۳ میلیارد یک، ۳میلیارد دو، ۳ میلیارد سه
امتیاز کارون اروند فروخته شد
عباس مدحجی، فعال رسانهای از خرمشه، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «۳ میلیارد یک ، ۳میلیارد دو ، ۳ میلیارد سه ، امتیاز کارون اروند فروخته شد» نوشت:
خیلی ناراحتند. با نگرانی و تاسف آخرین اخبار را دنبال میکنند تا شاید کورسوی امیدی بیابند. دائم گروههای واتساپی و تلگرامی و شبکههای اجتماعی را رصد میکنند تا آخرین خبرها و شنیدهها و گفتهها را باهم به اشتراک بگذراند. چند هفتهی اخیرشان را پای اخبار و تکذیبش گذاشتند تا در نهایت خبر تایید شده چون پتکی محکم برسرشان فرود آمد. آنچنان محکم که از خودشان میپرسیدند: “واقعا؟ به همین راحتی؟”
[امتیاز لیگ دسته اول تیم فوتبال کارون اروند خرمشهر فروخته شد.]
به همین راحتی و در یازده کلمه، شادی، هیجان، تعصب، غیرت، دلخوشی و امید خرمشهریها به باد رفت تا بازهم با افسوس برای همدیگر ثابت کنند که : “دیدی گفتم اینجا دیگه جای موندن نیست؟!”
حدودا چهار سال پیش بود که امتیاز یک تیم لیگ دسته سومی بهنام کارون خوزستان را خریدند و به خرمشهر آوردند. نام معروفی نداشت و حس خاصی را در خرمشهریها زنده نکرد. همان سال خرمشهریها خاکِ خاطراتِ عاشقانهشان در طلاییترین دوره فوتبال ایران را تکاندند و با تردید و امید از خود پرسیدند: “یعنی میشه بعد سی چل سال باز فوتبال خرمشهر بدرخشه؟!”
مردد و نه چندان امیدوار تیم را رصد میکردند. گاهی بازیهایش را میدیدند و کمابیش توجهشان را جلب میکرد. مسوولان تیم اما نقشههای مهمتری در سر داشتند. مربی و بازیکن پابکار جذب کردند، کانون هواداران تشکیل دادند. لباس و رنگ تیم را برند کردند و نشان دادند کارون خرمشهر قرار نیست همان کارون خوزستان دسته سومی باشد. برای پشتیبانی مالی تیم، سازمان منطقه آزاد اروند را وارد گود کردند و نصف سهام باشگاه را هم بهنام بخش خصوصی زدند. مردم که کم کم نظرشان عوض شده بود و حس خوشی برایشان تداعی میشد با خود میگفتند: “کاش امسال تیم بیاد بالا!”
سه سال در همین هول و ولا گذشت. تیم، گاه جان میگرفت و میدرخشید و نوید روزهای خوب میداد و گاهی هم زمین میخورد. گاهی محل تمرین نداشت، گاهی دفتر باشگاه نداشت و اغلب هم مشکل بودجه داشت. با تمام این تفاسیر اما کم کم جایگاه مردمی پیدا کرد. محبوب شد و بالاتر از آن برای همه مهم شد. هیجان زیر پوست مردم دویده بود و با خود فکر میکردند: “بالاخره ماهم تیمدار شدیم!”
تیم همانطور که صعود میکرد لاجرم وارد حواشی هم میشد. تغییرات مکرر کادر فنی، بازیکان و سرمربی، بلاکلیفی مالکیت باشگاه و از همه مهمتر قرار گرفتن عضو شورای شهر در راس امورات تیم به حواشی تیم دامن میزد. حمایتهای نمایندهی شهرستان که برادرش هم مدیرعامل تیم بود از چهرهی مردمی کارون اروند کاست در حالی که باید امید مردم را برای حمایت همه جانبه از تیمشان دوچندان میکرد. اینجا بود که بین مردم شایع شد: “این تیم واسه شهره یا واسه سیاست؟!”
تصاویر چک شهرداری خرمشهر در وجه هتل محل اقامت تیم، تفریحات مورددار متولیان و بازیکنان و جلسات نمایندهی شهرستان در حمایت از آن به سرعت دست بهدست میشد تا تیم نوپای خرمشهر علی رغم تمام پتانسیل خوبش همچنان در حاشیه دست و پا بزند. کم کم منتقدانی هم به جرگه پیوستند و تیم سه ساله را با باشگاهای سی ساله مقایسه میکردند: “چرا این تیم آکادمی نداره؟ چرا پیشکسوتا رو بکار نمیگیره؟ چرا از داورا و بازیکنای بومی حمایت نمیکنه؟” و چندین چرای دیگر…
تیم بعد از سه سال داشت نتایج زحماتش را میدید. مردم خوشحال بودند و تعصبشان را در حمایت از تیم نشان میدادند. اخبارش را دنبال میکردند، هواداری میکردند و کُری میخواندند. در اوج ناباوری و هیجان تیم کارون اروند به لیگ دست یک صعود کرد. آن هم با سرمربی گری یک خرمشهری. دیگر عیش مردم تکمیل بود و از دیدن نام تیم شهرشان لابلای جداول بازیهای دسته یک کشور مسرور بودند. تمام کمبودها، حاشیهها و محرومیتها نتوانسته بود باشگاه کارون اروند با پشتوانهی نام خرمشهر را شکست دهد. خرمشهر به لیگ حرفهای دسته یکم رفت تا اعلام کند حریف سرسختی پا به میدان گذاشته است و همه با خود بگویند: “بالاخره اسم خرمشهرم رفت جدول فوتبال کشور”.
تیم در سال چهارم اما نتوانست زیاد موقعیتش را حفظ کند. سرمربیش بعد از صعود از آن جدا شد، تمریناتش عقب افتاد و چند میلیارد بدهی بالا آورد. قولهای مالی که گرفته بود انجام نشد و گران شدن تیم داری ضربهی نهایی را بر آن وارد کرد. در حالی که کادر فنی تیم دائما خبر فروش آن را تا لحظه آخر تکذیب میکردند و جذب بازیکن جدید را گواه مدعای خود میدانستند و حتی سرمربی دسته یکی گرفته بودند، در یک جلسهی ناگهانی امتیاز لیگ دسته یک آن را فروختند. خبر ابتدا توسط سایت باشگاه خریدار در گیلان منتشر شد و پس از بازتاب در رسانههای رسمی قوت یافت. در خرمشر ولولهای افتاد و از مردم تا مسوولین دربارهی تیم میگفتند. نقلها مختلف بود ولی همه در حس حسرت و غم مشترک بودند در “خیلی حیف شد!”
مدیر عامل مستعفی تیم در نشست خبری با خبرنگاران در خرمشهر خبر فروش را رد کرد و واژهی تعویض را جایگزین آن کرد. وی گفت امتیاز سه میلیارد تومانی لیگ دسته یک کارون اروند خرمشهر را واگذار کردیم و امتیاز یک و نیم میلیارد تومانی داماش گیلان را بجایش گرفتیم. مابقی ثمن معاوضه را هم میخواهیم صرف تسویهی بدهیهای تیم کنیم. وی از شکایت طلبکاران از باشگاه پرده برداشت و گفت: تیم حتی پانصد میلیون تومان برای کسب اجازهی انعقاد قرار داد هم نداشت و نتوانست تهیه کند. مدیر عامل سابق که اکنون در کسوت سخنگوی باشگاه سخن میگفت از بی پولی مطلق تیم و اجبار به واگذاری سخن راند و افزود اگر حمایتهای مردمی و رسانهای پررنگتر بود شاید امروز اینطور نمیشد. وی حتی پا را فراتر گذاشت و احتمال تکرار این اتفاق در فصلهای بعد را هم رد نکرد و افزود: “همه دارن فحششو بمن میدن ولی واقعا مجبور شدیم امتیاز تیمو بدیم و راه دیگه ای نداشتیم”
سهامدار خصوصی باشگاه اعلام کرد که نه نقشی در این فروش داشته و نه اصلا اطلاعی داشته است. سازمان منطقه آزاد اروند بهعنوان دیگر سهامدار باشگاه ضمن اعلام نارضایتی از این اتفاق، خود را بیاطلاع از این تصمیم اعلام کرد. سرمربی جدید هم که قراردادش را برای لیگ دستهی یک تنظیم کرده بود در آخرین مصاحبهاش ضمن اظهار تعجب و بی اطلاعی، این اتفاق را به خیانت تعبیر کرد. گویی همه میگفتند: “کی بود؟ کی بود؟ من نبودم”
شاید اگر این اتفاق در هر شهر دیگری میافتاد، قضیه به این راحتیها فیصله پیدا نمیکرد. تیمی پیدا شود و با کمکهای دولتی و غیر دولتی جان بگیرد، امید را در دل مردم زنده کند، احساسات مردم را به نفع خود تحریک کند، بهنام ارتقای سطح ورزش شهرستان و علاقهی مردمی درخواست امکانات و حمایت کند. کانون هواداران تشکیل دهد و به مردم غرور بدهد و ناگهان در بزنگاهی تاریخی تمام احساسات مردم و غرورشان را خدشه دار کند. شاید اگر هر شهر دیگر بود دادستان بهعنوان مدعی العموم حق مِهرِ مردم را طلب میکرد. شاید اگر هر شهر دیگری بود تمام مردمش دست به دست هم میدادند تا تیمشان در دستهی یک بماند یا حداقل در اثر نتایج به دستهی دوم سقوط کند نه با فروش امتیاز. شاید اگر هر شهر دیگری بود متولیان تیم دیگر رویشان نمیشد از مردم بخواهند تیمشان را حمایت کنند تا باز هم صعود کند و باز بدهی بالا بیاورد و بازهم در لحظه بفروشند آنچه را به زحمت به دست آوردند. شاید اگر شهر دیگری بود همه میگفتند: “امتیاز تیمو بفروشن؟ غیر ممکنه بزارم”
امتیاز تیم فروخته شد تا قبل از هرچیز یادمان بیاید بعضی داشتهها رنگ و حزب و تیم و شخص نمیشناسد، ملیست، همگانیست حتی اگر منتسب به چیزی یا کسی باشد. خرمشهریها که تازه داشتند دردِ گرفتنِ میزبانی بازی فینال جام حذفی از شهرشان را فراموش میکردند با سقوط تیمشان دردشان هم تازه شد. شاید اگر مسوولان تیم کمتر انحصار طلب بودند و حاشیه میساختند و سیاست زده میشدند، شاید اگر منتقدان کمتر نقد میکردند و مخالفت، شاید اگر مردم بیشتر حمایت میکردند و هواداری، شاید اگر سازمانهای مردم نهاد و فعالان اجتماعی و پیشکسوتان ورزشی آسیب شناسی علمی و بی تعارف میکردند و کمپین حمایت از تیم (و نه الزاما از مالکانش) راه میانداختند و شاید اگر رسانهها گزارشهای تحلیلی_خبری از وضعیت و تاثیرات مثبت صعود و منفی سقوط این تیم تهیه میکردند، الان تیم کارون اروند در حال اجرای برنامه ایش برای فصل جدید و صعود به لیگ برتر بود.
در پایان نمیدانم نام این اتفاق خیانت است یا تدبیر، اجبار است یا انتخاب ولی خوب میدانم توقع مردم از فوتبال طی چهار سال گذشته انقدر بالا رفته که از لیگ دسته سوم، حالا دیگر به لیگ دست دوم هم قانع نیستند و این هم بار مسوولان را بیشتر میکند هم کارشان را سختتر. قدر توقع، توجه و امید مردم را بدانیم که سخت بدست میآید و آسان زدست میرود. روزی نیاید که بگوویم: “یه روزی بود همه این تیمو دوست داشتن اما حالا…”
انتهای پیام