میتوان شیعهی علی بود اما تنازعی با اهل سنت نداشت
افشین علاء –شاعر و نویسند- دربارهی وحدت شیعه و سنی در ایران برای انصاف نیوز نوشت:
یکی از معضلات تاریخی که مرا به عنوان یک شاعر (که دغدغههای اعتقادی نیز دارد) آزار میدهد، دوگانهی شیعه-سنی در ایران است.
البته ایجاد این انشعاب، فراتر از مرزهای جغرافی است و به ایران محدود نمیشود. تبلیغات همزمان دو گروه را نیز که تلاش میکنند موجودیت شیعه را به صفویه منتسب کنند، باطل میدانم. این دو گروه شامل برخی روشنفکران ایرانی و برخی مبلغان تکفیری اهل سنت است که هم در داخل کشور و هم در تریبونهای جهان اسلام، به طرز مشکوکی با هم همنوا شدهاند.
عجیب است که اینان از وقایع صدر اسلام و انشعابی که پس از رحلت رسول اکرم (ص) در پایتخت عربی جهان اسلام اتفاق افتاد، به راحتی عبور میکنند و حتی مستندات متقن تاریخی و مواضع آشکار اهل بیت (ع) را نیز نادیده میگیرند.
البته بحث من دامن زدن به ریشهی این اختلافات نیست. تنها خواستم در مقدمهی عرایضم، موضع خود را مبنی بر حقانیت شیعه و ریشهدار بودن آن در اقلیمی فراتر از خاک ایران و تاریخی فراتر از زمان رسمیت یافتن مذهب شیعه در ایران اعلام کنم.
اما این هرگز به معنای اصرار بر اختلاف نظر تاریخی بین شیعه و سنی نیست. من پنجاه سال از خدا عمر گرفتهام و با عقل و تجربه و بضاعت اندکم به این باور رسیدهام که میتوان شیعهی علی بن ابیطالب (ع) بود و به مکتب اهل بیت تقید داشت، اما کوچکترین تنازعی با اهل سنت و جماعت نداشت.
این که تکفیریها و خشونت طلبان، قرنهاست که در جهان اسلام پرچم نفی و تکفیر علیه ما را برافراشتهاند، دلیلی برای ورود ما به بحث بیحاصل شیعه و سنی نیست. کما اینکه اکثریت برادران اهل سنت ما نیز از این جماعت بیزارند و به همزیستی مسالمت آمیز با شیعیان مشغولند.
اتفاقاً هرچقدر که تلاشهای مفتیان تکفیری و حامیان منطقهای و غربی آنها شدت میگیرد، نظریهپردازان رسمی و غیر رسمی در ایران باید اصرار بیشتری بر محو دوقطبی شیعه-سنی داشته باشند.
از این نکته هم نباید غافل بود که رفتار متظاهرانه و مصلحتی در برخورد با اهل سنت، جوابگو نخواهد بود. اینکه ما در مناسبتهایی مثل هفتهی وحدت به یاد آنها بیفتیم و به تعارفات کلیشهای و فرمایشی بسنده کنیم اما در بقیهی اوقات و در تریبونهای علنی یا مخفی به مقدسات و باورهای آنان اهانت کنیم، کوبیدن بر همان طبلی است که افراطیون وهابی به آن مشغولند و نتیجهای جز بی اعتمادی و تقابل نخواهد داشت.
من دوگانهی شیعه-سنی را باور ندارم، چون خودم را پیرو رسول گرامی اسلام و اهل بیت میدانم. به بیان دیگر، نیت باطنی من مرا وامیدارد که دوستدار برادران اهل سنتم باشم، نه ضرورتهای مقطعی و مصلحتی.
دوگانهی شیعه-سنی را قبول ندارم، چون به غایت دین میاندیشم و به غایت و مقصد و آرزوی پیامبرم که رسیدن بشر به مکارم اخلاقی بود. حال اگر رسیدن به مکارم اخلاقی را مشروط به شیعه بودن بدانم، جواب فلان برادر اهل سنتم را چه بدهم که در گفتار و کردار، از من شیعه، منزهتر و درستتر و سربلندتر است؟
از طرفی با کمال تأسف شاهدیم که در سالهای اخیر، تریبونهای تبلیغی نظام در مناسبتهای مذهبی، بیش از آنکه در اختیار روحانیت و اندیشمندان دینی قرار گیرد، به دست صنف محترم مادحان و ذاکران افتاده است. عزیزانی که به اقتضاء ماهیت کارشان (که البته لازم، مفید و محترم است) بیش از آنکه دغدغهی رساندن پیامی سنجیده و اثرگذار در اتحاد و تعالی امت اسلامی داشته باشند، به مضامین احساسی و شیوههای برانگیزاننده در میان جوانان شیعه مذهب دامن میزنند. این بدعت خطرناک (یعنی چیرگی جایگاه مادحان بر شأن منبر و خطابه) علاوه بر آفات فراوانی که از داخل به بدنهی تفکر شیعی وارد کرده است، از بیرون نیز به وحدت بین مذاهب خدشه وارد کرده است.
قطعاً متوجه تأکید من بر حفظ حرمت و تداوم سنت ارزشمند مداحی و روضه خوانی هستید. معضلی که به آن اشاره شد، جابجایی اولویتهاست. اگر تبلیغ و زنده نگاه داشتن مصائب اهل بیت، با چاشنی لعن و نفرین برخی چهرههایی که نزد اهل سنت محترم شمرده میشوند همراه باشد (ولو با کنایه و بدون ذکر نام) چطور میتوانیم پیش قراول وحدت بین مذاهب باشیم؟
شیعه حق دارد که شهادت مظلومانهی حضرت فاطمهی زهرا (س) را فراموش نکند و عظمت بیبدیل آن بزرگ بانوی دو عالم را به یاد همگان بیاورد. اما اگر این ابلاغ خطیر با تعریض به خلفای مورد وثوق اهل سنت همراه باشد، نه تنها خدمتی به مکتب فاطمی نکرده که موجب تداوم مظلومیت ایشان نزد اکثریت امت اسلامی خواهد بود.
برهمین اساس، در سوگواری برای امیر مومنان، امام حسن مجتبی و به ویژه اباعبدالله الحسین (ع) اگر به تسویه حسابهای تاریخی هم دامن بزنیم، چه نفعی میبریم جز اینکه حساسیت قاطبهی مسلمین اهل سنت را برانگیزیم؟ آن هم اهل سنتی که در محبت اهل بیت و اقامهی عزا بر مصائب آنان باما هم داستانند، اما در قضاوت اشخاص و چهرهها نظر دیگری دارند.
انتهای پیام
دکان است عزیز من و کاسبان هر دو طرف نیز سود میبرند ، توصیه ائمه هم رجوع به قران است !
سلام- بعد انقلاب چند نفر از جامعه اهل تسنن داخل کشور مذهب تشیع اختیار کردند ا نتیجه این آمار هرچه که هست از صفر تا ….باید حتما بزرگان فکری وسیاست گذاران متعهد تشیع را به فکر بیندازد -آیا به غیر از ااءمعه معصومین (ع) در هر دوره ای از تاریخ وقتی شیعیان به قدرت رسیدند وحکومت تشکیل دادند به مصلحت عمل کردند وگاهی احساسی عمل کردند وگاهی به رانتها اجازه نشو ونما دادند وگاهی احساسات نژادی سیاست آنها شد و…..اگر اینگونه بوده خودشان هم بدون اینکه بدانند یکجورهایی شیعه جناب ابوبکر و عمر وعثمان و حتی گاهی معاویه بودند باید منصف بود