مجازات رای دهندگان به شیوهی «مجاهدین خلق»
علی ربیعی، سخنگوی دولت نوشت: تلاشهای خارجیها و آب به آسیاب ریختن داخلیها در مجموع به مجازات رای دهندگان و تضعیف ساختار ملت – دولت میانجامد و نه یک دولت خاص. این نوع تخریب سیستماتیک دولت روحانی به تخریب دولت – ملت بهمثابه یک نهاد میانجامد. این رویکرد برای من یادآور شیوههایی است که سازمان مجاهدین خلق در سالهای نخست انقلاب علیه شهید بهشتی به مشی اصلی براندازانه خود تبدیل کرده بود.
متن کامل یادداشت آقای ربیعی که در روزنامه ایران منتشر شده را میخوانید:
«در آستانه هفته دولت قرار داریم که اتفاقاً از روزهای نمادینی میگذریم که نقطه تلاقی دو حرکت کاملاً معکوس در آن نهفته است. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و ۲۶ سال بعد ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ که نخستین مجلس تأسیس قانون اساسی در پیامد آزادترین و کیفیترین انتخابات تاریخ ایران افتتاح شد و آن ناکامی ملی را در یک تراز کاملاً کیفی و نوین تلافی کرد. هویت ملی ایرانیان در آن لحظه تاریخی به تراز تکاملی نوینی دست یافت: ایران در پیامد اراده تأسیسگرانه ملت تبدیل به «میهن قانون اساسی» شد.
در بهمن ماه، ما چهلمین سالگرد سرنگونی دیکتاتوری را جشن گرفتیم و اکنون در آستانه هفته دولت به استقبال چهلمین سالگرد یک اراده تأسیسگرانه میرویم؛ آن هم در حال و هوایی که دولت – ملت برخاسته از دل قانون اساسی و اراده تأسیسگرانه ملت یک بار دیگر و به شکلی کاملاً متفاوت در معرض تهاجم کودتایی آمریکا قرار گرفته است. آمریکای ترامپ اکنون فقط دولت مستقر و بالفعل را در معرض تروریسم اقتصادی و روانی قرار نداده بلکه خود نهاد دولت – ملت را هدف قرار داده است. فراتر از این، خود شهروندان ایرانی و اقلام معیشتی و پزشکی و ارتباطی و بشری آنان است که به موضوع اصلی تحریمهای آمریکایی تبدیل شده است. به عبارت روشنتر، امنیت ملی و امنیت انسانی و امنیت زندگی آحاد ملت ماست که در مفهوم دقیق این سه کلمه بنیان تروریسم اقتصادی آمریکا را تشکیل میدهد.
به اعتقاد من تجارب تاریخی نشان میدهد اتفاقاً آمریکا بر خلاف ادعاهای دموکراسیخواهانه برای جوامع انسانی فقط نظامهای متکی بر دولت – ملت را هدف قرار داده است. نگاه کنید! هیچ یک از کشورهای منطقه که در طول دوران پس از جنگ جهانی دوم به طور سنتی دوست و متحد آمریکا محسوب میشدهاند، فرآیند دولت – ملت شدن را به آن شکل طی نکردهاند. تصادفی نیست که ترکیه به میزانی که ساختارهای دولت – ملت خود را تحکیم میکند، در معرض تهاجم و تهدیدها و تحریمهای آمریکا قرار میگیرد. رفتار آمریکا در قبال ترکیه نشان میدهد که حامیان سنتی دولتهای کودتایی دلتنگ روزگاران سپریشدهای هستند که قانون اساسی به سفارش سرهنگان تدوین میشد و نظامیان خود را در جایگاه «قانون اساسی ناطق» میدیدند.
اکنون در پرتو اسناد تازه منتشر شده آمریکا درباره کودتای ۲۸ مرداد فهم ما از نگاه کودتاگران به ملت ایران تعمیق مییابد. «صغیرپنداری» ایرانیان در ذهنیت کودتاگران حضوری بس نیرومند داشت؛ ذهنیتی که به آنها میگفت ایرانیان به چنان حدی از بلوغ نرسیدهاند که دولتی از آن خود داشته باشند و هستی ملی خود را بر یک قرارداد بنیادین به نام قانون اساسی و مشروطیت استوار کنند. حامیان کودتا ایران را و مردم مسلمان را با یک آدرس غلط در معرض یک نفوذ بنیادی به نام کمونیسم معرفی میکردند. به همین جهت تلاش کردند کودتا را بهعنوان «نجات کشور» از رخنه و نفوذ کمونیسم توجیه کنند. اکنون در سال ۱۳۹۸ شوربختانه باید اعتراف کرد که همان ذهنیت کودتایی و صغیرپنداری ایرانیان اکنون در یک فضای متفاوت بازتولید میشود. از یک سو القائات روانی آمریکایی – صهیونیستی درصدد جدایی ملت – دولت برآمده و از سوی دیگر عدهای بعضاً با ظاهری «انقلابی» و حتی «ضد آمریکایی» برای منافع کوتاهمدت سیاسی خود بدون هیچ درک استراتژیکی با تکیه بر امکانات سعی در کوبیدن دولت دارند که نمونهای از رفتار آنها در دی ماه ۹۶ به نقطه اوج خود رسید. اما نه به شکل انتقادی و سازنده که حق طبیعی هر شهروند است، بلکه به شکل بنیادی درست در همان مسیر کودتاگران آمریکایی در حال سست کردن پایههای دولت – ملت به منزله یک نهاد هستند. یعنی برای اولین بار است که میبینیم نه خود دولت و رفتارهای آن که بری از اشتباه نیست و نباید مصون از انتقاد باشد، بلکه به شکل بنیادیتر در حال تضعیف آن قرارداد اجتماعی هستند که دولت – ملت ما در همه این چهل سال بر آن بنا شده است.
به نظر من هم تلاشهای خارجیها و آب به آسیاب ریختن داخلیها در مجموع به مجازات رأیدهندگان و تضعیف ساختار ملت – دولت میانجامد و نه یک دولت خاص. این نوع تخریب سیستماتیک دولت روحانی به تخریب دولت – ملت بهمثابه یک نهاد میانجامد. این رویکرد برای من یادآور شیوههایی است که سازمان مجاهدین خلق در سالهای نخست انقلاب علیه شهید بهشتی به مشی اصلی براندازانه خود تبدیل کرده بود.
آنها در ظاهر امر شخصیت بهشتی و باهنر و دیگر بازوان کارآمد و نیرومند انقلاب را هدف گرفته بودند و میگفتند زمانی که ما در زندان بودیم و شکنجه میشدیم امثال بهشتی و باهنر «لمیده در کرسیهای اشرافی خود» و برای آریامهر کتاب تعلیمات دینی مینوشتند.
اما این تهاجم فقط ظاهر قضیه بود، در حقیقت چنانچه خود بعدها در عراق عصر صدام فاش کردند، ترور روانی و سپس فیزیکی شهید بهشتی بر یک تحلیل و یک عقلانیت شیطانی استوار شده بود. تحلیل این بود که بهشتی «آینده نظام» است و «تنها شانس بازسازی» و دولتسازی جمهوری اسلامی است و اگر بهشتی حذف شود، نظام برخاسته از قانون اساسی نیز توان دولت – ملتسازی خود را از دست میدهد و بیآینده میشود. توانمندی استراتژیک شهید بهشتی منافقین را به وحشت افکنده بود.
شکل دیگری از دولتستیزی در ابعاد نوین خود شعبهای است از سوءظن بنیادی به جامعه و توانمندیهای آن. این سوءظن گاه توسط برخی فیلسوفان در قالب و ظاهری فلسفی عرضه میشود. مثلاً در آغاز دهه هفتاد نویسندهای به نام آرامش دوستدار، از جامعهای میگفت که به زعم او «که سیوسه سال است در قهر حکومتی تاراجگر در تمام ابعادش زیر و زبر و بیبنیاد شده است» و «مردمی روحاً و جسماً بیسیرت شده را که نه اعضای یک جامعه، چون جامعهای دیگر وجود ندارد، بلکه اشباحی سرگردان از تودههایی بیمار هستند.»
امروز نیز نه بهعنوان سخنگوی دولت بلکه بهعنوان کسی که سالها چه در زیست تجربی و چه با اعتقاد به حفظ جمهوری برخاسته از مردم و نظام ملت – دولت به این میاندیشم که اگر همه ما در یک مفهوم جامع و قالب بزرگتر برای حفظ دستاورد ۲۸ مرداد ۵۸ در مقابل جریان سهمگینی بایستیم که فروپاشی ایران را هدف گرفته و خصوصیات اجتماعی، فرهنگی و فشارهای اقتصادی و تحریمهای این دوره نیز تلقی زمینه برای کودتاگران ۲۸ مرداد ۳۲ را متصور ساخته، میتوانیم با عبور از این شرایط، رابطه ملت – دولت را مستحکمتر و زمینه پیشرفت و دموکراسی را قوام بخشیم. من فکر میکنم تخریبگری مطلق و تمامعیاری که ظاهراً سمتوسوی ضد دولتی دارد، در یک برداشت غیر سادهانگارانه بسی عمیقتر از آن است که فقط یک دولت خاص را هدف قرار دهد. این تخریب چنانچه در تجربه دی ماه ۹۶ دیدیم؛ اگر چه در نخستین مرحله خود دولت را نشانه میگیرد اما بهسرعت برق و باد از اهداف تعیین شده نخستین فراتر خواهد رفت.»
انتهای پیام