خرید تور نوروزی

زن بارگی شاه و وقوع انقلاب ۱۳۵۷، اکبر گنجی

اکبر گنجی در یادداشتی با عنوان «زن بارگی شاه و وقوع انقلاب ۱۳۵۷» در سایت گویا نوشت:

تبیین علل و دلایل انقلاب ۱۳۵۷ کاری پایان ناپذیر است. هر کس به وسع خود نظری در این مورد ارائه خواهد کرد. اصل روش شناختی این است که رفتار جمعی آدمیان- از جمله انقلاب- را نمی‌توان به صفت یا حالات روانشناختی فروکاست. به عنوان مثال ادعا کرد که انقلاب نتیجه جهل، نادانی، دیوانگی، و… مردم آن زمان بود. باید تفسیری جامعه شناختی از رفتار جمعی آدمیان ارائه کرد.

برای وقوع انقلاب، گام اول این است که پایینی‌ها (مردم) بالایی‌ها (حکومت و حاکمان) را نخواهند. گام دوم تبدیل نخواستن به وضعیت انقلابی است. گام سوم این است که حکومت نخواهد یا نتواند- یا هر دو- مردم معترض مخالف را سرکوب کند. اگر رژیم دیکتاتوری توان و اراده سرکوب داشته باشد، مخالفان را سرکوب خواهد کرد.

علل و دلایل بسیاری موجب صعود به گام اول (نخواستن رژیم موجود) می‌شوند. فقر، تبعیض، فساد، دیکتاتوری، سرکوب سیاسی، حکومت یک پارچه‌ای که زیر بار اصلاحات و حرف زدن مردم نمی‌رود، سقوط ناگهانی رشد اقتصادی در پی سال‌های متمادی رشد اقتصادی، رابطه ارباب و برده (خدایگان- بنده). و غیره و غیره.

در یک رژیم سیاسی با این ویژگی‌ها، فسادهای بزرگ و گسترده نقشی تعیین کننده در سوق دادن مردم به نخواستن بالایی‌ها بازی می‌کنند. خصوصاً وقتی شخص دیکتاتور و خانواده و اطرافیانش فاسد و در حال چپاول ثروت ملی باشند.

محمد رضا شاه فرزند رضا شاه بود که به فساد اقتصادی شهرت تام و تمام داشت. پس از عزل او توسط نیروهای اشغالگر در شهریور ۱۳۲۰، تقریباً تمامی ثروت خود و زمین‌های بسیاری که غارت کرده بود را به جانشین خود واگذار کرد. در فضای پس از سقوط رضا خان، روشنگری‌های وسیعی پیرامون این غارت ملی صورت گرفت. محمد رضا مجبور شد بخش زیادی از زمین‌ها را بازگرداند. اما مسأله فساد خاندان سلطنتی از همان زمان در اذهان باقی بود و روز به روز بر حجم آن افزوده می‌شد.

“زن بارگی” و “مرد بارگی” خاندان سلطنتی نیز از طریق نهاد شایعه به گوش مردم می رسید. در یک جامعه سنتی- مذهبی که حتی تا سال ۱۳۵۷ اکثریت جمعیت کشور بی سواد و روستا نشین بودند، زن بارگی و مرد بارگی به خودی خودی موجب نخواستن حکومت می شد. برای عموم مردم قابل قبول نبود که مرد دارای همسر “زن باره” باشد. از آن بدتر، زن دارای شوهر، “مرد باره” باشد و هر روز معشوق جدیدش را به نمایش بگذارد.

شاه خود را “ایرانی مسلمان” ، “حافظ اسلام و تشیع” و “پاسدار اسلام راستین به همان نحوی که پیامبر اسلام مطرح کرد” می شناساند. می‌گفت که مدافع اصلی اسلام من هستم و آخوندها فقط و فقط آرغش را می زنند. شاه ادعا می کرد که مورد حمایت خداوند است و از سوی خدا مأموریت دارد. شاه بارها و بارها از تجربه های عرفانی و دینی والای خود سخن گفت. از این که نظر کرده خدا و ائمه شیعیان است. ادعا می‌کرد که حضرت علی، امام رضا و امام زمان بارها جان او را نجات داده اند. زیارت مرقد امام رضا- به همراه اعضای خانواده- را هیچ گاه از دست نمی داد. “زن بارگی” چنین فردی با چنان قدرت و مسئولیتی برای مردم به هیچ وجه قابل قبول نبود.

شاه از یک سو در سال ۱۳۴۶ وعده می داد که تا سال ۱۳۵۶ جامعه ایران را به یک جامعه اروپایی تبدیل سازد (خاطرات علم، جلد هفتم، ص ۱۴۵. ۲۷ مهر ۱۳۴۶). اما از سوی دیگر، خود و همسرش مروج نوعی سنت گرایی بودند که در بسیج جامعه علیه رژیم و برانداختنش نقش اساسی داشت.

اما مسأله مهمتر این بود که ساختاری که برای “زن بارگی” شاه و اطرافیانش و “مرد بارگی” اشرف و دیگران ایجاد کرده بودند، به فسادهای عظیم مالی و رانت خواری‌های بزرگ انجامیده بود. بدین ترتیب، فساد اخلاقی تولید کننده فساد اقتصادی شده بود.

فساد اخلاقی که به فساد اقتصادی منتهی می‌شد، نه تنها تبعیض آفرین بود، بلکه ساختار ارباب- نوکری (خدایگان- بنده) پدید آورده بود. شاه خود را مالک کشور و همه چیز به شمار می آورد. همه غلام، نوکر، بنده و برده او بودند و این را نه تنها به زبان بیان می داشتند، بلکه در عمل هم آن را به نمایش می‌گذاردند. تمامی سران کشور نه تنها موظف به بوسیدن دست شاه بودند، بلکه دست‌های شهبانو، مادر شاه، خواهران شاه و فرزندان شاه را می‌بوسیدند. عکس‌های آنها نیز در روزنامه‌ها منتشر می‌شد. شاه مالک دختران زیبا هم بود و حق خود می‌دانست که با آنها همبستر شود. با زنان و دختران برخی مقامات ارشد رژیم هم چنین می‌کرد.

این شبکه پیچیده در هم تنیده روز به روز بزرگتر می‌شد و بر نارضایتی‌ها و نخواستن‌ها می‌افزود. این که امروز ما چگونه فکر می‌کنیم، معیارهای‌مان چیست، ارزش‌های اخلاقی‌مان کدام است، چه چیز را مهم و اصلی به شمار می آوریم و چه چیز را فاقد اهمیت و فرعی قلمداد می‌کنیم؛ هیچ ربطی به این ندارد که مردم دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ چگونه باورهایی داشتند. برای تعلیل و تبیین انقلاب ۱۳۵۷، باید کشف کرد که مردم آن دهه‌ها چگونه فکر می‌کردند و چه ارزش‌ها و ضد ارزش‌هایی موجب نخواستن آنان شد.

به فرض محال که برای مردم امروز ایران “زن بارگی” و “مرد بارگی” [مدیران] سیاسی کشور مهم نباشد، از این ادعا نمی‌توان نتیجه گرفت که برای مردم دهه‌های سی و چهل و پنجاه هم این ها مهم نبوده است. به فرض محال که فساد اقتصادی [مدیران] سیاسی برای مردم امروز فاقد اهمیت باشد، اما معنای آن این نیست که برای مردم دهه‌های سی و چهل و پنجاه نیز فاقد اهمیت بوده است. اما واقعیت این است که فساد جنسی و فساد مالی [مدیران] برای مردم بسیار مهم است و مخالفان، رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی دائماً بر آن تأکید کرده و در این مورد افشاگری می‌کنند.

مسأله این نیست که فساد جنسی و فساد مالی شاه و خاندان سلطنتی برای مردمی که دست به انقلاب زدند مهم نبود و در کنش انقلابی آنان موثر نبود، مسأله این است که گروهی همچون دوران شاه نمی‌خواهند هیچ کس در این زمینه حرف بزند. اگر سخن گفتن از فسادهای جنسی شاه و خاندان سلطنتی کاری غیر اخلاقی و دون شأن است، همان‌ها نمی‌بایست از فسادهای جنسی [مدیران بعدی] سخن بگویند و از افشاگری در این زمینه استقبال کنند. در آمریکا معتبرترین رسانه‌ها در مورد روابط جنسی رهبران سیاسی دست به افشاگری می‌زنند و رهبران سیاسی نیز از این موضوع در رقابت‌های انتخاباتی علیه طرف مقابل استفاده می‌کنند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. اصولا اکبر گنجی ها دقیقا برای همین موضوع صادر شده اند که در مورد دین و همه گونه موارد مشابه دیگر هرچه می خواهند بگویند اما در زمان مناسب نیز شخص مورد وثوق مردم را تخریب کنند. فقط و فقط همین و گرنه مهم برای مردم بخصوص در دوره زمانی فعلی و روشن شدن ادعاهای پوشالی و دیکته های ننوشته شده عملکرد اشخاص است نه آنچه در اطاق خواب‌شان انجام میشود(روش ترور شخصیت)

  2. جریان چیه که اینهمه آشفتگی در اصحاب سلطنت پیدا شده از بیان یک واقعیت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    هم سلاطین ایران این ویژگی زن بارگی را داشته اند از مشارالیه
    بشخصه در مصاحبه فرح موضوع را شنیدم که پاسخ داد حالا میرفته خودشو راحت میکرده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا