متن پاسخ جدید حسین دهباشی به صدا و سیما
متن کامل مطلب ارسالی حسین دهباشی به رسانه ها از جمله انصاف نیوز در پی می آید:
دوستان محترم خبرگزاری محترم مهر/ سلام/ از اینکه منصفانه دیدگاههای هردوطرفِ ماجرای انتشار تصاویر پروژه “تاریخ شفاهی و تصویری ایران در عصر پهلوی دوّم” توسط واحد مرکزی خبر را انعکاس دادید به واقع سپاسگزارم. مستحضرید که در آخرین نوبت و دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۳، مطلب دیگری را و اینبار از سوی همکار ارجمند و پیشکسوتام جناب ” مهدی فرجی” منتشر فرمودید با این عنوان: “«به روایت دربار» ارتباطی با پروژه تاریخ شفاهی ندارد” / از همین بابت مستدعی است توضیح ذیل را نیز از این سو منتشر نمایید و ببخشید اگر دیر شد و امید است به زودی زود حقایق در بررسی شکوائیهای که از طرف اینجانب و به طرفیت “محمّدسرافراز” تقدیم مراجع ذیصلاح شده، روشن شود/ با احترام/ حسین دهباشی
************
آفتاب آمد دلیلِ آفتاب/ گر دلیلات باید از وی رو متاب
آخرین توضیحات حسین دهباشی پژوهشگر ارشد پروژه “تاریخ شفاهی و تصویری ایران در عصر پهلوی دوّم”
یک: در فقره اخیر بالاخره صدا و سیما از تاریکی شرمآور پنهان شدن در پشت کارمندهای بینام واحد مرکزی خبر، سرک کشیده و گرچه باز به نادرستی امّا با نام خوشنامِ یکی از مدیران سابق شبکه اوّل جواب داده و گرچه گمان نکنم مراتب اخلاق و وجدان و ایمان حضرات از آن بیانیه سراسر لجنپراکنی اوّلشان مورخ 29 بهمن 93 که اعتراض نگارنده به تحریف تاریخ معاصر ایران را به تهمتِ “جریانسازی برای تطهیر خود با هدف دریافت اجازه اقامت” (درکجا؟) آلوده بودند، فرقی کرده باشد، امّا همینکه لابد یکی گوششان را پیچانده که در جواب و جلویِ اسمِ یک روایتِ فتحیِ پاکباخته، هرچقدر هم که دریده یا بیتجربه باشی، دستِکم باید با “جنابِآقای” جملات را آغاز کنی، پیشرفتِ محسوسی است، نیست؟
دو: نگارنده در جوابیه قبلی و بر مبنای منطق عقلی و حقوقی نیز آورده بود: در توافقات و قرارو مدارهای حقوقی بین افراد و موسسات و امثالهم، آخرین فقره از آنها ( آخرین سندی که وجود دارد) حجت و معیار داوری است و ارجاع به هر گونه توافق نوشته یا نانوشته قبلی و احیاناً متعارض مسموع نیست. بر این اساس صورتجلسه مورخ 4/7/1391 (دو سال قبل) که در نامه صدا و سیما رونمایی شده در برابر توافقنامه مورخ 31/6/93 (همین چندماه قبل) که در پاسخ اینجانب آمده، از اساس کوچکترین ارزش حقوقی ندارد، دارد؟ ضمنا هرکسی میداند که توافقات موقعی اعتبار دارند، که هر دو طرف و لااقل طرف مقابل آن را پذیرفته باشد، بیزحمت نگاهی به اسناد منتشر شده از سوی نگارنده و صدا و سیما بیندازید، صورتجلسه صدا و سیما (مربوط به دو سال قبل) تنها امضاء یک نفر از شش نفر حاضران در جلسه را دارد و حتی دو نفر از نمایندگان صدا و سیما هم آن را نپذیرفته و امضاء نکردهاند! توافقنامه منتشر شده از سوی نگارنده ( به تاریخ همین امسال) در مقابل امضاء بالاترین مقامات هر دو طرف را داشته و رسما ممهور به مُهر رسمی دو سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران و شبکه اوّل سیما است. بر این اساس حضرات علاوه بر بیتالمال و حقالناس، حرمت امضاء خودشان و مبانی حقوق را هم ندارند، دارند؟
سه: حتّی در دو بند از سه بند متن صورتجلسه منتشر شده توسط صدا و سیما به صراحت تعهد به “عدم استفاده از تصاویر افرادی که مصاحبههایشان منوط به انتشار قبلی متن کامل کتابهایشان است” آمده و این همان تایید ادعای مکرر نگارنده است که رسماً و کتباً به کلیه مصاحبهشوندگان این پروژه بر روی سربرگ کتابخانه ملی ایران و ریاست جمهوری تعهد شده که تا زمان انتشار متن کامل و بدون سانسور سخنانشان، از مصاحبههای ایشان استفاده نشود، و حالا اینبار بر اساس سند مورد ادعای خود حضرات، باید پرسید محمد سرافراز به چه دلیلی دستور داده تا قبل از اجرای این تعهد روشن، کلیه تصاویر از معاونت تخصصی سیما به کارکنان بیارتباط و مطیع واحد مرکزی خبر تحویل داده شده و با پخش غیراخلاقی بریدههایی مسئلهدار که بسیاری از آنها از اساس و در متن کامل منظور گوینده آن سخن دیگری است، با آبروی کتابخانه ملی و شخص ریاست محترم جمهوری بازی شود؟ بله؟
چهار: نگارنده معترف است که در همین سیمای مظلوم و مملو از همکاران متخصص و مومن و میهندوست و صدحیف کریهالمنظر شده به همّت حضراتِ روسا، البته شرایط کارمندی ، دور از جانِ همه همکاران، حتّی شیران را کند روبه مزاج! و حتّی این را هم میداند “الخائن خائف” و چرا محمّدسرافراز جرات آن ندارد که شخصا مسئولیت دستورات غیرعقلانی و غیراخلاقیاش به کارمندان مطیع و بینام و نابلد واحد بدنام مرکزی خبر را قبول کند. و الحق که چه خاکی بر سر رسانه میلی شده! که در میان همدستان محمدسرافراز یک مرد هم نیست که شجاعت کند و ولو زیرِ لب زمزمه کند که دزدِ پانزده سال عمرِ شریف حسین دهباشی و سارقِ اعتماد سترگ دهها تاریخپژوه هموطن، منِ نامرد بودم! یا أشباه الرجال ولا رجال! مگرنه؟
پنج: راستی چرا مدام از پاسخ به اصل سئوالات میگریزند؟ اصل حرف این نیست که چرا این کار به کارگردانی حسین دهباشی یا در کتابخانه ملی تکمیل نشده. ابدا! مغز کلام و پرسش آن است که محمد سرافراز و کارمندان بیناماش در واحد مرکزی خبر چرا بیاجازه هیچیک از مصاحبهشوندگان، هیچیک از مصاحبهکنندگان و هیچ مجوزی پدیدآورندگان و مالکان معنوی اثر، از تکه پارههای گزینشی، تقطیع و به شدت تحریف شده این پروژه تحت عنوان جعلی «به روایت دربار»، «دیکتاتور» و غیره سوء استفاده کرده است؟ نکرده است؟ حضرات هنوز فرصت نکردهاند صدای نگارنده به وقت پرسیدن پرسش از مصاحبهشوندگان را از تصاویر دزدیدهشدهشان حذف کنند و آن وقت مدعیاند “به روایتدربار” ربطی به “تاریخ شفاهی” ندارد! نه جانم! آن ذرّهای حیا وآبرو است که ربطی به شما ندارد. دارد؟
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى/ فرزند مردم ایران و شرمنده همه مصاحبهشوندگان و مصاحبهکنندگان و پژوهشگران پروژه ملّی تاریخ شفاهی و تصویری ایران در عصر پهلوی دوّم/ حسین دهباشی/ تهرانِ خودمان/ ایرانِ خودمان
انتهای پیام