سینما رکس، سانس آخر
ماندانا صادقی، روزنامه نگار آبادانی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز به موضوع آتش سوزی سینما رکس آبادان پرداخته و نوشته است:
سانس اول
درمقابل سکوت یاانفعال خبری رسانههای داخلی، این کانالهای تلویزیونی فارسی زبان خارج ازکشور هستند که هر 28 مرداد داستان سینمارکس را بابریدههایی از روزنامههای کیهان و اطلاعات، تکه پارههایی ازاعترافات تکبعلی زاده، اظهارنظرهای چهرههای اپوزیسیون درکنار تفسیرهای صاحب نظران سیاسی، به اضافهی بخشهایی از آرشیو فروخته شدهی صداوسیمای وطنی، درقالب یک فیلم مستند روایت میکنند.
در آبادان عدهای جمع میشوند روبهروی سوپر مارکتی که جای سینمارکس سبز شده است درخیابان شهرداری. عدهای هم میروند جلوی یادمان دولتی و بدقوارهی سینمارکس توی کوچه فرعی پشت پاساژ رکس در خیابان امیری. بعضیها هم راهی قبرستان آبادان میشوند تا ماجرای یک روز آدم سوزی را به همدیگر یادآوری کنند.
سانس دوم
میخواهم بروم سراصل مطلب. سکوت دربارهی سینمارکس و بسنده کردن به همان روایتهایی که سالهاست ازرسانههای دولتی پیرامون رکس بیان میشود. روایتهایی که عمدتاً به دلایلی مانند از بین رفتن، یا دسترسی نداشتن به شواهد تاریخی مجوزی میشوند برای تکرار مکررات و همینطور پوشاندن حقیقت.
سکوت دربارهی سینما رکس یعنی فراموش کردن عامدانهی حقیقت. یعنی پذیرفتن اینکه هرکس با هردرجه از قدرت و اقتدار به دلیل احاطه بر اطلاعات میتواند تاریخ را به نفع خودش مصادره، مخدوش یا حذف کند. و در مورد سینما رکس این نقش روشنگری تاریخی به راست آزمایی در مواردی مانند روشن کردن اولین کبریت توسط تکبعلی زاده یا احیانا یکی ازبرادران بذرکار، یا تغییر رقم 700 نفر به 377 نفر و موضوعاتی به مراتب بی اهمیتتر فروکاسته میشود. اما سکوت معنادار رسانهها در فاصلهی هجده روز از اعدام تکبعلی زاده (13 شهریور 1359) تاشروع جنگ تحمیلی (31 شهریور 1359) پیرامون این اعدام و عدم انعکاس اخبار مربوط به اعتراض بخشی ازخانوادههای قربانیان هیچ گونه اهمیتی ازمنظر روشنگری برای صاحب نظران ندارد.
سانس سوم
اگر پرسشها به جای معطوف شدن به چگونگی این عمل در مرداد ۵۷ به «چرایی» حذف حقیقت و حقیقتهای بعد از مرداد ۵۷ معطوف شود آن وقت میشود پرسید چرا و چگونه آن چند نفر که زنده ماندند در لابهلای تاریخ گم شدند؟ سرنوشت شیرین (شهناز) قنبرزاده چه شد؟ و چرا بعد از این همه سال هیچ تصویری ازفتح الله بهروش، غلام حسین نماینده، قلی عباسی و… در رسانهها وجود ندارد؟
اگر هیچ سرنخی از چگونگی پیدا کردن بنزین هواپیما توسط فرج بذرکار وجود ندارد یا به دلیل وقوع جنگ دسترسی به راویان خرده ماجراها عملاً از دست رفت و نمیتوان پازل آتش سوزی سینما رکس در سال ۵۷ را با همین شواهد اندک تکمیل کرد، آیا دربارهی «چرایی» و همینطور معرفی عاملان آتش سوزی سینما رکس در سال 1384 هم نمیشود به روشنگری پرداخت؟
وقتی از روشن شدن حقیقت دربارهی سینما رکس حرف میزنیم یعنی سینما رکس آبادان را در یک بسته تاریخی از ۱۳۵۷ تا ۱۳۹۸ بررسی کنیم و به دنبال کشف حقیقت لغو مجوز تئاترهای خیابانی با موضوع رکس باشیم. یعنی دربارهی چرایی ثبت نشدن این واقعهی مهم تاریخی در تقویم ملی از متولیان امور پرسش کنیم.
به تأخیر انداختن حقیقت گویی پیرامون رکس در دههی شصت و تابو شمردن این رخداد با همهی پیوستهایش نشان میدهد که پروندهی سینمارکس با اعدام بهمنی و نادری و… بسته نشده است بلکه از مدار کشف حقیقت بیرون گذاشته شده است و این راز مگو به سرنوشت معاصر رکس هم رسیده است و بخشهای روشنتر و متاخر رکس هم کم کم دارد به کنج تاریک ماجرای رکس هدایت میشود.
سانس آخر
اگر بازگویی همهی حقیقت دربارهی این اتفاق و پرداختن به عدم به رسمیت شناختن این آدمسوزی تاریخی و چرایی سر باز زدن از پذیرش رسمی مسوولیت این اتفاق (مانند کشتار ارامنه) برای روزنامه نگار امروز سخت یا پرمخاطره است هیچ دلیل واضح و روشنی وجود ندارد که در آیندهی آبادان، کنش اقشار مختلف در روشنگری پیرامون سینما رکس شبیه امروز ما روزنامه نگاران باشد.
انتهای پیام
کاملا ساختگی و کار انقلابیون !! بود