ابهامات پروندهی محمدعلی نجفی هر روز بیشتر میشود
روزنامهی شهروند نوشت: صحبتهای نجفی و وکیلش در دومین جلسه دادگاه جنجالی، مسیر این پرونده را تغییر داد. مرد سیاست این بار در مقابل سه قاضی جنایی صحبتهایی را مطرح کرد که بسیاری از اعترافات روزهای نخست این حادثه جنجالی را رد میکرد. محمدعلی نجفی با چهرهای خونسرد و کاملا مسلط بر واژههایی که بر زبان میآورد، حرفهای تازهای را مطرح و وکیلش هم در دفاعیات خود اظهارات تازه و جنجالی را بیان کرد؛ اظهاراتی که قاضی دادگاه را بر آن داشت تا ادامه جلسه را به روز دیگری موکول کند.
ساعت ٩ صبح بود که بار دیگر دادگاه کیفری استان تهران شلوغتر از همیشه شد. باز هم شهردار پیشین تهران را به این دادگاه میآوردند تا این بار صحبتهایش را در مقابل سه قاضی جنایی مطرح کند. صحبتهایی که میتوانست کمک بزرگی به روشنشدن زوایای پنهان این پرونده جنجالی کند. پروندهای که تا الان سوالات زیادی را در ذهن مردم ایجاد کرده است و هرکس دلش میخواهد بداند اصل قضیه چیست، حتی مردم عادی هم به دادگاه آمده بودند و پشت در سالن دادگاه از طریق تلویزیون این جلسه را دنبال کردند. در همان ابتدا، پیش از شروع جلسه، نخستین خبر، عزل یکی از وکلای نجفی بود. علیزاده طباطبایی درست شب قبل از جلسه دوم دادگاه از سوی محمدعلی نجفی عزل شده بود. دلیلش مشخص نبود و هرکس چیزی میگفت، اما تنها چیزی که مشخص بود، این بود که محمدعلی نجفی این بار در حضور دو وکیل محاکمه میشود. این درحالی است که از گوشه و کنار دادگاه شایعاتی مبنی بر مذاکره خانواده مقتول و محمدعلی نجفی درخصوص رضایت مطرح میشود؛ شایعاتی که خیلی زود از سوی مسعود استاد در همان جلسه دادگاه و در گفتوگو با خبرنگار ما رد میشود.
اظهارات تازه سیاستمدار پرحاشیه
ساعت ٩:٤٠ صبح است. در میان صدای فلش دوربین خبرنگارها او را دستبند به دست وارد سالن دادگاه کردند. روی صندلیاش مینشیند. همچنان خونسرد به نظر میرسد. به محض نشستن روی صندلی و سلامواحوالپرسی با وکلایش، خیلی آهسته با گودرزی یکی از وکلایش صحبت میکند. بعد از آن عینکش را به چشم میزند و کاغذی را مقابلش میگیرد. وقتی وکیل اولیایدم خطاب به او میگوید چرا آنقدر با این قتل راحت برخورد کردی، مگر نوک مداد شکسته که به راحتی میگویی اشتباه کردم، لحظهای سرش را پایین میگیرد، اما باز هم با خونسردی به روبهرو خیره میشود. ساعت ١٠ که میشود، قاضی کشکولی او را برای شنیدن اظهاراتش به جایگاه فرامیخواند. سیاستمدار پرحاشیه این روزها با عینکی به چشم و کاغذی در دست روبهروی قضات میایستد، خودش را معرفی میکند، در ابتدا صدای لرزانی دارد، آهسته و لرزان صحبت میکند، اما دقایقی بعد بر خود مسلط میشود و با جملهها و واژههایی کاملا رسمی اظهارات تازهاش را مطرح میکند: «هدف من در تبیین مسائل فقط روشنشدن حقایق است. به خدا پناه میبرم، امیدوارم خداوند از این تقصیر مرا مورد رحمت خود قرار دهد. من میخواهم امروز صادقانه همه چیز را بگویم. تمام اتهاماتم را قبول دارم، اما اتهام قتل عمد را نمیپذیرم. من نمیخواستم آن مرحوم به قتل برسد. ابتدا باید بگویم آنچه در کیفرخواست قرائت شد، بخشی نادرست و بخشی هم غیردقیق بود. در کیفرخواست نامه ٦صفحهای من را خواندند، نامهای که من در صدر آن نوشته بودم، دوست ندارم نامه عمومی شود، حتی نمیخواستم بستگانم از آن اطلاع داشته باشند، نمیدانم چرا نماینده دادستان بخشی را قرائت کرد. اگر قرائت آن مطالب لازم بود، باید در جلسه غیرعلنی مطرح میشد، من راضی نبودم و از اینکه آن نامه علنی شد ناراحتم. در مورد مهیار هم باید بگویم به دلیل شرایط روحی، او را درک میکنم، اما من به هیچ عنوان در هیچ زمانی آن مرحوم را به قتل تهدید نکردم. من و متوقفی هفت ماه به صورت موقت با هم زن و شوهر بودیم. آن زمان مشغله کاری زیادی داشتم و کمتر با هم صحبت میکردیم. اردیبهشت سال ٩٧ با هم به صورت دایمی ازدواج کردیم. میگویند من گفتهام با زور با آن مرحوم ازدواج کردهام، در صورتی که من فقط در تاریخ عقدمان با او به توافق نرسیده بودم، چون یک عمل جراحی داشتم، از او خواستم عقد را کمی عقبتر بیندازیم، اما موافقت نکرد. من به این دلیل راضی به عقد دایم نبودم که اولا فرصت بیشتری برای شناخت هم داشته باشیم و دیگر اینکه از نظر مبانی اعتقادی و فرهنگی با هم فاصله داشتیم، همچنین من قرار عمل جراحی در تاریخ ۱۰ یا ۱۲ اردیبهشت داشتم و پزشک معالجم به من گفته بود تا یک ماه بعد از عمل نمیتوانم فعالیت داشته باشم و باید تحت مراقبت قرار بگیرم، اما او این را نپذیرفت. بعد از عقد دایم بود که اختلافات در مسائل مختلف خود را نشان داد و من خیلی سعی کردم بعد از دوران نقاهت با بحث و گفتوگو به یک نقطه مشترک برسیم. حدود ٦ماه قبل به این نتیجه رسیدم که زندگی مشترک ما با توجه به عمق اختلافات به جایی نمیرسد و پیشنهاد طلاق توافقی دادم، اما او نپذیرفت. یکی از دلایل او عشقش به من بود، من هم عاشق او بودم، اما فکر کردم اگر با این حجم اختلافات ادامه بدهیم، عشق ما به نفرت تبدیل میشود. خیلی سعی کردم او را طلاق بدهم، اما راضی نمیشد. روز عقد من به او قول داده بودم در صورت توافق دوطرفه جدا خواهیم شد، به همین دلیل میخواستم او هم به جدایی راضی باشد. اما در مورد روز حادثه؛ آن روز از آنجایی که از شب قبل آن مرحوم با من بدرفتاری کرده و بشدت عصبانی بودم، صبح از خواب بیدار شدم. ساعت ٩ بود که مهیار رفت، بعد از رفتنش آن مرحوم بیدار شد و دوباره دعوا به راه انداخت، سپس گفت به حمام میرود و بعد از آن، از خانه بیرون خواهد رفت. به او گفتم کجا میروی، گفت خودم میدانم. من خیلی روی این مسأله حساس بودم. این یک توافق بین ما بود که بدون اطلاع از هم جایی نرویم. وقتی این حرف را زد، عصبی شدم. او وارد حمام شد، من هم اسلحه را برداشتم و با یک متکا وارد حمام شدم، اما او تا اسلحه را دید، با دو دستش شانههای مرا گرفت. گفت علی غلط کردم. من قصد کشتنش را نداشتم، یک تیر به سمت روبهرو شلیک شد و متکا را سوراخ کرد. او با دو دستش دست مرا گرفت، اسلحه را به سمت بالا گرفتم، در همان درگیری سه تیر به سمت بالا شلیک شد. آخرین تیر به او خورد که دیدم روی وان افتاد. من اگر قصدم کشتن بود، همان لحظه وارد حمام میشدم و یک تیر به او میزدم. این چهار تیری که به در و دیوار خورده، نشانه این است که من نمیخواستم او را بزنم. اسلحه خودش شلیک شد. اسلحهای که من سال ٦٠ به دلیل اینکه وزیر فرهنگ و آموزش عالى بودم توسط نهادهاى رسمى در اختیار گرفتم و درواقع به صورت مرتب کارت سلاح من تمدید مىشد. ١٥سال است که این اسلحه را نه حمل و نه استفاده کرده بودم. کارت آن را بعد از اینکه مهلتش در سال ٩٤ یا ٩٦ تمام شده بود، مجددا تمدید نکرده بودم که تازه متوجه شدم زمان تمدید آن تمام شده است.»
در این لحظه است که قاضی گزارشی از پلیس را میخواند. گزارشی عجیب که در آن محمدعلی نجفی از همسرش شاکی بوده است: «در تاریخ ١٦ دی ٩٧ بر اساس گزارش پلیس ۱۱۰ فردی با هویت محمدعلی نجفی مراجعه کرده و اظهار داشته که فردی به هویت میترا استاد که مدت یکسال است همسر بنده است، به او اعتماد ندارم و از او شاکی هستم.» نجفی درباره این گزارش میگوید: «طی درگیریهای میان من و مقتول دو بار اورژانس را خبر کردم، چون در درگیریها به صورت خیلی سطحی دست خود را با تیغ بریده بود و اورژانس آمد. چون در تلفن گفته بودند که خودزنی است، اورژانس خودش پلیس ۱۱۰ را خبر کرده بود، برای همین من هم این حرفها را زدم.» نجفی دفاعیاتش را با یک بیت شعر و یک آیه قرآن به پایان میرساند: «برگشتن روزگار سهل است، یا رب نظر تو برنگردد. بَشِّرِ الصَّابِرینَ الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.»
پرونده پر از سوال و نقص است
آخر دادگاه نوبت به محمدرضا گودرزی وکیل متهم میشود. وکیلی که با صحبتهایش جنجال به پا کرد. دفاعیات پرحاشیهای که اگر صحت داشته باشد، میتواند مسیر پرونده را تغییر دهد. وکیل نجفی سوالاتی را مطرح کرد که در پرونده بیپاسخ مانده و حتی میتوان اینطور استنباط کرد که نشانی از رد پای نفر سوم در این پرونده باشد. این وکیل و قاضی سابق دادگستری به وجود چند دکمه پیراهن مردانه، رد ٤ تیر اضافه، حضور یک مرد ناشناس در صحنه قتل و اشتباه در مشخصات سلاح به کار گرفتهشده در قتل اشاره میکند. گودرزی با توصیف شخصیت و وقار نجفی در دوران کاریاش و سابقه درخشان این مرد در سیاست و مسئولیتهایش میگوید که باورنکردنی است چنین مردی حالا در مقام یک قاتل حرفهای قرار بگیرد. «گفته میشود ٥ گلوله شلیک شده است اما ٩ محل اصابت گلوله وجود دارد. در بازرسی صحنه جرم مشخص شده است که گلوله از کف دست داخل و از پشت دست خارج شده است اما کارشناسان گفتهاند گلوله از پشت دست و از کف دست خارج شده است. از طرف دیگر مگر میشود یک فرد ناشناس وارد محل صحنه قتل شود و سپس دستگیر و پس از آن آزاد شود. خانم استاد خودش نیز سابقه اقدام به خودزنی را داشته است و این مسأله باید مورد توجه روانپزشکان قرار میگرفت. آیا یک انسان حتما باید دیوانه زنجیری یا عاقل خردمند باشد؟ آیا امکان ندارد انسانی تحت شرایطی، زمام امور را از دست بدهد. در بحت دفاعیات ماهوی پرونده از نقایص ادلهای رنج میبرد که رئیس دادگاه در چند جلسه بخشی از نواقص رارفع کرد اما قسمتهای عظیمی همچنان بر جای مانده و انتظار داریم این نقایص برطرف تا معلوم شود موکل یک قاتل حرفهای بوده یا یک مسأله غیرارادی رخ داده است. یکی از نقایصی که وجود دارد این است که مشخصات سلاح به کار رفته شده با مشخصات سلاحی که در کیفرخواست و گزارشات وجود دارد، مغایر است. همچنین مجوز سلاح موکل شماره ٧٦٥ است؛ درحالی که در تحقیقات و دادسرا سلاح کمری دارای کالیبر ٩میلیمتری اعلام شده است که این مسأله باید روشن شود. ٥ پوکه در صحنه جنایت کشفشده نشان میدهد ٥ گلوله شلیک شده اما تیم بررسی صحنه جرم آثار تیر را ٣ مورد روی دیوار، یک مورد روی درِ کمد ویترینی و ٣ مورد سقف حمام عنوان کردند و این جدای از محلهای اصابت گلوله به قفسه سینه و کف دست مرحومه است.»
محمدرضا گودرزی وکیل مدافع نجفی: صحبتهای من در دادگاه برای برطرف شدن ابهامات پرونده است
یکی از مهمترین موضوعات مطرح شده در دومین جلسه رسیدگی به پرونده قتل میترا استاد، موضوع تعداد گلولههای شلیک شده و ابهاماتی بود که از سوی حمیدرضا گودرزی وکیل مدافع محمدعلی نجفی در دقایق پایانی دادگاه مطرح شد. موضوعی که بازتاب آن در رسانهها به گونهای بود که انگار پای نفر سومی هم در میان است. فردی که هویت آن هنوز اعلام نشده. با این وجود اما حمیدرضا گودرزی ساعتی پس از خاتمه جلسه دادگاه در گفتوگو با روزنامه شهروند شائبههای به وجود آمده در این خصوص را رد کرد و گفت که رسانهها از صحبتهای او برداشت اشتباهی داشتهاند: «اصلا منظور من وجود نفر سومی در صحنه جرم نبود، حتی تعداد گلولهها هم جای بحث دارد. همه صحبت من رسیدگی دقیق به پرونده و بررسی علمی شواهد، مدارک و صحنه جرم است. من همه این موضوعات را بهعنوان احتمالاتی مطرح کردم که باید بهطور دقیق مورد بررسی قرار بگیرد تا هرگونه ابهامی در این خصوص برطرف و واقعیت ماجرا برای همه بخصوص طرفین این پرونده روشن شود. اما متاسفانه برداشت اشتباهی از صحبتهای من شد که به هیچ وجه درست نیست.» این وکیل دادگستری همچنین شایعات مطرح شده درخصوص توافق صورت گرفته و رضایت خانواده استاد هم گفت: «اینها فقط شایعات بیپایه و اساس است. تلاشهای زیادی برای مذاکره و گفتوگو صورت گرفته، اما هنوز هیچ واکنش مثبتی از طرف خانواده استاد ندیدم.»
قصاص خون مادرم را میخواهم
دقیقا همزمان با نجفی وارد دادگاه میشود. قاضی از خبرنگاران و عکاسان میخواهد به هیچ عنوان عکسی از او نگیرند. پسر نوجوان با لباس مشکیاش روی صندلی در کنار پدر و داییاش مینشیند. مهیار هم چهره خونسردی دارد، بعد از اینکه پدرش در جایگاه قرار میگیرد و از طرف او تقاضای قصاص میکند، خودش در جایگاه میایستد. مهیار ١٥ ساله از دادگاه تقاضای قصاص خون مادرش را میکند. درست در همین لحظات نجفی خیره به او نگاهش میکند، اما مهیار سعی میکند چشمش به نجفی نیفتد. این پسر نوجوان درباره روز حادثه به قاضی میگوید: «آن صبح آقای نجفی مرا از خواب بیدار کرد، گفت پاشو به مدرسه بره عصبانی بود. من هم از خواب بیدار شدم و به مدرسه رفتم، برایم آژانس گرفته بودند. ساعت ٩:٠٤ از خانه بیرون رفتم، ساعت ١٢ برگشتم. دیدم دو نفر داخل خانه هستند، اول فکر کردم اشتباه آمدهام، اما بعد فهمیدم درست است. راننده آقای نجفی را شناختم، با او به داخل حمام رفتم و مادرم را دیدم.»
در این لحظه است که مهیار وقتی قاضی از او میخواهد مشاهداتش را با جزییات بیشتری بیان کند، بغض میکند، سرش را پایین میاندازد و اشک میریزد. او نمیتواند جزییات صحنه مرگ مادرش را توصیف کند، برای همین قاضی این بار درباره رابطه مادرش با نجفی از او میپرسد که مهیار جواب میدهد: «آنها همیشه با هم دعوا داشتند. آقای نجفی رفتار بدی با مادرم داشت، بارها او را تهدید کرده بود، چند بار با همین اسلحه او را تهدید کرده بود که یک روز تو را با همین اسلحه میکشم.»
من هیچ شناختی از میترا استاد نداشتم
معصومه رشیدیان، خبرنگار انصافنیوز از همان روزهای ابتدایی پس از وقوع حادثه نامش سر زبانها افتاد، زن خبرنگاری که قرار بود روز حادثه با خانم استاد مصاحبه کند. اما حادثه برج آرمیتا و قتل خانم استاد به دست شهردار سابق تهران همه چیز را به هم ریخت تا موجی از شایعات و اخبار تاییدنشده درخصوص محتوای گفتوگوی میترا استاد با این خبرنگار منتشر شود. گفتوگویی که البته هیچ وقت انجام نشد، اما توضیحات رشیدیان تا حدودی موضوع را روشن کرد. این خبرنگار جوان در جلسه نخست دادگاه بهعنوان مطلع در جایگاه قرار گرفت و توضیحاتی ارایه کرد، او همچنین در دومین جلسه دادگاه هم حضور داشت. این خبرنگار جوان ساعتی پس از پایان جلسه دادگاه در گفتوگو با «شهروند» گفت: «وقتی خبر قتل را شنیدم، ابتدا باور نکردم، اما خب واقعیت داشت. واقعا شوکهکننده بود. همان موقع بود که خودم را آماده کردم برای موجی از شایعات، البته در یادداشتی همه چیز را درباره آشنایی با خانم استاد توضیح دادم. از طریق ادمین یک کانال تلگرامی با او آشنا شدم.» او ادامه داد: «سوژه ما استعفای آقای نجفی و نقش خانم استاد در آن تصمیم بود. گفتوگو انجام شد. اما بعد از چند وقت خانم استاد با من تماس گرفت و درخواست گفتوگو داشت. او به من گفت میخواهد از آبرویش دفاع کند. قرار ملاقات هم مشخص شد، البته همانطور که میدانید آن گفتوگو هیچ وقت انجام نشد. من شناختی از شخصیت او نداشتم، درحد یک سوژه و گفتوگو بود که انجام شد. با این حال در جلسه سوم دادگاه هم حاضر میشوم، البته احضاریه یا نامهای از طرف دادگاه برای من ارسال نشده است.»
٦ نکته دادگاه پرحاشیه
دومین جلسه دادگاه شهردار پیشین تهران با حاشیهها و نکات زیادی روبهرو بود. حاشیههایی که هرکدام حرفهای زیادی در آن نهفته بود که به چند مورد آن اشاره میکنیم:
در این جلسه سهساعتونیمه، فیلم دوربین مداربسته که در آن محمدعلی نجفی پس از جنایت از خانهاش خارج میشود، پخش شد و جزییات آن با صحبتهایی که نجفی درباره خروجش از خانه زده بود، مطابقت داشت.
بعد از صحبتهای طولانی نجفی، قاضی تنفس دودقیقهای اعلام کرد و پیش از آن قاضی کشکولی خطاب به مهیار درباره گذشت و بخشش صحبت کرد: «گذشت میتواند از آثار اجتماعی جرایمی که خیلی مهم هستند و زندگی را دگرگون میکند، بخشی را جبران کند. وظیفه دادگاه و اولیایدم این است که سازش و گذشت کنند؛ چراکه قصاص یک فرد نمیتواند جایگزین قتل مقتول باشد و این فرهنگ بسیار مثبت میتواند توجه جامعه ما را به جرایم جنایی سوق دهد تا بیشتر مراقب رفتار خود باشند.»
با اینکه در دادگاه شایعه شده بود خانواده مقتول قرار است حاضر به رضایت شوند، مهیار و مسعود استاد این ماجرا را رد کرده و بشدت خواستار قصاص بودند، تا جایی که مسعود استاد بعد از جلسه به خبرنگار ما گفت: «به ما پیشنهادات مالی زیادی شده، ولی نه پدر و مادرم و نه مهیار هیچکدام در هیچ شرایطی حاضر به گذشت نیستیم.»
در این جلسه کارشناس اسلحه نیز در جایگاه حضور یافت و با تأیید اینکه ٥ تیر شلیک شده، اعلام کرد که تیر خلاص در ابتدا به دستان مقتول اصابت و بعد از آن وارد قلبش شده است.
زهرا نجفی پس از پایان جلسه، در مقابل در دادگاه کیفری به خبرنگار «شهروند» گفت: «برای نجات پدرم حاضرم هرکاری بکنم، ولی هیچکدام از افراد خانواده اولیایدم حاضر نیستند حتی مرا ببینند. نمیدانم چرا، ولی میترا با من خیلی مشکل داشت، درصورتی که اصلا اختلافی بین ما نبود.»
قاضی شهریاری که در جلسه دادگاه هم محمدعلی نجفی و هم وکیل اولیایدم، از او بابت خواندن نامه انتقاد کرده بودند، هنگام خروج از دادگاه به خبرنگاران گفت: «کیفرخواست هیچ ایرادی نداشت. درباره صحبتهای وکیل متهم هم باید بگویم نجفی اتهامات وارده را قبول دارد و میگوید قتل با یک سلاح بوده ولی وکیل او القائات دیگری را میگوید و سوار بر موجهایی میشود که برخی افراد در فضای مجازی راه انداختهاند، مبنی بر اینکه نکند فرد دیگری هم باشد. با این حال نجفی با صداقت آمده و اعتراف کرده است.»
انتهای پیام