک یا دو روز قبل از رفتن بنی‌صدر و رجوی، گزارشی آمده بود مبنی بر اینکه بنی‌صدر در خانه‌ای نگهداری می‌شود و شب به سراغ او رفتند و مشخص شد او عصر همان روز رفته است. شایعه تغییر چهره بنی‌صدر از همان نقطه قوت گرفت. بنی‌صدر از دو روز قبل از خروج، در حفاظت کامل مجاهدین (منافقین) بود.

جمله مشهور امام در مورد بنی‌صدر
ایرناپلاس: تحلیل خروج بنی‌صدر از کشور وجود داشت؟

عرب سرخی: بله، حتی مطرح شد هواپیمای حامل آنها زده شود؛ ولی اجازه داده نشد. بنابراین از دو روز قبل، بنی‌صدر در رصد مستقیم نبود. ولی در هواپیما در دسترس بود و می‌توانستند آن را بزنند.

شکوهی: امام در این مقطع جمله مشهوری دارند که نگفتن آن بی‌انصافی است. امام در یک سخنرانی گفتند من از آقای بنی‌صدر می‌خواهم برگردد و همین‌جا باشد و تحقیق و تألیف کند و به دام شیاطینی که منتظر او هستند، نرود و برگردد. امام حتی در مقطعی که بنی‌صدر پنهان شده بود و احتمال خروج او از کشور می‌رفت، این سیاست کلان را اعلام کرد که از او حمایت خواهد کرد.

تمام کادرهای اصلی فوراً از کشور خارج شدند
ایرناپلاس: باوجود ضرباتی که سازمان وارد کرد، سیستم امنیتی ما توانست ضربات کاری به سازمان وارد کند؟ با وجود کشته شدن موسی خیابانی و اشرف ربیعی در درگیری‌های بهمن همان سال، اما سازمان دچار انشقاق نشد. آیا این توان وجود نداشت؟!

عرب سرخی: شبکه آنها مخفی بود و بدنه میانه به پایین در خانه تیمی ساکن بودند و به‌موقع از کشور خارج شدند. بعد از کشته‌شدن خیابانی، دستور صادر شد تمام کادرهای اصلی فوراً از کشور خارج شوند و تعداد قابل توجهی در مرزها دستگیر شدند. آنها از قبل تدبیر کرده بودند تا عناصری نفوذی داشته باشند و داشتند و آن کارها را با عناصر نفوذی انجام دادند. سیاست جمهوری اسلامی دستگیری بود و بنا نداشت خانه‌ای را منفجر کند.

ایرناپلاس: ساواک یا سرویس‌های اطلاعاتی پیش از انقلاب در سازمان نفوذی داشتند؟
عرب‌سرخی: مهم‌ترین ضربه‌ای که در سطح بالا به سازمان زده شد که تمام اعضای مرکزیت سازمان جز یکی دو نفر دستگیر شدند، از طرفی شاهمراد دلفانی، عامل نفوذی بود. بعد از آن، کل سازمان تماماً در زندان بود و هیچ‌وقت بیرون نبود. سازمان روشی داشت و شاخه‌هایی ایجاد می‌کرد. یک نفر را به‌عنوان فعال معرفی می‌کرد و شروع به جذب افراد می‌کردند. سازمان چنین کارهایی را در سطوح پایین انجام می‌داد.

ماجرای اساتید روس؟
ایرناپلاس: شخصی به اسم ناصر رضوی کتابی به نام «استراتژی و دیگر هیچ» دارد. در متن این کتاب گفته می‌شود بخشی از کسانی که در اطلاعات سپاه آموزش می‌دادند، روس بودند. آیا این مسئله مورد تأیید شما هست؟

عرب‌سرخی: من تا ۳۱ خرداد ۶۱ در سپاه بودم. واحد آموزش یکی از واحدهای کاری زیر مجموعه من بود. من معاونت پشتیبانی را داشتم و معاونت آموزش و گزینش و پشتیبانی و تدارکات زیر مجموعه من بودند. من هیچ‌وقت در بخش‌های اطلاعاتی نبودم. اما هرگز در آموزش چنین چیزی نداشتیم، شاید بعدها اتفاق افتاده باشد، ولی تا زمان مسئولیت من چنین چیزی نبود.

ایرناپلاس: طرفداران بنی‌صدر تحلیلی دارند مبنی بر اینکه در بدنه حاکمیت، فاتح خرمشهر فاتح تهران خوانده می‌شد و بر آن اساس، عزم برای کنارگذاشتن بنی‌صدر برای آن بود که او نتواند مسئله خرمشهر را به نام خود تمام کند؛ چون در آن صورت دیگر کسی جلودار او نخواهد بود. نظر شما چیست؟
شکوهی: بافتنی خوبی نیست. من چیزی برای تأیید این نظر پیدا نمی‌کنم. آنچه باعث شد نمایندگان مجلس به مرحله عزل بنی‌صدر برسند، دلایل مختلفی دارد. همکاری با مجاهدین خلق و کیش شخصیت او و تقابلی که در مجموعه نظام ایجاد کرده بود و کم شدن حمایت امام از ایشان و برداشتن ایشان از جانشینی فرمانده کل قوا، از جمله این عوامل هستند، که باعث شد آنانی که ایشان را اصلح نمی‌دانستند، تصمیم را به اینجا بکشند. من این تحلیل را قابل دفاع نمی‌دانم.

تبعات ۳۰ خرداد برای امروز
ایرناپلاس: قبل از این اتفاق، تمام پتانسیل‌های فعالیت سیاسی در جامعه از بین می‌رود. چریک‌های فدایی خلق و حزب توده و سایر گروه‌هایی که بنا داشتند در همین فضا به کار سیاسی ادامه دهند، نتوانستند به فعالیت‌های سیاسی خود ادامه دهند. آیا می‌شد تدبیری داشت تا فضای سیاسی در وضعیت قبل از ۳۰ خرداد باقی بماند؟

شکوهی: رخدادهای نظامی معمولاً جامعه را دوقطبی می‌کند و امکان گزینش‌های عقلانی این‌چنینی را حتی برای مسئولان تصمیم‌گیر فراهم نمی‌کند. حوادث دهه ۶۰ بسیار مهم هستند. انفجار حزب جمهوری اسلامی به بدنه چند قوه آسیبی در حد انحلال وارد می‌کند. اگر زخمی‌های بیمارستان‌ها را با همان وضعیت به مجلس نمی‌آوردند، مجلس هیچ‌وقت نمی‌توانست اکثریت پیدا کند. بنابراین ضربه‌هایی که منافقین زدند، زیاد بود. سازمان مجاهدین خلق تقسیم‌بندی کرده بود و گفته شده بود ابتدا زدن سران نظام و بعد بدنه نظام و بعد هواداران و حزب‌اللهی‌ها و حتی افرادی که ریش داشتند، با عنوان زدن سرانگشتان اختناق‌آفرین مطرح باشد. با این عنوان، ضرباتی جدی به بدنه حکومت وارد شد. به‌طور طبیعی آنهایی که میل به یک‌دست کردن قدرت و میل به اقتدار دارند، از این فرصت‌ها استفاده خواهند کرد. در آن مقطع، توضیح خوبی در اختیار جامعه قرار گرفت تا به‌عنوان مبارزه با تروریسم و جلوگیری از نفوذ و چنین استدلال‌هایی فضا را تنگ‌تر کنند. فیلترهای گزینش در دهه ۶۰ تغییری کلی کرد و عوض شد.

عرب سرخی: حتی کسانی که قبلاً تمایلی پیدا کرده ولی بعدها از سازمان جدا شده بودند، مورد شک و تردید قرار گرفتند و عملاً به سمت سازمان سوق داده شدند.

شکوهی: به‌تدریج فضای حاکم بر جامعه دوقطبی می‌شود و این فضا جا را برای عقلانیت تنگ می‌کند. من عقیده دارم آن مقطع، زمانی نبود که فضای سیاسی و عقلانیت ادامه داشته باشد، اما اینکه امروز هم با همان استدلال‌ها بتوانیم بستن فضای سیاسی را توجیه کنیم، این مسئله قابل توجیه نیست.


۳۰ خرداد؛ محتوم یا قابل پیشگیری؟
ایرناپلاس:
 شما اشاره کردید فضای منازعات می‌توانست جور دیگری مدیریت شود. مدل عملیاتی شما برای اتفاقات بعد از ۳۰ خرداد چیست؟ بعد از ۳۰ خرداد، آمار ۳۰ هزار کشته (از هر دو طرف) در مقاله‌ای از آقای عمادالدین باقی آمده است. درحالی‌که پیش از آن و در جریان پیروزی انقلاب، این عدد در مجموع ۵۰۰ نفر است، که بیشتر این افراد، ساواکی بودند. این امر نشان‌دهنده عدم خشونت انقلاب بود، برخلاف آنچه امروز نشان می‌دهند.

معتمدی‌مهر: با توجه به تجربه‌ای که از انقلاب‌های دیگر وجود داشت، جلوگیری از خشونت غیرممکن نبود. مدلی مبتنی بر حاکمیت ملت و ظرفیت‌های قانون اساسی وجود داشت. آیت‌الله خمینی بعد از جنگ نامه دارند و می‌گویند می‌توانیم به قانون برگردیم. شواهد زیادی وجود دارد. از دوره‌ای به بعد، قانون از معیار عملکرد بودن خارج می‌شود. سازمان مجاهدین خلق یک گروه سیاسی بودند که در مقابل رهبری انقلاب توان و ظرفیت بالایی نداشتند. ظرفیت رهبری انقلاب کاریزماتیک بود و توانایی اجماع‌سازی و یک‌دست‌سازی داشت. ولی مجاهدین از این توانایی بی‌بهره بودند. به‌طور طبیعی از نظامی که دیگر تهدیدی از جنس کودتا او را به خطر نمی‌اندازد، انتظار داشتیم قانون به‌عنوان محور و مرجع قرار می‌گرفت و بسیاری از اتفاقات رخ نمی‌داد… قانون اساسی با وجود ضعف‌هایی که دارد، واجد ظرفیت‌هایی است که می‌تواند جامعه را به تعادل برساند. در آن شرایط دهه ۶۰، آزادی احزاب و آزادی مطبوعات رعایت نمی‌شد. روزنامه میزان در سال ۱۳۵۹ تعطیل شد. دوستان اشاره داشتند که داخل جریان حاکمیت اصل بر برخورد گذاشته شده بود. اگر این مسائل نبود، هزینه رفتارهای نابخردانه سازمان مجاهدین خلق و سایر سازمان‌ها به حداقل می‌رسید و ابعاد این ماجرا به این گستردگی نبود.

هنوز هم محدودیت‌ها اعمال می‌شود
واقعه ۳۰ خرداد ۶۰ در ۳۰ خرداد شروع شد، ولی در ۳۰ خرداد ۶۰ تمام نشد و تا امروز نیز با ما آمده است. امروز نیز در چهارچوب همان خط قرار داریم. هنوز هم محدودیت‌ها اعمال می‌شود و قانون جرم سیاسی اجرا نمی‌شود. یک زندانی سیاسی در زندان توسط زندانیان دیگر کشته می‌شود، ولی آقایان چون قانون جرم سیاسی را نپذیرفته‌اند و کنار گذاشته‌اند، پاسخگو نیستند. تفکر دهه شصت و توجیهاتی که بعد از خرداد ۶۰ شروع شد، هنوز با ما و جامعه ما ادامه دارد و فعالان سیاسی ما را دنبال می‌کند.

اتهام به بهزاد نبوی در ماجرای ۸ شهریور از کجا نشأت گرفت؟
ایرناپلاس:
 واقعه ۳۰ خرداد و تصفیه‌های درون نیروهای سیاسی کم‌کم تضادهای موجود در نیروهای مکتبی و مجاهد را آشکار کرد. نمونه نزدیک آن اتهامی بود که بعد از انفجار ۸ شهریور توسط برخی نیروهایی که در قوه قضاییه و جناح راست سازمان مجاهدین انقلاب بودند، به سمت جناح چپ مجاهدین انقلاب و شخص آقای بهزاد نبوی گرفته شد. بازتولید تضادها نشان‌دهنده چیست؟

عرب سرخی: نگاه منفی نسبت به نیروهایی که مثل ما فکر نمی‌کنند، همیشه وجود داشت. این قصه امروز نیست. بحث مجاهدین و نیروهای مقابل آنها بحث درون زندان است. یعنی کسانی که آقای نبوی و دوستانش را به انفجار نخست‌وزیری متهم کردند، همان کسانی هستند که در زندان با خط‌مشی آنها تقابل داشتند. بعد از انتشار بیانیه تغییر مواضع مجاهدین خلق، خطی در زندان بود که توصیه می‌کرد از زندان خارج شویم و بیرون از زندان با مجاهدین مقابله کنیم و رسماً استراتژی مبارزه با حکومت شاه را تبدیل به استراتژی مبارزه با مجاهدین خلق کرد. نیرویی که هسته اصلی آن کسانی مثل شهید رجایی و آقای قدیانی و آقای نبوی و دیگرانی بودند و در زندان در مقابل این خط‌مشی ایستادگی کردند و هسته اصلی را تشکیل دادند و بعدها شد گروه «امت واحده» که یکی از ۷ گروه مجاهدین انقلاب بود. آقای رجایی در زندان عضو هسته اصلی این گروه بود. ولی بعد از زندان به‌صورت تشکیلاتی ارتباط نداشت، ولی فکر ایشان وجود داشت. آقای رجایی عضو نهضت آزادی بود و بعد از انقلاب در جریان استعفای انشعابیون جدا شدند. وقتی می‌خواستند دولت را تشکیل دهند، نزدیک‌ترین افرادی که انتخاب کرده بودند، افراد سازمان بودند. وقتی آقای نبوی که نزدیک‌ترین دوست قبل و بعد از زندان ایشان بود متهم می‌شود، این کار می‌تواند از جنس همان اتهام‌زنی‌ها باشد. ولی پرونده به دستور امام بسته شد و امام دستور داد به کسانی که این پرونده را آغاز کردند، رسیدگی شود. چون کار آنها قابل بررسی است.

لاجوردی از کاری که درست می‌دانست، فروگذار نمی‌کرد
ایرناپلاس:
 اگر آقای لاجوردی در دوره‌ای به‌دنبال دستگیری آقای نبوی بود، آیا اتفاقی که برای آقای سعادتی رخ داد برای آقای نبوی نیز رخ می‌داد یا نه؟

عرب‌سرخی: به نظر من آقای لاجوردی در وصیت خود نیز نظرشان را بیان کرده‌اند. به نظر نمی‌رسد او از کاری که به نظرش درست می‌رسید، فروگذار می‌کرد. شاید گفتن این حرف درست نباشد، اما آقای لاجوردی و کسانی که با ایشان ارتباط داشتند، در هیچ سطحی از هیچ کاری فروگذار نمی‌کردند. بحث انفجار نخست‌وزیری هیچ ارتباطی به آقای نبوی نداشت. آقای نبوی هرگز در بخش اطلاعاتی و بخش امنیتی نبودند. حتی در شورای امنیت ملی نبود و هرگز در چنین جلسه‌ای شرکت نکرده بودند. ولی اولین سؤالی که از او کردند، این بود که چرا در این جلسه حضور نداشت؟ چون آقای نبوی عضو جلسه نبود و قبل از آن هم هرگز نبود. ولی این سؤال مطرح شد و همه دفاعیاتی که در آن مقطع توسط تمام مسئولان از جمله آقای هاشمی صورت گرفت، هیچ تأثیری بر روند رفتاری ایشان و دوستانشان نداشت.

در عملیات مرصاد بالای جنازه‌ها گریستم
ایرناپلاس:
 لطفاً هر یک از بزرگواران جمع‌بندی بفرمایند.

شکوهی: تجربه سازمان مجاهدین خلق تجربه بسیار تلخی برای جمهوری اسلامی و برای جامعه است. تشکیلاتی که از دل نیروهای مذهبی و با هدف مبارزه و احیای مکتب و ایجاد جامعه بی‌طبقه توحیدی شکل می‎گیرد و شروع به فعالیت می‌کند. آنچه درون زندان و بعدها درون سازمان و بعد در خارج از کشور رخ می‌دهد، تماماً درس‌هایی است که باید کار شود. وقتی در عملیات مرصاد بالای جنازه‌های منافقین ایستادم، برخلاف برخی که شادی می‌کردند، اشک می‌ریختم؛ آنجا احساس کردم چرا امام علی بر جنازه برخی از کشتگان جمل اشک می‌ریختند. ما احساس می‌کردیم که می‌توانستیم با بسیاری از آنها در یک جبهه باشیم. آنها رسماً سر از مسیر خیانت به ملت درآورند و این برای من بسیار دردناک بود. اگر سازمان از ابتدا تا الان خوب شناخته شود و نظام فکری و دستگاه تحلیلی و سازمان اطلاعاتی و نوع کارکردهای آنها به‌درستی ارزیابی و تحلیل شود، برای ایران مجموعه تجارب بسیار مفیدی فراهم می‌کند.

نگاه خضرگونه و موسی‌وار به رجوی در دهه ۹۰
معتمدی مهر:
 من با یک سؤال جمع‌بندی می‌کنم. چه کسی برنده اتفاقات ۳۰ خرداد ۶۰ بود؟ سازمان یک نیروی محرک اجتماعی بود. به تعبیر دکتر بهشتی انقلاب ایران را «خشم» به حرکت آورد، و میم این خشم از مجاهدین بود. این سازمان به گروهی مخالف اراده ملت تبدیل می‌شود. وقتی رئیس‌جمهوری با رأی مستقیم ۲۰ میلیونی مردم انتخاب می‌شود، او را تحقیر می‌کند و می‌گوید آمدن آقای خاتمی جنبش مردم را ۲۰ سال به عقب برد. سازمانی که خود او زمانی پیشگام جنبش مردمی ایران بود، در مقابل جنبش مردمی قرار می‌گیرد. رهبری سازمان با نگاهی که غالیان شیعه در بحث امامت مطرح می‌کنند، دیده می‌شود. هم‌بندی های من که عضو مجاهدین خلق بودند، نگاهی خضرگونه و موسی‌وار به رجوی داشتند و عقیده داشتند ما نباید از او سؤال کنیم. و اگر سؤال کنیم همچون سؤالاتی که موسی را از همراهی با خضر وا داشت، ما را از همراهی با جنبش وامی‌دارد. رجوی جمله‌هایی در کتاب «استراتژی قیام و سرنگونی» دارد و می‌گوید نباید به هیچ پرسشی پاسخ داد. یعنی قدرت خود را مطلقه می‌داند و خود را در مقام پاسخ‌گویی قرار نمی‌دهد. سازمانی که از دل نگاه روشنفکری دینی درآمده بود، در دام بنیادگرایی دینی می‌افتد و امروز تمام المان‌های سازمان نشان می‌دهد، عناصر بنیادگرایی دینی در سازمان بسیار قوی است. رجوی نظام سیاسی بدون روحانیت را مطرح می‌کند، اما تمام کارکردهای کاریزماتیک یک رهبر روحانی را برای خود مطرح می‌کند. این اتفاق تلخی بود که درون سازمان افتاد و از طرفی، اتفاقات تلخی که درون نظام جمهوری اسلامی افتاد؛ جمهوریتی که برخاسته از خواسته آزادی بود و زنان دوش به دوش مردان در راهپیمایی‌ها حضور داشتند و در مبارزات حاضر بودند. اما گاهی به نگاهی در می‌غلطد که امنیت را جایگزین آزادی می‌کند. نگاهی که ما بعدها می‌بینیم متأسفانه گاهی تحقیرآمیز و تبعیض‌آمیز است و رفتارهایی که با اقلیت‌های دینی می‌شود، تمام آنها پس‌لرزه‌های ۳۰ خرداد ۶۰ است. در سازمان زیست پادگانی جای زیست سیاسی را می‌گیرد. داخل نظام جمهوری اسلامی کسانی هستند که هشدار می‌دهند و می‌گویند حزب پادگانی جای حزب سیاسی را گرفته است و نشان می‌دهد برنده این واقعه نه جمهوری اسلامی بود و نه سازمان مجاهدین، بلکه سرمایه اجتماعی انقلاب و نیروهای انقلاب به هدر رفت و امروز ما نمی‌توانیم در بحران‌های جامعه از این سرمایه استفاده کنیم. من هم عقیده دارم عبرت‌های بزرگی در این بخش از تاریخ نهفته است و ما هنوز راهکاری جز بازگشت به حاکمیت قانون و دموکراسی و آزادی‌های اجتماعی و سیاسی نداریم.

حرکت انقلاب و جامعه ادامه دارد
عرب‌سرخی:
 یقیناً بحث قابل جمع‌بندی نیست! چون ما فقط به بخشی از تاریخ سازمان مجاهدین پرداختیم. ولی قطعاً می‌توان گفت یکی از اتفاقات بسیار مهم بعد از انقلاب بود. اتفاقات زیادی بعد از انقلاب رخ داد که برخی برای همه نیروها یکسره هزینه بود. اگر ابعاد این قضیه باز شود، برای همه سودمند خواهد بود. شاید سازمان به این مباحث اهمیت ندهد، اما حرکت این جامعه و انقلاب ادامه دارد و می‌توان با عبرت گرفتن از تلخی این ماجرا کاست. امیدوارم همه ما و همه کسانی‌که امروز کشور را اداره می‌کنند، نگاهی از سر تأمل به این ماجرا داشته باشند و سعی کنیم این ماجرا هرگز در هیچ سطحی ادامه پیدا نکند.

انتهای پیام

بانک صادرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا