سرزمین رنج ها و اخوت ها / گزارشی از سیستان و بلوچستان
شفقنا در گزارشی نوشت: در گوشه جنوب شرقی ایران و هم مرز با دو کشور پاکستان و افغانستان برخوردار از تمدنی به قدمت 5 هزار ساله شهر سوخته و گونه هایی کمیاب گیاهی و جانوری. استانی که در حال حاضر در زمره پهناورترین استان ایران محسوب می شود و البته ویژگی مهمی که در این استان نمود بارزی دارد دو مولفه «قومیت» و «مذهب» است. منطقه سیستان دارای اکثریت شیعه از جمله شهر زابل و بخش های از زاهدان را شامل می شود و منطقه بلوچستان از جمله؛ خاش، میرجاوه، ایرانشهر، سراوان و نیک شهر دارای اکثریت سنی مذهب است و البته دارای بیش از 50 قوم و طایفه اعم از سنی و شیعه که در کنار یکدیگر زندگی می کنند. اما آنچه در این منطقه دارای اکثریت سنی و اقلیت شیعه به جرات می توان گفت زندگی مسالمت آمیز میان این پیروان این دو مذهب بزرگ اسلام است که البته بنا به دلایلی از جمله؛ فقر و محرومیت و پاره ای از تبعیض ها زندگی را برای هر دو گروه سخت کرده است و در بعضی مواقع بدبینی را میان آنان گسترش داده است.
سفر به استان سیستان و بلوچستان به همراه کاروان امت واحده که از جمله تشکل های مردمی است و با هدف بسط و توسعه فرهنگ همزیستی مسالمت آمیز میان مذاهب و فرق اسلامی تاسیس شده است در نوع خود جالب توجه بود. این کاروان با نام«ایران سرزمین برادری» با حضور تعدادی از هنرمندان، مستندسازان و اساتید حوزه و دانشگاه با سفر به سه استان سنی نشین ایران از جمله گلستان، کردستان و سیستان و بلوچستان در روزهای 29 الی 3 اسفندماه از نزدیک به مردم این دیار آشنا و با جمعی از اهالی و علمای اهل سنت نیز دیدار داشت.
آنچه در پی می آید ماحصل گزارش سفر خبرنگار شفقنا به همراه کاروان سرزمین برادری به استان سیستان و بلوچستان است که متشکل از سه بخش خواهد بود و بخش اول آن به شرح زیر است:
***
شاید آنچه در وهله اول چشم هر بیننده ای که برای بار اول به این خطه سفر کرده باشد را به خود جلب می کند پوشش غالب مردمانی با لباس سنتی در هر طبقه گروه، قوم، طایفه ای و مذهبی است. پوششی که به خوبی نمایانگر وحدت و یکپارچگی در ظاهر است اما بعد از کمی کند و کاو متوجه می شوید که حاکی از نوعی اشتراکات عمیق فرهنگی در درون خود نیز هست. اما آنچه این روزها مردم این دیار را عمیقا نگران و ناامید کرده، نمونه هایی از فقر و تبعیض توام با محرومیت فرهنگی و مادی است. بیش از 90 درصد مردم در استان سیستان و بلوچستان از زندگی فقیرانه در رنج هستند. مردمی که به علت همجواری با دو کشور افغانستان و پاکستان در گذشته ای نه چندان دور بیشترین ارتزاق آنان از تبادل کالا از چای و ظروف گرفته تا پارچه و انواع دیگر کالاها بوده است اما حالا دیواری بین آنان و کشور افغانستان کشیده شده که تنها منبع درآمدی بسیاری از طبقات پایین مردم را از بین برده است.
محمد، 50 ساله که امرار و معاش خود را از تبادل کالا در مرز می گذرانده و حالا شغل ثابت و مشخصی ندارد، می گوید: زندگی در سیستان و بلوچستان بسیار سخت شده است. ماه ها می گذرد اما هیچ شغلی برای درآمد نداریم و بیکاریم. مسولان هر بار وعده و وعیدی می دهند. با بستن مرزها مشکلات دو چندان شده است. او می افزاید: قبلا به آن طرف مرز می رفتیم و با اجناسی که می خریدیم و در اینجا می فروختیم، روزگارمان طی می شد اما حالا که مرزها را بسته اند هیچ کاری نداریم. قرار بوده بازارچه مرزی احداث کنند حتی کارت هایی برای مجوز کار در این بازارچه ها هم صادر کرده اند اما هنوز این بازارچه ها احداث نشده است.
حسین، 25 ساله که فروشنده لوازم آرایشی و بهداشتی است نیز از وضعیت کسب و کار در زاهدان گله مند است. او می گوید: قبلا که اجناس راحت تر وارد می شد بسیاری قیمت ها هم مناسب بود و مردم از اطراف برای خرید می آمدند اما چون مرزها بسته شده دیگر اجناس ارزان نیستند و به قیمت ها مرکز به فروش می روند به همین خاطر مردم هم رغبتی برای خرید ندارند. کالاهای ما بیشتر از مرزهای پاکستان و افغانستان وارد می شد اما حالا بیشتر از بندر چابهار و از طریق دوبی وارد بازار می شود که عمدتا هم چینی هستند.
گفت وگو با مولوی شه بخش، از علمای اهل سنت زاهدان: در صورت برطرف نشدن بیکاری شاهد ناامنی های فراوانی در منطقه خواهیم بود
در همین راستا مولوی شه بخش از علمای اهل سنت زاهدان بیکاری را مهم ترین معضل استان می داند و معتقد است: در صورت برطرف نشدن بیکاری شاهد ناامنی های فراوانی در منطقه خواهیم بود.
مولوی عبدالمجید شه بخش در خصوص میزان اهمیت برگزاری همایش های مردمی درباره وحدت ادیان معتقد است: اهمیت این چنین همایش هایی از این نظر است که مردمی است و اهمیت جالبی دارد. از نظر اینکه وقتی مردم هدفی را مثلاً در امر به معروف و نهی از منکر دنبال کنند و این وحدت بخشی نشات گرفته از آن است، تاثیر زیادی بر جای می گذارد. این گونه همایش ها نیز برای اولین بار است که برگزار می شود که جای خوشوقتی است.
متن گفت وگوی خبرنگار شفقنا با مولوی شه بخش، مدرس دارالعلوم مکی اهل سنت زاهدان در ادامه می آید:
*پیوندهای شیعه و سنی در سیستان و بلوچستان تا چه حد قوی است؟ چه میزان از نزاع ها و درگیری ها به ریشه اختلافات میان مذاهب برمی گردد؟
مولوی شه بخش: شیعه و سنی، از اول یک تنه بودند. از روزی که استان ما بوجود آمده شیعه و سنی بوده اند و عده ای از مردم هم از استان های کرمان و دیگر استانها به این منطقه آمده اند. کوچکترین اختلافی در گذشته نداشتیم. الان یک عده ای هستند که می خواهند این اختلافات را درست کنند. در برگزاری مراسم های وحدت شکن که اصلاً ربطی به دین هم ندارد شلوغ کردند. هر مراسمی که وحدت شکن باشد، خود به خود یک اختلاف ایجاد می کند. باید این سوال را پرسید چرا قبلاً این مشکل نبوده ولی الان اینگونه است؟
*برای نهادینه کردن باورهای مشترک بین اقوام و مذاهب مختلف چه باید کرد؟ آیا نباید از شعارهای وحدت آمیزی که در سطح علما داده می شود فراتر برویم؟
مولوی شه بخش: به نظرم در این مورد عزم و اراده قوی می خواهد و خیلی از مردم هستند که دلسوزند و مایل به وحدت اند اما تنها هستند. این امر زمانی صورت می پذیرد که جمع شوند و به صورت عمومی درآیند، در آن زمان است که تاثیر گذار است. وقتی شیعه و سنی با یکدیگر متحد شوند تاثیر آن صددرصد بیشتر از آن جلساتی است که ما داریم.
*به نظر شما تبعیض و تحقیر چه اندازه در ایجاد عقده ها و حقارت ها تاثیرگذار است که ممکن است گاها منجر به نزاع هم شود؟
مولوی شه بخش: تاثیر بسیار زیادی دارد. کسانی که منطقه و استان را مدیریت می کنند ، می بایستی عاقلانه عمل کنند. گاهی تبعیض واقعی است و گاهی هم احساس می شود که تبعیض صورت می گیرد. در صورتیکه تبعیض نیست. بطوریکه بعضی از خواهران احساس می کنند که به آنها ظلم و تبعیض می شود، در حالیکه ممکن است اینطور نباشد. کسانی که مدیریت می کنند می بایستی بگونه ای مدیریت داشته باشند که کسی احساس تبعیض نکند، که متاسفانه اینگونه نیست. مثلاً می بینید که برخوردهای برخی مامورین و مسئولین با افراد متفاوت است. کسانی که در منطقه بوده اند می دانند، عمده ترین مشکل و معضل منطقه اغلب بیکاری است که در حال حاضر غیر از آن مشکلی نیست. اگر توانستیم بیکاری را حل کنیم، دیگر مشکلات هم حل می شود.
*در حال حاضر آماری در خصوص بیکاری و افت اقتصادی در منطقه سیستان و بلوچستان وجود دارد؟
مولوی شه بخش: آمار دقیقی نیست. قبلاً تعداد بیکاران 50 درصد بوده اما با توجه به بسته شدن مرزها، 70 درصد مردم زابل تا چابهار کارشان این است که مستقیماً از مرز کالا وارد می کنند و به آن وابسته هستند، بخاطر این مساله اکثر مردم بیکار شده اند و لذا بیکاری معضل بزرگی است. از مسئولین نمی خواهیم که پولی خرج کنند یا پولی بدهند. فقط می خواهیم که مانع کار مردم نشوند. خیلی به مردم سخت نگیرند، قوانینی که در هیچ جای کره زمین نیست در اینجا اجرا نکنند. این سختگیریها این مشکلات را هم به وجود می آورد.
*تبدیل شدن منطقه سیستان به عنوان یک منطقه آزاد تجاری می تواند کمکی در راستای حل بیکاری باشد؟
مولوی شه بخش: بله. بخشی از مشکلات را می تواند برطرف کند.
*چه راهکارهایی را در خصوص کاهش محرومیت در استان می توان اتخاذ کرد؟ در ارتباط با عملکردهای مسئولانی که در استان سیستان و بلوچستان فعالیت می کنند اعم از شهردار، فرماندار، استاندار مردم چه اندازه از آنان رضایت دارند؟
مولوی شه بخش: در مورد استاندار تا آن حدی که مردم احساس کنند که تبعیضات کمتر شده است راضی هستند. ولی این کافی نیست. اول و آخر مشکل منطقه ما بیکاری است. یک عده جمع می شوند دزدی می کنند. یک عده جمع می شوند اقدام مسلحانه می کنند. تمام این موارد ناشی از بیکاری است. یک عده از بیکاری معتاد می شوند. اگر شما بررسی کنید منشاء تمامی مشکلات در منطقه بیکاری است. با برطرف کردن این معضل، مشکلات دیگر ما هم حل خواهد شد. اگر حل نکنیم، در آینده باز هم شاهد دزدی ها و ناامنی ها خواهیم بود.
*امنیت سیستان و بلوچستان در حال حاضر چگونه است؟
مولوی شه بخش: در حال حاضر خوب است. اما اگر مسئله بیکاری حل نشود، در آینده مشکل بوجود خواهد آمد.
*در مورد مناصب دولتی که بعضی از اقلیت های اهل سنت می گویند در استخدام با مشکل مواجه می شوند چه نظری دارید؟ فکر می کنید چه اندازه این موضوع مهم است؟
مولوی شه بخش: این موضوع مهم است. زمانی یک کشور آرامش دارد که افراد احساس کنند به خاطر داشتن مذهب یا قومیت دیگری از داشتن چیزی محروم نیستند. وقتی که این احساس یکسان بودن در فرصتها برای همه وجود داشته باشد مشکلی پیش نمی آید. ما بایستی این موارد را حل کنیم.
*این محرومیت ها در استان ، آیا شامل حال شیعیان هم می شود؟
مولوی شه بخش: تقریباً همه یکسان هستند.
*در واقع معتقدید نمی توان گفت مشکلات فقط مخصوص اهل سنت است.
مولوی شه بخش: بله . اما برای شیعیان در استخدام شدنشان کمتر است. راه استخدام شدن برای اهل سنت مشکل و محدود است. برای کارهای آزاد هم برخی اوقات جلوی آنان گرفته می شود.
***
به گزارش شفقنا، در استان سیستان و بلوچستان مناطق محروم زیادی وجود دارد. از جمله شهر زاهدان که مرکز استان است. در این شهر حاشیه ها و کپرهایی از دیرباز شکل گرفته اند که بعضی از آنها هیچ گونه امکاناتی از جمله؛ آب آشامیدنی، برق و گاز نیز محروم اند. گفته شده این حاشیه ها به علت آنکه بسیاری از شهرهای کوچک که بر اثر خشکسالی یا نبود امکانات خالی از سکنه شده است، افراد این روستاها و شهرستان ها برای یافتن شغلی مناسب به شهرهای بزرگ استان از جمله زاهدان سفر می کنند اما چون در این شهر هم از کار خبری نیست لذا مجبور به اسکان در نقاط حاشیه ای که حتی از کوچکترین امکانات رفاهی هم برخوردار نیست می شوند. در این مناطق شیوع مصرف مواد مخدر رقم بالایی دارد، انواع و اقسام بیماری از جمله بیماری های روده ای شایع است و امکانات بهداشتی نیز به ندرت دیده می شود.
احمد 23 ساله که یکی از اعضای اردوهای جهادی است و برای کمک به مناطق محروم به استان سفر کرده می گوید: بسیاری از مسولان بارها به این مناطق سفر کرده اند اما امیدهای واهی به مردم می دهند و می روند و خبری از آنها نمی شود.
محمد 52 ساله ما را به داخل خانه خود می برد و می خواهد که از نزدیک در جریان اوضاع نابسمان زندگی آنها باشیم. در خانه محمد و همینطور همسایگانش چاه های فاضلابی حفر شده که در آن آب نه چندان تمیز وجود دارد. در حالی آنان این آب را برای شستشو مورد استفاده قرار می دهند که به هیچ وجه بهداشتی نیست.
به گفته احمد بسیاری از مردم این مناطق حتی از دریافت یارانه به دلایل زیادی محروم اند که این امر خود مزیت بر علت می شود. این مناطق محروم و حاشیه ای که هم دارای شیعه و هم سنی مذهب می باشند اما فقر و محرومیت در اینجا برای هیچ کدام تمایزی قایل نشده است.
در منطقه ای دیگر مدارس ابتدایی در کانکس هایی دایر است. کودکان زاهدانی کلاس درس خود را در اطاقک های این کانکس های تاریک و نمور برپا می کنند. غالب آنان تا دوره ابتدایی درس می خوانند و دیگر درس و مدرسه را رها می کنند.
عبدالمالک به همراه چند نفر از دیگر مردانی است که هنگامی که برای تهیه عکس و گزارش به این منطقه رفتیم به جزییات بیشتری از وضع زندگی شان اشاره می کند. او می گوید: بیکاری در منطقه موج می زند. شغل اکثر مردم این ناحیه ها بنایی و کارگری است اما شاید ماه ها طول بکشد تا کسی برای بنایی بخواهد کارگر استخدام کند. تنها روزی ما مبلغ یارانه هایی است که هر ماه دریافت می کنیم.
از او درباره آگهی فروش خانه ها که بر در و دیوار برخی از منازل وجود دارد می پرسیم. مالک می گوید: چون امکانات در مناطق حاشیه ای کم است لذا مردم سعی می کنند با فروش خانه هایشان با مبلغی که کسب می کنند به مناطق بهتری بروند و مستاجر شوند. به همین خاطر این آگهی ها به وفور دیده می شود.
جالب است در خیابان های شهری مانند زاهدان در جای جای آن گالون های بنزین و گازوئیل دیده می شود و غالبا کودکان و پیرمردانی که اقدام به فروش آزاد سوخت می کنند. همینطور مرغ های زنده که به جای فریز شده در قفسه هایی نگهداری می شوند و برای مصرف مردم در گوشه و کنار شهر به فروش می روند.
چرا برخی مردم منطقه سیستان و بلوچستان اسیر باندهای قاچاق می شوند؟ گفت وگو با حسین رنگریز، فعال فرهنگی در منطقه
و اما استان سیستان و بلوچستان به علت همجواری با کشورهای افغانستان و پاکستان ترانزیت مواد مخدر محسوب می شود. در این استان بنا به گفته یک فعال فرهنگی برخی از مردم به علت فقر و ناچاری به عضویت گروه های قاچاق در می آیند.
حسین رنگریز معتقد است: گستره مکانی سیستان و بلوچستان عزمی راسخ تر و گام هایی استوارتر می طلبد. مسوولان بایستی توجه مضاعفی به محرومیت و مظلومیت سیستان و بلوچستان داشته باشند. مردم شیعه سیستان و اهل سنت بلوچستان با هم مشکلی ندارند. اصلا در سیستان و بلوچستان دعوای مذهب نیست. حتی بسیاری از افراد شرور هستند که اگر شرایط بازگشت آنها فراهم شود به راحتی به داخل کشور برمی گردند و دست از شرارت می کشند.
متن گفت وگو با رنگریز در ادامه اشاره می شود:
*عمده جرایم در سیستان و بلوچستان چیست؟ تعداد مجرمان نسبت به گذشته کمتر شده اند یا بیشتر؟
حسین رنگریز: در استان سیستان و بلوچستان به دلیل وجود بافت مذهبی مردم اعم از شیعه و اهل سنت، به تناسب سایر کلان شهرها کمتر شاهد وقوع جرایم غیر اخلاقی و مالی هستیم و عمده جرائم در این استان، جرائم مربوط به مواد مخدر است. اغلب هم سنی مذهب هستند به دلیل اینکه زمینه اشتغال برای اهل سنت به موازات برادران شیعه شان با لحاظ ترکیب جمعیتی کمتر است و از طرفی زمینه افتادن به دام باندهای مافیایی مواد مخدر به دلیل رویای یک شبه ثروتمند شدن نیز هست و لذا در بسیاری موارد، جوانان بیکار به سمت قاچاق مواد مخدر گرایش پیدا می کنند. قاچاق مواد مخدر هم بگونه ای نیست که خود این جوانان، صاحب بار مواد مخدر باشند، اینها عمدتاً افرادی هستند که به خاطر نیاز دست به چنین کارهایی می زنند. مثلاً قاچاقچیان با آنها طی می کنند که در صورت رساندن بار به مقصد، یک یا دو میلیون تومان به آنها تعلق می گیرد و اگر به هر دلیلی که دستگیر شدند و گردن گرفتند که مواد متعلق به آنها بوده است، در عوض از آنها حمایت می کنند. قول می دهند که برایشان وکیل بگیرند و از آنها دفاع کنند و از خانواده شان حمایت کنند و درآمد ثابتی هم برای آنان در نظر بگیرند و زمانی که در زندان باشند خانواده شان را مورد حمایت قرار بدهند ولی اتفاقی که در عمل می افتد این است که این افراد دستگیر شده در دادگاه ادعا می کنند مواد مخدر متعلق به آنان است. وقتی رای پرونده قطعی می شود و برخی از این افراد محکوم به اعدام می شوند آن افرادی که قول حمایت داده اند دیگر از او حمایت نمی کنند و تنها در زمانی که متهم می خواهد اعدام شود، اقرار می کند که مواد متعلق به او نیست که دیگر در آنجا برای او کاری نمی شود کرد. حتی اگر اثبات هم بشود که اثبات بیگناهی او خیلی دشوار و سخت است، متاسفانه دیگر کار از کار گذشته است.
در بیان عمق فاجعه بیکاری و فقر و نیاز برخی افراد که به سمت قاچاق مواد مخدر می روند مثالی برای شما می زنم. فرض کنید که مثلاً (البته این مساله در پرونده های قضایی اتفاق افتاده است) خانمی که در اثر فقر و بیچارگی، شوهرش اعدام شده است، این خانم در اثر فقر و بیچارگی دو راه بیشتر در پیش روی ندارد در اینجا که بازار کار برای آقایان نیست، پس برای خانمها هم نیست. . بسیاری شرافت پیشه می کنند و در درد و فقر می سوزند اما برخی نیز یا باید به سمت فساد اخلاقی و خودفروشی بروند یا اینکه به سمت فروش مواد مخدر بروند. اگر انسان باغیرتی باشد و مورد اول را انجام ندهد به سمت فروش مواد مخدر می رود. این یک دلیل واضح و شفاف ورود برخی خانمها به فروش مواد مخدر است. دلیل دوم که پای خانمها به این قضیه کشیده می شود، به خاطر این است که زنان به ویژه در قوم بلوچ از همسرانشان خیلی تبعیت دارند به طوری که وقتی مامورین وارد خانه ای می شوند که در آن مواد مخدر وجود دارد اگر شوهرش فرار کند، خانم را دستگیر می کنند. خانم هم که وابستگی به همسر خود دارد حاضر به لو دادن محل اختفای همسرش نیست و به عنوان متهمی که مواد در منزلش کشف شده بازداشت می شود. از این مشکلات زیاد داریم که البته در سیستان و بلوچستان با نگاه بازی که برخی قضات شریف دستگاه قضایی دارند در بسیاری از این موارد تلاش می شود که همسر فرد خلافکار به زندان نرود. برخی از افرادی که به اتهام حمل مواد مخدر به این شکل دستگیر می شوند و مقصر اصلی هم نیستند و بعد هم اعدام می شوند، شما تصور کنید که بچه های این افراد چه وضعیتی در جامعه پیدا می کنند. ذهنیت اینها نسبت به نظام و دولت چه هست و چگونه شکل می گیرد. اگرخیلی خوشبینانه نگاه کنیم، نسبت به نظام و شیعه بی تفاوت بزرگ می شوند. ولی بدبینانه اش این است که برخی از آنها جذب گروه های تروریستی می شوند. حتی مواردی می گویند “پدر ما را شهید کرده اند”.
*علمای اهل سنت درباره مواد مخدر هیچگونه حکمی نمی دهند؟
حسین رنگریز: البته اعلام نظر مبنی بر حرام بودن خرید و فروش و مصرف مواد مخدر از سوی علمای طراز اول اهل سنت بارها انجام شده است اما متاسفانه وضعیت بد اشتغال و نیاز شدید برخی افراد به این درآمدها که برای نان شبشان مانده اند در کنار طمعکاری سران باندهای مافیایی موجب شده است چندان به فتوای علما توجه نشود. علمای اهل سنت فتوا می دهند که خرید، فروش و مصرف مواد مخدر حرام است ولی عملاً ضمانت اجرایی قوی برای اینکه فرد به این سمت نرود دیده نمی شود. علما هم در اغلب مواقع می بینند کسی در این زمینه به حرف آنها توجه نمی کند.
تبعات اعدام حاملان مواد مخدر بر جامعه بسیار سنگین است. بگذارید با مثال روشن کنم. موردی داشته ایم که مادری به مسوولان قضایی منطقه مراجعه کرده بود و می گفت که “فرزندش را به سختی بزرگ کرده است.” او می گفت؛ بعد از اعدام همسرش به خاطر مواد مخدر، بچه اش را طوری تربیت کرده که سمت خلاف نرود. حالا آن بچه سالم بزرگ شده و لیسانس هم گرفته است اما در زمان استخدام به دلیل سوء پیشینه پدرش که اعدام شده است، وی را رد صلاحیت کرده اند. مادر او گریه می کرد و به نهادهای مختلفی مراجعه داشت تا مشکل استخدام پسرش را حل کنند. در نهایت با توجه و دلسوزی دادستان استان و پیگیری که انجام شد مشکل این مادر و فرزند حل شد و به حدی خوشحال شدند که در روزنامه محلی پیام تشکر هم زده بودند اما مگر در جامعه تنها همین یک مورد باقی مانده بود و موارد دیگر نیست؟ این واقعیتی است که متاسفانه ما گاهی بجای حل مساله، صورت مساله را پاک می کنیم.
به نظر من، اعدام هیچوقت راه حل خوشایندی نبوده است. ما می توانستیم برنامه ریزی کنیم و کسانی که به سمت مواد مخدر می روند، اولاً با فرهنگ سازی و بستر سازی اشتغال سالم و مهارت آموزی کاری کنیم که سمت قاچاق مواد مخدر نروند، یعنی با ایجاد اشتغال سالم و فعال کردن صنعت ، تجارت ، بخشهای معدنی که در همه اینها ظرفیت هست، مانع از رفتن جوانان بیکار به سمت قاچاق و حمل مواد مخدر شویم، دوم اینکه بین بانیان اصلی قاچاق مواد مخدر که سران باندهای مافیایی هستند و آنهایی که اشتباه می کنند و از روی نیاز مالی و فقر به این سمت می روند تفکیک قائل شویم و افراد فریب خورده را که از روی نیاز آلوده شده اند، اعدام نکنیم. ضمن حبسی که به آنها داده می شود، یکسری فعالیتها در زندان برای آنها تعریف کنیم. مهارت آموزی در هر زمینه ای داشته باشند، یک حرفه و صنعت را یاد بگیرند که بعد از طی حبس ، وقتی از زندان بیرون می آیند به عنصری مفید در جامعه تبدیل شوند. فرض کنید خانم ها با آموزش خیاطی ، … و دادن یک سری مشاغل دیگر و همچنین برای آقایان هم همینطور. ضمن اینکه بعداً با اعطای تسهیلات و وام به آنها شرایطی ایجادشود که بتوانند خیلی راحت بعد از اینکه از زندان خارج میشوند دست به اشتغالی سالم و کسب روزی حلال بزنند، چون اغلب افراد فریب خورده علاقه ای به ادامه دادن در کار خلاف را ندارند و وجود زمینه اشتغال سالم می تواند مشکل آنان را حل کند.
دسته دومی هم هستند که قاچاق سوخت انجام می دهند که در حال حاضر قاچاق سوخت بصورت یک معضل جدی در منطقه سیستان و بلوچستان درآمده است. آنهم از روی فقر و بیچارگی است.
*مجازات قاچاق سوخت چیست؟
حسین رنگریز: اغلب جریمه نقدی دارد اما مشکلی که در این میان وجود دارد این است که افرادی که قاچاق سوخت می کنند با ماشین وانت یا تویوتا، بار گازوئیل یا بنزین می زنند و به سمت مرز می روند سوختی که دراینجا مثلا گالنی هفت هزار تومان خریده اند را در آن طرف مرز به چند برابر قیمت می فروشند و این مساله برای آنها درآمد زیادی دارد. بعد از اینکه می روند و به ایست پلیس توجه نمی کنند ، پلیس تیراندازی می کند و برخی اوقات ماشین منفجر می شود و این افراد در شعله های ناشی از حریق خودروی خود می سوزند یا گاهی هم در تیراندازی ماموران کشته می شوند. خب، از یک طرف به مامورین می گوییم که چرا تیراندازی می کنید و چرا لاستیک او را نزدید، می گویند که ما احتمال دادیم عامل انتحاری است و یا تصور می کردیم که مواد منفجره وارد می کنند. چون عوامل انتحاری که باب شده است، طرف به ایست ماموران توجه ندارد و گاهی با ماشین، خودش را به ماموران و پاسگاه می زند. ماموران می گویند هر خودرویی که به ایست پلیس توجه نکرد ، احتمال اینکه عامل انتحاری باشد، زیاد است و بخاطر همین گاهی مجبور به تیراندازی مستقیم به فرد می شوند. از آن طرف هم در اغلب موارد می بینند که طرف سوخت قاچاق داشته است و ماشینش دچار حریق می شود و لذا گاهی مستقیم به سرش می زنند که طرف کشته می شود و تصور کنید خانواده این فرد که برای درآوردن نان شبش به دنبال این کار رفته است بشنوند که نان آور خانواده در تیراندازی ماموران کشته شده است. قضاوت آنها چه باید باشد؟
*دیواری که در بخشی از مرز ایران و افغانستان احداث شده گفته می شود در ارتباط با جلوگیری از مواد مخدر بوده است. حال این دیوار کشی بین دو مرز چه اندازه توانسته در کاهش ورود مواد مخدر از این ناحیه به ایران جلوگیری کند؟
حسین رنگریز: مرز ما با پاکستان و افغانستان بطور کامل مسدود نیست و باندهای مواد مخدر، متاسفانه کار خودشان را دنبال می کنند چرا که ما می بینیم مصرف مواد مخدر در تهران و سایر شهرهای کشور ادامه دارد. جای این سوال هست که این مواد مخدر از کجا می آید؟
*واقعاً از کجا می آیند؟
حسین رنگریز: خوب این یک سوال است….
*در این چند سال قاچاق مواد مخدر کم شده یا زیاد شده است؟
حسین رنگریز: قاچاق مواد مخدر سنتی نسبت به سال های قبل، فکر می کنم تغییری نکرده باشد. اما متاسفانه گرایش اعتیاد به استعمال مواد مخدرصنعتی نسبت به مواد سنتی تفاوت و افزایش پیدا کرده است.
*مواد مخدر صنعتی در ایران ساخته می شود؟
حسین رنگریز: بله. برخی از انواع آن در ایران ساخته می شود. یعنی خیلی راحت در یک آزمایشگاه خانگی می توان به عنوان مثال انواع صنعتی مواد مخدر را تولید کرد ولی مواد مخدر سنتی مثل تریاک، نیاز به کشت خشخاش دارد. متاسفانه در بعضی از مناطق ما، البته تهران هم شاید باشد، گاهی چسب هم استعمال می کنند و طرف اعتیاد به چسب دارد.
*یعنی چه؟
حسین رنگریز: چون چسب مواد شیمیایی خاصی دارد، آن را استعمال می کنند و می کشند. از دودش استعمال می کنند. ظاهرا چسب به علت داشتن مواد شیمیایی یک نوع حالت نشئگی ایجاد می کند. چسب مواد مخدر نیست ولی برای برخی افراد ماده مخدره است. این خود معضلی است در کنار قرص های روان گردان و این مواد مخدر صنعتی. کسانی که چسب می کشند، از این بابت نمی توان گفت که طرف نرود چسب بخرد، چسب که جرم نیست. ولی از همین چسب سوء استفاده می کنند که البته ضرر آن بیشتر است. ضرر مواد مخدر صنعتی تاثیری که برروی مغز و اعصاب میگذارد به مراتب از مواد سنتی خیلی بیشتر است. ولی بخاطر سخت گیریها و به صرفه نبودن مواد مخدر سنتی، گرایش بیشتری به سمت مواد مخدر صنعتی شده است، آنهم مواد مخدر صنعتی بی کیفیت. در نهایت، این معضل هم ناشی از بیکاری و عدم وجود اشتغال سالم است.
*با این اوصاف کشیدن دیوار بین مرزها هم نتوانسته مشکلات قاچاق مواد مخدر را رفع کند.
حسین رنگریز: این نظر شخصی من است که مضرات انسداد مرزها از منافع آن بیشتر بوده است. اولاً این دیوار کشی جلوی استفاده خوب مردم از مرز را گرفته است، مردمی که ارتزاقشان از مرز بود، به بهانه اینکه مواد مخدر یا عوامل انتحاری از مرزهای زمینی وارد استان می شوند، مانع مردم شدند در حالی که وجود مرز باید یک ظرفیت مثبت و فرصت جهت رونق اقتصادی و معیشت مردم تلقی گردد. آن چه که در واقعیت می بینیم ، این است که برخی عوامل انتحاری به داخل می آیند ، قاچاقچیان مواد مخدر به داخل می آیند. ولی مردم عادی از مرز، مرزی که باید برای ما یک فرصت باشد، محروم می شوند. ما مرز زمینی با دو کشور پاکستان و افغانستان داریم و مرز دریایی هم با کشورهای عربی. تنها نقطه دسترسی به آبهای آزاد، چابهار است. فقط دریای عمان است که به آبهای آزاد و اقیانوسها دسترسی دارد. متاسفانه بخاطر کم توجهی ما و سیاست گذاری های کشورهای غربی، از این امکان تا حدی غفلت شده است. آنها بندر گوادر پاکستان را که امکانات ضعیف تری نسبت به ما دارد ، تجهیز می کنند که بازار رقابتی را در آن سمت فعال کنند و ایران را از دور رقابت خارج کنند، ما هم نشسته ایم و همینطور نگاه می کنیم. مثل جریان سدهایی که در افغانستان است، آب به ما نمی رسد و دریاچه هامون ما خشک می شود، بعد هم به جای اینکه سیاست تنبیهی خاصی در پیش بگیریم متاسفانه اقدام عملی مهمی بر حسب اطلاع بنده صورت نگرفته و اعتراضی هم به دولت افغانستان نمی شود که نیازمند برنامه ریزی است. اینها باید برنامه ریزی شود مثلاً به راحتی می توان برای صادرات به کشورهای افغانستان و پاکستان برنامه ای مدون در نظر گرفت، ولی هیچکدام از اینها را نیامدیم در قالبی که بتواند بعنوان اهرم تنبیهی یا تشویقی باشد استفاده کنیم. شاید هم علم من قد نمی دهد و برنامه های خاصی دنبال شده که ما از آن بی اطلاع هستیم.
صحبتهای من نافی تلاشهای شبانه روزی مسوولان خدمتگزار در عرصه های مختلف اجرایی و امنیتی و فرهنگی و … نیست اما گستره مکانی سیستان و بلوچستان عزمی راسخ تر و گام هایی استوارتر می طلبد. درخواست ما این است که مسوولان بایستی توجه مضاعفی به محرومیت و مظلومیت سیستان و بلوچستان داشته باشند. مردم شیعه سیستان و اهل سنت بلوچستان با هم مشکلی ندارند. اصلا به اعتقاد من در سیستان و بلوچستان دعوای مذهب نیست. یقین داشته باشید مردم شیعه و سنی وفادار به نظام جمهوری اسلامی و تشنه محبت هستند. حتی بسیاری از افراد شرور هستند که اگر شرایط بازگشت آنها فراهم شود به راحتی به داخل کشور برمی گردند و دست از شرارت می کشند. زندگی در کوه و بیابان و دوری از خانواده شرایط راحتی نیست که تصور کنیم برخی افراد محلی عاشق شرارت باشند. بسیاری از آنها فریب خورده اند و الان روی بازگشت به میهن خود را ندارند. بستر سازی مناسب برای بازگشت برخی از آنان انجام نشده است. همه اینها ما را به این اعتقاد می رساند که باید برای رفع محرومیت و مشکلات عدیده سیستان و بلوچستان بیش از پیش تلاش کنیم.
***
«ما امروز خیلی وقتها سراغ نخبگان و نخبه سازی نمی رویم بلکه می خواهیم تشریفاتی عمل کنیم و این بازی کردن با احساسات مردم است. سیستان و بلوچستان مشکل ندارد بلکه فهم مشکل دارد. سیستانی در سابق، زیر بار رنج و غم برای گذران معیشت، کمرش بر اثر درو کردن خم بوده، سرش را بالا نگه می داشت اما امروز سیستانی سرش روبه بالا نیست و هویت خود را به خاطر دربهای باز تردد از دست داده است. فرهنگ مردم بلوچ به مرور زمان تغییر کرده چون فرهنگ سازی نبوده است. آنچه امروز در منطقه مشکل داریم، تفریط است. ما مرتبا افراط را القا می کنیم و این در حالی است که ثمره افراط، تفریط است. قدرت در سیستان و بلوچستان باید از پایین شکل بگیرد. نسخه های مرکز در این منطقه جوابگو نیست. ناامنی های امروز در سیستان و بلوچستان نسخه بومی – قومی دارد.»
مشکلات در سیستان و بلوچستان جدی است: گفت وگو با حسین جهان تیغ، مشاور استاندار در امور فرق و مذاهب
و اما حسین جهان تیغ، مشاور استاندار سیستان و بلوچستان در امور فرق و مذاهب با بیان اینکه این استان در دهه اخیر هیچ نوع سرگرمی گروهی تعریف شده مانند احزاب و تشکلهای سیاسی و فرهنگی نداشته، معتقد است: اگر هم این تشکل ها بوده خودجوش نبوده بلکه به صورت دستوری و القایی و گذرا برای اهداف کوتاه مدت بوده است.
جهان تیغ در گفت وگو با خبرنگار شفقنا، بالاترین محصول سیستان و بلوچستان را گندم دانست و گفت: اگر سیستانی در سابق، زیر بار رنج و غم برای گذران معیشت، کمرش بر اثر درو کردن خم بوده، سرش را بالا نگه می داشت اما امروز سیستانی سرش روبه بالا نیست و هویت خود را به خاطر دربهای باز تردد از دست داده است. انتظار امروز سیستانی به آنچه که داشته، هست. نه به آنچه که دارد و باید داشته باشد. اگر سیستانِ دشت و مسطح ، بهشت باستان شناسان است. بلوچستان پر از تضادها و تناقض ها با تمام اختلافات از انسجام کاملی برخوردار است. بلوچها در خارج از مرزها اختلاف دارند اما در درون ایران متحدند. در این حال بلوچستان ماکتی از اندیشه ها و فرهنگ های مختلف است؛ از مصر و ترکیه و هند گرفته تا افغانستان و پاکستان و عربستان.
چرا سیستانی و بلوچ روز به روز از هم فاصله می گیرند؟
وی افزود: بلوچستان در دو دهه اخیر تغییراتی کرده و چه بسا نادیده گرفته شده است و امروز بازگشتِ نادیده شدگان است. بلوچستانی ها تا دو دهه قبل احساس هویت نمی کردند اما امروز بلوچ احساس هویت می کند. بلوچ متشکل از اقوام فرابین المللی است. بلوچستان بهشتِ اندیشه ها است. تمام مسایل بلوچستان با گفتگو قابل حل است. اما باید این سوال را پرسید که چرا سیستانی و بلوچ روز به روز از هم فاصله می گیرند؟
وی با بیان اینکه هنر، موسیقی و شعر است که می تواند از افراط جلوگیری کند گفت: شاعری در منطقه نداریم که مولانا سعدی و حافظ را بلد نباشد. به همین دلیل افراط آن هم از نوع مذهبی در میان شاعران کمتر است. اگر بتوان “واو” بین سیستان و بلوچستان را تبدیل به “واو” عطف آن هم از نوع عطف بیان کرد که این دو را از هم جدا کرده، مطلوب است و اگر بتوان آن را به “واو” بدل تبدیل نمود، ایده آل و شدنی است. وقتی احزابِ سیاسی در میان بلوچ ها شکل نگرفت آنها رفتند سراغ احزاب تعریف نشده. در حال حاضر بزرگترین حزب این منطقه دارالعلوم مکی زاهدان است نه به خاطر مولوی عبدالحمید که او هم جزیی به اندازه کل است بلکه به خاطر دارالعلومِ علومِ دینی جنوب شرق ایران.
قدرت در سیستان و بلوچستان باید از پایین شکل بگیرد
ناامنی های امروز در منطقه نسخه بومی – قومی دارد
جهان تیغ ادامه داد: فرهنگ مردم بلوچ به مرور زمان تغییر کرده چون فرهنگ سازی نبوده است. آنچه امروز در منطقه مشکل داریم، تفریط است. ما مرتبا افراط را القا می کنیم و این در حالی است که ثمره افراط، تفریط است. ما در سه دهه اخیر عرق برای پیروزی نریختیم که امروز تبدیل به اشکِ شکست شده است. بخشی از قدرت در سیستان و بلوچستان باید از پایین شکل بگیرد. صرف نسخه های مرکز در این منطقه جوابگو نیست. ناامنی های امروز در سیستان و بلوچستان نسخه بومی – قومی دارد. ناامنی ها را بلوچی -بلوچی می تواند رفع کند، بلوچی – نظامی و بلوچی – سیاسی و بلوچی – امنیتی نمی تواند حل کامل و واقعی باشد، بلکه می تواند به عنوان کاتالیزور عمل نماید.
فهم از منطقه مشکل دارد
این استاد دانشگاه تصریح کرد: بسیاری از ما امروز سراغ نخبگان و نخبه سازی نمی رویم بلکه می خواهیم تشریفاتی عمل کنیم و این بازی کردن با احساسات مردم است. فرهنگ سازی نکرده ایم. معتقدم سیستان و بلوچستان مشکل ندارد بلکه فهم از منطقه مشکل دارد. اگر ما مشکلات این خطه را فهمیدیم آنها خود به خود قابل حل است.
وی با تاکید بر اینکه مسایل مربوط به فرهنگ سیستان و بلوچستان باید بومی و منطقه ای باشد، اظهار داشت: کوچکترین مساله اهل سنت را محرمانه می دانیم. هر مساله اندیشه ای و فکری را محرمانه جلوه دادن حاکی از یک طراحی غلط است. نسل اول علمای اهل سنت این استان در هندوستان تحصیل کردند. نسل دوم در عربستان سعودی و پاکستان و نسل سوم در ایران که از همه نسل ها افراط گراتر هستند. هر چه هم به جلو می آییم افراط گرایی بیشتر می شود. برخی بحران هادر سیستان و بلوچستان جدی است.
جهان تیغ با اشاره به برخی از مشکلات حقوقی اهل سنت گفت: طبق قانون اساسی، اهل سنت آزاد هستند اما متاسفانه در هیچ دادگاهی در استان؛ روحانی و قاضی سنی مانند دهه اول انقلاب به موازات بقیه قضات برای حل مشکلات خاص آنان وجود ندارد. دارالافتاهایی که مردم مشکلات شان را حل کنند تحت نظر مدراس دینی شاخص دایر شده است اما برای حل مشکلات اساسی تری که مربوط به امور فقهی آنها می شود قاضی یا روحانی مخصوص در دادگاه ها ندارند.
اعتماد در میان اهل سنت مخدوش شده است
مشاور استاندار سیستان و بلوچستان در امور فرق و مذاهب در ادامه عنوان کرد: اعتماد در مواردی در میان اهل سنت مخدوش شده است. ما چه بسیار فقط به دنبال حل صورت مساله ها هستیم. بلوچ ها بسیار به ایران، مذهب و حکومت ها پایبند بوده اند اما وضع موجود کماکان برای آینده روشن نیست . بلوچ ها هویت خودشان را در فرهنگ شفاهی می دانند.
وی در پاسخ به این سوال که آیا تقسیم استان سیستان و بلوچستان به دو یا سه استان می تواند مشکلات این منطقه از ایران را حل کند، اظهار داشت: به دلیل پیچیدگی های این منطقه، تقسیم استان خیانت محسوب می گردد. توجه زیادی از سوی دولت و رهبر معظم انقلاب شده است که باید به همین سبک ادامه پیدا کند و بلوچ و سیستانی خود را جداناشدنی فرض کنند اما برخی قدرت ها و نهادهای جزیره ای بعضا مانع از حل مشکلات اساسی می شوند. اگر دولت ها اهل سنت را در امور مشارکت دهند بسیاری از افراط ها کاهش می یابد. اهل سنت زندگی با صفا و صمیمیت امروز را نسبت به مادیات اهمیت می دهند. بزرگی می گفت ” اهل تشیع (زمانی که در اکثریت و حاکمیت است در مواجهه مدیریتی) با اهل سنت خیلی موارد باید خود را سکولار فرض کند”
جهان تیغ در خصوص تنوع فکری و فرهنگی در سیستان و بلوچستان اظهار داشت: سیستان و بلوچستان یک نمونه بکر برای تحقیق و پژوهش است.هم بلوچ ها و هم سیستانی ها از نبوغ خاصی برخوردارند. اطاق اصلی فکر دینی اهل سنت این منطقه، اول در هند است، اطاق فکر دوم در کراچی پاکستان و اطاق فکر سوم در مسجد مکی زاهدان هست.
انتهای پیام