خرید تور تابستان

شبی که ماه کامل شد از واقعیت تا توهم

امین اله ریگی، فعال سیاسی اهل سیستان و بلوچستان، در یادداشتی برای انصاف نیوز با عنوان «شبی که ماه کامل شد از واقعیت تا توهم»، درباره‌ی فیلم نرگس آبیار که در یک هفته‌ی اخیر در آن استان اکران شده است، نوشت:

سینما به عنوان یک رشته دانشگاهی در بسیاری از کشورهای دنیا تدریس می‌شود و می‌توان گفت از نظر اقتصادی و جامعه شناختی بسیار اهمیت دارد، لذا نقد فیلم نیاز به دانش مربوطه دارد که بنده هیچگاه نمی‌توانم ادعا کنم کارشناس این حوزه هستم.

اما به عنوان کسی که حدود 10 سال فعالیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و رسانه‌ای داشته است به ذکر نکاتی حول این فیلم می‌پردازم که می‌توانند حامل نکاتی باشند که شاید در نظر سازندگان فیلم مغفول مانده‌اند.

در نگاه اول به نظر می‌رسد که فیلم از جمله معدود فیلم‌های ساخته شده پس از انقلاب است که ژانر اکشن دارد اما مربوط به دفاع مقدس نیست و صد البته که تلاش فراوان شده تا به مخاطب القاء کند که فیلم مستند و بر پایه‌ی واقعیت ساخته شده است حتی می‌توان آن را یک ملودرام اجتماعی در نظر گرفت.

اما واقعیت موضوع این است که این فیلم فقط به دلیل جنجالی بودن و با اهداف اقتصادی ساخته شده است و هدف فقط جذب مخاطب برای فیلم به واسطه از اسم و داستانی شده که کشور را سال‌ها درگیر اتفاقات ناگوار کرده بود و تبلیغ مستند بودن خیلی‌ها را ترغیب می‌کند که فیلم را ببینند اما فیلم به هیچ عنوان اجتماعی نیست چون هیچ پیام اجتماعی درستی به مخاطب نمی‌دهد و در ادامه به جایی خواهیم رسید که نشان می‌دهد علیه جامعه هم هست. همچنین به عنوان کسی که در استان سیستان و بلوچستان به دنیا آمده‌ام و بلوچ هستم اساسا معتقدم فیلم ضد بلوچ است و پیام رسانه‌ای فیلم کاملا علیه بلوچ‌ها ساخته شده و در ناخودآگاه دیگر اقوام کشور نوعی نفرت و حداقل ترس از منطقه‌ی سیستان و بلوچستان و قوم بلوچ القا می‌کند.

چهره‌ای که از بلوچستان ارائه می‌کند این است؛ به راحتی هرکسی می‌تواند اسلحه حمل کند، مرز امنیت ندارد و تردد راحت با اسلحه انجام می‌شود و حتی در مرکز استان یک نفر می‌تواند اندازه‌ی یک کامیون اسلحه و مواد منفجره در حیاط خانه‌ی خود داشته باشد.

به نظر می‌رسد فیلم از نظر اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی اصلا کارشناسی نشده است.

سازندگان فیلم حتی قادر به ایجاد تفکیک بین آداب و رسوم بلوچ و غیر بلوچ نبوده‌اند و در اوج ناباوری حتی تحقیق نکرده‌اند که گویش‌های مختلف در زبان بلوچی داریم و در اقلیم‌های متفاوت گویش، پوشش، آداب و رسوم و… متفاوت داریم.

باید گفت که بلوچستان ایران به دو منطقه‌ی بزرگ فرهنگی و اقلیمی تقسیم می‌شود که هرکدام از این دو منطقه خودشان باز به مناطق کوچک‌تری تبدیل می‌شوند. این دو منطقه، منطقه‌ی سرحد و مکران هستند که هرکدام شرایط فرهنگی و اجتماعی خاص خود را دارند و سازندگان فیلم حتی به خود زحمت نداده‌اند که بررسی کنند که دارند در چه حوزه‌ی فرهنگی کار می‌کنند و متناسب با آن فیلمنامه و گویش‌ها و دیگر موضوعات مرتبط را تنظیم کنند.

اما طایفه بزرگ ریگی متشکل از چندین شاخه و تعداد بسیار بیشتری زیر شاخه است می‌توان گفت بزرگترین طایفه‌ی استان و از بزرگترین طایفه‌های کشور است، شاخه‌ای از طایفه که عبدالمالک ریگی از آن شاخه است در مرکز منطقه‌ی سرحد سکونت دارند و آنها فرهنگ و آداب و رسوم و گویش سرحدی دارند حال آن که فیلم گویش مکرانی و پوشش مکرانی دارد و در سایر موضوعات می‌توان گفت با فرهنگ بلوچ بی‌ارتباط است.

به نظر می‌رسد سازنده سعی دارد با داستانی ترسناک مخاطب را بیش از 2 ساعت روی صندلی نگه دارد تا بیننده مانند طفلی که برای او داستی ترسناک تعریف می‌کنند تا خوابش ببرد از یکجا به بعد ریتم داستان برایش بی معنی شود و فقط منتظر باشد ببیند ته این ماجرای ترسناک چه می‌شود و بعد بخوابد. اینکه چقدر واقعی است یا نه برای راوی اهمیت ندارد و اینکه‌ای داستان می‌تواند علت کابوس‌هایی شود به ذهن راوی نمی‌رسد یا برایش اهمیت ندارد.

بعد از آن که منتقدی یک جمله نامربوط ایراد کرد خیلی سعی شد تا بر موج حرف‌های وی سوار شوند و این را القاء کنند که فیلم در دفاع از بلوچ ساخته شده است و استناد می‌شد به نهایتا 5 سکانس.

اما باهم چند نکته در مورد فیلم را بررسی کنیم تا ببینم آیا این جوسازی درست است یا خیر:

اساسا فیلم حول یک خانواده ساخته شده است با تناقضات بی‌انتهای فرهنگی و اجتماعی حتی در مورد همان یک خانواده.

در فیلم حتی جز خانواده‌ی عبدالمالک ریگی هیچ خانواده‌ی بلوچ دیگری حضور ندارند، پس مراد سازنده این است که خانواده‌ی عبدالمالک ریگی نمایندگی می‌کند قوم بلوچ و طایفه‌ی ریگی را لذا آنچه آنها انجام می‌دهند در ناخودآگاه به مخاطب القاء می‌کند که بلوچ‌ها اینطور هستند.

تصور کنید که یک قاچاقچی که از کشور فرار کرده است و یک مادر که همه‌ی فرزندانش طبق فیلم تروریست هستند (شناخت دقیق از خانواده‌ی مدنظر فیلم نداریم) در فیلم می‌گویند بلوچ‌ها تروریست نیستند و هردوی اینها گریمی شده‌اند که اصلا مخاطب غیر بلوچ نمی‌تواند آن گریم را نقش مثبت در نظر بگیرد آیا مخاطب می‌تواند خود و ناخودآگاه خود را قانع کند که حرف آن دو را بپذیرد؟ داریم از مخاطبانی صحبت می‌کنیم که قبل از این هم هر وقت اسم سیستان و بلوچستان می‌آمد تنشان می‌لرزید، چند نفر در اطرافیان خود می‌شناسید که وقتی فرزندشان سیستان و بلوچستان دانشگاه پذیرفته می‌شدند، یا کلا بی‌خیال دانشگاه فرستادن شدند یا با ترس و لرز فرستادشان آنجا؟ موضوع بحث ما این قسمت از جامعه هستند که تعدادشان میلیون‌ها نفر می‌شود.

یکم مصداقی بررسی کنیم؛ در فیلم عبدالحمید ریگی یک انسان رئوف، شرافتمند، مخالف ترور و تروریست است؛ او حتی نمی‌تواند تحمل کند که یک بزغاله را سر ببرند. عاشق همسر خود است و به عنوان کسی که بلوچ است به حدی عاشق همسر خودش است که کارهایی خلاف عرف آنچه که در قوم بلوچ وجود دارد برای ابراز این عشق به نمایش می‌گذارد و دیالوگ‌های عاشقانه‌اش با همسرش از او فرهادی می‌سازد که ترک خانواده کرده و حتی چند سال مادر و خانواده‌اش را ندیده است، این همان شخصیتی است که فیلم از عبدالحمید می‌سازد، همین آدم در همین فیلم آنقدر پست می‌شود و از قالب‌های انسانی فاصله می‌گیرد که فقط در چند روز تغییر اساسی کرده و همان همسر و معشوق خود را می‌کشد، آن هم به دلیل غالب شدن افکار افراطی بر او.

آیا در ناخودآگاه مخاطب القاء نمی‌کنند که هر بلوچی حتی با شرایط انسانی فوق العاده می‌تواند تبدیل به یک جنایتکار شود که مادر فرزندانش که به خاطر او کشور و خانواده را ترک کرده است را بکشد؟

آیا مبلغان افراطی نمی‌توانند عبدالحمید فیلم شبی که ماه کامل شد را برای طعمه‌های خود مثال بزنند و آنها را به دام بیندازند، طعمه‌هایی که غالبا از سواد خواندن و نوشتن  محروم هستند.

آیا سازندگان فیلم با بررسی درست روانشناختی و اجتماعی همچین تناقض 180 درجه‌ای به وجود آورده‌اند؟

در جایی از فیلم این موضوع به مخاطب القاء می‌شود که چون شغل وجود ندارد جوانان به قاچاق (غالبا سوخت و لوازم خانگی) روی می‌آورند و بعد هم در دام گروه‌های تروریستی گرفتار می‌شوند و در چند دقیقه قبلش هم نمایش داده شده است که قاچاقچیان سوخت با اسلحه در حال حمل سوخت هستند! (این که قاچاق سوخت که محلی‌ها آن را گازوئیل کشی می‌نامند، سلاح حمل می‌کنند یک دروغ بزرگ است) مخاطب چه برداشتی از این دو موضوع دارد؟!

واقعا امکان نداشت از چند نهاد مرتبط سوال می‌کردند که دلیل پیوستن افراد به این گروهک‌ها چیست و بعد در فیلم  در مقابل آنها می‌ایستادند؟

به جنبه دیگری از فیلم به پردازیم:

جالب است که عبدالحمید ریگی با عبدالمالک ارتباط دارد و دستگاه‌های امنیتی خبر ندارند ولی از خصوصی‌ترین مکالمات بنده به عنوان یک فعال دانشجویی اطلاع داشتند!

جالب است که مامور سیستم اطلاعاتی کشور در فیلم اقرار می‌کند بالای سر ریگی بوده و او را نکشته تا مغزش روی صورت بچه‌ی عبدالحمید نریزد! تا ریگی بتواند زنده بماند و جان صدها بیگناه را بگیرد.

جالب است که ماموران امنیتی همسر عبدالحمید را تا پارکینگ آورده‌اند و یک قدمی اتومبیل او را به حال خودش رها می‌کنند در حالی که می‌دانند قطعا کشته خواهد شد.

جالب است که سیستم‌های امنیتی کشور خانم عبدالحمید را در بیمارستان رهگیری کردند اما خانه‌ای که در آن محبوس هست را رهگیری نکردند، همان خانه‌ای که عبدالمالک مدام آنجا می‌آید!

جالب است که برادر خانم عبدالحمید در کراچیست و بعد می‌خواهد برود کنسولی ایران و جلوی کنسولی ربوده می‌شود و بعد هم به شهادت می‌رسد!

جالب است که سازندگان اصرار ویژه دارند بر ناکارآمدی سیستم‌های امنیتی کشور و در فیلم آنها همیشه چند قدم از یک گروهک تروریستی کوچک عقب هستند.

به عنوان کسی که نقد جدی به سیستم‌های امنیتی در حوزه‌های سیاست داخلی دارد معتقدم در این فیلم به همه‌ی آن‌هایی که گمنام از کیان این کشور دفاع کردند و می‌کنند و شهید شده‌اند ظلم شده است.

سیستمی که امنیت کشور را در میان این همه ترور در منطقه در یک شرایط آرمانی قرار داده است لایق این ظلم نیست.

در پایان باید گفت از داستان برمی‌آید که سازنده دوست دارد به مخاطب القاء کند که راوی اصلی داستان عبدالحمید ریگی است.

دو نکته در این باب وجود دارد:

اول اینکه به گمان می‌رسد با ادامه‌ی فعالیت گروهک‌های مشابه اعترافات عبدالحمید و عبدالمالک ریگی  اسناد طبقه بندی شده فوق سری باشند و از طرفی طبق فیلم همسر عبدالحمید و برادرش بدون اینکه به کسی در خصوص آنچه که دیده‌اند چیزی انتقال دهند به شهادت می‌رسند.

دوم اینکه بعید به نظر می‌رسد سیستم‌های امنیتی روایتی به سازندگان داده باشند که در آن روایت خود را چندین قدم از یک گروهک عقب‌تر نشان دهند و با این کار اقتدار کشور را زیر سوال ببرند.

لذا به نظر می‌رسد ضمن این که فیلم اجتماعی نیست بخش عمده‌ای از آن مستند هم نباشد یعنی خلاف واقعیت باشد.

به امید آبادانی ایرانم

آیا سیمای بلوچستان در شبی که ماه کامل شد واقعی است؟

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. خیلی نقد خوبی بود. من اقوام بلوچ را می شناسم انسان های بسیار مهربان و شریفی هستند. ضمن این که خوب و بد همه جا هستند. شما حوادث را دنبال کنید می فهمید که خیلی از قومیت های دیگر مثل فارس، ترک، لر، عرب، و…..، هم انسان های بی رحمی داشته که حتی به کودکان معصوم هم رحم نمی کردند، ولی متأسفانه در جامعه طوری جا افتاده که قاتلان و افراطیون بی رحم فقط در قوم بلوچ و کورد پیدا می شود. در صورتی که ابدا اینطور نیست، ی نفر حرف خوبی زد، گفت اگر تعداد 10 سال شکار گوسفندان توسط گرگ ها را روی هم بگذارند به اندازه ی سربریدن گوسفندان در تهران، در یک روز نمی شود….. من هم می گویم اگر تمام قتل های اتفاق افتاده در بلوچ را در صد سال روی هم بگذاریم اندازه ی یک سال قتل های فجیع در تهران نمی شود……

    3
    1
  2. سلام بنده فیلم رو کامل ندیدم فقط عرض کنم عبدالحمید رو اینطوری نشون دادن که از قبل توی کارای داداشش شرکت داشته
    مادر و داییش هم به نظرم مثبت بودن
    ضمنا ما چند سال پیش کل سیستان بلوچستان تا چابهار رفتیم مردم خیلی خوب فقط هوا گرم
    پیشنهاد میکنم فصل سرد تشریف ببرین اونجا عالیه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا